پیشنهاد‌های میلاد علی پور (٤,١٣٨)

بازدید
٦,٩٦٤
پیشنهاد
٦

من باید یکدگزارش از رفتارهای مخاطره آمیز در خصوص ایجاد آتش سوزی سهوی در جنگل ها و پارکهای جنگلی تهیه کنم. در گزارشم نیاز به ضبط صدا، فیلمبرداری، عکس ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شکلی اهریمنی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش پوست پوست سر آلت تناسلی مرد که در هنگام ختنه، برداشته می شود.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در مبحث فیلم و بازی ویدئویی به معنای؛ پیش پرده، پیش درآمد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دارای خون رقیق

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خاگدیس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیرخواهانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امتحان خود را پس داده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پر شتاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوش قول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کافی، مورد نیاز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سگ ولگرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عشق آتشین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهر نو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عهد جدید و عهد قدیم با هم انجیل را تشکیل می دهند در حالیکه عهد عتیق، صرفا تورات است مسیحیان علاوه بر عهد عتیق یا قدی، آموزه های عهد جدید یا نو را هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عهد عتیق، همان تورات است مسیحیان علاوه بر عهد عتیق یا قدی، آموزه های عهد جدید یا نو را هم به عنوان آیینی نو پذیرفته اند، با این حال یهودیان همچنان ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پارک کُننده پارک کُنِ خودرو کسی که جلوی هتل ها و رستوران های معتبر، سوئیچ ماشین را از راننده تحویل می گیرد و خودرو را به پارکینگ می بَرَد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بافت اصلی موضوع اصلی مضمون اصلی ( مفهومی است که هنرمندان، یا نویسندگان در کار خود به عنوان برجسته ترین ایده مدام رعایت و تکرار می کنند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به دور از فکر بی فکر بدون دور اندیشی باری به هر جهت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در بعضی متون می تواند این معنا را هم داشته باشد خارج از معنای اصلی جدا از مفهوم واقعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازی گاه هم می تونه برابرِ خوبی باشه رویدادی است که در اون بچه ها یه جایی دور هم جمع می شن تا با هم بازی کنن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دل مشغولی ها موارد مهم برای فرد مجموعۀ دغدغه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خامۀ قنادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مجبور به شکست کردن/شدن پذیرفتن شکست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جذب چیزی/کسی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فک زدن، زیاد حرف زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محیط خانوادگی محیط خانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

احساسِ مهر داشتن مهر، عطوفت، دلبستگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آغاز گر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تاج تخت واژه ی مصوب هست نه سر تخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

افزون بر معنی های گفته شده، دو تا برابر دیگه هم تو پارسی داره که یکی فعل هست و دیگری اسم. یک: می تونه به معنی راه رفتن شهوانی، حرکات موزون داشتن، تک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پیامبر زن پیامبر مونث

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

هیچ منبع معتبر پزشکی در جهان وجود نداره که نشون بده بریدن پیش پوست آلت تناسلی مرد، باعث رعایت بهتر بهداشت می شه. اگه تو سایت سازمان بهداشت جهانی یا ه ...

پیشنهاد
١١

از کسی/حریف/هماورد بهتر بودن، بیشتر مهارت داشتن نسبت به دیگری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سینه های جذاب داشتن خوش سر و سینه بودن سینه های بزرگ و دلربا داشتن سینه های عریان /نمایان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

جذاب و دلربا، سکسی و هات از نظر جنسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پست ، خوار ، فرومایه، تسلیم شدن، به پا افتادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوعی مخدر صنعتی شبیه به کراک ولی با فرمول شیمیایی کاملا متفاوت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

پتیاره لکاته فاحشه بدکاره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

این عبارت، نام گونه ای فشنگ بخصوص است که در میان نیروهای نظامی کاملا شناخته شده است. در گونه ای از این فشنگ، مرمی یا کلاهک پرتابی به صورت مجزا وجود ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ای ول پسر/رفیق، کارت درسته رفیق، دمت گرم پسر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فکور، منطقی، محاسبه گر، اهل دودوتا چهارتا افرادی که نیمکره چپ مغزشان غالب تر است، معمولا با این صفات شناخته می شوند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

واژه ای عامیانه و به شدت زننده که به معنای آلت جنسی و تناسلی بانوان است. بیشتر در انگلیسی امریکای شمالی یافت می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پاسگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

حال به هم زدن/خوردن مشمئز کردن/شدن بیزار شدن/بیزاری ورزیدن متنفر شدن/نفرت داشتن بد آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

غلبه کردن، بردن، پیروز شدن، فائق آمدن، شکست دادن، نابود کردن، از میان برداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اگر تلفظ ماینوت مد نظر باشد، معنای خرد، بی اهمیت، ساده، غیر مهم، پیش پا افتاده هم دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آدم درب و داغون به درد نخور، آدم ناجور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دستشویی زنانه توالت بانوان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دستشویی بانوان توالت زنانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دستشویی مردانه توالت مردانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیش داستان پیش رخداد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ِ - تو، ِ - شما در گذشته این ساختار بیشتر کاربرد داشت. مانند استفادۀ مکرر از آن در انجیل کینگ جیمز با این حال به قطعیت نمی توان گفت که امروزه اصلا اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رابطه آنال داشتن بیشتر به روابط مرد با مرد اشاره دارد. رجوع شود به Fudge Packer

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اپی گلوت معنی زبان کوچک ندارد. زبان کوچک می شود Uvula اپی گلوت درپوش نای است. یا همان که گفته شد: برچاکنای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مربوط به اپی گلوت ایجاد شده توسط اپی گلوت یا همان برچاکنای ( درپوش نای )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برچاکنای اپی گلوت زبان کوچک نیست. زبان کوچک uvula است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خرده جرم خرده بزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

معنای شب کاری هم دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

عجب! واقعا که! به حق چیزهای ندیده و نشنیده!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

باب میل کسی رفتار کردن کار دلخواه کسی را انجام دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سلسله مراتب بازداشت ( حقوق ) در مباحث حقوقیِ غرب، به خصوص ایالات متحدۀ امریکا، سلسله مراتب بازداشت افراد به مجموعه ای از کارها گفته می شود که به هن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیدار ملاقات دیدن کردن تماس گرفتن تلفن زدن تماس برقرار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تعادل را بر هم زدن به عقب برگشتن جبران مافات نکردن غرامت ندادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بحث گذشته رو پیش نکش بذار مشکلات گذشته دوباره اوج نگیره درگیری های گذشته رو شخم نزن دعوای فراموش شده رو دوباره باز نکن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یکی از معانی این عبارت، به مواد شیمیایی آبی رنگی برمی گردد که برای ضدعفونی کردن توالت استفاده می شود. هواپیماها هنگام فرود، بعضا این ماده که به یخ آب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دقیقا با خانوم زهرا سادات موافقم. علاوه بر معانی گفته شده، بیانی غیررسمی برای داشتن رابطه جنسی هم هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نعوظ پس از مرگ معمولا در افرداد مُرده که به مخچۀ آنها آسیب وارد شده، این پدیده دیده می شود. مانند افرادی که با طناب دار اعدام شده اند. این نعوظ به شک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نعوظ پس از مرگ معمولا در افرداد مُرده که به مخچۀ آنها آسیب وارد شده، این پدیده دیده می شود. مانند افرادی که با طناب دار اعدام شده اند. این نعوظ به شک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سر واژه ایست برای عبارت Grand Theft Auto که این عبارت، عنوان یه جرم هست در ایالات متحده امریکا و صرفا منظور از آن سرقت خودرو نیست. می تونه هر وسیله ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

این عبارت، عنوان یه جرم هست در ایالات متحده امریکا و صرفا منظور از آن سرقت خودرو نیست. می تونه هر وسیله نقلیه موتوری دیگه باشه. البته این تعریف تو ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

دقیقا این عبارت عنوان یه جرم هست تو حقوق قضایی ایالات متحده. مراجعه شود به public exposure. با آقای کامران موافقم. بسیاری از افراد که عورت نمایی رو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

عنوان جرمی در ایالات متحده امریکا فردی که مرتکب این گونه جرائم مرتبط با آلت جنسی میشود، معمولا بعنوان مجرم جنسی یا sex offender شناخته شده و از برخی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

این عبارت، عنوان یه جرم هست در ایالات متحده امریکا و صرفا منظور از آن سرقت خودرو نیست. می تونه هر وسیله نقلیه موتوری دیگه باشه. البته این تعریف تو ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جناب وهسودان مرزبان بسیار عالی بود بزرگوار. لذت بردم از ایناطلاعاتی که ارائه دادین. کاملا با شما موافقم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به صورت رسمی فحش محسوب نمیشه از اون واژه هاییه که در زبان انگلیسی محاوره ساخته شده. واژه ای هست که به آدمی که ازش بدتون میاد نسبت میدین. آدم نا خوشای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یه مرگ دیگه یک بلای دیگر یک مصیبت دیگر یک بدبختی دیگر در واقع وقتی بعد از تجربه ی چند مصیبت مرگ، باز هم کسی می میرد، از این عبارت استفاده می کنند. ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یه واژه ی دیگه که از پارسی رفته تو عربی، همین واژه است. نخش یا نقش که بعد وارد بابهای ثلاثی مزید عربی شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح مربوط به نظامیان به معنای حواست به پشت سرم باشه. هوام رو داشته باش، چشمت به من باشه. پشت سرم رو بپا، چشم ازم برندار و . . . . در واقع عدد ۶ ...

پیشنهاد
٢

گونه ای کنایه است مربوط به زمانی است که یک نفر دارد به دیگری کنایه می زند و می گوید پول مالیاتی که می دهی، برای این کار هزینه می شود. یا این کار ناخو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گونه ای کنایه است مربوط به زمانی است که یک نفر دارد به دیگری کنایه می زند و می گوید پول مالیاتی که می دهی، برای این کار هزینه می شود. یا این کار ناخو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

این اصطلاح در واقع یه جور کنایه هست. پاسخی هست برای رد کردن دلسوزی و همدردی با کسی دیگه. مثلا یکی میگه زندگی من خیلی سخته، شما در جواب این رو میگید. ...

پیشنهاد
٣

این ضرب المثل رو توی فیلم گشت ۲ شخصیت اصلی به اشتباه بیان می کنه. برای همینه که معنی اش رو جایی پیدا نمی کنید. درستش اینه؛ مرغی که نچیر میخوره نوکش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

این اصطلاح مربوط به زمانیه که یه نفر احساس می کنه بهش توهین شده و میخواد با توهین، جواب توهین طرف مقابلش رو بده. ضمنا به شدت زننده است و هرجایی نباید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

صندوق واژه فارسیه. دقیقا از اون واژه هایی که خود ایرانی ها بردن تو عربی الان بعضی ها فکر میکنن عربیه. تعداد واژه هایی که پارسی به عربی داده، خیلی بی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کافنده تن برابر مورد تایید فرهنگستان زبان و ادب پارسی، برای واژه لیزوزوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برابر فارسی شده ی واژه لیزوزوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

درواقع به معنای هر جرم کوچک و خردی نیست. بلکه دزدی کوچک و ناچیز است. petty theft ، که این واژه از آن گرفته شده به سرقت کم اهمیت دلالت می کند، نه هر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فرش واژه پارسی هست که خود ایرانی ها اون رو وارد بابهای ثلاثی مزید عربی کردند. عربی که در بیابان و چادر زندگی می کرد، عربی که فرش گلستان رو تیکه تیکه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه ی مصوب فرهنگستان زبان و ادب پارسی برای واژه علمی دندریت. رجوع شود به دندریت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه ای فوق العاده جایگزین واژه تازی نفوذ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درست ضرب المثل همونیه که آقای بیات فرمودن. خیلی ساده است. کافیه کمی فکر کنیم. پرندگان گوشتخوار، نوک خمیده و کج دارن. و قطعا انجیر نمیرخورن. بلکه نچی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

با مهرگان موافقم. خیلی از واژه هایی که الان فکر می کنیم عربی هستن، واژه های فارسی از شاخه هند و اروپایی هستن که بیش از هزار سال قبل وارد عربی شده و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به درد نخور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عنوان غیررسمی برای اشاره به اعضای مافیای ایتالیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گاهی معنای قدردانی و ستایش و تشکر و سپاسگزاری هم دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساق شلوار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساق شلوار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تاوان دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناجوانمردانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

آرامبخش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دقیقا با کر بختیاری موافقم. خود کلمه ی باجی، از واژه پارسی آبجی مشتق شده. اصل کلمه پارسی بوده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیش پرداخت، بیعانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

می تواند معنای مغازه و دکان هم داشته باشد. فارغ از نوع کاربری آن. مغازه ای با کاربرد فروش غذا خوراکی، لباس و . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در حقوق، خوانده یا متهم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در حقوق، خواهان یا شاکی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تا حد زیادی فکر می کنم در طول این سالها ( شاید ده بیست یا نهایتا سی سال ) ، یه نفر اومده با کلمات بازی کرده و در همین زمان، این عبارت وارد زبان ما شد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

خب اگه شما منظورت هه رمان هست، نباید حرفت رو برای واژه هرمان بنویسی. برو یه مدخل واسه هه رمان بساز و اونجا توضیح بده که اگه اینجوری نوشته شد، کردیه. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

چون در انگلیسی یا به قول دوستان آلمانی و تایلندی معنای خوبی نداره، دلیل نمیشه که در فارسی هم معنای خوبی نداشته باشه. کلمه ی داف فارسی هیچ ارتباطی به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

می تواند گاهی هم معادل واژگان زیر باشد: خودخواهی تک خوری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

با رضایت کامل، بی ریا، بدون تردید، از صمیم قلب، از خداخواسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

آبریزش بینی بالاکشیدنِ دماغ دماغی که آن را بالا می کشند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

سرحال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

تمرین رانندگی برای نوجوانان آماده کردن نوجوانان برای آزمون رانندگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تحت فشار شدید کاری قرار داشتن. کار روی سر ریختن بیش از حد توان مشغول بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

پس انداز آب کردنی، پس انداز جاری پس اندازی که خیلی زود بتوان آن را نقد کرد. همچون طلا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

رامشگاه ( جای آرامش )

پیشنهاد
٢

خود را وقف دیگری کردن خود را درگیر کار دیگری کردن برای فردی دیگر وقت گذاشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حذف وعدۀ غذایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

از کار افتادگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تنها چیزی که ما می دونیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پشت گوش انداختن، بی توجهی کردن، نادیده گرفتن، سهل انگاری کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

یا پیغمبر! یا جدِ میرزا!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اجابت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

شرتی کار کردن، سنبل کاری کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بچۀ درسخوان و نابغه ولی کسی که در روابط اجتماعی ضعیف است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مهارت داشتن در چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

پدیده، تازه شناخته شده، کشف شده

پیشنهاد
٦

کیفِ دنیا را کردن، خر کیف شدن، کیفور شدن، نهایت لذت را بُردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به حقیقت پیوستن. رنگ و بوی واقعیت گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

تا حد کمی، خیلی کم، اندکی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

راسخ تر، توانمند تر، پرزورتر دوستان عنایت بفرمایید که این واژه یک صفت ساده نیست. بلکه صفت برتری یا تفضیلی است. صفت برتری باید با پسوند �تر� بیاید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

راسخ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیگه تا تهش برو فقط این رو بدون که

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

غُر غُرو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به بیشترین پیشرفت ممکن رسیدن، به بالاترین سطح دست یافتن

پیشنهاد
٢

یعنی با پدیده ای روبرو هستیم که به خودی خود خوب است، ولی زیاد انجام دادن آن، یا فراوان بودن بیش از حد آن، مضر و باعث آزار است. زیادی از حد چیزی بد ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

یه چی مثل داداش خودم رفیق خودمی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نق نقو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نازک نارنجی، نُنُر، بچه ننه، سوسول

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خودرنجی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وارد شدن فرد، فقط در بحث ها و دعواهایی که از پیروزی در آنها مطمئن است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در این که این واژه پارسیه هیچ شکی نیست. حالا شاید بپرسید پس چرا عربی هم استاذ داره؟ پاسخ اینه؛ پارسی بیشتر از واژه هایی که از عربی گرفته، به عربی و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

خودسپاسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خود ارجمندی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دوستانی که فرمودن خود ارزشی برای این واژه مناسب است، به واژۀ Self - worth هم عنایت داشته باشند. خود ارزشی به نظر من بیشتر برای این واژه که عرض کردم م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به جز سبک زندگی این معنی ها را هم می تواند داشته باشد: کارهایی که در زندگی انجام می شود سرگرمی های زندگی رفتارهای روتینِ زندگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

راهبرد مدیریتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

پورسانت، پاداش فردی، سهم دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

تخت و پارک کودک وسیله ای شبیه گهواره بچه که در آن ابزار مربوط به نگهداری بچه را تعبیه می کنند و همینطور جای خواب بچه است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خانوم رئیس، زن موفقی که با وقار و احترام رفتار می کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

یک جور فکر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دلبری کردن، دلبستگی ایجاد کردن، الزاما قرار نیست مرد این کار را بکند، می تواند فاعل مونث هم داشته باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

درب و داغان در مفاهیم روحی و عاطفی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

خود بهبودی، خود سلامتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

جمله ای است که معمولا برای نشان دادن اینکه اتفاقی خیلی دیر رخ داده، به کار می رود: 1 ) چقدر طولش دادی، خیلی طول کشید یا به صورت انتقادی و کنایه آمیز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

فرد آینده دار، ارتقا یابنده به نظر بنده واژه ای مثبت است. یعنی فردی که امید می رود به جایی برسد. فردی که از خود عرضه و تعهد کاری نشان داده و آینده ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اهمیت دادن، مهم بودن، ارزش قائل شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

آدم آچار فرانسه، کار راه انداز، مشکل گشا، حلال مشکلات در واقع بازتاب دهندۀ ویژگی فردی است که وقتی انسان به مشکل می خورد به او مراجعه می کند. همه ما د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خودشیفته، کسی که شیفتۀ خود و رفتار خودش است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

نیش و کنایه زدن، متلک انداختن، با زبان کسی را ناراحت کردن، برای ناراحت کردن کسی حرفی را زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

عزم راسخ، پایبندی، پایبند بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کسی را به جایی فراخواندن، صدازدن کسی برای اینکه به جایی برود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ابر موفق، فوق موفق، ورا کامیاب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

خودتحقیری، خودسرزنشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ناخودآگاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

خود را درگیر مسائل جزئی نکردن، وارد هر بحث و درگیری نشدن، اتمام حجت سر چیزهای کوچک کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اگر برای کیف و کیسه و محفظه نگه داری استفاده شود معنای زیر را دارد: بزرگ، بی نهایت، بسیار بزرگ، عمیق، ژرف، بی انتها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

خود را درگیر چیزی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

افتضاح، گند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دنبال چیزی بودن، پی کاری را گرفتن، در پی چیزی گشتن/بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

از همه جا بی خبر، به یک باره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تا حدی خوب است. تا حدودی خوب است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

تا تنور داغ است، چسباندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

جانسوز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

دویدن برای رساندن چیزی ضروری به کسی گازش را گرفتن و رسوندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

گرفته، کش آمده، منقبض شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 ) اینجوریه، اینطوری می شه، از این قراره، 2 ) برو که رفتیم، بریم که داشته باشیم 3 ) بفرمایید، خدمت شما، تقدیم به شما

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

روشن کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

شیره ی چیزی/کسی را کشیدن، کاری را بیش از حد ممکن انجام دادن، به نحوی که به جنبۀ دیگری ضرر وارد کند، رمق کسی/چیزی را گرفتن، پدر کسی/چیزی را درآوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

قابل انجام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

درک از خود، خود آگاهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مسیر خوش منظره، جاده ی زیبا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

لفظی توهین آمیز برای تحقیر مردان همجنس گرا یعنی مردی که تمایل به رابطه آنال داشته و همجنس خود را به جنس مخالف ترجیح می دهد. از اونجا که معادل فارسی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بسم الله. . . . یعنی شروع کن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خوش ساخت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

آرام کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهره های باقیمانده در بازی دونینو که امتیاز منفی برای دارنده ی آن محسوب می شوند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

تحمیل نکردن عقیده به دیگری، سازش کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1 انتقاد کردن، گله کردن، نارضایتی را نشان دادن 2 ) توهین کردن، تقلید کردن ( ادای کسی را درآوردن ) ، مسخره کردن 3 ) ضربه زدن، سقلمه زدن، سیخونک زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1 انتقاد کردن، گله کردن، نارضایتی را نشان دادن 2 ) توهین کردن، تقلید کردن ( ادای کسی را درآوردن ) ، مسخره کردن 3 ) ضربه زدن، سقلمه زدن، سیخونک زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

تماشایِ افراطی و بیش از حد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دست کشیدن از چیزی، دل کندن از چیزی، دیگر علاقه ای نداشتن به چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

در مفوهم انتزاعی یعنی: درجا زدن، ثبات پیدا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

شوق پیدا کردن، اشتیاق داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

همون همیشگی، همون حالت ثابت، مثل سابق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تحت مصرف شدید دارو بودن، داروی زیادی مصرف کرده به طوری که عملکرد طبیعی را از دست داده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

تبدیل شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با همین مضمون، مانندِ این، مثل همین، یه هچین چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مسئول وام، وام دهنده، کارمند دفتر وام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دفتر وام، بنگاه/موسسۀ رهنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخارج

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

سالن مراقبت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

چشم انداز، تصور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ابوطیاره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مُدل موی باب. چیزی شبیه مدل موی مصری ولی کوتاه تر ( معمولا تا زیر چانه ) که مختص بانوان است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خانوم مغرور و از خودراضی، خانوم پر فیس و افاده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گلولۀ تصادفی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پدر خود را در آوردن، دهن خود را سرویس کردن، رُس خود را کشیدن، به سختی تلاش کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

توپُر به کسی می گویند که بدنش چربی مازاد دارد، ولی طوری نیست که بد به نظر بیاید. یا اشخاصی که وزن طبیعی دارند، ولی میزان چربی هایشان زیاد است و ماهی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

زمین زدن می تواند در کشتی واقعی یا کشتی نمایشی ( کج ) باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

زور چپانی، به زور فروختنی، زبون ریختنی، انداختنی، قالب کردنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مسخره کردی ما رو؟ گیرآوردی مارو؟ گرفتی ما رو؟ مسخره باز ی در میاری؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

به دست آوردن، تصاحب کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خون خودت رو کثیف نکن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

زندگی بخورنمیر داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشاغل جانبی، کارهای غیر اصلی، شغل دوم/سوم/. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

کار غیر اصلی، شغل دوم/سوم/. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به وجود آوردن، ایجاد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

وسواس فکری، فکر مشغولی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

انگیزه، اراده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دانش گرا کسی که به دانش گرایش دارد و مذهبش، دانش تجربی است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

محشر، خارق العاده، عالی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مقوای مخصوص خوراکی، کارتن خوراکی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوعی شیرینی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

یک بارِ دیگر، بار دیگر، دوباره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

دوره، هنگامه، مدت زمان، دوران، هنگام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

از آن هم بدتر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

برای چیزی/کسی/کاری ساخته شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

پشتیبانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

الزاما معنای راه افتادن و حرکت کردن ندارد. می ریم تو کارش برو که بریم می ریم که داشته باشیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در این باب، در این موضوع، در این مورد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشتباه از آب در آمدن نتیجۀ مورد انتظار را نگرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

با تمام قدرتش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به سودِ . . . . بودن به نفعِ. . . . بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در جست و جوی . . . . . بودن در پیِ . . . . . . بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اجرایی کردن، دنبال کردن، پیشرفت کردن، حرکت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

1 ) بابتِ ، به خاطرِ ، به دلیلِ 2 ) در بابِ، به عنوانِ، در مقامِ، در جایگاهِ 3 ) به واسطۀ، به وسیلۀ، از راهِ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

1 ) از این دست، از این طیف، از این قبیل، این چنین 2 ) هر طور که شده، به هر طریق ممکن، هر جور که هست/بود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در موقعیت های مختلف می تواند معانی متفاوتی داشته باشد. و الزاما چون در زبان انگیسی حرف نداست، قرار نیست که حتما ترجمۀ آن هم حرف ندا باشد. بلکه بسته ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

حالت دیگری هم می توان ترجمه کرد. البته برای تمام جملات و افعال درست در نمی آید و این وظیفۀ مترجم است که تشخیص دهد باید از کدام حالت استفاده کند. حالت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

غم، اندوه، ناراحتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

عمقِ وجود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

مغازۀ نبش خیابان. به ویژه اتاقی که قبلا کاربرد اتاق داشته ولی بعدا به واسطۀ دسترسی مستقیم به خیابان، به مغازه تغییر کاربری داده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حافظه یا مربوط به حافظه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به جز معنی ارتش و سپاه، می تواند معانی زیر را هم داشته باشد: انجمن یاران دسته جمعیتِ. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

تبدیل شدن، تغییر ماهیت دادن

پیشنهاد
٤

1 ) ناچار شدن، لازم دیدن، ضرورت یافتن 2 ) دلیل پیدا کردن، انگیزه دار شدن، الزام آور بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به سهم خود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

صرفا بر اساس ارزش های خود، تنها به خاطر خود، به خودیِ خود، بدون کمک دیگری، تنها با قابلیت های خود، بدون در نظر گرفتن چیز دیگری به جز خودِ. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

تنهایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

به سر کسی زدن، به فکر خطور کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یاداشت نویس، یادداشت کُن، میرزا بنویس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

خود را از چیزی رها کردن، نجات دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به حالت اول برگرداندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1 ) انرژی دادن، انرژی بخشی 2 ) راهکار دادن، ایده ایجاد کردن 3 ) بهتر ساختن، بهبود بخشیدن

پیشنهاد
٦

بیشتر از حد لزوم تلاش کردن بیش از آنچه که باید، سزاوار شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فراتر از حد انتظار ظاهر شدن نتیجه ای بهتر از نتیجه ی پیشبینی شده گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

چم و خم ماجرا، زیر و بم کار، مثل جریان تو مو می بینی و من پیچش مو، با دید باز به چیزی نگریستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

همۀ جوانب امر، چم و خم ماجرا، مثل ضرب المثلِ تو مو میبینی و من پیچش مو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

موضوع این بود که، جریان این بود که، بحث اینجا بود که، مسئله اینجا بود که

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

راضی کردن اش سخت هست اگر منفی باشد یعنی don't didn't take some convincing در این صورت یعنی اینکه راضی کردنش زیاد سخت نیست/نبود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

مثل همیشه، همیشگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

محل بریدیگی. الزاما برای درخت نمی باشد. اگر دست یا پا یا انگشتی هم قطع شده باشد، به محل باقیمانده در بدن که آن قطعه از عضو از آنجا جدا شده نیز این وا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همخوانی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به موازاتِ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوران حبس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پایه ریزی کردن، چیدن برنامه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مسائل کوچک و بی اهمیت را بزرگ کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شهربازی سرپوشیده/ مسقّف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شهربازی سرپوشیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دیرزیستی، دیرپایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بادوام، با دوامِ بالا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نما، رُخ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دربرگیری این عبارت در متون مربوط به کسب و کار و تجارت، یعنی ایجاد فضایی برای کارکنان که در آن اساس راحتی، ارامش، نشاط و ارزشمند بودن داشته باشند که د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در مفهوم انتزاعی، نقطۀ عطف، تجربه ای سخت که باعث تغییر مسیر فرد یا موفقیتش می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

حاویِ، دارای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مخلص کلام اینکه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

بشکن زدن با زبان. به صدایی می گویند که از خارج شدن ناگهانی هوا در اثر جدا شدن سریع زبان از لثه های بالایی و سقف دهان ایجاد می شود. خیلی از کودکان ای ...

پیشنهاد
٣

این عبارت زمانی استفاده می شود که بخواهیم بگویم، کسی در کاری بسیار موفق بوده و آن را با مهارت انجام می داده. خیلی کارش درست بود. رودستش کسی نیومده ...

پیشنهاد
٥

این عبارت زمانی استفاده می شود که بخواهیم بگویم، کسی در کاری بسیار موفق بوده و آن را با مهارت انجام می داده. خیلی کارش درست بود. رودستش کسی نیومده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

بازارگاه، محل احداث بازار یا نمایشگاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

خیلی خوب، خیلی زیاد، به سرعت، طوری که هیچ کس از پس آن بر نمی آمد، طوری که هیچکس نمی توانست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

اوضاع آرام است، خبری نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدون رقابت، بدون هماورد، بدون چالش، خسته کننده و حوصله سر بر چون که هیچ چالشی وجود ندارد و همه چیز روتین و ثابت است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

جملات انگیزشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

همین بود و بس. همین و بس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

مقام دادن، جایگاه بخشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

در دبیرستان یا کالج به دختری می گویند که از نظر همۀ همکلاسی ها و افراد، فرد محبوبی است. البته معنای دیگری هم دارد که به دختری اشاره می کند که فعالیت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

موی نازک بچه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

توانبخشی، بازپروری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

روی سر کسی ریختن، روی سر کسی خراب شدن. درواقع به کارهایی اشاره دارد که وقت و انرژی زیادی از فرد می گیرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

وقت گرفتن، انرژی را گرفتن، صرف وقت و انرژی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

از بد روزگار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

از سر ناچاری، به ناچار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

آخرین بازمانده ها درسته. نه آخرین بازمانده. گاهی اوقات حرف تعریف the قبل از اسم قرار می گیره و اون رو جمع می کنه. مثال می زنم. The dead. مردگان Th ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

محصول

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

از پس چیزی بر آمدن، از عهدۀ کاری برآمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

چپ چپ نگاه کردن، بد نگاه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرگردان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اگه پاش بیفته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به حالتِ بدی، به شکل ناپسندی، به طرز بدی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

با ذوق و شوق، با هیجان، با شوق زیاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

بهتر است که، باید که

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

یا بهتر بگویم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پشتیبان، حامی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

آخر بودن، آخرین نفر، پشت سر قرار داشتن، پشت سر بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

معنی دیگۀ آن اینها است. تموم شد، حله، تمومه، ردیفه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

جلب توجه کردن با چشم، آمار دادن با چشم، دل و قلوه دادن با چشم، لاس زدن با چشم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

به معنای چسباندن به دیوار هم هست. مثلا چسباندن، برگه، پوستر، آگهی تبلیغاتی جدا از معنای آویزان کردن، معنای چسباندن به دیوار هم می دهد، البته نوع آن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوندگی کردن برای کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بلافاصله بعدش، پشت بندش یهویی. . . می تواند مربوط به زمانی باشد، که اتفاقی بدون درنگ، بعد از اتفاق دیگری رخ می دهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

هو کردن، سرو صدا کردن، شلوغ کاری کردن، مزاحم حرف زدن کسی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

باجۀ پذیرش، میز پذیرش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

عصبی، خشمگین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

برحسب اتفاق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

معترض، اعتراض کننده، اعتصاب کننده، معتصب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

می توان به عنوان کلمۀ ربط هم از آن استفاده کرد، مانند چون که، به این خاطر که، به این دلیل که

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

از رده خارج

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اتفاقا، بر حسب اتفاق، از قضا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

حل و فصل کردن، رفع و رجوع کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

انحراف، تغییرمسیر ناگهانی در کاربردهایی که نام بُردم، اسم هستند، نه فعل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

از چیزی به چیز دیگری رسیدن، از چیزی با چیز دیگری روبرو شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

حالا که، از اونجا که، با توجه به این که، چون که، نظر به اینکه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در مفاهیم حقوقی، عنوان جُرمی در ایالات متحدۀ امریکاست که در آن فرد مرتکب، بخشی از بدن خود - به ویژه آلت جنسی - را که معمولا مغایر با عرف جامعه است در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ناخوشایند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

همکار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در این دو روز این عبارت، خواننده را وادار می کند، که یک روز به روزهای اشاره شده، اضافه کند. مثلا اگه قبلا در داستانی به سه روز اشاره کرده بود، و بعد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دستخوش چیزی شدن/بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

همۀ جوانب را در نظر گرفتن، همۀ جزئیات را مدنظر قرار دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرزنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

1 بدون تردید، بدون شک، بدون اینکه شک به دل راه دهد 2 در یک چشم به هم زدن، بلافاصله، بی درنگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

جنگ قلمرو، جنگ محله ای، جنگ بر سر محدوده، جنگ دستاورد گاهی اوقات گروههای اوباش و خلافکار، برای اینکه محلۀ خود را گسترش دهند، با گروههای مجاور وارد ج ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

با شدت باز شدن، سریع باز شدن، زود باز شدن یا کامل باز شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

از پس چیزی/کاری/کسی/وضعیتی برآمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

این شد یه چیزی، اینش خوبه، خوب شد این هست، باز جای شکرش باقیه، دست کم/لااقل این رو داره اصطلاحی است که وقتی می خواهیم از ویژگی مثبتِ یک موضوع/پدیدۀ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مشکل بود که، سخت می توانست که، سخت بود که، معمولا بعد از این عبارت فعلی ing دار می آید که این عبارت به نوعی آن فعل را منفی می کند. یعنی نمی توانست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

حالا. به هرحال ( نه به معنای اکنون، بلکه به معنای عبارتی که گاهی کسی نمی خواهد دربارۀ چیزی صحبت کند، یا می خوهد بحث را تغییر دهد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به درستی دانستن، شک نداشتن، قطع به یقین خبر داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گاه و بیگاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

شوکه کننده، شوک برانگیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

کف کردن، کف کسی بُریدن، بر ق از سر کسی پریدن، سه فاز کسی پریدن، دهن کسی باز ماندن. انگشت به دهن ماندن این اصطلاح مربوط به وقتی است که کسی به شدت شوک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کشاورز دست تنها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

بگم که بدونی، گفتم که بدونی، گفته باشم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

قدمت سر چشم، هر وقت برگردی، قدمت سر چشمه. باز هم بیا پیش ما، باز هم بهمون سر بزن. عبارت هایی که معمولا توسط فروشنده ها یا مغازه دار ها یا افرادی که ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

منحرف، بیراهه، کژراهه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حساس نشو، سخت نگیر، آروم بگیر، کوتاه بیا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کافیه دیگه، تمومش کن دیگه، بسه دیگه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

یکی دیگه از کاربردهای این کلمه که تقریبا هیچ کدوم از عزیزان بهش اشاره نکردن اینه که این عبارت اگر در جملات مثبت بیاد، می تونه اون جمله رو منفی کنه. د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

چسبیدن/چسباندن، قرار دادن/گرفتن. گیر کردن، تپاندن، چپاندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

گشتن، زیر و رو کردن، بالا و پایین کردن، معمولا به سرعت و ناگهانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ظاهر شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

فروش، فروختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

انجام کار های خارج از خانه ( معمولا برای فردی دیگر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

سر تقاطعِ. جایی که نبش ساختمان یا خیابان محسوب می شود، را می توان تقاطع نیز نامید. چراکه دو خیابان یکدیگر را قطع می کنند که نبش ساخته می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ابزارفروشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بلکه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

افکار، باور، ایده، آرمان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

معنای دیگر آن، خیلی، بسیار زیاد، بی نهایت است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در پاسخ به خانوم sahar gh کاش قبل از اینکه یه چیزی رو غلط اعلام کنید، یه سرچ تو گوگل بزنید. هر دو ش درسته و کاربرد داره. بستگی داره جملات قبلش چی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

قصد، غرض، هدف، منظور، مقصود، نیت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

خانوم خضرلو سلام. همۀ معلم های زبان امکانات دسترسی به فایل های صوتی کتاب رو ندارن. بنابراین همۀ معلم های زبان قرار نیست با کامپیوتر و ویدئو پروژکتور ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به این زودی ها، اینقدر زود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

سلام. خدمت دوستان چیزی که خانوم عارف نوشتن، درسته. اطلاعاتی که نوشته شد توسط دوستان در خلاف حرفهای خانوم عارف، بخش زیادی اش اشتباهه. توی فرانسوی همچ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دسته گُزین کسی که تشخیص می دهد، نمونه های مختلف ارجاع شده به یک سایت، اداره، مطبوعات، رسانه، کتابخانه ، دفتر روزنامه، گروه دانشگاهی و. . . باید در کد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تنگنا، وضعیت سخت، وضعیت دشوار، گرفتاری، مضیغه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به شکل دلخواه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

شبانه روزی، مانند درمانگاه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به تنهایی، یکه و تنها، مستقل از دیگران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

مستلزم چیزی بودن، نشان دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مستلزم چیزی بودن، نشان دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

هرچه باشد، هرچی باشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پاکسازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

می تونی بری، مرخصی حرفی که مافوق وقتی با زیردست کاری ندارد، به او می زند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رابطۀ نزدیک داشتن، صمیمی بودن، خودمانی بودن، ریشه داشتن، مرتبط بودن، نسبت نزدیک داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اختیار دارید. بعنوان پاسخ برای تشکر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

چی میگی؟!! شوخی می کنی؟!! جدی میگی؟!!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

همه، تک به تک، یکایک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فراز و نشیب هایی را طی کردن، مشکلاتی را پشت سر گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

از سر ناچاری، از بابت ضرورت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

حل اش کُن، ردیف اش کن گاهی مواقع هم معنی به قتل رساندن یا کشتن می دهد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شیفت استراحت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

از خجالت کسی در آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

می تواند به عنوان اسم فاعل هم استفاده شود. یعنی: مصمم، مشتاق، مصر، خواهان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

رمال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بگم ها. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حق با شماست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی عالی بود، خیلی عالی انجام شد، واقعا خوب بود، به شدت جالب و قابل قبول بود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به سرعت رد شدن، سریع گذشتن، تند رد شدن، سفر کردن با

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نظرم آمد، به فکرم رسید، به سرم زد که. .

پیشنهاد
٢

برای وقتی است که می خواهیم از صحبت کسی سر دربیاوریم. معمولا وقتی که حرفهای طرف مقابل برای ما نامفهوم و غیرقابل قبول است. معلوم هست چی داری می گی؟ چی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

همۀ شما، همه تون، تک تکِ شما

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نوعی خوک اهلی و تربیت شده که کشاورزان از آنها برای پیدا کردن قارچ هایی با عنوان �ترافل� استفاده می کنند. حس بویایی این خوک ها به قدری قوی است که می ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تلخی، تلخکامی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

علاقه نشان دادن، متمایل شدن/بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خب پس اینجوری شد. خب اینم از این. خب این شد نتیجه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

حق با کسی بودن، درست گفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دقیقا برعکس، کاملا برخلافِ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

اگر در انتهای این جمله علامت سوال داشته باشد یعنی می خواهد بگوید که حرف طرف مقابل را نشنیده و غیرمستقیم از او می خواهد که دوباره بگوید یا کسی که حرف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

چیزی را به منظور گفتن حرفی به افتخار دیگری بالا و به سمت آن فرد گرفتن. مثلا برای نوشیدن شراب به سلامتی کسی، آن را به سمت او می گیرند. بنابراین می توا ...

پیشنهاد
٦

برعکسِ تمامِ این ظواهر، با وجودِ تمام این ظواهر ( مربوط به وقتی است که شواهد و مدارک چیزی را نشان می دهد، ولی نتیجۀ حاصله، دقیقا برعکس تمام ظواهر و م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

خود را وقف کاری کردن، زمان خود را سر چیزی/ کاری صرف کردن، برای چیزی وقت گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بالا بُردن، به عقب بُردن. مثلا عقب بُردن یا بالا بُردن سَر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سر و دست شکستن برای چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

همچنین، واژۀ نگرو در زبان اسپانیولی به معنای رنگ سیاه است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مزدور. کسی که با پول برای دیگری می جنگد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خون سوار. لقبی برای قومیت ساختگی دوتراکی. کسی که تا آخرین قطره خون، به خال یا پادشاه خود وفادار است و در کنار او اسب می تازد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نظر من بهترین معادل رو اینجا آقای ebi ارائه کردن. یعنی: پیگیر. و فرهنگستان زبان و ادب پارسی می تونه بابت یه سری از واژه ها خیلی راحت اینجوری نظر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گیلاس یا گِلَس پایه بلند. ظرفی برای خوردن انواع نوشیدنی، خصوصأ گونۀ دارای الکل آن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گیلاس یا گِلَس. ظرفی برای خوردن انواع نوشیدنی، خصوصأ گونۀ دارای الکل آن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

غیرعادی، خلاف عُرف، نامتعارف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

مهارت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

غیرمعمول بودن، غیرعادی بودن، نامتعارف بودن، نامعقول بودن، ناصحیح بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اوضاع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

دست را به سمت چیزی/کسی دراز کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دست را به سمت چیزی دراز کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

از چاله در آمدن و به چاه افتادن، از وضعیتی به وضعیتِ بدتر در آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کنار هم، با هم، در معیت یکدیگر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاحی برای نشان دادن شگفتی یا تایید باحال نیست؟! جالب نیست به نظرت؟!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 ) دست را به سمت چیزی / کسی دراز کردن 2 ) خودر ار به کسی/ چیزی رساندن 3 ) به کسی / چیزی برخورد کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

آشوب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

توشه رسان، مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

توشه رسان، مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

توشه رسان، مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

توشه رسان، مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

باتون، باتوم، تونفا، چوب دستی، چماق، چوب پاسبان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کار به جایی کشیدن، کار به جایی رسیدن، منتج به چیزی شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناخودآگاه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

گرفتن و کشیدنِ چیزی به سمتِ خود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پریشان ساختن، نگران کردن، دستپاچه کردن، عصبی ساختن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

قابل درک، قابل فهم، قابل دریافت، دریافت کردنی، فهمیدنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

گیر افتادن، گرفتار شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

1 ) فکرش هم نکن، بی خیال، مهم نیست ( در جواب که کسی از شما عذرخواهی می کند ) 2 ) عینِ خیالِ کسی هم نبودن، بی اهمیت جلوه دادن برای کسی، توجه نکردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بر وفق مُراد بودن، باب طبع بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

باعث این شدن که کسی جایی را ترک کند، باعث رفتن کسی شدن، دلیلِ کنار کشیدن کسی یا چیزی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به دنبال چیزی بودن، خواهان چیزی بودن، چیزی را خواستن، برای رسیدن به چیزی تلاش کردن، در پی چیزی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بنا رو بر این میذارم که. . . ، انگاری که، فکر می کنم که. یقین دارم که، قبول دارم که

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاهی اوقات معنی دو روی یک سکه را می دهد. دو جنبه ی مختلف یک پدیده یا کار. درواقع ژانوس خدای رومی ها بود که خدای دروازه ها و در ها بود و وقتی او را ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

چالش ( مجازی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

درخواست تأمینِ دلیل یا افشا مدارک که متشاکی از شاکی می خواهد مدارک و شواهدی که بر اساس آن پرونده تشکیل داده را به او ارائه دهد. در حقوق غرب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

منصفانه رفتار کردن، انصاف به خرج دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نا همگون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

هوادار، هواخواه، حامی، حمایت کننده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پایان، نتیجه، پیامد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

با کسی گرم گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

در چنین شرایطی، بنابراین، در نتیجه، اگر ادامه پیدا کند، اگر اوضاع اینچنین بماند، . این اصطلاح زمانی استفاده می شود که قطع به یقین می خواهیم بگوییم اگ ...

پیشنهاد
١

درخواست اعانه. خواهان مظارکت شدن خواستار کمک پولی شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

خود/کسی را تحویل گرفتن، برای خود/کسی نوشابه باز کردن، از کسی/خود تعریف کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

تعریف از خود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کاری جز. . . . از او ساخته نبود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چاره ای نداشتن، مجبور بودن، دست خودش نبودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

چاره ای نداشتن، مجبور بودن، ناتوانی در جلوگیری از چیزی/کاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

دروغ گفتن، خالی بستن، وارونه نشان دادن، داستانی را به نفع خود تغییر دادن، برای متقاعد کردن دیگران چیزی را به شکل دلخواه در آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دقیقا سه تا معنی داره البته دوستان همه رو گفتن، من فقط مرتبش می کنم. 1. حالت چطوره؟ حال و احوال؟ احوال محوال؟ چطور مطوری؟ 2. اوضاع چطور ه، اوضاع چط ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

فرم، حالت، ماهیت، سرشت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به خانوم سحر پرسیدین که برای خسته نباشید چی بگیم. من خیلی گشتم دنبال همچین چیزی، هرچی بیشتر گشتم کمتر پیدا کردم. بالاتر درباره خسته نباشید توضیح دادم ...

پیشنهاد
١١

از نظر کُلی، تو این دنیای بزرگ، در دراز مدت، در کلِ این جریانات، در مفهوم کل، در مفهوم عام،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

عمو و دایی و. . . . با u نوشته میشه دوستان. لطفا بچه های مردم رو به اشتباه نندازید. Uncle. این نوع دیگر کلمه ی ankle هست یعنی قوزک پا. انکل هست تل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

دریافتن، کاشف به عمل آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

افق قدرت کران نیرو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

لحظه شماری کردن برای کاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

یک وقتی، یک زمانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مغز کسی را با حرف زدن زیاد خوردن، مغز کسی را با حرف زدن تیلیت کردن، زیاد حرف زدن، خسته کردن طرف مقابل از حرف زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ندامتگاهی، تأدیبی، کیفری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نظم دادن، دادگری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آدم فعال، شخص پُرکار. فردی که پُر انرژی است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیشکار ادبی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

میزان و مقدار کار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

توانایی چیزی را داشتن، در حیطه ی توانایی کسی بودن، در محدوده بودن، قابل دریافت بودن، از پس چیزی برآمدن، استطاعت مالی کاری/چیزی را داشتن هم در مفهوم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

1 ) بارک الله، احسنت، آفرین، خودشه، همینه، کارت درسته 2 ) ایناهاش، بفرمایید، خدمت شما 3 ) دیدی؟، چی بهت گفتم؟، حله، اینم از این

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اتاق کار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چون که، به این دلیل که، به این خاطر که، زیرا که، زیرا، چون، چراکه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

گاهی اوقات به معنای تبریک گفتن است. تبریک می گم. فرخنده باد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

علف هرز، علفی بی خاصیت که از رشد گیاهان دیگر جلوگیری میکند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بررسی کردن، بالا و پایین کردن، مزه مزه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

این دفعه، این بار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

رها شدن، در آمدن، باز شدن، افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آش و لاش، آسیب دیده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

1. جز. . . . کاری از او ساخته نبود، به جز. . . . . کار دیگری از دستش بر نمی آمد 2. دست خودش نبود، اختیاری از خود نداشت، کنترلی روی آن نداشت 3. ناتوان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

mob به معنای خلافکار و اراذل و اوباش و لات است. و lynch به معنای زجر کش کردن است و با اعدام تفاوت دارد. معادلی که برای آن می توان پیشنهاد دهم: اوباش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیدایش مجدد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

درست شدن، راست و ریست کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

1 عجیب و غریب، مشکوک، شبهه ناک، شک برانگیز 2 افاده ای، مغرور، متکبر 3 نگران، مضطرب، معذب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مربوط به وقتیه که گوینده از حرفی که مخاطبش زده ناراحت شده، یا انتظارش را نداشته: دارم بهت می گم که. . . ، گفتم که. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

کمی، اندکی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عطر نارنج، پتی گرین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دست دادن، مانند حالت ناخوشی/شادی دست دادن به کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

درب دولنگه ای که به هردو جهت باز می شود. دربِ دوطرفه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در پارسی تاجیکی به آن �نیستشوی� می گویند. نیست شُدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیش پیش، پیش تر، پیش از این، پیش از آن، قبلا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در پارسی تاجیکی معادل آن �گُریزه� است. یعنی کسی که می گُریزد یا درحال گُریز است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

راست و ریست کردن، حل و فصل کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

زنجیره ی کنگره دار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ساندویچ های کوچکی که آنها را به صورت برش هایی باریک به اندازه ی قطر انگشت می بُرند. ساندویچ انگشتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

گذشتن، طی شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

اسم هرمان می تونه به هر زبونی باشه. هیچ قومیتی حق نداره بگه فقط مال ما هست و بس. یونانی، فارسی، آلمانی، کردی. شما اگه اسم پسرت رو گذاشتی هرمان، می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

اصطلاحی اینترنتی که بنا به کار برد می تواند، خواننده را دچار اشتباه کند In My Arrogant Opinion از من بپرسی، نظر منو بخوای، به من باشه میگم، منو بگی م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصلا و ابدا نمی خواهم، به هیچ وجه قصد ندارم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به هر قیمتی که شده، با وجود تمام تلاش ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

جابجا شدن، جا باز کردن برای کسی، کمی سُر خوردن به اطراف و ایجاد جا کردن برای دیگری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی، بسیار، زیاد، یک عالمه، یک دنیا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

عیاشی، میگساری، نوشیدنی الکلی نوشیدن، عیاشی و پایکوبی ، باده نوشی و شادی ، باده نوشی و پایکوبی، مست و پاتیلی، سگ مستی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

باید . . . . . کار می کردم بهتر بود این کار رو انجام می دادم یه دل می گه . . . . . کنم مربوط به زمانی است که یا در گذشته تمایل داشتید کاری انجام بدید ...

پیشنهاد

رزم گاه بازیکن ناشناخته نبردگاه بازیکن ناشناس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

یه دل می گه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

برای تاکید به کار می رود. مثلا می گیم برو با اون کلاهت. اینجا واژه ی اون، معنای تاکیدی دارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

لاغر مُردنی، استخونی، پوست و استخون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

جرأت داشتن، وجود داشتن، جیگر داشتن، خواستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

تا اینکه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نگاه را به زمین دوخت، چشمانش را به پایین دوخت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

چیره دست، زبردست، استاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

همیار قطار، دستیار قطار، کارگر راه آهن، مهماندار قطار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

از طرف دیگر، از جهتی دیگر، علی رغم، با وجود آنکه، بلکه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گلدانِ گُل آپارتمانی، گلدانِ گیاه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

انتظار می رفت، بایستی، باید، قرار بود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

یعنی چی؟ این کارا واسه چیه؟ این حرفها چیه؟ منظورت چیه؟ همه ی این معادل ها درمفهوم کنایی هستند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

منو باش، منو نگاه، اصلا ببینم. برای جلب توجه فردی در طول مکالمه استفاده می شود. مخصوصا وقتی که طرف عصبانی است و می خواهد حرف مهمی بزند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اهل ریسک، خطر پذیر، ربا خوار، قمار باز، سهام باز، دلال ملک، مُحتکر، احتکار گر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

که دیگر بماند کاربرد آن وقتی است که یک جمله گفته و با ارفاق/زور پذیرفته شده و ما می خواهیم نشان دهیم که امکان اتفاق افتادن جمله ی دوم به مراتب کمتر ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در عین حال، از طرف دیگه، با این حال، از یه جهت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

عقب جلو کردن، به جلو و عقب تکان دادن/بُردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گاهی اوقات اهل خانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درمورد پارچه، ضخامت و کلفتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ناخودآگاه، ناعاقلانه، بدون فکر کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حیاط بان محوطه دار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

لمس کردن کلاه، به نشان احترام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

درون بُردن، درون چیزی گذاشتن، داخل چیزی قرار دادن. مثلا در جیب گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

لم دادن، تکیه دادن، به حالت قبل برگشتن از نظر شناختی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یا خُدااااا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مخلوط کردن، هم زدن رفته رفته در حالت عصبانیت یا خشم و هیجان قرار گرفتن شامل شدن، در برگرفتن، افزودن، اضافه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

پریدن ناگهانی اعصاب و عضلات در بدن، مانند پشت کمر، گوشه ی چشم، بالای پلک و. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

جدی گفتن، جدی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کَج بیل، در گویش مردم شهسوار به آن فِکا یا بَلو می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بی حالت شدن، سرد و بی روح شدن، در مورد چشمان به حالتی گفته می شود که در اثر خستگی فرد همزمان هر دو مردمک چشمش را برای لحظه ای زیر پلک بالا می برد. و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شاباش مهمانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

فقط همین. ، همین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

روبرو شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بازی آهنگ و صندلی که تعداد صندلی ها از تعداد شرکت کننده ها بیشتر است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

کشاورزی که بیشتر برای مصرف خودش کشاورزی می کند، کشاورزی که بیشتر محصولش را خودش می خورد و میزان کمتری را می فروشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

از اون بدتر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

با ناباوری یا تعجب به کسی نگاه کردن، از روی شگفتی یا ناباوری پلک زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

از روی ناچاری، از سر ناچاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

حقیقتا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

میزی که کنار مبل یا تخت قرار می دهند، در ایران به آن پاتختی یا میزعسلی می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

چند پله، تعدای پله، مجموعه ای پله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

گرفتن، به چیزی بند کردن مانند دست که به کمر می گیرند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مرتب کردن، چیدن، گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دانستن، فهمیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

که در این حالت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

South side بخشی از شیکاگو است، نه همان شیکاگو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

اتاق نورگیر، بسیار مناسب است ( فضایی به شکل گلخانه و آلاچیق که درست به ساختمان اصلی چسبیده است و هم از درون و هم از بیرون، ورودی دارد. دور تا دور آن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

برگشتنِ سریع، چرخیدنِ ناگهانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای کسی گزارش لغو دستور پُر کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

منابع و حمایت را از دست دادن، قادر به ادامه دادن نبودن، کنار گذاشته شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

سر کسی شیره مالیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مغز رد دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حقیقتش، راستش، راستشو بخوای، حقیقتشو بخوای

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

آدم منفور، نفرت انگیز و حقیر، آدم احمق ( مواردی که عرض کردم، طبق دیکشنری کالینز و وبستره. الزاما قرار نیست اون معنای ناجور رو بده. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

هنجار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پس زدن، دور انداختن، کنار زدن، کنارگذاشتن، بی خیال چیزی/کاری شدن، دست کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پنجه ی خِرس ( نوعی شیریینی است که قالب آن به شکل پنجه ی خرس است )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آلت تناسلی مردانه، در واقع ترکیبی با واژه ی fanny است که به معنای آلت مونث است. به مرد ترسو هم اطلاق می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سر به سر گذاشتن، اوسکول کردن، دست به سر کردن، گیر آوردن، به بازی گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساقی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

با کسی/چیزی سر کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به حالت امری اگر به کسی گفته شود، می تواند معنای بفهم، درک کن، تو مغزت فرو کن نیز باشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

خانوم دستیار، فرمایش شما درسته، اما درمورد این اصطلاح صدق نمی کنه. خود خسته نباشید، واژه ایه که توی فارسی چندین معنی متفاوت داره. یه زمانی یکی از سرک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرد مفعول، اوبنه ای، حوتاه شده ی واژه pragmatic, به معنای اهل عمل، امکان پذیر، شدنی. در زندان به افرادی پرگ می گویند که اجازه ی مقاربت جنسی به دیگران ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

زیاد، بسیار زیاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ترتیب چیزی را دادن، ردیف کردن، درست کردن، حل کردن، انجام دادن، اجرا کردن، پیش بُردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

لحاظ کردن، سرلوحه قرار دادن، مدنظر قرار دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نمایان شدن، درخشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سایه روشن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

امیدوار کردن/شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

همچنین رکابِ کامیون و کامیونت که پیش از سوار شدن، پاها را روی آن گذاشته و از آن بالا می روند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیجانی کردن، دل انگیز کردن، زیبا کردن، تو دل برو کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مسیر آب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

درهم شکستن، فرا گرفتن، مستغرق کردن، از توان انداختن، از پا در آوردن، در هم کوبیدن، سراسیمه کردن، گیج کردن، تحت تاثیر قرار دادن، غوطه ور ساختن، مضمحل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اقلام، موارد، اجناس ( برای پُر کردنِ داخلِ چیزی ) وقتی که اسم آن را نمی برند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اتاق نشیمن، علاوه بر مدرسه و دانشگاه، می تواند در مراکز دیگر همچون بیمارستان، تیمارستان، زندان و هرجای دیگری که ارباب رجوع و پرسنل دارد، وجود داشته ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

گرفتگی، خستگی ( عضله )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گرفتگی عضله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

سن و سال دار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

حالت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

هرزگاهی، گهگاه، گاه وبیگاه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اگر در رابطه با خوراکی و غذا باشد، معنای شروع به خوردن می دهد. شروع کردن به خوردن، آغاز بلعیدن، بالا انداختن، به بدن زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دلهره آور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

در آرامش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترسناک، هیجان آور، وحشتناک، شوکه کننده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مشتاق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ویراستار، مصحح، اصلاح کننده، ویرایشگر، غلط گیر، ( فردی که نوشته های یک نویسنده را پیش از چاپ به منظور بازبینی و تصحیح غلط ها و ایرادات، آن پیش از ارا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

به شدت توصیه شده، شدیدا پیشنهادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به جرأت، به قطعیت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

شاخصه، ویژگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دوری و دوستی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

آگاه، حواس جمع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سوراخ سوراخ شدن/کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به زندگی برگشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

لب مرز، به زور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

طاق باز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به پایان رسیده، تکمیل شده، کامل شده، تمام شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کنترل اوضاع را به دست گرفتن، بر چیزی/جایی/افرادی مسلط شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نزدیک شدن، به چیزی/جایی/کسی رسیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

با شکستن/تخریب کردن/له کردن از مانعی رد شدن، نفود/رخنه کردن، خط را شکستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به پا افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

غیرنظامیان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

با هل دادن یا کوبیدن در را باز کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

همانطور که نفس نفس می زد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

برجک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حریفِ دیگری نبودن، به پای دیگری نرسیدن، در حد واندازه های دیگری ظاهر نشدن، ( از لحاظ مقایسه میانِ دو چیز )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیش از طلوع خورشید، گرگ و میشِ قبل از درآمدن آفتاب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

عجله داشتن، به سرعت رفتن، گاز وسیله ای را گرفتن، تخت گاز رفتن، به سرعت جایی را ترک کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به راحتی فراموش نشدن، در ذهن حک شدن، ملکه ی ذهن شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دلت واسه خودت بسوزه یا واسه خودت متأسف باش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خروش، غوغا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

درد و دل، صحبت کردن، حرف زدن، دراختیار گذاشتن ( چه اطلاعات و چه موراد دیگر )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرورفته، پنهان، در لفافه، غرق شده در

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سر دوراهی گیر کردن، تردید داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

باورنکردن، ابرو بالا انداختن در اثر نارضایتی یا تعجب. ناراحتی خود را نشان دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بسیاری، کُلی، به شدت، تا حد زیادی، خیلی زیاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کشیدن با فشار روی چیزی، فرو بُردن، چنگ گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به سختی حرف زدن، ( به دلایلِ عصبی بودن یا غمگین بودن یا هیجان زده بودن، یا شوکه شدن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

از این گذشته، جدای از این

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

حرکت کردن در آب، به نحوی که بخشی از آن به اطراف بپاشد، همچون خودرویی که از داخل چاله ی آبی با سرعت رد می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

عنیمت شماردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

پایه ریزی کردن، پایه ریختن، برنامه ریختن، برنامه ریزی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از پا افتادن، ناک اوت شدن، افتادن و دیگر یارای بلند شدن نداشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرزنش کردن، انتقاد کردن، توبیخ کردن، خُرده گرفتن، ایراد گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

چهره ی بی حالت، بی تفاوت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

از میانِ، از دلِ، از وسطِ، در امتدادِ، در میانِ، از ( برای عبور از مکانها استفاده می شود )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

هم عقیده، هم رنگ جماعت، مانند بقیه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پست، خوار ، فرومایه، تسلیم شدن، به پا افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

فعالِ مذهبی، فرد مذهبی که تمام مناسک و رفتار های دینی را دقیق و موبه مو اجرا می کند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

جابجا شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارهای داخل خانه، کارِ روزمره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

زخمی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کسی چه می دونه، خدا می دونه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

از حالت تدافعی/دفاعی خارج ساختن/بیرون آوردن، یخ کسی را باز کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دور انداختن، از شر کسی/چیزی خلاص شدن، ناامیدی، افسردگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

جلو آمده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نای کار کردن نداشتن، از پا افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به سرعت از کنار کسی رد شدن ( درحالی که کمی با او برخورد کردن، یا تماس داشتن، مانند مالیده شدن لباسهایشان به هم )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به سمت چیزی/جایی رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

ادعای اقتدار داشتن، تسلط داشتن، مسلط بودن، فرمان دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به یکباره به این طرف و آن طرف رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به یکباره به این طرف و آن طرف رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

قدیمی، پایه بالا، باتجربه، کهنه کار، پیشکسوت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

معنای مبارزه هم می دهد. نه به عنوانِ جنگ طلب، بلکه فردی که بر علیه ستم ایستادگی کرده و با آن مبارزه می کند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به چیزی رسیدن، درحد کسی/چیزی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

سینه به سینه چرخیدن، نُقل مجلس شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

با کسی رقابت کردن، درحدو اندازه ی کسی بودن، یارای مقاومت دربرابر کسی را داشتن، ( بیشتر به برابری قدرت ها و حریف ها اشاره دارد، برعکس be more than a m ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سودمند واقع شدن، استفاده ی بهتری داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مسائل و موضوعات بی اهمیت، چرت و پرت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی اهمیت، چرت و پرت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

خشک و خالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به آرامی راه رفتن، به آرامی و سنگینی حرکت کردن، همچون حرکت کامیون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

املای این فعل به صورتِ leaf through است و کلمه ی through در این مدخل اشتباه ثبت شده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اتاقک، کابین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به هم زدن، ( معده و شکم )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

باقیمانده، مابقی، ته مانده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدون فکر کردن، بدون اینکه فکر کند، بی هوا چیزی پراندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اندیشه ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اندیشه، روش، ایده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

لهستانی تبار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

لهستانی ها، فرهنگ و مردم لهستان، مردم لهستانی تبار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

با عقل و درایت، با تدبیر و شعور، بافکر و حساب شده

پیشنهاد
٥

خودت تا تهش را برو، می تونی حدس بزنی چی می شه، خودت می تونی بفهمی، درست حدس زدن، با حدس به موضوعی پی بردن، نتیجه ی درست را از گمان گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

استفاده کردن از چیزی ( ساختمان یا وسیله نقلیه ) که متعلق به فرد دیگری است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تو کف چیزی بودن، دربه در دنبال چیزی بودن، هوس کسی/چیزی را داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تخریب شده، با خاک یکسان شده، سراسر نابود شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پُر از، مملو از

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پُر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مراقب، گوش به زنگ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دزدکی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سازگار با، مطابق با، همخوان با

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

متوقف کرد�، جلوی چیزی را گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اولویت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مدتِ، درطولِ، در مدتِ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

عزیزِ دل، عشق، جیگرطلا، نفس، عنوانی برای اشاره به فردی که خیلی مورد علاقه تان است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بالا رفتن، افزایش یافتن، زیاد شدن، گسترش یافتن، به سرعت بالا رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دچار اختلال شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

لو دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مناسب یا جوابگوی چیزی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

در مسیری حرکت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نمک ریختن، نمکدون شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تکان دادن، جابجا کردن ( در این کاربُرد، یک نام یا ضمیر میان دو واژه می آید )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در نظر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اقدامات پزشکی، خدمات پزشکی، کارها و امورات درمانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بیرون زدن، نفوذ کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

طلوع خورشید، شفق، بیرون آمدن خورشید، لحظه ی صبح که خورشید بیرون می آید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیچ خوردن، پیچ و تاب دادن، پیچ و خم داشتن، پیچانده شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

درمورد حرکت چشمها، جابجایی سریع، تکان خوردن سریع درمورد نور و چراغ و آتش و شمع، سو سو زدن، نور غیرثابت داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

با دلی پر از غم، با دلی غمگین، با دلی اندوهناک، با ناراحتیِ شدید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

سرنگونی، براندازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

در انتظار کسی/چیزی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

که از قبل هم بیشتر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

این عبارت اسم مفعول است بزرگواران، بنابراین هریک از مصدرهایی که اینجا به اشتباه نوشته شده، می بایست برای فعل این اسم نوشته شوندیعنی برای overwhelm . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

شدید شدن، شدت گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرزنده، چابک، با روح، با نشاط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آوردگاه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گرفتن، نگه داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مرکز ثقل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بازتاب دادن، بازتاب خوردن، وقتی نور به جسمی می خورد که توان عبور از آن را ندارد، و در نتیجه مسیرش تغییر می کند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

پایین آمدن، کاهش یافتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اوضاع را دگرگون کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

خمیده نشستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شیک و پیک کردن ( برای بانوان استفاده می شود بنابراین بهتر است معادل تیپ زدن که عمدتا برای مردهاست، اینجا به کار نرود )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ذوق بیش از حد، تعصب افراطی، چاپلوسی و حمایت بیش از اندازه، شوق زیاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تنزل یافته، کم شده، پایین آمده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

آغاز شدن، شروع شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مصمم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

با صدای خش خش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فاتحه ی کسی را خواندن، کسی را گرفتار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مهیب، کوبنده، سخت، سنگین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

باور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی نتیجه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

امان دادن، در امان ماندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیرپا گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نفرت انگیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

سرازیر شدن، پایین آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

برق از کله پریدن، برق از سر پریدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بی اعتنا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فرار کردن از محاکمه/مجازات، قسر در رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تا آنجا که می دانستم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درنتیجه، بنابراین، با این حساب، بر این اساس، بر طبق این، در پی آن، در اثر آن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی هدف پرسه زدن، ول گشتن، این طرف و ان طرف رفتن، این ور و آن ور کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دردسر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

برداشتن از جایی، بلند کردن از جایی، بردن از جایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اغوا کننده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به وضوح

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بی گدار به آب زدن، به آب نرسیده کفش ها را درآوردن، پیش داوری کردن، عجله کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راهب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اتمام حجت کردن، حرف اخر را درمورد چیزی زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساده، ساده لوح

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کم نور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ویژگی، شکل و شمایل، حالت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

قهوه ای که از آسیاب کردن دانه های قهوه به دست آید. نه قهوه ی آماده و پودری یا موادی جایگزین و شبیه به آن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تسلیم ناپذیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نوعی، در نوع خودش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پُر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مطمئن نبودن، دو دل بودن، یک دل می گوید، حسی به من می گفت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اشد مجازات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

روتختی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

توجه نکردن، حرف نزدن در باره ی چیزی، زیرسیبیلی رد کردن، از کنار چیزی گذشتن، موضوعی را نادیده گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ترسیدن، از ترس لرزیدن

پیشنهاد
٢

روی اعصاب رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

منقلب شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

نوشابه باز کردن، هندونه زیر بغل کسی گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ادب داشتن، نزاکت داشتن، خوش رفتار بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پوست خراش خورده، پوست صورتی رنگ لایه ی زیرین که در اثر خراش خوردگی نمایان شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

خاص، ویژه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

زبانم بند آمد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به ذهن خطور کردن، متوجه شدن، پی بردن، دریافتن، روشن شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

جستجوی کامل، تفتیش سراسری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

شبیه آلو، آلوشکل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به کار نیامدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سخت، پرتنش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بسته شده، کور شده، پوشانده شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

جلوی چیزی را گرفتن، جلوی چیزی را بستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

متحیر، سردرگم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

موشکافی، بررسی دقیق، زیرو رو کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی دلیل، بی خود و بی جهت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

ادامه داشتن، موج زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به صورت مختصر تجربه کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سالن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهلیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خودبرتر بینی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

حاصل، محصول، به دست آمده، دستاورد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

ساییدن، پاک کردن، تمیز کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

زن مستخدم، زن پیش خدمت، زن سرایدار، زن نظافت چی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

درجایی پخش شدن، در جایی پیچیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

قیرگون، شبیهِ قیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

تو در تو، به صورت جز به جز، دقیق و موشکافانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دفاع کردن حتی وقتی که امیدی به پیروزی نباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

فراگرفتن، درنوردیدن، غرق در چیزی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیهوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

تمرکز بیش از حد روی چیزی/کسی، قفلی زدن، کلید کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

رد شدن، نفوذ کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

فهمیدن، درک کردن، اثر گذاشتن بر کسی/چیزی، کسی را تکان دادن، مهم جلوه پیدا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

اهریمنی، موذیانه، وطن فروشانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به شدت داغ، خیلی داغ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بازی کردن، بالاپایین کردن، این ور و آن ور کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

نمایان شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی اندازه، بی حد و حصر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حیران، سرگردان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درواقع، در اصل، در حقیقت، عملا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

با بی میلی، برای از سر واکردن، با دودلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

با بی میلی، برای از سر واکردن، با دودلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

جلب توجه کردن، دل به دست آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

قیافه گرفتن، خودبرتر بینی، ناز و ادا و عشوه آمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مدیر قطار، مسئول قطار، مسئول ایستگاه راه آهن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

ناله کنان، شیون کنان، زاری کنان، گریه کنان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نمور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

فرو رفتن، وارد شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

کنار گذاشتن، پاک کردن، از بین بردن، نابود کردن، خط زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

طول کشیدن، به درازا کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ماشین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بلند کردن کسی یا چیزی با حرکتی سریع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

آهنگ صدا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

جایگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دامن زدن، افزایش دادن، خوراک تهیه کردن

پیشنهاد
٤

به پشت سر نگاه کردن، سر را چرخاندن و عقب را دیدن ( از روی شانه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ادامه یافتن، ادامه پیدا کردن، با اشتیاق تکرار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ادامه یافتن، ادامه پیدا کردن، با اشتیاق تکرار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٢

مورد قبول قرار نگرفتن، راضی نبودن از چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

اصیل، نژاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دماغ عقابی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

با تمام قوا، با تمام نیرو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

خودستا، قیافه گیر، خودچس پندار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به آرامی، ت خفیف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

زیاده روی کردن، بیش از حد کاری را انجام دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به زور کسی را مجبور به کاری کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نگاه نافذ، نگاه سنگین، نگاهِ سخت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

باتوجه به، با درنظر گرفتنِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

دل به دریازدن و بیرون رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

ناراحتی، آویزان شدن لب و لوچه، غمگینی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تو رفتن، داخل شدن، فرو رفتن

پیشنهاد
١

صورتش سرخ شد، از خجالت یا عصبانیت یا ترس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ارزش نگذاشتن، احترام نگذاشتن، تصور /نظر/ذهنیتِ بد داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ذره، اندک، جز، کم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

معذب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تو دماغی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سریع برخاستن، زود بلند شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کبریت جیبی، کبریت مقوایی، کبریت کاغذی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رو مخ کسی رفتن، رو اعصاب کسی رفتن، با اعصاب کسی بازی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دلبری کردن، خود را شیرین کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درست مثلِ، دقیقا شکلِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

آمدن، خوردن ( درمورد لباس استفاده می شود، مثلا رنگ به شما می آید، به تیپ ات می خورد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

برنامه، سرگرمی، چیزی که به عنوان سرگرمی از رادیو تلویزیون پخش یا ارائه می شود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

لطمه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

همان موقع، همان لحظه، در آن واحد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کم اهمیت بودن، بی اهمیت بودن، مهم نبودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

حرفی برای زدن نداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

ریختن، بیرون آمدن، پخش شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

جورابهای وصله شده، جوراب وصله پینه شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

راستشو بگم، راستشو بخوای، حقیقتش، راستش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

راستشو بگم، حقیقتش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دل نیامدن، دل انجام کاری را داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

شل کن سفت کن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

فهمیدم، گرفتم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

برای کسی اثر داشتن، برای کسی فایده داشتن، روی کسی اثر قابل توجه گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پخش شدن، بیرون آمدن، شیوع یافتن، خارج شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

درآمدن، تغییر پیدا کردن، تبدیل شدن به

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنگدلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

یعنی، به این معنا که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

از کسی خواستن برای ترکِ جایی، درخواست برای ترک جایی، معمولا با تلفن از کسی درخواستِ بیرون رفتن کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

با تحکم، به حالتِ تندی، به شکلِ زننده ای، با تُندی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ساده و بی اهمیت جلوه دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

با تکان های شدید پیش رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

حرکتِ سریع، حرکت ناگهانی و تند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای عرق کردن هم به کار می رود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

راه افتادن، حرکت کردن، جلو رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک سر سوزن فاصله داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در هر لحظه، هروقت که شد، هرچه زودتر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

راهبردی، سوق الجیشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

صندلیِ تخت گونه، تخت، نیمکتِ راحتی، نیمکتِ دراز کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

غیر رُک، تغییر یافته، تحریف شده، از عمد سخت شده، ریاکارانه، فریبکارانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پول را جایی ریختن، پول را صرف چیزی کردن، جریان داشتن، درحرکت بودن، تعداد زیادی باهم به جایی وارد شدن، هجوم آوردن، از راه رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

جمع شده ، گرد آمده، تجمع کرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

نمای خارجی، جبهه، نمای سر در، سر در، نما، نقاب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به جلو خم شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

از جا پریدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساعت های بزرگِ کفی که روی کف زمین قرار می گرفتند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

وارد جایی شدن، درونِ چیزی رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

گام برداشتن، قدم زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

شانسی پیدا کردن، دست به چیزی خوردن، دست به جایی برخورد کردن، ناگهانی یافتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

واررسی کردن، بررسی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به امان خدا رها کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خونسرد، بی تفاوت، بی اعتنا، نا مشتاق، ناخواستار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آزاد از، بی قید از

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

با دست اشاره کردن برای عبور کسی یا وسیله ای نقلیه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

برگرداندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مدارک، مدارک شناسایی، کارتهای شناسایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

سمت، جهت، طرف، سو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

رهاندن، آزاد کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

برنامه ی فراگیر، طرح کلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سنگدل، بی رحم، ظالم، بی مروت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ترس، بزدلی، ترسو بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نفوذ کردن به جایی، رسوخ کردن به درون چیزی، تراوش کردن داخل چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ناخوشایند، تهوع آور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

همرنگ جماعت شدن، مانند بقیه رفتار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

منگوله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دستآورد، محصول، نتیجه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

در بر گرفتن، شامل شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ریگی به کفشِ کسی بودن، نیت بد داشتن، غلطی کردن، یک جای کارِ کسی لنگیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تحت تأثیر گذاشتن، توجه را جلب کردن، به چشم آمدن، اثرگذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

زمخت، نابه هنجار، سخت، خشن، سنگین، تند، زننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

جبرگرا، سرنوشت گرا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

نشستن، فرو افتادن، لم دادن، انداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

فزاینده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تقویت شدن/کردن، موفق شدن، بیشتر شدن، به ثمر و بار نشستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دور زدن، پیچاندن، از دور چیزی رد شدن/عبور کردن/گذشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مسحور کننده، جادو کننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلی مطلب، اطلاعاتِ بسیار، بسیار زیاد، کاملا آشنا بودن با چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

شرتی کار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مثل چی، مث خر، مثل سگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

شپش زدایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در همان لحظه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

اشغال بودن/کردن خط تلفن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خِرَد، عقل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دست کشیدن، وا دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رو به بالا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

خط، خط دار، نوار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

شگفت آور، حیرت انگیز، عالی، چشمگیر، استثنایی، بی مانند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تقدیر و تشکر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ناراحت کردن، حال کسی را گرفتن، ضدحال زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

هنگام انجام کار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

جالب توجه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

چین دار، درحال تکان خوردن، چرخان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به هر حال، هر طور که باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدخواه، شریر، شرور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

ظاهرگرا، ظاهرگرایانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کوتاه کردن کمِ مو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

پُررنگ، سیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دست به دامن شدن، انجام دادن، روی آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

فکری، پریشان خاطر، تومُخی داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دور چیزی کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به شکلی راحت، به طرز جمع و جوری، به حالتی چسبان - درمورد لباس و غیره - به حالتِ کیپ، بدونِ فضای باز و درز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خط زدن بخشی از کار یا نوشته برای پنهان کردن یا اصلاح آن که معمولا روی چرکنویس انجام می شود، خط خورده، دارای خط خوردگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خط زدن بخشی از کار یا نوشته برای پنهان کردن یا اصلاح آن که معمولا روی چرکنویس انجام می شود، خط خورده، دارای خط خوردگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

از میان برداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تحریک کردن، انگیزه دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیان کردن، گفتن، بیرون دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

چهره ی مغموم، صورتِ درهم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ازکسی چیزی جداکردن/شدن، راه/مسیر را سوا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

رنگ مثل گچ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اطراف را بررسی کردن، دور و بر را پاییدن تا اندازه ای نمایان شدن، تا حدی قابل دیدن شدن، پیدا شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بی حرکت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به حالت مسخره کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مسخره، پوزخند آمیز، خنده دار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به حالت مسخره، به حالت ریشخند، ریشخند کنان، از روی استهزا، بر سیل استهزا، به حالت پوزخند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پوزخند زنان، به حالت استهزا، به حالت مسخره و ریشخند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دنبال بهترین زمان گشتن، دندان روی جگر گذاشتن، صبر کردن برای رسیدن به وقت مناسب عمل/اقدام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دنبال زمان مناسب گشتن، منتظر وقتِ خاصی ماندن برای اقدام/عمل، دندان روی جگر گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

توهین آمیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوخت رساندن، درحال سوختن نگه داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

زغال سوز، در واقع زغال سنگ سوز. دستگاهی شبیه به خاری که در آن زغال سنگ می ریختند و گرما می گرفتند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

زغال سوز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بی اهمیت، غیرضروری، غیرواجب، نا مهم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

آراسته، مزین، زینت داده شده، پاتیل و مست، لول، چکش کاری شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

مقدار، بخش ( در رابطه باغذا و نوشیدنی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در مورد انسان، خود را کوچک کردن، خود را خوار و حقیر کردن، فرو بُردن، غرق کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

گشت زدن، دور چیزی گشتن، قدم زدن، اطراف چیزی/درون جایی گام برداشتن و چرخیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

برای کسی دل سوزی کردن، دل سوزاندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خواستن، درخواست کردن، تشویق کردن، خواستار شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

مبارزه، ضدیت ورزیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به چالش کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

حماقت، بی خیالی، باری به هرجهتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

احاطه کردن، دور چیزی را گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

احاطه کردن، دور چیزی را گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرا گرفتن، مستولی شدن، غالب شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ملموس کردن، قابل لمس کردن، قابل دیدن ساختن، نمایان کردن، مورد توجه قرار دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تهیه کردن، جفت و جور کردن، ردیف کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

واسیلی کاندینسکی، نقاش روس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

پشت و رو کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به درد نخور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

اتاقی بزرگ و بی سرو ته، اتاقِ لخت و بدون وسیله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

قرارگرفتن درونِ چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نقاشی، بیشتر از مفهوم رنگ و رنگ شناسی، در مفهوم رنگ زدن و رنگ آمیزی و نقاشی به کار می رود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

سریع حرکت کردن، درحرکت سریع رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مالیده شدن به کسی یا چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

غرق کاری شدن، فرو رفتن در چیزی، شدیدا دست به کار شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

جزم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

عزم، خواست، اراده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یه روش جدید هم هست برای افرادی که احساس با کلاسی می کنن، یکی از واژه هایی که روش قفلی زدن همینه. مرینیت.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دنبال چیزی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

عمیق، شدید، بسیار، زیاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تأسف، سوگواری، ناراحتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ایجاد، ترویج

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دنبال کردن، مجبور به فرار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تکان خوردن، جابجا شدن، بالا و پایین رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیش از حد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پذیرفتن، اقرار ، تایید، رضایت، تحسین، قبول مسئولیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

محو شدن، گُم شدن از دیدگان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اعتماد کسی را جلب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

جناب نوروزی زبان شیرینِ پارسی به قدری پویا و زایاست که هیچ واژه ای تو دنیا وجود نداره که نشه براش تو فارسی معادل ساخت، این همه معادلی که بالا ذکر شده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

عادی، معمولی، نه چندان خوب، خسته کننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی احساس، خسته کننده، بی روح، عادی، معمولی، ساده، مات، بی حالت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

نظر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

با دندان گاز گرفتن، با دندان فشار دادن/قطع کردن، مقدار چیزی را کم کردن/شدن به خصوص درمورد پول یا تورم و . . . ، انتقاد شدید کردن، با سرزنش و ملامت و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بی رمق، ضعیف، بی مهر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

سرد، سوزناک، سوز، تند و تیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بحث، گفتگو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

جیب نما ( خیاطی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسی که برای جلوگیری از فکر کردن درباره ی موضوعی خاص، فکرش را با چیز دیگری مشغول می کند، رویا پرداز، خیال پرداز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

معذب بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هنگام صحبت از موضوعی به موضوع دیگر پریدن، رشته ی کلام از دست در رفتن، رشته ی کلام را گم کردن، از موضوع منحرف شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بخار کردن شیشه عینک، پنجره و. . . که در معرض هوای سرد و گرم قرار گرفته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

حالت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

عموما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در ادامه، در امتداد چیزی قرار گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

آرام، دل خوش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

لبه، کُنج، کناره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دروغگو، کلاش، شارلاتان، نیرنگ باز، پدرسوخته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

پرده های تیره، نوعی پرده که رنگ آن به قدری تیره باشد که کاملا جلوی نور را بگیرد و اتاق در تاریکی فرو برود، یا برعکس نور اتاق در شب بیرون نرود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش از تاریکیِ هوا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به آرامی حرکت کردن، به آرامی پیش رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

هرجور که شده، هرطور که شده

پیشنهاد
٨

به هزار و یک دلیل، به هر دلیلی که شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

با زبان صدا در آوردن، همچون صدایی که از چسباندن زبان به سقف دهان و با فشار جدا کردن آن تولید می شود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

چرخیدن، دور زدن، گشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

از خود درآوردن، از خود ساختن ( درمورد وقتی که کسی نمی خواهد اطلاعاتی به شخصِ دیگر بدهد ) در این کاربرد معمولا ضمیر هم بین میک و آپ قرار می گیرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

از میانِ چیزی رد کردن، میانِ چیزی کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

با جدیت، خیلی جدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

لودادن، فاش کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

تماما، موبه مو، واو به واو ، صفر تا صد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تماما، موبه مو/واو به واو ، صفر تا صد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

یک نظر چیزی/کسی را دیدن، چشم به کسی خوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

پریشان، پریشان حال

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

محکم گرفتن، محکم نگه داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چپ چپ نگاه کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

عینک دسته شاخی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دسته شاخی، عینک دسته شاخی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

شاخی، عینکِ دسته شاخی، عینک های قاب ویفری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دو آتشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

آرمانی ساختن، ایده آل سازی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسطوره سازی، گنده کردنِ کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

چرت و پرت گفتن، مزخرف گفتن، دری وری تفت دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

شر و ور گفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

احمقانه، مسخره، آشغال

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مو، گیسو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیش فعال، بیش از حد هیجانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

برگه ای که در ساختمان های خاص همچون، دادگاه، ساختمان های نظامی، برخی موزه ها، برخی فروشگاهها پس از تحویل گرفتن اجناس به افراد می دهند تا مشخص باشد که ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به اندازه ی کافی کاری را انجام دادن، بیش از حد به کاری پرداختن، مربوط به زمانی است که فرد انقدر کاری را انجام دهد که دیگر رقبتی برای ادامه آن باقی نم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

غمگین و ناراحت بودن به این دلیل که چیزی را می خواهید ولی می دانید که امکانش وجود ندارد. دل هوای چیزی کردن، هوایی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مقدمات زندگی، تمهیدات زندگی، سر و سامان گرفتن، همزیستی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

گوشه نشینی کردن، گوشه نشین شدن، اجتماعی نبودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

فروشنده، کارمند صندوق، کارمند پشت دخل، مسئول پذیرش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کاهش دستمزد، کم کردن حقوق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به دستمزد کم راضی شدن، کاهش حقوق را پذیرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژنده، کهنه، نامرغوب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

از آن بدتر، بدتر از همه، حالا بماند، فلان چیز پیشکش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بخش های، ذراتِ، تکه های

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ذره، تکه، بخش کوچک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ذرات، تکه های کوچک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بدون توجه به اطراف، بدون اینکه بداند چه کار دارد می کند، بدون اینکه حواسش به خود/کارِ خود/دیگران باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پُک زدن، کشیدن دود به داخل ریه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

واضح، علنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

الزاما معنای لاس زدن نمی دهد، لاس زدن با توجه به معنایش در فرهنگ های فارسی خودش معنی های متفاوتی دارد، از جمله چانه زنی برای بردن لذت جنسی. در نتیجه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سرگردان بودن، بلاتکلیف بودن، احساس تأسف برای خود کردن، ناراحت بودن، دل و دماغ نداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

محل تجمع، محل گردآمدن، میعادگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

محل تجمع، محل گردآمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

حاضر شدن، حضور داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مشخصه، واضحه، تابلوئه، یا به حالتی کنایه آمیز تر می توان گفت: نه بابا، غیب می گی؟، توروخدا؟!!!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ادامه دادن ( مانند گذشته )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تحت تأثیر چیزی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

همیشه ی خدا، تا ابد، تا ابدالدهر، تا دنیا دنیاست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رنجیده، عذاب دیده، شکنجه شده، آزار دیده، در عذاب، زیان دیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آنسوی، آن سمتِ، آن طرفِ ( برای نشان دادن پشت و عکسِ چیزی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

درمفهوم عام: به دردنخور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تکان خوردن، به اطراف جابجا شدن، چرخیدن، این ور و آن ور رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اعلام شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تمایل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

علاوه بر معادل های بالا، معنی چپر، پرچین و حصار هم می دهد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کم کردن، پایین آوردن، کاستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خسته و کوفته، داغان، از پا افتاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خسته و کوفته، داغان و از پا افتاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

پرهیز کردن، دوری کردن، جلوگیری کردن، صرفنظر کردن، نادیده گرفتن، بی خیال شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از اقوام آریایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

محکم در آغوش کشیدن، محکم بغل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

فورا، در آن، درجا، بی درنگ، یک مرتبه، بدون معطلی، بی معطلی، بلافاصله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پذیرفتن، تبعیت کردن، مطابق با میل یا خواسته ی کسی رفتار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

نوعی روسری که زنان کشاورز روس به روی موهای خود می بندند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

نقش بستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

از میان چیزی رد شدن، از وسط جایی عبور کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

چتر درختان، سایه ی درختان متراکم ( برای نمونه در جنگل )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

رو پوش، پیش بند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

پرسه زدن در اطرافِ. . . ، بالا و پایین کردن در کنارِ، اینور و آن ور رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پراکنده بودن، در همه جا بودن، گسترده بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به دل نگیریا، یه وقت از دستم ناراحت نشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دار و دسته، حواریون ( اصطلاحا، یاران صمیمی، نه حواریونِ عیسی ع )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پادو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

احساس آرامش کردن، احساس راحتی کردن با کسی یا چیزی. موافق بودن با کسی یاچیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

احساس آرامش کردن، احساس راحتی کردن با چیزی، موافق بودن با کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

جدیت، جذبه، ابهت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سر را کمی خم کردن، با سر اشاره کردن، سر را کمی چرخاندن، به شانه نزدیک کردن یک سمت از سر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

از درون، در اعماق وجود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سر کشیدن، بالا بردنِ نوشیدنی ( مخصوصا نوشیدنی الکلی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

انسان مادون، دون انسان، انسانی که از نظر نژادی جز دسته ی پست تر قرار دارد ( این اصطلاح مربوط به حزب نازی آلمان است )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

عصیان، طغیان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ایراد

پیشنهاد
٤

قطع به یقین، قطعا، صد در صد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

تقسیم کردن، بخش بندی کردن، تقسیم اراضی ( در زمین شناسی به دسته بندیِ عوارض زمین گفته می شود )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

شکوفا شدن، به اوج رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به همان قطعیتی که، به همان اطمینانی که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آرایش نیروها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بروپی کارت!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

یهویی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

�پیکی بلایندرز� اسم هست و نباید ترجمه بشه. اسم یه گروه اوباش خلافکار که قرن نوزدهم تو بیرمنگهام انگلستان فعالیت داشت. اما اگه سراغ معنای اسمش بریم، د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥٧

�پیکی بلایندرز � اسم هست و نباید ترجمه بشه. اسم یه گروه اوباش خلافکار که قرن نوزدهم تو بیرمنگهام انگلستان فعالیت داشت. اما اگه سراغ معنای اسمش بریم، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تازه خدمت، چس ماه، سربازی در میدان نبرد یا خدمت سربازی که تازه وارد است و پایه خدمتی ندارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

زدن به جدول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاحی سیسیلی که به ویژه توسط اعضای مافیای ایتالیایی مورد استفاده قرار می گیرد. گرفتی؟ شیرفهم شد؟خرفهم شد؟ درجواب هم مورد استفاده قرار می گیرد، یعن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

هرچی هم که باشه، هرجور هم که بگی، هرطوری هم حساب کنی و. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مهربون نشستن، جمع و جور نشستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بازدید، بازرسی، بازرسی بدنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کدو خورشتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠٥

همه جا این عبارت رو ندای وظیفه ترجمه کردن، دلیلش هم اون بازی ویدئویی فوق العاده معروفه. اما در واقع یه اصطلاحه تو زبون انگلیسی که کمی با این ترجمه فر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

پیش رفتن، رقم خوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مضرات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرمقاله ی ویژه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

جفت شیش آوردن، شانس آوردن، بخت یار شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پر دار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

گرچه جمع کلمه ی Fish معمولا همان Fish است، اما Fishes هم تحت شرایطی می تواند درست باشد، بنابراین نمی توان به قطعیت گفت که یکی از این دو مورد غلط محض ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

دوست عزیز Dark Light معادلِ فارسیِ پیشنهادیِ شما، در فارسی صرفا برای رانندگی صدق می کند، یا راندن وسیله ای حرکتی، درحالیکه دست و پا چلفتی واژه ی خیلی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

حالتِ فعلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

محروم کردن/ساختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

اجباری کردن/ساختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فیلم، فیلم هندی ( نه به معنای واقعی فیلم، بلکه آدمی که رفتارش ساختگی و نمایشی است و فیلم بازی می کند )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ثبت شده، ثبت نام شده، مسبوق به سابقه شده، فهرست بندی شده، لیست شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

شرایط پایدار و قابل ارزیابی شدن، اوضاع ثابت و قابل بررسی شدن، وقتی پرده ها کنار رفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بوقلمون صفت، تزویرگر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

فرآیند تدریجیِ یادگیری، منحنی یادگیری، نموداری که بیانگر کسب یک مهارت درمقابل زمان صرف شده بر روی آن است، فرآیند آزمون و خطا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

هم خر و هم خرما را خواستن، هم از آخور و هم از توبره خوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

کاری را پس از کارِ دیگر انجام دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چراکه، چونکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

برکنار کردن، کنار گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

برکنار شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاره ای نبودن، هیچ کاره بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دریک نگاه، پیش از بررسی به حالتی گفته می شود که در دادگاههای غربی، طرفی که کارش اثبات کردن و استدلال کردن پرونده است، دلایلی را پیش از شروع رسمی دادر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

خطای برگشت پذیر، اصطلاحی است در حقوق کیفری ایالات متحده که مقام قضایی قانونی ( قاضی ) و یا مقام قضایی اصلی ( هیئت منصفه ) مرتکب اشتباهی می شوند که اه ...

پیشنهاد
٦

کنفرانس تعیین وضعیت، نشست تعیین وضعیت، رایزنی برای تصمیم گیری ( جلسه ای حقوقی که در آن قاضی با طرفین دعوی برای تعیین روش پیشبرد پرونده ها بحث می کنند ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

سنگ تمام گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

صدق کردن، صادق بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

بی اندازه، بی حد و اندازه، باری به هرجهت، بی مبالات، بی احتیاط

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

موضوع، مورد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

زیادی به خود مطمئن شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

نو بنیان، نو بنیاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تشخیص ( در زمینه بیماری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

رد کردن، نپذیرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

شناخته شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

جاسازی کردن در مقعد، ( زندانیان در زندان برای جابجایی اقلام قاچاق از این روش استفاده می کنند )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

فرآیندِ الزام، فرآیندی در دادگاههای غربی و خصوصا ایالات متحده ی امریکاست که قاضی یک طرف دعوی را مجبور می کند که کاری را انجام دهد، به عنوان مثال مدار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تعیین تاریخ، تاریخ گذاشتن، موعد تعیین کردن، فراخوان تقویم ( رویه ای در دادگاه های غربی است که قاضی به تقویم نگاه می کند و زمانِ جلساتِ بعدی را به طرف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

جرم را پذیرفتن ( به منظور تخفیف در مجازات ) . معامله ای که متهم با دادستان انجام می دهد ( جُرم را می پذیرد، تا هزینه ی دادرسی دادستانی و وقتی که قرار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

جرم را پذیرفتن ( به منظور تخفیف در مجازات ) . معامله ای که متهم با دادستان انجام می دهد ( جُرم را می پذیرد، تا هزینه ی دادرسی دادستانی و وقتی که قرار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

زمینه سازی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

زمینه سازی کردن، مقدمه چینی کردن، شرایط را فراهم کردن، راه را هموار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

ساختار شکن، ساختار شکنانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسی را عصبانی کردن، خشمگین کردن، ناراحت کردن، عصبی ساختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در بیشترِ مواقع، در بیشترِ موارد، در بیشترِ اوقات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مربوط به نسلی خاص، گاهی اوقات برای بیان تفاوت بین نسل های مختلف از آن استفاده می شود، همچون اختلاف نسل ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اعتکاف، بست نشینی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

قرار التزام، قرار وثیقه، قید التزام، وثیقه، ضمانت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

با قرار التزام/وثیقه/زمانت آزاد کردن/شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

قرار التزام، قید التزام، قرار وثیقه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

موجود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

زندانِ فوقِ امنیتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

زندانِ نیمه امنیتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

نیمه امنیتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به جرم اهانت به دادگه محکوم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

توهین به دادگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

نیاز داشتن، به کار آمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

انگیزه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

محاکمِ علنی، استماعِ دادرسی، استماعِ عمومی، جلسه ی علنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بگی نگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کشف کردن، موشکافی کردنِ علت، پرده برداشتن از علت، ته و توی قضیه را در آوردن، سر از کار کسی/چیزی در آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

موضوع نگران کننده این بود که، دلواپس این بود که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

الزاما معنای کاکاسیاه نمی دهد، از واژه ی Negro که به زبان اسپانیایی است و به برده ها اطلاق می شد، برگرفته شده است. بعضا حتی به افرادِ سفید پوست و یا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

جستجو کردن، دقیق بررسی کردن، به دنبال اطلاعات گشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بسیار، زیاد، گسترده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ترجمه تحت اللفظی اش می شه: سلامتیِ خوب، زندِگیِ خوب اما مفهومی اش می خواد بگه: حالِ خوب، زندگی ات رو خوب می کنه حالت که خوب باشه، زندگی ات خوب میشه ...

پیشنهاد
١٤

خوردنِ روزانه یک سیب، شما را از پزشک بی نیاز می کند اما ترجمه ی خودِ آبادیس، مفهومی تر و مناسب تره: خوردن روزانه ی میوه موجب سلامتی می شود

پیشنهاد
٨

ترجمه کلمه به کلمه اش میشه: به میوه ها و سبزیجات بگو آره اما مفهومی اش میشه: میوه و سبزیجات یادت نره، میوه و سبزی مصرف کن ( یا همون ترجمه ای که آقای ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ترجمه کلمه به کلمه اش می شه: به فست فود نه بگو اما مفهومی میشه: فست فود رو بنداز دور، فست فود رو فراموش کن، فست فود رو بذار کنار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

اگرچه تمام ترجمه های بالا درست ان، اما عزیزان دقت بفرمایید که چون ضرب المثل هست، بهتره که به حالتِ مَثَل ترجمه بشه: خوراکِ خوب، حس و حالِ آدم رو خوب ...

پیشنهاد
٩

آماده شدن، حاضر شدن برای چیزی/کاری، مرتب کردن، ترتیب کارها را دادن، به استقبال چیزی رفتن، انتظار چیزی را کشیدن، برنامه ریزی کردن، روبه راه کردن، سر و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نیمه استوانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کانکس نیمه استوانه ( جایی که محل استراحت سربازان، نظامیان و یا انبار تجهیزات نظامی و اردوگاههای موقتی است )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پارچه نوشته، پارچه نبشته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوره ی انتقال، دوره ی گذر، دوره ی جابجایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوره جابجایی، دوره انتقال، دوره گذر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

وادار به کاری کردن، مجبور به کاری کردن، مجبور به انجام عملی شدن، وادار به تصمیم گرفتن شدن/کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

برای تأکید به کار می رود، لامصّب، بد مصّب، مصّبتو شُکر، دهنِتو سرویس ( البته پوزش می خوام )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

گفتن ( حرف کوتاه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

به هم زدن، تداخل ایجاد کردن، قطع کردن، بُریدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کار ی که با ذوب فلزات در ارتباط باشد، ریخته گری، جوش کاری، قالب زنی گرم ، گرم کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مورد تجاوز قرار گرفته ( درمورد لواط و بچه بازی به کار می رود نه در مورد مونث )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

سرزندانبان ( رئیسِ زندان ) ، فرمانده زندان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ناتوان بودن در جلوگیری از چیزی/کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

هسته ی اولیه، اصلی، پیش فرض

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

هراسان، نگران، مضطرب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

هراسان شدن، نگران شدن، مضطرب شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مات بُردن ( ماتش برد، مات و مبهوت ماند )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دروازه بان، زندان بان، رئیس زندان، دربان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

نازک نارنجی، تیتیش مامانی، وای مامانم اینا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

توجه می فرمایید که، متوجه هستین که، توجه می کنی؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تلفنی که به صورت بیست و چهار ساعته برای دادن اطلاعات درخصوص موضوعی خاص طراحی شده و کارش صرفا همان است، همچنین معنای تلفن بخصوص و یا تلفن محرمانه نیز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

دیگر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پاپوش دوختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در همان حال، یکمرتبه، به یکباره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

راهگذر، تک گذر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

به خوبی، خیلی خوب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

موضوع نگران کننده تر این بود که، از آن نگران کننده تر این بود که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آراستن ( که برای دامادی به کار می رود، همچنین برای مُردگانِ مسیحی که آنها را دفن می کنند نیز از آرایش استفاده می شود، که برای رفتن به خانه ی ابدی، چه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ناامید شدن، مغموم شدن، امید را از دست دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

موضوعی را خیلی بزرگ کردن، بیش از حد مهم جلوه دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

گلوله، فشنگ ( علوم نظامی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

اشتیاق داشتن، بی تابِ چیزی بودن، ذوق و شوق کاری را داشتن، بی قرارِ چیزی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدبین بودن، بی اعتماد بودن، نسبت به کسی حس خوبی نداشتن، منتقد کسی بودن، مورد انتقاد قرار دادن/گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دلیل آوردن ( برای حمایت از چیزی/کسی ) ، استدلال کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دقیق، کاملا، به درستی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کاملا، خیلی دقیق، مو به مو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مو به مو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

نه چندان دقیق، نه خیلی درست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در عین غیر محتمل بودن امید داشتن، بی دلیل امیدوار بودن، بی جهت امید داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خودنمایی، عرض اندام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

درعوض، به جای آن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

با ژست خاصی، با ادا و اطوار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دوستان، خیلی ارزشمنده کارِتون که دارید برای واژه معادلِ پارسی می سازید. اما مکعب شش پهلو داره، نه چهارتا، نه هشتا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

طوری که بتوان آن را شنید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

قرار داد، سازش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تنگنا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

از راهِ درست، با رعایت تشریفات، با رعایت سلسله مراتب، به شکلی عقلانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

از راهِ درست، با رعایت تشریفات، با رعایت سلسله مراتب، به شکلی عقلانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

قرار احضارِ زندانی

پیشنهاد
٣

تشریفات اداری، کاغذبازی های قانونی، روند دادرسی، تشریفات دادخواهی

پیشنهاد
٢

تشریفات اداری، کاغذ بازی های قانونی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

پایش: واژه ای است که در ویکی پدیای پارسی بسیار کاربرد دارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مبهم، غیر صریح، غیر رک، پیچ و خم دار، پر پیچ و خم، قاطی پاتی، شک برانگیز، تردید آمیز، فاقد صراحت لهجه، غیر مستقیم، گُنگ، غیر سر راست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به شدت، کاملا، دقیقا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

موضوعیت داشتن، مهم بودن، اهمیت داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ساز مخالف زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

کار چاق کُن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

وکیل تسخیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

با خاک یکسان کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

متعدد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بلاتکلیفی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

عزم را جزم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به خوبی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به طرز ناخوشایندی، به شکل مهیبی، به شکل ناخوشایندی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

همان حالت Short form نام دیگر فرم کوتاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

دست نیافتنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به ناگاه، به یک باره، در یک آن، در یک حرکت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

چسباندن، وصله زدن، ترمیم کردن، جبران کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

که از بین تمامِ آنها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی سرانجام، بی پایان، بی نتیجه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

توری فلزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

شیوه نامه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

باری به هر جهت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

از چیزی بهره بردن، از موفقیتی به دست آمده، بهره بردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

گیرا، اثرگذار، اثر بخش، مهم، شایان توجه، قابل توجه، برجسته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دوباره جا دادن، اسکان مجدد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در حدِ، در اندازه ی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دلیل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تجربی ( غیر آکادمیک، غیر دانشگاهی ) مثلا کسی که دندانپزشک تجربی است، تحصیلات دانشگاهی ندارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مسلما، بی شک، مشخصا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دشنام دادن، فحش دادن، سقط گفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سر زده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

روبرو، رودر رو، مقابل، در تقابل، در تضاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زندان ( انفرادی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

انتقام خواهی، انتقام جویی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مادون، زیرمجموعه، مقام پایین تر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خطر کردن، خطر چیزی را افزایش دادن، خطرناک بودن، خطر چیزی را در پی داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی زودتر باید. . . .

پیشنهاد
١

خیلی زودتر از اینها باید. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سفال پوش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خُرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

نخستین روز کاری خود را معرفی کردن، اعلام حضور کردن در نخستین روز آغاز به کار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

دفاع کردن، طرف کسی را گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

الزاما معنای کهنه سرباز /جانباز/بازنشسته ی نظامی نمی ده. می تونه در معنای قدیمی، باتجربه، پایه بالا و . . . هم به کار برود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

از خدا خواسته، منتظر فرصت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

خلاف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

راهبرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نا امیدانه، با دلسردی، با ناامیدی، با دلخوری، با درماندگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

هوای دخل و خرج را داشتن، مراقب بودجه بودن، حساب و کتاب کردن معادل دقیق شعر سعدیِ بزرگ: چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن/ که می خوانند ملاحان سرودی اگر ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

این ترکیب غلطه. چرا که �ین� نشانه ی جمعِ عربیه نه پارسی و نشانه ی جمع عربی رو نباید برای کلمه ی پارسی به کار برد بهتره بگیم فرمان ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در این راستا، به این منظور، برای این کار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

صورتک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

شکایت کردن، طرح دعوی کردن، شکوائیه طرح کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

از سرِ خود باز کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

استعلاجی گرفتن، مرخصی درمانی گرفتن، ویزیت کردن، بازدید کردن، عیادت رفتن، طول درمان، خبر بیماری را اعلام کردن، وضعیت بیماری را روزانه اعلام کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

اگر به تنهایی و بدون But Also به کار رفته باشد، به معنای، تنها، فقط، صرفا، منحصرا، انحصارا و. . . است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ساز و کار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به همراه داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دودش به چشم کسی رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پایانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بدون گواهینامه، بدون جواز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

قانونی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

این نیست که بگوییم، البته این بدان معنا نیست که، قرار نیست بگوییم که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

نوسازی، بازسازی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

مجموعه کیفری، مرکز کیفری، زندان، ندامتگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

ورودی، مدخل، درونگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سکوی موزیک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

سبزه زار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چرک، کثیف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

شرط بندی غیر قانونی، شرط بندی خیابانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

وکیلِ شاه، مشاورِ شاه ( مشاورِ حقوقیِ پادشاه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

فرد مهم، نفرِ کلیدی، دست اندر کار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

از این و آن شنیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

وکیل عام المنفعه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

در آستانه ی چیزی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

شمع روشن کردن، به منظور عزا داری شمع روشن کردن ( شام غریبان گرفتن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

عجیب، خنده دار، مسخره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

باز نمودن، نمایاندن، در اندیشه آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٤٩

من واقعا نمیدونم کی برای اولین بار گود جاب رو خسته نباشید یا خداقوت ترجمه کرد. اصلا همچین اصطلاحی تو انگلیسی وجود نداره. خسته نباشید نوعی تعارف فرهنگ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

فعل ترکیبی، فعل دو بخشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

میگیری که چی می گم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پشته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

خود را گرد کردن، جمع کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

زمانیکه، درحالیکه، هنگامیکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

چهار سو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

یکی از مهمترین های آن، از بزرگترین مواردِ آن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

یکی از مهمترین های آن، از بزرگترین مواردِ آن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

حرف شنوی داشتن، حرف را خواندن، اطاعت کردن، حرف گوش کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

باوجودِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

بسنده کردن، اکتفا کردن، تکیه زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

پیش از، قبل از

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

سلب اختیار کردن از خود

پیشنهاد
٧

همه می دانند که، برهمه آشکار است که، بر کسی پوشیده نیست که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

جامه ی عمل پوشاندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

طرح کردن، مطرح کردن، پی گیری کردن ( پرونده قضایی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

لطفا اطلاعات غلط به خورد هموطنان ندهیم. اینکه twang چه معنایی داره، توجیه نمی کنه که تفنگ رو از توئِنگ گرفته باشن، این مطلب با یه جستجوی ساده توی ای ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پارتی بازی کردن، تبعیض قائل شدن، ناعادلانه رفتار کردن، مهندسی کردن نتیجه ( درست مانند پرسپولیس و بابا مسعودش )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

صرف چیزی شدن/کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

صرف کردن/شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

مهلت مقرر ، مهلت قانونی ( زمانی که برای طرح شکایات یا اقدامات حقوقیِ خاصی تعیین می شود و تنها در آن بازه ی زمانی شکایات پذیرفته می شوند، و بعد از اتم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

با بی علاقگی، با بی حوصلگی، با بیزاری، با ناراحتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مهلت، زمان، فرصت ( برای نمونه پنجره ی شکایت حقوقی، پنجره ی نقل و انتقال بازیکن و. . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

به سرعت دست به کار شدن، به تندی در صدد انجام کاری برآمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به شکل درست، به شکل صحیح

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اظهارنامه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اعلام آمادگی کردن، نامزد شدن، کاندید شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کاندید شدن، اعلام آمادگی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

صنعت زندان، صنایع زندان ( به کاری گفته می شود که در زندانها به اسم بازپروری به دست زندانیان انجام می شود و در واقع درآمد حاصله از آن به جیب زندان می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

جُرم انگاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

سختگیری کردن، محدودیت را بیشتر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

آقا یا خانوم جدیری، لطفا بی مدرک حرف نزنید همه ی عالم و آدم می دونن که قرار گرفتن دوتا ساکن تو صامت ها خصلت زبون شیرین پارسیه. تمام اون واژه هایی که ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کباب واژه ی اصیل پارسی است و مربوط به تمام اقوام ایران است، سند این گفته ی بنده را می توان در انواع مختلف کبابهایی که در جای جای مختلف ایران پخته می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

تخصیص ناعادلانه ی حوزه های انتخاباتی یا اعطای امتیازاتی خاص به برخی از رای دهندگان خاص، ارجحیت دادن به برخی رای دهندگان، دستکاری آرا انتخاباتی، تقلب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

موازی، پشت سر هم، مستقیما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

مجرم تشخیص دادن، جرم به حساب آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به هم پیوستن، با هم چفت شدن، متحد شدن، کنار هم قرار گرفتن، پشت هم در آمدن، حرف ها را یکی کردن، به اتفاق نظر رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بدیهی است که، گویاست که، پرواضح است که، معلوم بود که، نیازی به گفتن نیست که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

درنظر گرفتن، اختصاص دادن، مقرر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بعدی، متعاقب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به دنبالِ، در اثرِ، بعد از

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بازدارندگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

این طرف و آن طرف رفتن، به این سو و آن سو رفتن، آزادانه گشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

جلوگیری کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

مطیع، پیرو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

نگران کننده تر از همه، چیزی که بیشتر از هرچیز مایه ی دلهره و نگرانی است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به محدودیت ها افزودن، گره را تنگ تر کردن، شدیدتر برخورد کردن، شرایط را سخت تر کردن، قوانین سخت تر وضع کردن، فشار را بیشتر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مهار کردن، کنترل کردن، سرجای خود نشاندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

شدید، علنی، اعتراض آمیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

داد و بیداد کردن، شلوغش کردن، سروصدا کردن، کولی بازی درآوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دو رو، بوقلمون صفت، ریاکار، منافق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

رساندن، انتقال دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پر و پیمون

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اعمال کردن/شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اعتراض، نجوای مخالف، صدای مخالف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

در کنارِ ، به همراهِ، در معیتِ، با درنظر گرفتنِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بخش پایانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیروزیِ بدتر از شکست، پیروزی توأم با تلفات بسیار، بُردِ پر زیان، پیروزیِ بی سود، بُردی که بیش از اندازه گران و پرهزینه ( خواه از نظر مالی و خواه از ن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به افتخارِ، برای گرامی داشتِ یاد و خاطرِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سنگ نوشته، سنگ نبشته، سنگ نگاره، سنگ نگاشته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Military police ( پلیس نظامی یا دژبان ) نیروی حفظ نظم که وظیفه اش برقراری انضباط در بین نظامیان است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دژبانِ تفنگداران دریایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

انجام دادن/شدن، کامل شدن/کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

تقسیم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

طرح پیشنهادی متقابل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دم به دقیقه، دم به ساعت، و به صورت کاملا محاوره و غیرمؤدبانه ( زرت و زرت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دم به دقیقه، دم به ساعت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اعتبار، تجربه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کار سخت، کار روتین، کار روزمره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

خواستن، درخواست کردن، مطالبه کردن، طلب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بیشترین بخش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

میادین به معنی میدان ها، ترکیبی غلط است که اسم پارسی با جمع مکسر عربی جمع بسته شده. المیادین و میادین در قرآن، معنای دیگری دارند، اما ترکیبی مثل �می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پشت کسی را گرفتن، پشت کسی در آمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

رسیدن، نائل شدن، دست یافتن، نِیل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مبلغ، لابی کننده، لابی گر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قیمت گذاشتن، قیمت گزاری کردن، در ازای انجام کاری بهایی طلب کردن، کارمزد گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تند، زننده، شدید، تهاجمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

ناگفته نماند که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناگفته نماند که، گذشته از اینکه، چه رسد به، حتی اگر . . . را ذکر نکنیم، صرف نظر از

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

غیرممکن، دور از دسترس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

جاری، در جریان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خلاف قانون، خارج از دسترس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در قالبِ، به عنوانِ، باشکلِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

علنی کردن، به همه گفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

بر اساسِ، طبقِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

شیب لغزنده، وضعیت اجتناب ناپذیر، زنجیره اتفاقات ناخوشایند ( اشاره به وضعیتی دارد که با انجام شدن یک کار، انجام کارهای دیگری که در پی آن به وجود می آی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کتاب در دست چاپ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

قرار به انجام کاری/چیزی بودن/شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تعیین کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مقرر، ملزم شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فلز ترکیبی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرچ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

مصون ، ایمن، دارای حق مصونیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در شغلی، در جایگاهی، تا حدی، تا حدودی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

نکته این بود که، شایان توجه است که، لازم به ذکر است که، موضوع این جا بود که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نشان دادن، تشریح کردن، روشن ساختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مقابله کردن، برخورد کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

سر زبون دار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در برابر شرایط دشوار تسلیم نشدن، طاقت آوردن، ثابت قدم بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

ایجاب می کند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ایجاب کردن، لازم بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

با بوق و کرنا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فراموش شدن، از یادها رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسناد عادی/ غیرمحرمانه ( دارای طبقه بندی عادی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کمک حال، یاری گر، به درد بخور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تکرار کردن/ تاکید کردن، بازگو کردن، تصریح کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

توهین آمیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

موفقیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دست رسی پیدا کردن، دست یافتن، خود را به کسی/چیزی رساندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سر دواندن، منتظر گذاشتن، بازی انتظار، منتظر نگه داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

هزینه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

صورتحساب، هزینه ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خم روده، بخشِ انتهاییِ پس روده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

تغییر ناپذیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

با سنگدلی، خودخواهانه، بدون احساس مسئولیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دقیق ( به جز معنای دقیقه، معنای دقیق هم دارد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

داغون، خراب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

از عهده ی چیزی بر آمدن، کنار آمدن، حل کردن، برطرف کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به طرز جبران ناپذیری، به طور غیر قابل جبرانی، به صورتی غیرقابل ترمیم، برای همیشه، غیرقابل خوب شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دل آزار، دل افگار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

آزار دهنده، ناراحت کننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

آگاهانه، از روی اختیار، اختیاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

حاد تر شدن، شدید تر شدن، بیشتر شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تحت فشار گذاشتن، روی کسی کلید کردن، قفلی زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

افت کردن/ دچار افت شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

گوش بریده ( در مفهوم مجازی، کسی که سرش کلاه گذاشته اند ) فریب خورده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

پشت پرده، پشت صحنه، آن روی سکه، آنسوی قضیه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

با به رسمیت شناختنِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مفصل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بی طرف، بی نفع، بی منفعت، بی غرض

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

یک مرتبه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دل خوش کُنک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

هیچ کس نمی داند که، کسی خبر نداشت که، امکان نداشت کسی بداند که. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

غر غر کردن، مویه کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

عصبانی، ناراحت، خون به جوش آمده، گُر گرفته، آمپر چسبانده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ضرب الاجل، مهلت سررسید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

نکته اینجا بود که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تسلیم کردن، دادن، ارسال کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پایه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

لا پوشانی، ماستمالی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

از بین بردن، کنار گذاشتن، محو کردن، پاک کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

( برای انجام کاری ) توی رودربایستی انداختن ( برای انجام کاری ) شرمنده کردن و خجالت دادن کسی

پیشنهاد
٢

کسی را توی رودربایستی انداختن ( به منظور انجام کاری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به طرز فجیعی، به شکل مصیبت آمیزی، به طرز ناراحت کننده ای ناراحت کننده اینجا بود، موضوع غم انگیز این بود که ( برای استفاده در ابتدای جمله )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦١

در راستای، در چارچوب، در رابطه با، در گیرو دارِ، در بارهِ، در خصوصِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

جایگزین ( جایگزین اصلی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سودِ روی چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

درهم شکننده، غالب، پیروز، قدرتمند، محکم و راسخ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

به هر حال، هرچه باشد، هرکاری هم که بکنیم/بکنید، در هرحال، به هرصورت، در هر صورت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اتفاق نظر کلی، اجماع نظر همگانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر بار رفتن، پذیرفتن، قبول کردن/داشتن، گوش کسی بدهکار بودن، تو کَتِ کسی رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

شدید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

سرزنش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

عصبی، زودرنج

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نامنظم، بی نظم و ترتیب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرعت مجاز در رانندگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرعت مطمئنه، سرعت مجاز ( در رانندگی با وسایل نقلیه موتوری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

با حفظ سرعت مجاز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

رکود، وقفه، بن بست، صفر صفر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

پا در هوا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

وارد کردن، حکم دادن، محکوم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عصبانی، آمپر چسباندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

کمک گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مصداق داشتن، دلالت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

با در اختیار داشتنِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

منابع با ارزش را یافتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

آماده شدن/بودن، مهیای چیزی/کاری بودن، تدارک دیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

امیدوار، با انگیزه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شهر آبا و اجدادی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

زندگی کردن، گذران زندگی کردن، زندگی را گذراندن از طریق چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

تشکیل پرونده، پرونده تشکیل دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

وظیفه داشتن، موظف بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

چه خبر؟ سلام، احوال محوال، چیکارا می کنی؟ ( من دیکشنری های انگلیسی رو زیر و رو کردم، اما معنی خوشوقتم و از آشنایی تون خوشبختم پیدا نکردم. در عوض یه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

غرغره کردن ( آب نمک یا. . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تقریبا همان، عینا همان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

اداره، آژانس، سازمان، ارگان ( دقت بفرمایید این معانی ضمنی هستند و معنای اصلی همانهاست که در بالا گفته شد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

علاوه بر آن، از طرفی دیگر، از سوئی دیگر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

لقب باشگاه پرسپولیس یا پیروزی تهران که پس از باخت شش بر سه مقابل استقلال در جام حذفی و دربی 93، به این تیم اعطا شد. تاریخ شش تایی شدن باشگاهِ پیروزی، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

درتمامِ، در کُلِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فریب خورده، تحت تأثیر قرار گرفته، تحریک شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بازیچه کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

پیشی گرفتن، جلو زدن، برتری یافتن، کلک زدن، رودست زدن، زرنگی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

می تواند مخفف Puerto Rico نیز باشد. به معنای پورتوریکو که ایالتی خودمختار تحت کنترل ایالات متحده امریکاست. یا در اشاره به مردم آن Puerto Rican به معن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

موضع عمومی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تقسیم کردن، بخش کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تهیه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اهمیت دادن، ( یا درحالت منفی ) اهمیت ندادن، مهم نبودن، یه هیچ چیزِ خود نگرفتن، و مفاهیم دیگری که زننده است اما همگی از آن مطلع هستید و به دلیل رعایت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

غلبه کردن ( بر مشکل، یا ناراحتی یا خشم )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

استقبال کردن، خوشبین بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

حل کردن، حل و فصل کردن، برطرف کردن، رفع و رجوع کردن ( مشکل، سختی، خصومت، درگیری ) درگیر شدن، پیکار کردن ( بین دو نفر، دو گروه و دسته و. . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

حل کردن، حل و فصل کردن، برطرف کردن، رفع و رجوع کردن ( مشکل، سختی، خصومت، درگیری ) درگیر شدن، پیکار کردن ( بین دو نفر، دو گروه و دسته و. . )

پیشنهاد
٨

آه نداشت که با ناله سودا کند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

مورد تنفر، مورد خشم، مغضوب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

افسوس خوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

چشم غره رفتن، پشت چشم نازک کردن، بد نگاه کردن، چپ چپ نگاه کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

چشم غره رفتن، چپ چپ نگاه کردن، پشت چشم نازک کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به حالت تفکر چیزی گفتن، به فکر فرو رفتن و چیزی را بیان کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی کم، بیش از حد کم، فوق العاده اندک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رفقای قدیمی، بچه های گذشته/قدیم ( گروهی از مردم که پایبند سنت ها و ارزشها و فرهنگ قدیمِ خاص مردم امریکا هستند، خصوصا مردم جنوب امریکا، که به همتایان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

لغو دستور کردن، نافرمانی کردن، راه خود را رفتن، سرپیچی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

با جمع بندیِ، با درنظر گرفتنِ جمیعِ حالات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

رفتار، عمل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دیه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ذره ذره فهمیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چشم به کسی/چیزی انداختن، برای اولین بار دیدن، تابحال دیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

گرفتار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

حضور پیدا کردن، حضور داشتن، بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

از مدتها قبل، خیلی وقت پیش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

احساس یگانگی داشتن، احساس نزدیک بودن داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چرکی، چرکین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

غیر قابل تشخیص

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مطلبی نوشتن ( به صورت چکیده )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیش از حد مجاز، غیرقابل تحمل، تحملش سخت است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

سر از پا نشناختن، کیفور شدن، کیف کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درحالیکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ایجاد شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

عقب راندن، پس زدن، جلوگیری کردن، مانع کسی/چیزی شدن، جلوی کسی ایستادن، جلوی کسی درآمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

راست و ریس کردن، سر و ته چیزی را هم آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

خود را معرفی کردن، خود را ارائه کردن، آماده ی ورود به گروهی/باشگاهی/اجتماع خاصی شدن، تمایل برای مداخله داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

توافق کننده، کسی که روی چیزی/مطلبی/موضوعی توافق می کند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مسئولیت در سطح گروه، تقصیر در سطح گروهی

پیشنهاد
٤

دادگاهِ استیناف، دادگاه فرجام خواهی، دادگاه تجدیدنظر، دادگاهِ بازانجامی ( دادگاهی که وظیفه ی رسیدگی به احکامی را دارد که مورد اعتراض یکی از طرفین قرا ...

پیشنهاد
٣

دادگاه پژوهشِ دوم، دادگاه تجدیدنظر دوم، دادگاه استیناف دوم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

از همه تکان دهنده تر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قصد، هدف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

عاقبت، جمع ( عواقب )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درگیر چیزی شدن، علاقه مند شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

از بختِ خوب، از شانسش، شانس آورد که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

قطعی، موثق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پوکه، پوکه ی فشنگ ( علوم نظامی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

با التماس، با خواهش، متضرعانه، به حالت تمنا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

خواهش کردن، التماس کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

مزخرف، دری وری، شر و ور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

از آن پس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رو زدن به کسی ( به منظور انجام خواسته یا درخواست یا طلب کمک )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

برانداز کردن، برآورد کردن، سنجیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

تمایل، علاقه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیدا کردن، کشف کردن، یافتن، دیدن، تعیین کردن، مشخص کردن، معلوم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

همین الان، در حال حاضر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تعیین کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در مواردی همچون، گزارش و حکم دادگاه، ، ، معنای صادر کردن، دادن، اعلام کردن، منتشر شدن نیز دارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اگر یک زمانی، اگر یه وقتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خبر دادن، اطلاع دادن، آگهی دادن، مطلع کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به گردن کسی انداختن ( تقصیر، گناه، اشتباه، مسئولیت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تماما بدون استثنا، کلا بدون استثنا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

زیرِ بار نرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

گیج، آشفته، پادرهوا، مختل، معطل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در معیتِ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

القا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

لاقیدیِ عامدانه، بی تفاوتیِ تعمدی، بی توجهی از روی عمد ( اصطلاحی حقوقی که به وقتی دلالت دارد که با بی توجهی، زندگی فرد یا افرادی به خطر انداخته شود، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بی بند و باری، شرارت، بی قیدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به دور از احساسات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تحت کنترل در آوردن، خاموش کردن، فرونشاندن، منکوب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

مربوط به جایی/کسی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

عصای زیر بغل، عصای کمکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

سرسری گرفتن، قصور، اهمال، فراموشکاری فروگذاری، کوتاهی، بی توجهی، بی دقتی، فرویش، سهل انگاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

از کسی دستور گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

درمان، مُداوا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

حالت عصبی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ضایعه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مهیا کردن، تدارک دیدن، پیشبینی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تدارک دیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

وارد نیست ( حقوق )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

وارد ( حقوق )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دقیق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دقیقا به این دلیل است که، درست به همین خاطر است که. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

امکان پذیر کردن، مهیا کردن، آسان کردن، گشایش ایجاد کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

و همچنین، نیز، و همینطور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پشت در پشت هم بودن، کنار هم ایستادن، منسجم شدن، یکپارچه بودن، متحد شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

مصداق دقیق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جریان تأمین دلیل، اجرای درخواست ارائه مدارک ( حقوق ) مربوط به زمانی است که فرد یا گروهی از طرفین یک دعوی حقوقی، به حکم بدویِ دادگاه اعتراض وتقاضای فر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مفتخر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

به پایان رساندن، تمام کردن، از پس کاری بر آمدن، بر کاری فائق آمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

طلب کردن، درخواست کردن، خواستار شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

قسر در رفتن، جا خالی دادن، جان سالم به در بردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بی سر و پا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

احضاریه دادن ( کاری که مأمور احضار انجام می دهد، اسناد حقوقی را به افراد ابلاغ می کند )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پایگاه، مخفی گاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به طرز اسف باری، به طور تأسف باری، به طرزی تحقیرآمیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به دور از انسانیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

گوشه گیری، اجتماع گریزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

علیل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

دوست صمیمی، یارِ غار، رفیقِ گرمابه و گلستون

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

رفیق جینگِ من

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

راهروی لت و کوب، مسیر کتک زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کمتر از، قدری کمتر از، اندکی کمتر، نزدیک به

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

به منزله ی چیزی بودن، در مقام کاری بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

جانشین، ولیعهد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نحوی که جان را به خطر بیاندازد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

حادثه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

قسمت بالای پنجه پا، پش پا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به طرز خاصی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨٦

فانیندرا معنی جهانگرد نمی دهد، فانیندرا اسم خاص است و نباید ترجمه شود. اسم فردی که در کتاب زبان انگلیسی پایه هشتم آمده، فانیندرا یک اسم پسرانه ی هندی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

کتاب راهنما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

خونِ روی تَمپون

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تلاش کردن برای چیزی، قصد چیزی را داشتن، در نظر داشتن چیزی، چیزی را به عنوان مقصود و هدف تعیین کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به بن بست خورده، گیر افتاده، مثل خر در گل گیر کرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی خیال شدن، منصرف شدن، ترک کردن، و همینطور: فرستادن فرد به جایی ناخوشایند، به جایی که عرب نِی انداخت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

انتقاد کردن از کسی، ایراد گرفتن از کسی، به چالش کشیدنِ کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

انتقاد کردن، نقد کردن، ایراد گرفتن، به چالش کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

روند قانونی، فرآیندِ حقوقی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پیدا کردن ( حس، احساس )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

جدا کردن، سلب کردن، گرفتن، طرد کردن، کنار گذاشتن، بیرون کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خود را ارائه دادن، خود را نشان دادن، مداخله کردن، احتمال حضور را برای خود فراهم کردن، فرصت ایجاد کردن، منتظر چیزی شدن، سعی کردن برای ورود به جایی ( ه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تحقیق کردن، بررسی کردن، پرسش کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به کرسی نشاندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

جنبه ی تلافی داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آمار حضور غیاب ( در زندان، ارگانهای نظامی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مسلّم، مُحرز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سؤِ نیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرپا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تداعی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بیهوش شدن ( دراثر ضربه به سر ) از حال رفتن، هشیاری را از دست دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

عادت نداشت که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

غرامتی، خسارتی، مربوط به دیه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

گستاخانه، افراط گونه، بی خود و بی جهت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

معنای غرامت، خسارت، جبران مافات و همچنین دیه هم می دهد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

مصائب ( جمع مصیبت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

هزینه بردار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

آگاهانه، با سند و مدرک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

غیرارادی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

محبوس، تحت نظر، بازداشت، تحت کنترل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

سر و کله زدن، معامله کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

با التماس، با خواهش و تمنا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

سیاه سوخته، سیاه زنگی، ( لزومی ندارد که در متون یا فیلم ها حتما آن را کاکاسیاه ترجمه کنید. می توان مواردی که پیشتر ذکر شد رو استفاده کرد. واژه ی کاکا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

حداکثر، بالاترین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تضعیف روحیه شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

قاضی صلح، قاضی بخش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

توپ را در زمین فرد دیگری انداختن، مسئولیت را واگذار کردن، به فردی دیگر محول کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

جناب نجفیان با فرمایشتون کاملا موافقم. مثلا بنده خاطرم هست در سالهای نه چندان دور وقتی یه دروازه بان توپ رومی گرفت گزارشگر می گفت چه مهار زیبایی کرده ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

غیر مغرضانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بحبوحه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در بحبوحه ی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

دادگاه مسئولیت، محکمه تقصیر. ( دادگاهی در سیستم قضایی ایالات متحده امریکا که وظیفه ی آن تعیین مسئول و مقصرِ یک جُرمِ خاص است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

مختل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

دعوای گروهی، شکایت گروهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

از پس چیزی بر آمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

به کار گرفتن، استفاده کردن، به کار بستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

تقصیر ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عبور کردن، گذر کردن، گذشتن، رفع اتهام شدن، قسر در رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

سُر و مُر و گُنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

فرار کردن از محاکمه/مجازات، قسر در رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

قصد داشتن، در نظر داشتن، مدنظر داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ماترک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مقصر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

از کوره در رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به محضِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

رفتن به، عزیمت کردن به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به این مهمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

ترجمه ی تحت اللفظی آن �تلفن باتری دار� است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

بنا را بر چیزی گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

به استناد به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

در رابطه با، با درنظر گرفتنِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مجهول الهویه ی زن/مونث ( وقتی اسم فرد و هویت یک فرد، خصوصا در رابطه با اجساد، قابل شناسایی نباشد به آن جِین دو گفته می شود. و اگر جسد متعلق به مرد با ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مجهول الهویه ی مرد. ( وقتی اسم فرد مشخص نباشد از کلمه ی جان دو برای مرد و جِین دو برای زنِ مجهول الهویه استفاده می شود. خصوصا در کالبد شکافی و امور ج ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

پزشک قانونی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تحت کنترل داشتن، تحت مراقبت و نظارت داشتن/بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

داخل کردن، فرو بُردن، فرو کردن، تو بردن

پیشنهاد
٦

پیچ گوشتیِ چهارسو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به صورت قائم، ایستاده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

عقب رفتن، عقبکی رفتن ( به صورت فیزیکی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

به شدت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

دارو ( کوتاه شده ی واژه ی medicine )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

یکی از مهمترین های آن، از بزرگترین مواردِ آن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بدون جزئیات، صرفا ضروریات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

با بی تفاوتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

غیرنافذ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

از درازکش، به نشسته درآمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

پزشک متخصص

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

صندلی های هیئت منصفه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به کار گرفتن، استفاده کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مشاجره، جرو بحث، بحث و جدل، درگیری لفظی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آزار دهنده، ناراحت کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

در آستانه ی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

وزیر ورزش کنونی ایران، که مردم کشور از او به عنوان �پدر پرسپولیس� یاد می کنند بابای پرسپولیس ددیِ پرسپولیس ابوالبیرسبولیس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تصمیم گرفتن، به نتیجه رسیدن، تعیین کردن، مقرر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

علنی، به وضوح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اسب سواری ( گرچه سوارکاری مصطلح تر است، اما واژه ای جامع تر است ولی اینجا در معادل انگلیسی به عنوان اسب اشاره شده. سوارکاری می تواند به هر حیوان دیگر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

همه می دانستند که، برهمه آشکار بود که، بر کسی پوشیده نبود که ( جهت ترجمه کردن درجمله )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تحقق بخشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

زدن، حمله کردن، کتک زدن، چک زدن، کشیده زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دست کسی را باز گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

رو به فزونی، درحال افزایش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

اختیار، قدرت، نفوذ، رهبری، کنترل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوباره گواهی دادن، دوباره تصدیق کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

مُدام، سراسر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

دادخواست ارائه مدارک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

من حیث المجموع، از اساس، از بُن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

عملی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سرمایه دار، بودجه دار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرمایه دار ترین، به بهترین نحو با بودجه تأمین شده، تأمین شده ترین از لحاظ مالی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

با نفوذترین، پارتی دار ترین، گردن کلفت ترین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کسی که سرش به تنش می ارزد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

لت و کوب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

دبیرِ شخصی، منشی منفعت شخصی، ( کارمندی در دادگاه است که به افرادی که قصد دارند خودشان در دادگاه کار دفاعیه خود را انجام دهند، کمک و مشاوره می رساند ) ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مختومه ساختن، سرو ته چیزی را هم آوردن، لغو کردن، کان لم یکن کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شدن، دچار شدن ( مثلا grew alarmed، نگران شد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

همیشه ی خدا، مُدام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

مدام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

وکیل مدنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

وکیل جنایی، وکیلی که به جرائم مجرمانه رسیدگی می کند، همچون قتل و تجاوز و سرقت و. . . البته عنوان وکیل جزا از همه مناسب تر است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تا آن وقت، تا این موقع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

به هرحال، با وجود اینکه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تمشک. بلک بری به هیچ عنوان معنای شاه توت نمی دهد. معادل شاه توت در انگلیسی Morus nigra است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

به هم ریختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

جابجا شدن، دست به دست شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

شکایت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

زمانی متشکل از، فرصتی، وقتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

سالن غذاخوری ( می تواند مختص به زندان، بیمارستان، دانشگاه، ورزشگاه و هرجای دیگری باشد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

برگه هایی که فرد شاکی یا متشاکی به دادگاه ارائه می دهد و دادگاه را از قصدش برای انجام کاری، مطلع می کند، مثل قصدنامه برای شکایت، قصد نامه برای گذشت ی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

دادگاهِ مطالبات ( دادگاهی در ایالات متحده امریکا که وظیفه اش رسیدگی به شکایاتی است که از دولتِ فدرال می شود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

موفق بودن/شدن، کامیاب شدن، به موفقیت رسیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

موفق بودن، به موفقیت رسیدن، کامیاب شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Juris Doctor - دکتری حقوق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مدرک دکتری حقوق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

خیزش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

تشویق کردن، ترغیب کردن، واداشتن، وادار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

مبتنی بر ایمان، مذهبی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

اعتقادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

هر قدر، هر اندازه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی رغبتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

باخبر شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اتاق انتظار، اتاق مراجعه کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به همراهِ، مسلح به، به وسیله ی، به کمکِ، با توسل به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

با

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مقرر، برنامه ریزی شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

چک زدن به صورت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

چک زدن به باسن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به معنای کلمه ایست که با عبارت fuck در ابتدای آن شروع شود. معمولا در جمع های خانوادگی و رسمی و مؤدبانه به جای به کار بردنِ عینِ عبارت، از لفظ F word ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

مرکز توجه، موضوع اصلی بحث مردم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مرکز توجه، کانون توجه، موضوع اصلی بحث مردم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مرکز توجه، موضوع اصلی بحث عموم مردم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طرزِ شدیدی، فوق العاده، به صورتی وحشتناک، بسیار زیاد، به طرز مفتضحانه ای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بوقلمون صفت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بلاتکلیف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

به شکلِ تغییر ناپذیری، به صورتی غیرقابل تغییر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

غیرقابل تغییر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

از سر گیری، شروع مجدد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

لغو شده، ملغی شده، منسوخ شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به من بگو. اشاره به وقتی داره که طرف میخواد بگه متخصص اون کاره، قبلا تجربه اش کرده، یا از همه بهتر راجع بهش میدونه. به علاوه اینکه همه ی عباراتی که ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مهار کردن، متوقف کردن، جلوی چیزی/کسی را گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

تورو خدا اسم به این خوشگلی رو با اسمهای عربی، خرابش نکنید. امیر پارسا محمدپارسا، اصغرپارسا، جعفر پارسا، یوحنا پارسا. اگه عربی، اسم عربی بذار، اگه پا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

برخلاف تصور عام مردم، قارپوز کلمه ی ترکی نیست. قارپوز واژه ی روسی است که ترکی از روسی وام گرفته است. قارپوز در روسی به معنای هندوانه است، البته کمی ت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

احتمالا، ( حالتی که فرد در ذهن خودش نوعی اجبار را در احتمال، درنظر می گیرد. مثلا می گوییم: طرف باید خیلی از این کار عصبانی شده باشه، در حالیکه فقط نو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

حقوقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

عالی پایه، عالی منصب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کسی را در کنار خود داشتن، پهلوی کسی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

بدجنسانه، شرارت آمیز، بدخواهانه، فتنه انگیز، شیطنت آمیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

گرفتن، مهار کردن، تحت کنترل در آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گرفتن، گرفتار کردن، اسیر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

صادر کردن ( دستور، حکم )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خر و خرما رو با هم خواستن ( معادل صحیح خر و خرما است که بعضا ( پناه بر خدا ) خدا و خرما هم نوشته می شود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم خر را خواستن و هم خرما را

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نهایت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

از بعضی جهات، از جهاتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

صحبت از چیزی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یارِ غار، مورد اعتماد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بررسی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تحلیل کردن، زیرنظر گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

ساختاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تاکید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

پذیرفتن، قبول کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تسلیم، جازده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

پس گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در این رابطه، با این تفاسیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

غیر قابل برنده شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

ممانعت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تا همین اواخر، از گذشته تا آن زمان، حتی تا آن موقع هم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

قتل غیرعمد ناموفق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

مجموعه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

عجله کردن، به سرعت انجام دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تعجیل کردن، به سرعت هرچه تمامتر انجام دادن، درنگ نکردن، معطل نکردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

رسانه خبری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بی رحمانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

جمع شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی گناه شناخته شدن، بی گناه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

فراهم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

خاتمه دادن، مختومه کردن، لغو کردن/شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بخشش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

اما، کماکان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

قبولِ کارِ غلط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بزه، جرم، خطا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دست اول، دست نخورده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

صادر کردن، حکمی را متوجه کسی/چیزی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

منصفانه، عادلانه، بی طرفانه، مغرضانه، جانبدارانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

غیرمنصفانه، ناعادلانه، غیربی طرفانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی طرفانه، غیر مغرضانه، غیر جانبدارانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیرینه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

رد ( اتهام، مربوط به علم حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

دیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی طرفی، منصفانه بودن، انصاف، بی غرضی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

با این هدف که، با این دید که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

فراهم کردن، ایجاد کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازداشت، تحت نظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

پارا بیشتر از گلیم خود دراز کردن، ورود به کاری با وجود نداشتن مهارت در آن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

ملاحظه کسی را کردن، لی لی به لالای کسی گذاشتن، هوای کسی را داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

معلوم کردن، مشخص کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

سر به مُهر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

علنی، آشکار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

دست کشیدن، کوتاه آمدن، کنار کشیدن، بی خیال شدن، جا زدن، کم آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

مانندِ، مثلِ، همچون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

افراطی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

در خفا، پنهانی، بی سرو صدا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

نفوذ کردن، فرو رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

همچون، به مثابهِ، مشابهِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

علنا، در ملأعام، به صورت همگانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

از بین بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

استشهاد، استشهادنامه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اظهار داشتن، گفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

واگذار کردن، سپردن، دادن، اختیار دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

دارای رتبه ی بسیار پایین تر، خیلی مادون تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

تعارض منافع، تضاد منافع، ( به وضعیتی گفته می شود که بین منافع شخصی فرد مسئول و منافع عمومی مغایرت پیش می آید ) و او مجبور به انتخاب یکی از آنها خواهد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

خارق العاده، اساسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

ارزشمند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

با نگاهی به گذشته، در نگاه به گذشته، از دیدگاه امروز ( درباره ی گذشته )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

با نگاهی به گذشته، در نگاه به گذشته، از دیدگاه امروز ( درباره ی گذشته ) ، در نگاه به عقب، عطف به ماسبق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

پوشه سند، پوشه ی مدارک که در دادگاه به هیئت منصفه ارائه می شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مرتب کردن، منظم کردن، سازمان دادن، ساماندهی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

جلو آمدن، قدم جلو گذاشتن، خود را نشان دادن، خود را معرفی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

از نو دنبال کردن، مجددا پی چیزی را گرفتن، بازبینی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تعیین شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به سختی از پس چیزی بر آمدن، به زحمت کاری را به پایان رساندن، موضوعی را با تلاش حل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارتشا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

وقت کم، زمان کوتاه، زمان ضیغ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

وقت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

کم، کوتاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

اینطور به نظر می رسید که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

نه گذاشت و نه برداشت ( بدونِ تعارف حرفی را زدن، رک و پوست کنده گفتن ) تعارف نکردن، چیزی را پنهان نکردن، علنا گفتن، بدونِ ملاحظه، بدونِ درنظر گرفتنِ م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

با احتیاط رفتار کردن، هوای کسی را داشتن

پیشنهاد
٤

با احتیاط رفتار کردن، هوای کسی را داشتن، لی لی به لالای کسی گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

با جدیت بیشتر به کار ادامه دادن، عزم خود را جزم کردن، اهتمام تام ورزیدن به کاری که از قبل درحال انجام بود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

راه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

جای گلوله، جای تیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

سینی های اسلاید ( عکاسی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

در تملک داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

حُسن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بحران عاطفی، ضربه روحی، ضربه احساسی، بحران روحی، فروپاشی روانی، انفجار عصبی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تخریب، از هم پاشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

جناب قاضی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

از خیرِ چیزی گذشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

نمایش دادن، ساختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به این ترتیب، به همین دلیل، بنابراین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

روی چیزی ضبط کردن ( روی یک نوار، فایل دیگری را ضبط کردن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

از روی چیزی ضبط کردن، تکثیر نوار، فایل، فیلم و. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

درصددِ ارتباط برقرار کردن برآمدن، ارتباط گرفتن، تلاش برای جلب توجه/علاقه کسی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عیارِ چیزی را سنجیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

رفته رفته، کم کم، به مرور زمان، ( شروع شدن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

یکدفعه متوجه شدن، کاشف به عمل آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تحت نظر گرفتن، کنترل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

مشکل تراشی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

درمورد، در رابطه به، نسبت به، درارتباط با

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

درمور، د نسبت به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

اتهام وارد کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

آنطور که از ظواهر امر پیدا بود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ذره ، قدری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

کوتاه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

محدوده ی زمانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوتاه، کم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مزخرف، دری وری، مسخره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

با شک و تردید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

روزِ بسیار شلوغی داشتن ( خصوصا مشغول کاری دلچسب و لذت بخش بودن که حتی امکان صدمه زدن به فرد را هم داشته باشد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

روز شلوغ، روز پرکار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مهار کردن، جلوی کسی یا چیزی را گرفتن، حمله را متوقف کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تأخیر کردن، دس دس کردن، به تاخیر انداختن، منتظر گذاشتن، نگه داشتن، جلوی چیزی را گرفتن، ناموفق عمل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

قاطع، اثربخش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تعجبی نداشت که، همانطور که میشد حدس زد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بدونِ ملاحظه، بدونِ درنظر گرفتنِ مصلحت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

شور گذاری، مشورت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

دلخور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سردبیر روزنامه که مسئول اخبارِ محلی است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سردبیر روزنامه که مسئول اخبارِ محلی است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اطمینان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

همفکری، اتفاق نظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

نوپا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پاندورا در اساطیر یونان، نام اولین زن جهان بود که نامزد پرومنتئوس بود. بعد از اینکه پرومنتئوس از بهشت آتش را دزدید، زئوس خدای خدایان، درصدد انتقام از ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

پاندورا در اساطیر یونان، نام اولین زن جهان بود که نامزد پرومنتئوس بود. بعد از اینکه پرومنتئوس از بهشت آتش را دزدید، زئوس خدای خدایان، درصدد انتقام از ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

درگیر شدن، درافتادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

جنجالی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

باقوت، بطوربرجسته، شدیدا، اجبارا، مشخصا، صراحتا، رسما، علنا، مطمئنا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

لاپوشانی، پنهان کاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

دقت به خرج دادن، لی لی به لالای کسی گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بدینسان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

موسسه، سازمان ( درمعنای عام )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ادعانامه تنظیم کردن، ادعانامه را به هیئت منصفه دادن ( وقتی دادستان از هیئت منصفه برای یک جرم تقاضای کیفرخواست می کند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

تا جاییکه، به حدی که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

درخور، برازنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

رهایی، نجات، بازیابی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

باهدفِ، به نیتِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نه گذاشت و نه برداشت ( بدونِ تعارف حرفی را زدن، رک و پوست کنده گفتن ) تعارف نکردن، چیزی را پنهان نکردن، علنا گفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تأییدکننده، تاکید کننده، تصدیقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

الحاقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

با تاکید بر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

جان دوباره دادن، قوت دوباره گرفتن، مجددا نیرومند شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

عازم جایی بودن، مهیای رفتن به مکانی بودن، آماده، شدن، قصد چیزی داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

دلخور، ناراحت، عصبی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

نعمت، مزیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

فهمیدن، شست خبردار شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

فرا، ورا، بیش از، بالای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

فرا واقع گرایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

انگشت اتهام، انگشت اتهام را به سمت کسی گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بررسی کردن، شفافسازی کردن، روشنگری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

توضیح دادن، بررسی کردن، شفافسازی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

عقب نشستن، کنار آمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خشونت طلب، منتظر درگیری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

راست می گی؟ نه بابا؟

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به قطعیت، قطعِ به یقین، واقعا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نسبت به کسی تمایل داشتن، از کسی یا گروهی طرفداری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

رویارو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

رفع کردن، حل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

راحت، خاطرجمع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تشکیل شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جدید ترین، تازه ترین، آخرین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تا مدتِ زیادی، تا زمانِ زیادی، تا مدت زمانی طولانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

به قوت خود باقی ماندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پذیرشِ کیفرخواستِ پیشنهادی دادستانی توسط هیئت منصفه ( متضادِ no bill )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

رد کردن، نپذیرفتن، مخالفت کردن ( رد کردنِ کیفرخواستِ ارائه شده توسط هیئت منصفه، به دلیلِ فقدان مدارک و شواهد و ادله ی کافی )

پیشنهاد
١

قتل شبه عمدِ مجرمانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

قتل شبه عمد، سهل انگاری که منجر به قتل گردد ( با قتل غیرعمد متفاوت است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

معاونِ سابق، مسئولِ قبلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

برملاسازی، افشاگری، لو دادن، جزئیات را معلوم کردن، عمومی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستِ پیش را گرفتن، پیش از کسی کاری را انجام دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به هرطریقی که بود، به هر نحوی بود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

متوسطه اول ( معادلِ راهنماییِ سابق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

انبوه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به سمتِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آسیب شناس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دوربینِ روی اسلحه، دوربینِ تفنگ های دوربین دار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

زیاده روی کردن ( مخصوصا در کاری نشاط آور ) ، افراط کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

در قیاس با

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

کلید کردن، قُفلی زدن، توجه را روی چیزی گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کم عرض تر، کوتاه تر، مختصر تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کم کردن، کاستن، مختصر کردن، خلاصه کردن، باری از دوش برداشتن، کوتاه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

کوتاه کردن، مختصر کردن، کوچک کردن، باری از دوش برداشتن، کاهش دادن/یافتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

روی هم رفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

شدت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

توجیه نشده، توجیه ناپذیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بی پاسخ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

نیامدن، توضیح ندادن، جوابگو نبودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

فضایی دیگر، مکانی دیگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

هجوم، هجمه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تا حد زیادی، به میزان زیادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بازسازی کردن، صحنه ای را دوباره ساختن، شکل دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نقش داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چیزی سر درآوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خانه ی استخری، عمارتِ استخر دار، عمارتی که در آن استخر خصوصی قرار دارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خانه ی استخر دار، خانه ی استخری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سرپرستی، کنترلی، زمامداری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

گستاخانه، بی رودربایستی، بدونِ تعارف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

صدالبته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به سختی و با مشقت پیشرفت کردن، جلو رفتن به کندی، موفق نبودن، به موفقیت نرسیدن، پیروز نشدن، توفیق نیافتن، نائل نشدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خود را به خریت/خنگی زدن، مثل احمق ها رفتار کردن ( به منظور گردن نگرفتنِ مسئولیتِ کاری یا چیزی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

مضطرب شدن/کردن، باعث نگرانی شدن، آزار دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

حقیقتا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

با بی رحمی، با قساوت قلب، با سنگدلی، با خونسردی و بی تفاوتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دست به یکی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

از روی ترس، با ترس و لرز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

دهشتناک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

حدقه ی چشم، فرورفتگی سر که چشم در آن قرار گرفته است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاره پوره، ریز ریز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

قانونی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرضی، بالقوه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرخنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

یادگاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تک گلوله

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سوژه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

جمعِ سرنخ، راهنما

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

معروف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوراخ سوراخ، کُت کُتو ( در گویش کرمانی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تحقیقاتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

فشنگ دارای مرمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

صراحتا، رک و پوست کنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

طبقِ، بر اساسِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

یکمرتبه، یکهو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

از همه بدتر، از همه افتضاح تر، از همه نحس تر و شوم تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

تأیید کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

قطر داخلی لوله ی سلاح، کالیبر ( در انگلستان، در امریکا فرق دارد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

آتش کردن، شلیک کردن، تیرانداختن ( با اسلحه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

انجام دادن، عمل کردن، مرتکب شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سینیِ اسلاید ( مربوط به عکاسی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مثل قبل در آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

طبق شماره، بر اساس شماره بندی، شماره بندی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

از لحاظ عددی، بر حسب شماره بندی، طبق شماره گذاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

رده پایین تر، مادون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

آیینی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نچسب بودن ( رفتار )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

دستورالعمل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

زیردستان، مادون ها، افرادِ زیرِ دست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

مادون، کسی که رتبه ی پایین تری دارد، متضاد ارشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

دخیل بودن، دست داشتن، دخالت داشتن، ورود کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

اجرا، ایجاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اجرا کردن، ایجاد کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رده بالا، درجه بالا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

جسم پرتابی، اجسام پرتاب شدنی یا پرنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

گروهی از، دسته ای از، آنهمه، مقدار زیاد، آن میزان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

ادعانامه ( توسط وکیل مدافع دولت یا دادستان یا بازپرس به هیئت منصفه تسلیم می شود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

مدرک مسلم، مدرکِ مُحرز، دلیلِ بی چون و چرا، اثباتِ بی اما و اگر ( مدرکی که به هیچ عنوان نمی توان آن را رد کرد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

محرز، بدونِ اما و اگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

به صورتِ تکی، جدا از سایرین، جدا از بقیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

در شوک فرو رفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نهایتا، در نهایت، خونه ی پُر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

برهم خورده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

کنترلی

پیشنهاد
٢

مساوات عدالت در برابر قانون، مساوات/برابری در برابرِ/نزدِ قانون ( عنوانی که بر سردرِ دیوانعالیِ ایالات متحده نقش بسته است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مساواتِ عدالت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

نگاه انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

با جزئیات شرح دادن، مو به مو گفتن یا نوشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

شدید، حاد، پر تنش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

پنهان کاری، پنهان سازی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

برعلیه کسی اقدام کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

فکر کردن، خیال کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

مثلِ، مانندِ، همچون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بررسی سوابق، تحقیق درمورد سابق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

صمیمانه، دوستانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

غیرمستقیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

حالت، برخورد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اعطا کردن، بخشیدن، اهدا کردن، برآوردن، واگذار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

محکوم کردن، محروم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرهم بستن، سوار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مهیا کردن، برنامه ریزی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

برنامه ریزی شده، معین شده، تعیین شده، مهیا شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ازقبل تعیین شده، ازپیش مهیا شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

شیوه، فراروند، گواسه، روال، اسلوب عملکرد، پردازه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

غیر معین، غیر مفروض، نامعلوم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به طرزِ غلطی، غیرِ دلخواه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

کسب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

هنرور، پیشه ور، صنعتگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

غیراصلی، تحت الشعاع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

جلو کسی سبز شدن، سر راه کسی خف کردن، خفت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به طور دقیق، به طور کامل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بیش از پیش، به طور روزافزون، با افزایش، پیوسته بیشتر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

راضی کردن، مجاب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بدون آمادگی، نسنجیده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

نامیسر، فراهم نشده، نسنجیده، نامجهز، بی تدارک، بی تجهیز، بی پشتیبانی، بدونِ آمادگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در یک جا، در یک نمونه، در یک مثال

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پیشبُرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

برابر، مقابل، جلو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وادار، پذیرا، مجاب، قانع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به صورتِ روبه رشد، به حالت رو به افزایش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

برهم زنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خراب کردن، ازبین بردن، متوقف کردن، تخریب کردن، به هم زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

محاسبه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

زیرآبی رفتن ( نه به معنای شنای زیرآب، به معنای دزدکی و زیرِ رادار حرکت کردن است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

محکم، قوی، قاطع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

از جایی برداشتن و به جای دیگری گذاشتن، جابجا کردن، تغییر دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ایجاد شدن برای، تنظیم شدن برای، برای چیزی ساخته شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ایجاد موقعیتی که با شکست همراه باشد، محکوم به نابودی، محکوم به شکست بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به عقیده ای خاص رسیدن، باوری خاص پیدا کردن، به نتیجه رسیدن، متوجه شدن، به درک رسیدن، به باور رسیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سنگ اندازی کردن، مشکل سازی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کلیدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

به پایان رسیدن، به اتمام رسیدن، خاتمه یافتن، بسته شدن، مختومه گشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در بحبوحه ی، درخلالِ، در زمانِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

به مشکل خورده، بازداشته شده، ممانعت شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

زیاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

رنجاندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بعد از آن هم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

در شوک بودن، گیج ماندن، به طوریکه انسان از عمل باز بماند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

صحبت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

حدودِ ، دور و برِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

من حیث المجموع، از هر نظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طور اقراری، مسلما، درواقع، درحقیقت، به گفته ی خود، به اقرار خود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گریزگرانه، گریزآمیز، طفره آمیز، گریزجوی، گریزجویانه، ( آنچه که به سختی گیر می افتد ) دیر گرفتار، دیرگیر، گریزپای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

واقعی، حقیقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

موجود، حی و حاضر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

حاضر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

فن آوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بی اثر، خنثی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی نتیجه، بیهوده، بی اثر، بی فایده، غیر موثر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

از روی ناچاری، به ناچار، ناچارا ( البته ناچارا ترکیب غلطی است، چرا که ترکیب ناچارِ پارسی با الف و تنوین عربی کاربردی غلط است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

شوک، اضطراب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

به دفعات، بارها، مکررا، به تعداد زیاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بسیار زیاد، اکثرا، به خوبی، مکررا، به دفعات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

به دفعات، بارها، مکررا، بسیار زیاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بسیار زیاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

کارآمدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درباره ی، راجع به، برای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

قرار و مدار گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مشکل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

رفع کردن/شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

جا زدن، نظر را عوض کردن، حرف را تغییر دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به خواست خود، با دل و جان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خطری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

خود را متهم کردن، گناهکار نشان دادن خود ( زمانی که شاهد در دادگاه، حرفی را می زند یا عملی انجام می دهد که اتهامات متوجه ِ خودش می شود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دست کشیدن، تسلیم شدن، بی خیال شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ایمن، تحت حفظ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تقصیر، گناه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

خودداری از مصونیت، امتناع از معافیت، صرفنظر از مصونیت ( به مواقعی گفته می شود که یک شاهد، پیش از شروع دادگاه سندی را امضا می کند که به موجب متمم پنجم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

متمم ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به معنای چیزی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

چشم پوشی، کناره گیری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

بخشش، عفو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ممانعت، جلوگیری، سنگ اندازی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

لفت دادن، معطل کردن، این پا و آن پا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بلند مرتبه، رده بالا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوشته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

شکستن قسم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

وارد کردن/شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فرمانده کل، مدیر کل، ( کسی که ناظر یگان های تابع و مشابه زیردست است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

اعتراف کردن، اذعان کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

زدن به چاک، خود را خلاص کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

جلوگیری، ممانعت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

طفره رونده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بحث برانگیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

چندک زده، گرد شده، خود را جمع کرده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به اعتراف خودش، به گفته ی خودش، معترفا، اقرارا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

درواقع، درحقیقت، به گفته ی خود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به اعتراف خودش، به ادعای خودش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ساچمه زن، ( با تفنگ ساچمه ای یا بادی فرق دارد. سلاحی که با فشنگ حاصل از ساچمه و سرب و پاره های فلزات دیگر تغذیه شده و پس از شلیک بدونِ هدف دقیق، به ص ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

از روی دقت، از سر وسواس، از روی احتیاط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

کناری، بغلی، بغل دستی، کنار دستی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ادامه یافتن، دوام آوردن، باقی ماندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرمانده، مسئول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پیچ و تاب دادن، آب و تاب دادن، آسمان ریسمان بافی، سرهم کردن، ماستمالی کردن، ماله کشی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

گرفته، رسیده، نائل شده ( گذشته )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست یافتن، رسیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

رسیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

سخت تلاش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

پنهان کردن، مخفی کردن، جاساز کردن، صدای چیزی را در نیاوردن، ماستمالی کردن، ماله کشی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

سرزنشگر، نکوهش گر، ایرادگیرنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اتهام برانگیز، متهم کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

سرزنشگر، نکوهشگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

احمق، سبک مغز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سابقه ی رادیویی ( مجموعه پیامهای ارسال شده و دریافت شده )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرمان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کشتن، کشتار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

دست اندر کار بودن، دخالت داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

مستلزم، دست اندر کار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پوکه خالی، پوکه منفجر شده ( بعد از شلیک گلوله مرمی از سر فشنگ جدا شده و به سمت هدف می رود، و بدنه ی فشنگ که جایگاه باروت است، که با نام پوکه شناخته م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

متوقف کردن، دست کشیدن، بی خیال شدن، بس کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بی خیال شدن، بس کردن، ادامه ندادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تأثیرگذار، اثرگذار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

به این ترتیب بود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

لآبالی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

افسر عالیرتبه، افسر درجه بالا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

گُل درشت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مبنی بر اینکه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مبنی بر اینکه، که نشان می داد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

غسّال، مسئول کفن و دفن، مأمور تدفین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مسئول کفن و دفن، مُرده شور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

غسالخانه، موسسه تدفین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

فرو آمدن، پایین آمدن، فرود آمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

ناگهانی به جایی رفتن، هجوم بردن، سر کسی/جایی خراب شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

خراب شدن سر کسی یا جایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

هدایت کردن/شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

براین باور بودن، معتقد بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

معافیت از مالیات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

آنقدر ها، مثلِ آن ( درمقام مقایسه بین دو چیز )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

آنقدرها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

دقیق، واضح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

چشم باز کرد و خود را . . . دید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مفتخر، بالنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصلا، به هیچ وجه، نه حتی یک ذره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

دستگیر شدن ( به معنای گرفتن، متوجه شدن، نه بازداشت شدن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تکنسین ها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تکنسین، متخصص فنی، کاردان، کاربلد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

جستجو کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

گیج کننده، بغرنج، سخت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ثبت ورود و خروج تجهیزات، خودروها و کارکنان ( علوم نظامی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

عجیب و غریب، بیش از حد عجیب، چیزی که باور آن سخت باشد، خیالی، خیال پردازانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

عاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

هدف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

تحلیل، بررسی، تجزیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

گفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

آب و تاب، جزئیات، ریزه کاری ( درسخن و کلام )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

خیلی، زیاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

مشهود، علنی، واضح، تابلو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

نشردادن، ترویج کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

تحت پیگرد قرار دادن، تحت تعقیب قرار دادن، به دادگاه کشاندن، شکایت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ممنوع، محدود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

هنرور، پیشه ور، صنعتگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

موردی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

به چالش کشیدن، مورد بحث قرار دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ترسیم، توصیف، شرح، توضیح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

متوقف کردن، تداخل ایجاد کردن، مداخله کردن، مزاحم شدن، برهم زدن، جلوی کسی را گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

موانع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

بزرگنمایی شده، اغراق شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تحت الشعاع قرارگرفته، جانبی شده، ( از حالت اصلی خارج شده )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تحت الشعاع قرار دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

حاصل، ماحصل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

هولناک، فجیع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی رحمی، بی عاطفگی، ظلم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آن هم ( وقتی که ) ، ( برای بیان تعارض بین دو جمله )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

رحمت، عطوفت، مهربانی، رأفت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

رأفتِ اسلامی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کار اخلاقی، عملکردی از روی وجدان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

متهم، خوانده، به دادگاه خوانده شده، ( کسی که رسما مورد اتهام قرار گرفته باشد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تقدیر کردن، حمایت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

عفو، بخشش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رایگان بودن چیزی، مهمان کردن کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

شدیدا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

معاون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

معاون مدیر، جانشین رئیس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مدیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مفید، سودمند، بخشنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

جلسه تأیید صلاحیت، تعیین صلاحیت یا وضعیت نامزدها برای انتخابات ( که توسط مجلس سنا ایالات متحده برای گردآوری اطلاعات در مورد نامزدهای مختلف برای مشاغل ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

دقیقا، قطعا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مقداری از چیزی، پیشنهاد دادن، تلاش کردن، درخواست کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

سرتاسر، سراسر، به کلی، یکسر، کُلا، تماما

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ختم شدن، برگشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تغییر عقیده ی سریع، نظر را برگرداندن، تغییر رویه ناگهانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

افتضاح، فاجعه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

بر این اساس، به این ترتیب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

موفق شدن، برنده شدن، مرتبط کردن، نسبت دادن، منسوب کردن، وابسته کردن، حمل بر چیزی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلخوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقطه دید، جایی که بتوان آن را دید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طرز بی اثری، بدون نفع و سود، غیر سازنده، دارای نتیجه ی معکوس، برخلاف انتظار، به طور بی نتیجه ای، به شکلی دور از انتظار، به طوری که مانع پیشرفت شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

فایده ای نداشت، بی نتیجه بود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بدون سود، غیر مؤثر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اثر گذاری، تأثیر گذاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بسیار زیاد، خیلی زیاد، شدیدا، به شدت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بسیار زیاد، خیلی زیاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

زیاد اصرار کردن، زیاده روی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

زیاده روی کردن، زیاد اصرار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

رد کردن، مخالفت کردن ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

طرح زخم، الگوی زخم ( کالبدشکافی ) مربوط به جای زخم گلوله است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

شوکه شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عصبی، خشمگین، ناراحت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تعداد زیادی، بسیاری از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مدنی، در ارتباط با حقوق مدنی، چیزی که به حقوق مدنی مرتبط باشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تعیین کردن، معلوم کردن، مشخص کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

رنج

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

واکنش نشان دادن، به کسی توپیدن، مقابله به مثل کردن ( به طرز خیلی شدید و سخت ) دفاع کردن، در دفاع از کسی رگ گردن باد کردن، با شور و شوق به رقابت برخا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

طعمه، قربانی، آسیب دیده، گرفتار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

شدید، زیاد، سخت، دردناک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

هدف چیزی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

حرفه ای گری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

تیررس، معرض

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عصبی، ناراحت، عصبانی، ترسیده و مرعوب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

دلهره آور، مایه دلهره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

روبرو شدن، مقابله کردن، به مقابله برخاستن، در برابر چیزی قرار گرفتن، سرو کله زدن، بحث کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

محدود کردن، گرفتار کردن، گیر انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

شکل دادن، ایجاد کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به خطرانداختنِ بی ملاحظه، نسنجیده به مخاطره انداختن ( عنوان یک جُرم در حقوق جزا )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

به خطر انداختن، تحت ریسک قرار دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی مبالاتی در رانندگی ( اصطلاحی است مربوط به راهنمایی و رانندگی و با بی احتیاطی تفاوت دارد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

پذیرفته شده، تأیید شده، قطعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به زمین انداختن، ( کُشتن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

اعدام کننده، مأمور اعدام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بی نفع، بدون منفعت ( کسی که از انجام یا عدم انجام کاری نفعی نمی برد، در نتیجه در کار/قضاوت/. . . انصاف نگه می دارد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به طوری که بتوان آن را نشان داد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

عصبانی، خشمگین، ناراحت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تصویری، مربوط به عکاسی و تصویر برداری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

با تلاش زیاد، بصورتی جدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تغییر دادن، عوض بدل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به خودیِ خود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاب تصویر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خالی شده/کرده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به طرفِ، به سمتِ، به جهتِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مورد ادعا، خواسته شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

درک کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چاپ شده، ظاهر شده ( عکاسی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ظاهر کردن و چاپ عکس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مجموعه ی گردآوری شده، ستِ جمع شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مقصر نشان دادن، گناهکار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مدارک بصری، شواهد دیداری، ( مدارکی همچون عکس و فیلم و ویدئو که قابل دیدن است ) با مدارک عینی یا ملموس تفاوت دارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

شکایت کردن، گله کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

کم کردن، سانسور کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

از آن هم بدتر، از آن هم شوم تر و نحس تر، از همه افتضاح تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به طرز بدی، به طرز نحسی، به طرز شومی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

ابدا، اصلا ( در معنای منفی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

انگولک کردن، تغییر دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

انگولک شده، تغییر داده شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

دلمشغولی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

افزون بر، علاوه بر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

هیچ یک از اینها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بررسی دقیق، اندازه گیری اساسی و راه گشا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بررسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

سابق بر این، تا آن زمان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

متداول، جاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تحویل دادن ( سلاح و یا غیره در علوم نظامی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

درست کردن، ایجاد کردن، به وجود آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تحویل دادن، منتقل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

شلیک شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

یا مثلا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تحویل دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ثبت کردن، سابقه زدن، وقعه نوشتن ( علوم نظامی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

موثق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مجرمانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

احتمالا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در کمترین حالت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

توجیه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بخش، تعداد، گروه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

معیوب، مشکل دار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ضابط قضایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

انباری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تعارض، تضاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر باد دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ظواهر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعدادی، مجموعه ای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مأمور ( ان ) قانون، نیروی اجرای قانون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

آش و لاش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

فاصله، حدفاصل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ترسیده، آشفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

ترسیده، نگران، آشفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

در

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

ایستادن، سرپا شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

شوم، نحس، بد، جهنمی، لعین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سخت تلاش کردن، جدیت به خرج دادن و ( به صورتی عامیانه تر ) دهن خود را سرویس کردن، پدر خود را در آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

آبکش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به شدت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نفع بُردن، سود کردن، استفاده ی چیزی را بُردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناراحت کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گزارشی/صدایی/فیلمی که چیزی را علنی می کند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

افشا کردن، گزارشی که چیزی را علنی می کند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بازداشتی، تحت نظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

گردن گرفتن، قبول مسئولیت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

موضوع نگران کننده این بود که، مشکل اینجا بود که، مسئله این بود که، نگرانی اینجا بود که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

نگران کننده، مشکل ساز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به طرز نگران کننده ای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

باری به هرجهت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

دور از مرکز، دور از چیزی که مدنظر است، دور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

ناگزیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

در ادامه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

شروع به کاری کردن، اقدام به کاری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

به دردسر انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ضرس قاطع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حمل کردن ( سلاح )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به قطع، به یقین، به ضرس قاطع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

فهم عمومی، شعورِ عامه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

حتی باز هم، با این وجود حتی، حتی با وجود اینکه، با این حال حتی، حتی هنوز هم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

به همان اندازه، همچنین، همانقدر که ( برای مقایسه بین دو چیز )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ترک اعتیاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اظهار داشتن، درمیان گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

غیر قطعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

جمع کردن، نتیجه گیری کردن، الحاق کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع آوری کردن، گردهم آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

فقدان، نبود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

غیرت مندانه، با همت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

ذاتا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

آشکار کردن، اظهار داشتن، اظهار کردن، تشریح کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

علنا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خود را درگیر چیزی کردن، به چیزی علاقه نشان دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

با ناراحتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

با وجود اینکه، اگرچه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

گمشو بابا، بپیچ بابا، خفه شو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در وسطِ، در دلِ، در مرکزِ، در قلبِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

داغ، ( خبر داغ )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خواستن، تمایل داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

پرونده های مدنی، شکوائیه ( شکایت ) های مرتبط با حقوقِ شهروندی ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تجاری، بازرگانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در آن زمان ( اگر متن مربوط به گذشته باشد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دعوای تجاری، حقوقِ مربوط به شرکت های بازرگانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

چند مرده حلاح بودن، توانایی را محک زدن، امتحان کردنِ خود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

نمی دانم که آیا، مانده ام که آیا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

ولم کن، برو پی کارت، بی خیال ما شو، برو گمشو بابا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

پادگان آموزشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بدونِ اظهارِ ندامت، بی پشیمانی، بی شرمندگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

با عرض معذرت، باعرض شرمندگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

دلیل، سبب، علت، هدف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در این راستا، به آن منظور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اثبات شده، تأیید شده، تأکید شده، تصدیق شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاحی حقوقی در دادگاه های امریکا ( دستوری است که به دادگاه اجازه می دهد حُکمی که صادر کرده را اصلاح نماید ) حکم اصلاح. دستور اصلاح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به زعمِ کسی، به نظرِ کسی، از نظر کسی، به عقیده ی کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

افشاگری، برملاسازی، پرده دری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرداختن به کاری/چیزی، رسیدگی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

افشاگر، آنتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

به شدت، قویا، به صورتی جدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

از همه مهمتر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بدنام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی برو برگرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٤

به سلامتیِ کسی نوشیدن، ( معمولا جام ها را بالا می گیرند و حرفی درخصوص کسی می زنند و بعد همه با هم به سلامتیِ آن فردِ نامبرده، نوشیدنی الکلی شان را سر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ذکر کردن، نام بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

محول کردن، ذکر کردن، نام بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

برای تحقق چیزی تلاش کردن، سعی کردن، مجاهدت کردن، خواستارِ چیزی شدن، درخواست دادن، اصرار کردن، فشار وارد کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

مسئله اینجا بود که، موضوع مهم این بود که، از همه مهمتر اینکه، موضوع این بود که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تصدیق کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

نجات یافتن، رها شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

با احتسابِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

مخالف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

پذیرفتن جُرم توسط متهم یا وکیل او به منظور تخفیف در مجازات، معامله و توافق با دادستان را می گویند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

تشویق، اصرار، خواست، تاکید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

به خاطر اعتماد به نفس زیادی بند را آب دادن، با غرور بیجا دچار اشتباه شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

قُپی آمدن، خالی بستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرخوش، با شور و شوق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

داشتن، همراه داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

یک سویه، یک طرفه، یک جانبه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به غیر از، صرف نظر از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به جُز، به غیر از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهمیت پیدا کردن، به بحث اصلی تبدیل شدن، نُقل مجلس شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اطلاع رسانی، پیام رسانی، بیانیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمهیدات، تدابیر، استراتژی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

جنجال، درگیری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

رسیدگی کردن، مهیا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

استعداد، نظر را جلب کردن، توجه جلب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

میلاد ریشه ی پارسی داره. در زبان شیرین پارسی معنای ( تولد ) نمی ده. تو فارسی یعنی ( پسرِ خورشید ) در عربی یعنی ( ولادت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مصلحت اندیش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

کل کل کردن، کلنجار رفتن، رو مخ کسی رفتن، رو اعصاب کسی رژه رفتن، عصبی کردن، سر به سر گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

وارد کردن، تلفیق کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

عزیزِ دل، نفس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی بروبرگرد، مطلق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

به حال خود رها شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نکوهش، عتاب، ملامت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

نکوهش، ملامت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

صحبت کردن، اعلام کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دارای وجهه اجتماعی کمتر، کم تر معروف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به پای، به حسابِ، به هزینه ی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

نادیده گرفته، اغماض کرده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

مداخله کردن، دلیل آوردن، استدلال کردن، در بحث شرکت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به باد انتقاد گرفتن، حمله کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بهانه آوردن، پُشت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

اذیت کننده، زجر آور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دشوار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ابرو بالا انداختن در اثر نارضایتی یا تعجب. ناراحتی خود را نشان دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رابطه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

صداقت به خرج دادن، افکار را مطرح کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

تحت تأثیر قرار گرفته، مجذوب، خرسند شده، خوشایند آمده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

نام قدیم باشگاه �استقلال تهران�

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مجذوب، احساساتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

به صورتی جامع تر، به نحوی عمومی تر، به شکلی گسترده تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

قائله

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به سمت کسی/چیزی/جایی رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

روشن اندیشی، تفکر، طرز فکر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تحلیل گر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مجذوب، جذب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بهت زده، مات و مبهوت، انگشت به دهان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خاطره، ذهنیت، تصویری که در ذهن می ماند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

منتسب به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

جستجو کردن، به دنبال چیزی گشتن، به اطراف نگاه کردن، تحقیق کردن، بررسی کردن، تفتیش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دوباره شکایت کردن، دوباره به دادگاه کشاندن، طرح دعوی مجدد، تعقیب مجدد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

فایده داشتن، فایده رساندن، حسن داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

روش، طریق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدرفتاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

شلیک کردن، خروج گلوله از اسلحه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

با ترس و لرز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در فرصتی دیگر، در زمان دیگری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بسیار نگران شدن، خیلی دلواپس شدن، شدیدا دلشوره گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

پایه سرُم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

درب و داغون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

باتوم، تونفا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

افسرده، دپرس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کوتاه آمدن، کنار آمدن، بی خیال شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

علنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

قدرت دهنده، توانمند کننده، توانایی دهنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

نازیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مسیر زندگی، راه و روش زندگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

راه و روش، خط مشی، دستورکار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بسیار زیاد، به شدت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

الکل قاچاق، مشروبات الکلی قاچاق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اعتماد متقابل، آشنایی، دوستی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

خواسته، کار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( هوا ) خوردن، استشمام کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یا خدا!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خط مشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اسم مستعار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

آموزه ها، تعالیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

اعدام با صندلی الکتریکی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

فکر کردن, دیدن, درنظر گرفتن ( کسی نسبت به خود ) ، چشم باز کردن و دیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

معاشرت کردن، همراهی کردن، نشست و برخاست کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

درمانده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سگدونی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

نادیده گرفتن، بی توجهی کردن، انجام ندادن، مسامحه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

مرز بین دو ایالت، مرز بین دو استان ( مرز داخلی درون یک کشور )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بی اطلاع، بدون اطلاع، بی خبر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خدمات خودرویی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

رعیت، برزگر، کشاورزِ مستآجر ( کشاورزی که صاحب زمینی که در آن کشاورزی می کند، نیست و بخشی از محصولش را به عنوان اجاره زمین، به صاحب زمین می دهد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

همبند، زندانیِ هم رده، هم تراز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

فهرست، ( فهرست پرونده هایی که دردادگاه در نوبت رسیدگی قرار دارند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

پیش از همه، قبل از هرچیز، نخست آنکه، اول اینکه، اول از همه، پیش از هر چیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

رده بالا، عالی رتبه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تکلیف، امورات محوله، اقدامات لازم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

سرسختانه، با تلاش و کوشش، مُصِرانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مثلِ، مانندِ، همچون، همانند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

باز داشتن، منصرف کردن، جلو را گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

هنوز مانده بود، ( انجام نشده بود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

متعهد به چیزی بودن، مقید به کاری بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مقید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

کُلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

مجبور کردن، خواستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

به تأخیر انداختن، با مشکل مواجه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تنظیم شدن/کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اطلاعیه، تراکت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اعلامیه، اطلاعیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

اطلاعیه ها، اعلامیه ها، آگهی ها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

استفاده از رسانه برای اثر گذاری روی افکار عمومی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

در نوبت قرار داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

در بسیاری از موارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

متفق القول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

شکست دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

احساساتی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

گریان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به گریه افتادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حلاجی کردنِ ( یک گفته )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

مدیر، متصدی، مباشر، سر کارگر، سرتیم هیئت منصفه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

نفس بریده، شدیدا خسته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تفسیر، شرح، تشریح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ایمن، امن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کنار گذاشتن، متوقف کردن، کنارزدن، خارج کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ثبات، امنیت، آرامش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

جدا از سختی ها، فارغ از مشکلات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به اجرا گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

جز به جز، تفصیلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی تعهد، باری به هرجهت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

باحال، تو دل برو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

با این حال هنوز هم ( وجود دارد، صادق است ) ، این جریان باقی ماند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

شجاعانه، جسورانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

خونسرد، ریلکس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ترسیده، ناامید، نگران، تحت تأثیر قرار گرفته، مأیوس، ناامید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

انجام شد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

شریرانه، شرورانه، بی رحمانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

جمع بندی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

پایه ریزی کردن، برپا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به سرانجام رساندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

منوطِ به، وابسته به، در گروِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

شکوائیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

ناباورانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به طرز ناباورانه تری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عفو مشروط گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

گروهی از مردم، دسته ای از مردم ( که برای کسی یا جایی کارِ یکسانی را انجام می دهند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نظرِ، به عقیده ی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

لغو شده، توقیف شده، ملغی، بسته، پنهان شده، مختومه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

از زمانِ ، از وقتی که، از موقعِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تعارض، تضاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

چکیده، فشرده، گزیده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به وجود آمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

در پی بودن، در ادامه بودن، بعد از چیزی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هیجانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در آن موقع، در آن وقت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در آن زمان، در آن وقت، در آن موقع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

جاندار، انسان زنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ظاهر کُلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

هدف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

با، همراهِ، به همراهِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

شور و شوق، کشش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

احساس کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

زجر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

دوست داشتن، خوش آمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی سنگین، کاملا جدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بدون در نظر گرفتن حواشی، جدا از سایر مسائل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

شکستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به فکر فرو رفتن، خشک زدن ( فلانی خشکش زد ) ، جا خوردن، شوکه شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در رابطه با، مربوط به، با درنظر گرفتنِ، دربابِ ، درموضوعِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

پیاپی، پشت سر هم، بدون توقف، پی درپی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سریع بلند شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بلند شدن، ایستادن، سرپا شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خون به جوش آمدن، کُفری شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

خون به جوش آمدن، یک مرتبه عصبانی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

پدیدار شدن، پیدا شدن، شکل گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نشان دادن، به نظر آمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خیلی راحت کار پیدا کردن، به چیزی خوردن، برخورد و تصادم داشتن، ناخواسته باکسی ملاقات کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

سَرِ، طیِ ، به هنگامِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

درگیر شدن، دنبال دردسر گشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

شاهد شگفتی ساز، پدیده شاهد، شاهد غافلگیر کننده ( شاهدی که در دادگاه همه چیز را تغییر داده و ورق را بر می گرداند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

رای مستقیم، حکم مستقیم ( اشاره به زمانی دارد که قاضی متوجه می شود هیئت منصفه نمی تواند به خودی خود تصمیم بگیرد و در نتیجه خودش مستقیما اقدام به صدور ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

رای سازشی، حکم مصالحه ای ( به حکمی گفته می شود که اعضای هیئت منصفه یا داوران، در صدور حکم به اتفاق نظر کامل نرسیده باشند و با مصالحه رأی دهند. یعنی ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مستحق چیزی بودن، سزاوار و لایق و شایسته ی چیزی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

مستحق چیزی بودن، سزاوار و لایق و شایسته ی چیزی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

از همه لحاظ، از هر نظر، از همه جنبه ها، از همه جهت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

از همه نظر، از همه جهت، از هرشکل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

از همه لحاظ، از همه جهت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بی گناهی خود را نشان دادن، اثبات برائت کردن، اعاده حیثیت کردن، بی گناهی خود را ثابت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تعیین کردن، گزیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برگزیدن، تعیین کردن، به اتفاق نظر رسیدن، انتخاب کردن، سوا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

ادامه دادن، کم نیاوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

افسردگی، ناراحتی، غصه داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ناراحت کننده، تو مخی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تیرِ آخر، حُسن ختام، کلام آخر، گفته ی پایانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

در امنیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بی برو برگرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

جا خورد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

مَرگا خُشکی یا مرگ خُشکی، ( به جای جُمود نعشی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

موشکافی، کنکاش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

موشکافی کردن، کنکاش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بر آن داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

در نظر گرفتن، مدنظر قرار دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

معصومیت، خلاصی، رهایی، نجات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

برخورد کردن، روبرو شدن، تصادفی دیدن/یافتن، برخلاف انتظار به فکری رسیدن، راهی پیدا کردن، به ذهن خطور کردن، فکر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

اعمال فشار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناشایست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

دانستن، علم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ریز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

آسوده خاطر، ایمن، دلگرم، آرام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

صددرصد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تخریب کردن، نابود کردن، از رده خارج کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

که به وسیله ی آن، که در آن، که از طریق آن، که با استفاده از آن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

دخیل شدن، مداخله کردن، درگیر شدن، دخالت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی گناهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نابود کردن، لت و پار کردن، ترکاندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دریافت کردن، فهمیدن، گرفتن ( در معنای ادراک و درک کردن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

خشن، خشونت آمیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

دررابطه با، نظر به اینکه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

نفر، طرف، بابا ( نه به معنای پدر، بلکه به معنای شخص مثلا یه بابایی هست بستنی میفروشه ) معمولا برای مذکر استفاده می شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوخته کاری شده ( شکل دادن و طرح دادن به چوب به وسیله ی سوزاندن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سوخته کاری شده ( شکل دادن و طرح دادن به چوب به وسیله ی سوزاندن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مؤکد، حامی، حمایت کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تضاد داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

احراز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

رجوع کردن، ارجاع دادن، ارجاع به ماسبق، رجوع به عقب، برگشت به گذشته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

دریغ کرد، امتناع کرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

با تمام قوت به نقطه ضعف کسی حمله کردن، به شدت از کسی انتقاد کردن، کسی را به باد شماتت گرفتن، باخشونت هرچه تمامتر به کسی آسیب رساندن ( خواه ازلحاظ ذهن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی گناهی، برائت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

تقریبا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

با ذکر سوگند، با قسم خوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

درآخر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

روبرو کردن، سوال و جواب کردن، به چالش کشیدن، مورد بازجویی قراردادن ( که وکلا به منظور رسیدن به جزئیات دقیق و یا بی اعتبار کردن شهودِ طرفِ مقابل که در ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

می تواند معنای cross examination را هم داشته باشد. رودررو کردن، سوال و جواب از شهودِ یکدیگر ( اصطلاحی حقوقی که در آن وکلا از شاهدانی به جز شاهدِ خودش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اجبار کردن، مجبور کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آبله گون، فردی که صورتش آبله داشته باشد، چال و چوله ی آبله مانند، دارای جای آبله

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نزار، با چشمانی گود افتاده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

با صورتی رنگ پریده، با چهره ای نزار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

با ظاهری نزار، با ظاهری درمانده و رنگ پریده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از پس کسی/چیزی برآمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

از همه مهمتر، از آن هم مهمتر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرور کردن، با دقت توصیف کردن، فهماندن، شرح دادن، تفسیر کردن، بازنمودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

با وسواس، بصورتی دقیق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تاوان دادن، به سزای عمل رسیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تخت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

ویران کننده، داغان کننده، نابود کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

درواقع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

مورد نظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

نمود، داستان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

هاج و واج ماندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

اجازه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مرهم گذاشتن روی زخم، مداوا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تحویل دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

دستیابی، فراهم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دست نویس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

واژه تحقیرآمیز برای مخاطب قرار دادن همجنسگرایان, که به دلایل اخلاقی از ذکر معادل فارسی برای آن معذورم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی خبر از، بی اطلاع از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بی اعتبار کردن، بی ارزش ساختن، از کار انداختن، متوقف کردن، از شر چیزی خلاص شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

پول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیرون زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

وضعیت، موقعیت، حالت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سوال و جواب کردن، به چالش کشیدن، مورد بازجویی قراردادن ( که وکلا به منظور رسیدن به جزئیات دقیق و یا بی اعتبار کردن شهودِ طرفِ مقابل که درجایگاه شهود ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

آرام، آهسته، ضعیف ( در مورد صدا )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تعدادی، مقداری، میزانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

جا، مکان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

هولناک، خوفناک، دهشتناک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

قداره، شمشیر دزدان دریایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

قمه، شمشیر دزدان دریایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

توضیح دادن، دلیل آوردن، ترتیب دادن، دفاع کردن ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

درون، داخل، تو، زیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

مشکل دار، ایراد دار، دارای عیب و ایراد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

ورود بی اجازه، تجاوز، عبور از خط، تخطی، گناه کردن، زیر پا گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کُلی، غیردقیق، نه چندان دقیق، ناکافی، ناقص، نا تمام، معیوب، کاستی دار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تِی شور، شوی گاه، محل شست و شوی تی ( طی ) و جارو در ساختمانها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اتاق تی شور، اتاقی اتاقی که دستگاه شوفاژ و ماشین رختشویی وغیره در آن قرار دارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناشی از، برگرفته از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

طبق ادعا، که ادعا می کرد، که مدعی بود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

فکر کردن، اعتقاد داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

فکر کردن، معتقد بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

اثر گذار، تأثیر گذار، اثربخش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

که در اثرِ آن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

درآمد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

با جزئیات دقیق، بصورت مو به مو، به طوریکه بتوان چیزی را مجسم نمود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

مثلا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بعد از، اتفاقات بعد، اشاره به آینده نیز دارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بازسازی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوباره گفتن، تکرار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به دقیق ترین حالت ممکن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اعلام کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

اصلا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تجدید قوا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

بازسازی، تجدید قوا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

حیران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

کُلا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

از خود بی خود شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

انجام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

صحه گذاشتن، تأیید کردن، تصدیق کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

منحصرا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پیش رفتن، ادامه دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شروع کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

حاصله، به دست آمده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

غلط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

اشتباه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اشتباه کردن، خراب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

لکه دار، مخدوش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

سرتیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

از جمله، شاملِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

پولی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

نفوذی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مدعا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

اعتراف کردن، پذیرفتن، مُقر آمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

مأمور کردن، مأمور شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به طرز قابل توجهی، از همه مهمتر اینکه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از آن مهمتر اینکه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

به درستی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به یاد آوردن و گفتن، بازگوییِ چیزی که به خاطر آورده شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحریک کردن، جهت دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

اذهانِ عمومی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

عموم مردم، اذهان عمومی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

گسترش یافتن، در برگرفتن، فرا گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

گسترش یافته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

از صمیمِ قلب، از تهِ دل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

گفتن، درمیان گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فاقد قدرت تصمیم گیری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

با گذشت زمان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

به چالش کشیدن، رقابت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

زیرِ بار نرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

قاطعانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

قساوت، بدرفتاری، اعمال شنیع، کارهای قبیح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خیال کسی را راحت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تحت نظر، بازداشتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ناظر، مأمور کنترل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

عمل قبیح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ذهن را مشغول کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

آزار دادن، ناراحت کردن، مایه ی عذاب شدن، عذاب دادن، آزرده خاطر ساختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

فاسد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

وقت و زمان ملاقات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

به سختی انداختن، آزار دادن، رنجاندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

به جایی فراخواندن، به مکانی احضار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دفتر کار قاضی، اتاق خصوصیِ قاضی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

که از این بین، در این بین، از میانِ آنها، مخصوصا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

شدیدا، خیلی زیاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

ندانستن، حیران ماندن، به فکر فرو رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ذره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

همینطور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

پای ثابت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فرا خواندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در جریانِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مأمور ناظر، مأمور کنترل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسم رمز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تجدید نظر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بررسی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نحوی، به نوعی، یه جورایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ایجاد کردن/شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

کارشکنی، سنگ اندازی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٦

به بهترین نحو، به نحو احسن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

استاد، حرفه ای، مسلط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

به نحوی، به نوعی، تا حدودی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

یه جورایی، به نحوی، تاحدودی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چوب لای چرخ گذاشتن، مشکل ایجاد کردن، با مشکل و دشواری روبرو ساختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تحقیر آمیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ناجور، بد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

نصیحت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تجزیه و تحلیل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

همینکه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

آگاه شدن، دانستن، به دست آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

دقیق، بیشتر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

با توجه به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کامل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

ناهمگون، نابهنجار، بی ارتباط، غیر مرتبط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گُزین کردن، گزینش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراهم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

زیاد آورده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

با جدیت سرگرم چیزی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شلوغ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

هیجان زده، علاقمند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

متمایل، منفعل، بی اراده، متأثر، تحت تأثیر قرار گرفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بی تفاوت، غیر همفکر، مخالف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

منسوب به حکومت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

جانبدار، جانب گیرنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

قوزک پای گوشتالو ( معمولا برای زنان استفاده می شود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

آلت ذکور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

فکر کردن, دیدن, درنظر گرفتن ( کسی نسبت به خود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

متفق شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنای تلویحی دادن، تلویحا گفتن، نشان دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

خوش و خرم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بی خیال شدن، نادیده گرفتن/انگاشتن، اغماض کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

استرس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

سر سختتر، بدرفتارتر، سختگیرتر، بی گذشت تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خصوصا، به صورتِ جزئی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

خاطرنشان کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

محکوم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

ساختگی، سرهم بندی شده، تقلبی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

حالا دیگر، اکنون دیگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

راهکار، ترفند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خطا، عیب، ایراد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

به درستی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

بخصوص، ویژه، خاص

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

علنا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

همان قدر، به همان میزان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

ترغیب کردن، تشویق کردن، مجبور کردن، ( در کل ) تحت تاثیر قرار دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ناراحت، غمگین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

با، تا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

باعث شدن، منجر شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

هوشِ سرشار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خیره شدن، با نگاه به فکر فرو رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

ولی باز هم، اما باز هم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

قبول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

با بی دقتی، با بی ملاحظگی، به صورتی مسامحه کارانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بدونِ فکر، بدونِ تفکر، در دم، فی الفور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعلیم داده شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ناپسند، بی دقت، شورتی مورتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به خاطرِ، بابتِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ترفند، راهکار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تفکیک کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

به مدتی نامعلوم، به مدتِ نامشخصی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

وسوسه کننده، اماره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

واضح و روشن بیان کردن واضح قطعی بیان کردن، تصریح کردن، با صراحت گفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

چندین بار، بارها، به دفعات، مکررا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

زیاد، وسیع، گسترده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

مورد هجوم قرار دادن ( با سوال یا حرف یا انتقاد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

برخلافِ آن فصل از سال، که در آن فصل غیر عادی بود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلنجار رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

پُر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

جمع شدن در جایی، گردهم آمدن، جا دادن، چپاندن، تپاندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

پرسپولیس. لقبی که پس از کسب چندین عنوان قهرمانی کثیف با لابی های وزارت ورزش و سایر ارگانهای دولتی، توسط سایر تیم های لیگ برتری در جام خلیج فارس به پر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

الدنگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

از تاریخِ، از شروعِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

انگار که، مثل این که، مثل این می ماند که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به منزله ی چیزی بودن/شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

برون دادگاهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

برملا کردن، کشف کردن، فهمیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

و مواردی از این دست، و مواردِ اینچنینی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

زودهنگام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تشکر کردن، سپاس به جای آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

کله شق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مدارک موثق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اول از همه، ابتدا به ساکن، قبل از همه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مُبتدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

حاصل، نتیجه، پیامد، فایده، ماحَصَل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بیش از هرچیزی، به صورتی کاملتر، بیشتر از همه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نشان دادن، معین کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ارائه کردن/دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

پی بردن، فهمیدن، دریافتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

شرط بستن، خواباندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

داد زن، فریاد کش، هوچی، اهل داد و فریاد، پُر سر و صدا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت تاثیر قرار گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

خواستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

فهمیدن، اطلاع پیدا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

تحت فشار گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

نا همخوان، ضد و نقیض، متناقض

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضد و نقیض

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

وقت و تلاشِ زیادی را به کاری خسته کننده اختصاص دادن، زمان گذاشتن، تهجد کردن، خواندن، مطالعه کردن، به سختی پیش رفتن، زحمت کشیدن، دست و پنجه نرم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

وقت و تلاشِ زیادی را به کاری خسته کننده اختصاص دادن، زمان گذاشتن، تهجد کردن، خواندن، مطالعه کردن، به سختی پیش رفتن، زحمت کشیدن، دست و پنجه نرم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

وقت و تلاشِ زیادی را به کاری خسته کننده اختصاص دادن، زمان گذاشتن، تهجد کردن، خواندن، مطالعه کردن، به سختی پیش رفتن، زحمت کشیدن، دست و پنجه نرم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

ریز و درشت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بدونِ توجه به، بدونِ در نظر گرفتنِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

قبول داشتن، موافق بودن، پذیرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تعبیرِ خاصی را به کار بردن، از عبارتی خاص استفاده کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

گروه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تشکیل دادن، رقم زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

دین یار، راهب، راهبه ( معنای کشیش نمی دهد، به افرادی اطلاق می شود که به کشیش ها در امر تبلیغ مذهب و امورِ دیگر کمک می کنند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مامان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بابا، اَب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بانوی سخنگو، سخنرانِ زن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخنگویان، سخنرانان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تکثیر کردن، کپی گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

دستگاه کُپی، ماشین کُپی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

به وجود آوردن، رقم زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سر در آوردن، یاد داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

گروه ( در دانشگاه، مثلا گروه ادبیاتِ فارسی، مدیرِ گروهِ حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ماساژ دادن، پیام رسانی، پیام رسانی کردن، پیام رساندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اطلاعیه ی مطبوعاتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

وظیفه ی کاری را برگردن گرفتن، عهده دار کاری بودن، وظیفه ی چیزی را بر عهده داشتن/گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

همکاری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ثبت شده، مستقر شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

جریان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

دادرسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

یاد کردن، نشان دادن، برداشت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی نظم، هرج و مرج، بلبشو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

به کُرسی نشاندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مقصود، موضوع، معنا، تلقین، القا، الهام، توصیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمرکز کردن، متمرکز بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

جزئی، به صورت جمع، جزئیات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

ویژگی ها، اطلاعاتِ جُزئی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

قبول کردن، پذیرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

فاجعه بار، مصیبت بار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

حولِ محورِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بیشتر از همه، بیش از هرچیز، از همه بیشتر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصلا، ابدا، عُمرا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به خاطرِ، بابتِ، به عنوانِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

الزاما، ضرورتا، هیجانی، واقعا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

به درازا کشیدن، دوام آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

معتقد بودن، دلیل آوردن، با خود گفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دارای راه حل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

افزایش دادن، بالا بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

شکننده، ضعیف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بی واسطه، مستقیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اندکی بعد، بعد از آن، سپس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

بُردن، عصبانی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از میانِ ، با وجودِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

مهم شدن، اهمیت پیدا کردن، معروف شدن، دیده شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

دفاعیه، دادخواست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

وکیل مشاور، وکیل همکار، ( به وکیلی اطلاق می شود که به وکیلِ اصلی lead counsel کمک و مساعدت می رساند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

از آن هم بهتر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

سازمان، دفتر، اداره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اصلی، پیشرو، نقش اول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اطمینان دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

قویا، به قطعیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بی دفاع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

سؤِ ظن، شکِ غلط و نادرست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

ناراحتی، خشم، دق و دلی، عقده، بغض و کینه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

دق و دلی را سر کسی خالی کردن، عقده را سر دیگری خالی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

عصبانیت را سرِ کسی خالی کردن، دق و دلی را خالی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

حضور یافتن، حاضر شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

جمع کردن، گرد آوردن، دورِ هم چیدن، فراهم اوردن، نتیجه گرفتن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-١٨

محبوس کردن، حبس کردن، زندانی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

فقره ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

چکاندنِ ماشه ی تفنگ ( نظامی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ذوق، اشتیاق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

سادیسم وار، سادیسم گونه، دیوانه وار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

علاوه بر ماشه، در مفهوم چخماق سلاح یا همان گلنگدن هم به کار می رود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

انداختن، پرتاب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک دفعه، به یک باره، به سرعت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گفتن، به حرف آمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پس زدن، کنار انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

گِل و لای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آهسته رفتن، لاک پشتی رفتن، آرام حرکت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

الزاما معنای کاکاسیاه نمی دهد، واژه ی Negro به زبان اسپانیایی است و به برده ها اطلاق می شد. بعضا حتی به افرادِ سفید پوست و یا لاتین هم گفته می شود. ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

الزاما معنای کاکاسیاه نمی دهد، از واژه ی Negro که به زبان اسپانیایی است و به برده ها اطلاق می شد، برگرفته شده است. بعضا حتی به افرادِ سفید پوست و یا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آزار دهنده، عذاب آور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پیدا کردن، کشف کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

گزینش کردن، جُدا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

شکافتن، پاره کردن، مجروح کردن، جر دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در همان حال

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اگر در پرانتز باشد، یعنی ( به نظر نادرست ) ، به نظر غلط، ظاهرا اشتباه. مربوط به مواقعی است که نویسنده یا گوینده در حال نقل قول است ولی نمی خواهد کلما ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

به شدت، واقعا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصلاح شده، آدم شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

دستگیر، کت بسته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

نگاه کردن ( در معنای دنبالِ چیز گشتن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

زیاده روی کردن، شورش را در آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

خیلی راحت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرتکب شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اختلاف، دعوا، درگیری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نقضِ قوانینِ راهنمایی و رانندگی، تخلفاتِ مربوط به راهور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

حمله با سلاحِ خطرناک، ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

جلب کردن، به سمتِ خود کشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

در حدِ چیزی بودن، در سطح و اندازه ی چیزی قرار داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

روی کسی دست گذاشتن، دنبال کردن، گیر دادن، کلید کردن روی کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به کار ادامه دادن، کارِ خود را کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دعوا کردن، شروع دعوا، مشت پراکنی، مشت پراندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

سر و کار داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

که عناصرِ اصلیِ آن. . ، که ویژگی های کلیدی اش، که از جهات اساسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اصلا و ابدا، هرگز، عُمرا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

پیدا کردن، کشف کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

لُنگی ( کسی که جامه ای از لُنگ به تن دارد ) به طرفدارانِ تیم فوتبالِ پرسپولیس یا پیروزی اطلاق می شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

لُنگ: به صورت محاوره به تیمِ های ورزشی پرسپولیس یا پیروزی می گویند. خصوصا تیمِ فوتبالِ آن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

مرتبط، وابسته، در ارتباط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

هوچی، عوام فریب، شارلاتان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

میخکوب، حیرت زده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بیشتر، تا اندازه ای، تا حدودی، نسبتا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

با جزئیاتِ بیشتری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

نهان شیدا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

تغییر کردن، برگشتن، وارونه شدن، متضاد شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

کاملا معلوم، به کُلی مشخص، به شدت هویدا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

مورد تعقیب قرار دادن/گرفتن، پیگرد قانونی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

شریک جُرم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

چندان، خیلی، آنطور که باید، آنچنان هم، چندان هم، حتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تصفیه حساب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

زندانیِ همطراز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

مخفف عبارتِ ( Also Known As ) همچنین شناخته شده به، که به نامِ. . . نیز معروف بود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خوشحال شدن، سرخوش بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کم نور، تاریک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ناراحت کننده، عذاب آور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

در مقابلِ جبر، حق انتخاب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ممکن بودن، امکان داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

صادر کردن، اعلام کردن ( حقوق، درمورد حُکم )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

صراحتا، رسما، علنا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

دلخور، رنجیده خاطر، ناراحت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

با شور و هیجان، باحرارت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بخش، قسمت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

انتخاب کردن، اسم نوشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

انتخاب کردن، نام نوشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

گفتن، اعلام کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

حاضر به خدمت، آماده به خدمت، در سرِ محل خدمت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

با مطرح کردنِ اینکه، با پیش کشیدنِ این موضوع که، با ذکرِ این موضوع که، با دلیل آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

منسوخ کردن، ابطال کردن، ازبین بردن، بی اثر ساختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

جزا، محکومیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سزای چیزی را دادن، تاوان چیزی را دادن، جزای کاری را پس دادن، تاوان دادن، بهای عملی را پرداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

حمله کردن، انتقاد کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به صورتِ انتخابی، به طورِ گلچین شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

گزینش گر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اثبات کردن، ثابت کردن، متقاعد کردن، قبولاندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

رفتار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

رفتار منصفانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تعارف کردن، تعارفی بودن، تعارف به خرج دادن، تعارف داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

هرطوری بود، هرطوری که بود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

داد زن، فریاد کش، هوچی، اهل داد و فریاد، پُر سر و صدا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

آنطور که باید، آنچنان که باید، مطابقِ انتظار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

آنطور که باید، مطابق انتظار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

احترام کسی را نگه داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

باز یکی دیگه، باز هم یکبارِ دیگر، یکی دیگر از، ( معمولا وقتی چیزی بیش از سه بار اتفاق می افتد، چیزی که معمولا ناخوشایند است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

حضور زدن، حضور به هم رسانیدن ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

اعصابِ کسی را خُرد کردن، آزار دادنِ کسی، ناراحت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

همیشه، مدام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تکیه دادن، لم دادن، رها کردنِ بدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

شناختن، شناساندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

مردد، دچار تردید شده، بلاتکلیف، دو به شک، دچار تعارض بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نصف نصف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

یه جورایی، به نحوی، می توان گفت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نسبت به اینکه، در موضوعِ، درمسئله ی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

موثق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ابلاغ کردن، اعلام کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مجددا بازداشت شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

فراگیر شدن، آشکار شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تغییرِ ناگهانی دادن ( زدن زیرِ گریه، عصبانی شدن، برآشفتن ) ، سراسیمه وارد شدن،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

همهمه، شیرتوشیر، اغتشاش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به حالتِ هاج و واج، با حالتی بُهت زده، با ناباوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

با ناباوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

با صداقت، با خلوص نیت، با جدیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

رهبرِ زن در هیئت ژوری یا منصفه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اهمیت دادن، گوش کردن، تبعیت کردن، فرمانبرداری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

آنتراکت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بلندگو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

قرار ضمانت، قرار التزام ( قراری که به موجب آن متهم را آزاد می گذارند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دسته ، گروه، جماعت، جمعیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نفعِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

( درمورد انسان ) غیراخلاقی، نادرست، نابکار، ( درمورد مکان ) نا خوشایند، ناراحت کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

متمایل بودن، تمایل داشتن، ترجیح دادن، ملاحظه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

جیگر دادن، شیر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

امیدوار، خوش بین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در مفهومِ مجازی ( زمان )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ادامه یافتن، ادامه پیدا کردن، بیش از حد طول کشیدن، از حدِ متعادل و موردِ انتظار بیشتر زمان بُردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

همانا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

کارمند اداره پست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مثبت اندیش، با دیدِ مثبت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در مجموع، روی هم رفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

طولانی مدت، دراز مدت، دیرپا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

به شور گذاشتن، شور، شورا، بررسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

رفتن، حرکت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

گناه کار بودن، ( در مقابلِ بی گناهی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

جسور، بی باک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

اشک ریختن، گریه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

از هم پاشیدن، متلاشی کردن، پاره کردن، جدا کردن، مجبور به جدایی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصلا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

پرتاب کردن، نشانه رفتن، اشاره کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

به وضوح، عیان، معلوم، با جزئیات، دقیق و موبه مو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

ارج، حیثیت، آبرو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بحث و جدل، سرو صدا، جدال

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پُر سود، پُر منفعت، پُربار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

پُرسود تر، پُر منفعت تر، پُربار تر ( درمعنای اصطلاحی نه معنای تحت اللفظی که به معنی شیرین تر است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

واقعا، درواقع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

پوزخند زدن، نیش و کنایه زدن، متلک گفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مهم دانستن، اهمیتِ زیادی دادن، تاکید بیش از حد کردن، کلید کردن، گیر دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

چشم بادامی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

چشم بادامی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تاکید کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی گناه نشان دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی گناه نشان دادن، برائت دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

احترام گذاشتن به کسی، احترامِ کسی را جلب کردن، تحسین کردن، تحسین را جلب کردن، اهمیت کسی را به او یادآوری کردن، ارزشمندی کسی را به او گوشزد کردن، یادآ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تحت تاثیر قرار دادن، اثر گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

با تصمیمی موافقت کردن، تعیین کردن، پذیرفتن، توافق کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

در معرض خطر قرار گرفتن/دادن، ریسک کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سیج کردن، در معرض خطر قرار گرفتن، خطرپذیری کردن، ریسک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به مشکل خوردن، مشکل تراشی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

به هرشکلی، به هرصورتی، به هر طریقی، به هر نوعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

علنی، صراحتا، تابلو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

جانبدارانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به همراه رفتن، نگهبانی کردن، مراقبت کردن، مراقب بودن، تحت نظر داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوفناک، وحشتناک، هراسناک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

با کلاس، درجه یک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

افشا کردن، آشکار کردن، بروز دادن، اعتراف کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

بازگو کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

با مشکل مواجه شدن، به مشکل خوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

انگیزه دادن، تشویق کردن، تحریک کردن، محرک شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

تطابق داشتن، مطابقت داشتن، مطابق بودن، همخوانی داشتن، هماهنگ بودن

پیشنهاد
١٤

قطعی و غیرقابل تردید، نقطه ی مقابلِ reasonable doubt است. اشاره به زمانی دارد که قطعیتِ یک حقیقت یا گناهکار بودنِ فردی واضح و مبرهن است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

شک معقول، تردیدِ عقلانی ( اصطلاحی است حقوقی که اشاره به زمانی دارد که نتوان با قطعیت اعلام کرد که یک حقیقتِ خاص وجود دارد، یا نتوان فردی را گناهکار ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بررسی کننده، کسی که به دنبالِ حقیقت است، حقیقت یاب، ( به صورت کلی به افرادی گفته می شود که در جستجوی یافتنِ حقیقت، شهود یا متهمین را مورد پرسش و پاسخ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

هماهنگ، همخوان، مطابق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

اظهارات، ادله، گفته ها، حرف ( ها )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

خواهش کردن، خواستن، خواستار شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

با دقت توصیف کردن، فهماندن، شرح دادن، تفسیر کردن، بازنمودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

قصد کردن، سعی و تلاش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

باز کردن، چیدن، برنامه ریزی کردن، طراحی کردن، طرح ریزی کردن، ضربه زدن، روی زمین انداختن، ضربه ی شدید، خرج کردن ( پول و غیره ) توضیح دادن، شرح دادن، آ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

آشکار کردن، روشن کردن، عیان کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نادیده گرفتن، چشم پوشی کردن، اغماض کردن، و همینطور: نفهمیدن، درک نکردن، پی نبردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

تحت هیچ شرایطی، به هیچ وجهِ من الوجوه، اصلا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

راضی کردن/شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مشورت، بحث، گفتگو، رأی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

گُذاشتن ( به رأی، بحث، مشورت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

تجدید نظر، استیناف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

هجومی، با طعنه و کنایه، متلک بار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

محکوم کردن، بررسی کردن، به محاکمه گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

نتیجه گرفتن، اعلام کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

خودداری کردن، سر باز زدن، نپذیرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

به استنادِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ناراحت، پژمرده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نقض قانون، بزه، جرم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

اساسا، از اساس، از بیخ و بن، از ریشه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همخوانی داشتن، همخوان بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بدونِ مدرک، سست و ضعیف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیرِ مسئولانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وا دادن، پذیرفتن، تن دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دادرسی، محکمه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

قابل قبول، قابلِ باور، شُدنی، منطقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

با سرو صدا، با جلبِ توجه، با شور و هیجان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رفع کردن، ردِ اتهام، منع تعقیب ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

با کلاهبرداری، با دوز و کلک، لطایف الحیل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

نهادینه کردن/شدن، قرار دادن، گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

به جز، به غیر از، کم از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

سُست، غیرقابل استناد، نا موثق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

به طرزِ عجیبی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

عجیب و غریب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بحث بر انگیز، عجیب و غریب، جای سوال داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

به صورتی نظام یافته، با روش معین، از روی قاعده، مرتب و منظم، مرتبا، مُدام، پی در پی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به صورتی نظام یافته، مرتب و منظم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

موفق، قابل قبول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

انجام دادن، به اجرا گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

متقاعد کردن، راضی کردن، نظرِ کسی را جلب کردن، هم عقیده کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

زودهنگام، پیش از موعد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مطمئن، دقیق، قطعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به حدِ کُشت، تا سرحدِ مرگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

با این وجود، اگرچه، با این اوصاف، با تمامِ این تفاسیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

باورپذیر، پذیرفتنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به چشم آمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

جزئیات دقیق، جزئیات مو به مو، اطلاعات دقیق و کامل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

حقیقی، واقعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

عامل، کُننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

لغو، باطل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

متحمل شدن، درمعرض چیزی قرار گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به حساب آمدن، محسوب شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تلقین، پیشنهاد، القا، تحریک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

صدمه زدن، خسارت وارد کردن، زیان رساندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

من در آوردی، ساخته و پرداخته ی ذهن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

نمودن، به نظر آمدن، نشان دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

معترف شدن، صداقت به خرج دادن، اعتراف کردن، مُقُر آمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

عملا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

شبهه وارد کردن، به شک انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

مویی که به اندازه ی شانه ی سر باشد ( منظور شانه ایست که مو را با آن شانه می کنند، نه شانه های مخصوص آرایشگری که سایز مو را تعیین می کند ) . موی کوتاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

دری وری گفتن، مزخرف گفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

مزخرف گفتن، دری وری گفتن، چرت و پرت تفت دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

به طرزی معلوم، کاملا مشهود، به طوری مشهود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

چهره، رخ، ظاهر صورت، سیما

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

یارو، بابا ( نه به معنای پدر، مثلا میگویند یه بابایی بود که بستنی میفروخت ) ، طرف، ( اکثر اوقات برای اشاره به مذکر به کار می رود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

حرف، نظر، عقیده، گُفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

داد و بیداد کردن، رُعب و وحشت ایجاد کردن، نعره زدن، هوار کشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

نعره زدن، هوار کشیدن، داد و بیداد راه انداختن، رُعب و وحشت ایجاد کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

دست داشتن، نقش داشتن، دخالت داشتن، دخیل بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دردسر، مشکل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

جهیزیه، جهاز عروس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

واژه تحقیرآمیز برای مخاطب قرار دادن همجنسگرایان, که از ذکر معادل فارسی آن معذورم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

تحت اللفظی: نزدیک به کسی یا چیزی اصطلاحا: در آینده، پس از گذشتِ مدت زمانی معین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

تفتیش کردن، سوال و جواب کردن، بازجویی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تمام توجه خود را به چیزی دادن، زوم کردن، کلید کردن روی چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به صفر رساندن، تاحدِ ممکن کاهش دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

درهم، سرهم ( غیرقابل سوا کردن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به کسی حمله کردن، زدن، زمین زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

جالب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به طرزِ خانمان سوزی، به شکلی ناگوار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

با نیش و کنایه، با طعنه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سوال پرسیدن، مورد تفتیش قرار دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

رسوا، خوار و خفیف، روسیاه، بی آبرو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

روبرو شدن، برخوردن، مواجه شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بدحال، دچارِ حالتِ تهوع، ناخوش احوال

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

همگی، بدونِ استثناء، همه ی افراد، همه ی آنان، من حیث المجموع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

فرمان بردارانه، همانطور که خواسته شده بود، از روی فرمانبرداری، با حرف شنوی، از روی وظیفه شناسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

Medical Examiner= آسیب شناس، پزشک قانونی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

به این دلیل که، با این توجیه که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مو به مو، دقیق و کامل، با جزئیات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

شهادتِ دقیق، شهادت دادن با ذکرِ جزئیات، شهاتِ مو به مو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

کنایه آمیز، عجیب و غریب، مسخره، خنده دار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

متوسل شدن، توسل کردن، طلب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

منوط کردن/بودن ، به شرطِ چیزی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

گوشزد کردن، مورد توجه قرار دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دارای همخوانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در مقاطعی، در زمانهایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

انجام دادن، به سرانجام رساندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

با قاطعیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

زیر سوال، چالش برانگیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

جمع کردن، گردآوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

جمعی از، گروهی از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

بررسی کردن، مطرح کردن، گفتگو کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

به چالش کشیدن، زیرِ سوال بُردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

منصفانه بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

اختلاف، مشاجره، بحث

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی پرده، بدون رودربایستی، بی تعارف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

میل گاردان، میل لنگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نظر رسیدن، انگاری که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

نشانه ی بدی داشتن، شگون نداشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

نشانه ی خوبی بودن، خبر خوبی بودن/داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اصلا، الزاما

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

لوازم و تجهیزات جاسوسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

انجام شدن، برگزار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تضعیف کردن، اثرِ سوء گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

شنود مکالمات تلفنی، استراق سمع از طریق خطوط تلفن، گوش دادن به تلفن دیگری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تلفن را شنود کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

تحت نظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

تخلف، خلاء، شکاف، رخنه، نقص

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

کمک گرفتن، استفاده کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدقواره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

داغان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

واقعی، اصلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

برعهده بودن، بستگی داشتن، مربوط بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

باعثِ چیزی شدن، منجر به چیزی شدن ( معمولا به سرعت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مقصر دانستن، تقصیر را گردنِ کسی انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بی تفاوت، بی احساس، بی روح، خونسرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بیهوشی، بیهوش کردن، بیهوشی موقت ( با بستنِ راه هوایی، فرد ابتدا به حالت اختناق و خفگی افتاده و بعد بیهوش می گردد، درصورتی که بستن راه تنفس ادامه یابد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

زندان بان، مسئول زندان، افسر زندان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

نپذیرفتن، قبول نکردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرگردان، متعجب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

عدالت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

با این فرض که، با این احتمال که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

چراکه، به این دلیل که، به این خاطر که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بُردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

مخرب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

اظهار کردن، گفتن، بیان کردن، خاطرنشان کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

رای دادن، حکم کردن، حکم صادر کردن ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ضمیمه، تغییر مسیر، به انحراف کشاندن، منحرف کردن، به حاشیه بُردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

ویژه، خاص

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی دقت، سرسری، با مسامحه، سرهم بند، ماستمالی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

عجز ولابه کردن، عز وجز کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

زیاد، خیلی زیاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ماحصل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

طلبیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی توجه، بی خیال، باری به هرجهت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اظهار داشتن، گفتن، خاطرنشان کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

ارائه شدن/کردن، مطرح کردن، نشان دادن، مورد رسیدگی قراردادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

رسما اعلام کردن، به طور رسمی اظهار کردن، چیزی را ثبت کردن، علنا چیزی را گفتن، به صورت عمومی گفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

لازم به ذکر است، باید گفت، گفتنی است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

با توجه به، در اشاره به، با درنظر گرفتنِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بر شمردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

قابل فهم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

Get معانی زیادی دارد، هرکجا که نویسنده تمایلی به استفاده از فعل خاص ( برای انجام کار ) نداشته باشد، از فعل Get استفاده می کند. و شنونده یا خواننده با ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

نوش، به سلامتی، برو بالا ( درنوشیدن مشروبات الکلی استفاده می شود، یعنی طوری بنوشید که ته بطری که طبیعتا در زیر آن قرار دارد، در بالا قرار بگیرد، یکمر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

خواست، حق، نظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

از جمله، شاملِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

مناسب بودن، همخوانی داشتن، متناسب بودن، هماهنگی داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

خاله زنکی، حرفهای خاله زنکی، گفته ها و شنیده ها، گزارشهای بدون منبع، گزارش ناموثق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

رسمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

رد شدن، ازبین رفتن، لغو شدن، پس گرفته شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دسته یا گروه یا ائتلافی که اعضای هیئت منصفه باید از بینِ آنان انتخاب شود ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

حقِ ردِ آمرانه ( در دادگاههای انگلستان و امریکا، به حقی گفته می شود که هریک از طرفین دعوا، می توانند به دفعاتی که این حق به آنها داده می شود، بدونِ ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

تبعیض آمیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

از شرِ چیزی خلاص شدن، ادامه ندادن، به حال خود رها کردن، لغو کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

ازبین بردن، خراب کردن، بی اثر کردن، بی نتیجه گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

وانمود کردن به فرد دیگری بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

برخلاف انتظار، برخلاف آنچه که پیش بینی می شد/انتظار می رفت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

نه خیلی، نه زیاد، نه چندان، نه اونقدر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اعصاب خُرد کُن، تو مُخی، رو اعصاب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

سفر رفت و برگشت، سرویس رفت و برگشت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

گفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

گیتاشناسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

آدمک، مترسک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مشابه با، مانند، مثل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

پایان داد، تمام کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

به طور منظم، شسته و رفته، با نظم و ترتیب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

ترتیب دادن، انجام دادن، اجرا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

در ارتباط با، در رابطه با، مربوط به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

جبران مافات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

صرف نظر از، بدونِ درنظر گرفتنِ، جدای از. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نظارت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

نهفته، جاساز شده، فرو رفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

سرکوب، سرجای خود نشاندن، تحت کنترل گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شلوغ شدن/بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بررسی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مختومه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

گفتن، نشان دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فشار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اذیت کردن، مورد اذیت و آزار قرار دادن، رنجاندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به همین دلیل، از این رو، رو این حساب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

درمان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آموزش دادن، آماده کردن، مهیا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

القا کننده، راهنمایی کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشخص شد، کاشف به عمل آمد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ضعیف، غیر مستدل، غیرقابل استناد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

کُلاه، سرپوش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

هیجانی کردن، هیجان دادن/بخشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

قُپی اومدن، قُمپز در کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

( با خودنمایی یا به منظور خودنمایی ) داشتن، برخوردار بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تاب دادن/خوردن، پیچ خوردن/دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

قرار بودن، بنا بودن، برنامه این بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

آدمِ فیلم، فیلم هندی ( منظور انسانی است که کارهایش نمایشی است، نه خود مفهوم فیلم )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

با دست صحبت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

دور هم ماندن، دورهمی گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

انزوا طلب، تک پَر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

کم حرف، گوشه گیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی غل و غش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مُصِر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بهترین عملکرد، بهترین رفتار، بهترین کار، بهترین حالت، بالاترین سطح، نهایت تلاش، آخرِ کوشش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

پولِ قلمبه، ضرابخانه، به وجود آوردن، ایجاد کردن، منصوب کردن، درست کردن، اختراع کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

اخیرا درست شده، اخیرا منصوب شده، اخیرا به وجود آمده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

فراهم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سواریِ رایگان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

برادرها، خواهر ها، وارش به زبون پهلوی هست. پهلوی یا فارسیِ میانه، ریشه ی تمام گویش هاییه که الان تو ایران استفاده می کنیم. به خدا ما ریشه ی زبون هامو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

افسر عفو مشروط، به اختصار به آن P. O گفته می شود ( افسری که مسئول مستقیم زندانی ایست که عفو مشروط دریافت کرده، و هرکاری که زندانی در زمان عفو مشروط ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مسافر توراهی را سوار کردن، مسافر سرراهی سوار کردن، ( سوار کردن افرادی که در جاده می ایستند و دست را به علامت لایک نگه می دارند تا راننده آنها را به ر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بلند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

متهمِ هم تراز/همرتبه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

وحشیانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

به زور از جایی عبور کردن، به زور واردِ جایی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦٣

دستور منع برقراری ارتباط با فضای خارج، قرنطینه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

شلوغ شدن، اغتشاش شدن، شورش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

متوجه شدن، دریافتن، برخلاف انتظار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اغذیه فروشی، فست فود، دِلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سابقه دار، با سابقه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

پا در جایی گذاشتن، پا گذاشتن، وارد شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

از طرفی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بی خبر، سر زده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

با بی رحمی، با قساوت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

( درمورد وضعیتی سخت و بد ) کنار آمدن، پذیرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

( درمورد افراد ) به زندان انداختن، در جایی محبوس کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

نزدیک شدن/بودن، در شرف وقوع بودن ( اتفاق ناخوشایند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ازهمه مهمتر، از آن گذشته، علاوه بر آن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

اندک، چندرغاز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به طرز غیر قابل تصوری،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

به جد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

جمع آوری اعانه، جمع آوری کمک های مالی، گُل ریزون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

باعث شدن، سبب شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نعمت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

افقِ دید، پیشِ رو، معنای "آینده" نیز می دهد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

هماهنگ کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

جعلی، ساختگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

شاهد اصلی، گُلِ شاهدین، ( به شاهدی گفته می شود که در دادگاه، اصلی ترین و مهمترین اطلاعات برای تبرئه یا محکومیت یک فرد را در اختیار دادگاه می گذارد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تحت تاثیر قرار دادن/گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

با دانستنِ این موضوع که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نه از روی اتفاق، به طورِ از قبل تعیین شده ای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

کارگروه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تشکیلات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

سقف بازشو، سقف خودروهایی که قابلیت برداشته شدن دارند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

قدیس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مرتکب شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مکمل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

سلول انفرادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

وضعیت، وضع، حالت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

با کسی متحد شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراغ بال

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

داشتن، به کار گرفتن، اتخاذ کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بیش از اندازه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دورهمی گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

بی خیال شو, وا بده, کوتاه بیا, بذار برو, ولش کن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

طبق اظهاراتِ، به گفته ی، به گزارشِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

زودتر از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

تا جاییکه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

به زورِ چاقو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

و در آخر هم، وبالاخره نیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پای کسی را به چیزی باز کردن، فردی را در کاری ( که نکرده ) دخیل دانستن، علی رغم میل باطنی فردی را وارد کاری کردن، کشاندن، پای کسی را وسط کشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

پای کسی را به چیزی باز کردن، فردی را در کاری ( که نکرده ) دخیل دانستن، وسط کشیدنِ پای کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مشهود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

همانقدر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

وادار کردن، مجبور کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

مجروح، جراحت برداشته، دارای زخم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

از روی وظیفه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

شوکه کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

پُشتِ پرده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

دَم گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

پر شور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

گروهِ عظیم، تعدادِ زیاد، بسیاری از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

منتشر شدن، پخش شدن، به بیرون درز کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

با نیش و کنایه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

جواز، لزوم و ضرورت چیزی را نشان دادن، جلب کردن، جذب کردن، ضرورت، لزوم، اهمیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

ضعی، غیرقابل قبول، پُر ایراد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

به نتیجه رسیدن ( به این نتیجه رسید که . . . . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به عنوانِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

در گذشته، ( اشاره به موقع خاصی در گذشته دارد ) ، اون زمونها، اون موقع ها، اون وقتها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

خاتمه، بسته شدن، به اتمام رسیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

سراسیمه، آشفته، ناراحت، دلواپس، مکدر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشکل، ناراحتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

مستقر شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

خُرد کن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

امید داشتن به چیزی/کسی، حساب باز کردن روی چیزی/کسی، نظر مثبت داشتن راجع به موضوعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اعتراض وکیل مدافع در دادگاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

من حیث المجموع، از هرجهت، تماما

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

آن چنان که باید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

همکاری کردن، دخالت کردن، ورود کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

متولد یا بزرگ شده ی محلی خاص بودن، بچه ی جایی بودن، اهل جایی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نامشروع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

مجبور کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

مستوجب کیفر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تحت تاثیر قرار دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

عمل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

شنیع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

ناپسند، شرم آور، شنیع، قبیح، منافی عفت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

شیر شدن، دل و جرأت پیدا کردن، اعتماد به نفس پیدا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دست به کار شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

چاقو زنی، فرو کردن هرگونه جسم تیز و نافذ در بدن یا اجسام دیگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به طورِ تلقین کننده ای، به نحوی وسوسه انگیز، به طوریکه گویی پیشنهاد می داد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

معنای ( حمله کردن، هجوم بردن ) نیز می دهد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تخلف، اشتباه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

هر بار، هر دفعه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

معامله با دادستان، جرم را پذیرفتن ( بخاطر تخفیف گرفتن در جزا )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

از شرِ چیزی خلاص شدن، کلک چیزی را کندن، از پس چیزی برآمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

درباره ی، دربابِ در موضوعِ، راجع به، عطف به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

روی هم رفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در مجموع، همگی، تماما، کاملا، اجماعا، از همه جهت، یکسره، به کلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

به طورِ کُلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

لُر ( قومیت، لهجه و نژاد لُر )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

پروردگار درجواب دوست عزیزم حسن: حسن جان، درست تر و منطقی تر این نیست که ما با احتمالات و شاید و باید، خودمون رو گول بزنیم و بگیم ممکنه این واژه به ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

آشفته، عصبی، نگران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بازداشتگاه ( حبس موقت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

رقم زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

همگروه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

دارو دسته ی مافیا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

زیاده کاری کردن، شورِ چیزی را در آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مِیکده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

وعده دادگاه را پذیرفتن، موافقت متهم با شرایط دادستان به منظور اعمال تخفیف در مجازات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

دادن، دراختیار گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

بهره بردن، استفاده کردن، به نفعِ چیزی/کسی شدن، نفع بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

برخلاف قانون، مغایر با قانون، غیر قانونی، غیر شرعی، خلاف شرع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

صف شناسایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

ملزم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی عیب، بی نقص، با صلابت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به زمانِ خاصی رسیدن، زمان آن شد تا، زمانِ . . . . شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

با مشکل مواجه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

دادن، تحویل دادن، اعلام کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تحویل دادن، ارائه کردن، دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مدرک، سند ( علم حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

شواهد، مدارک، اسناد ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مُحرز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

وکیل مدافع ( در علم حقوق، به وکیل متهم گفته می شود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

دادستانی ( به مجموعه ی دادستانی اشاره دارد، نه فقط شخص دادستان ) �در نظام قضایی اکثرِ کشورهای غربی، این دادستان یا مجموعه ی دادستانی است که علیهِ مت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

همینطور، همچنین، از آن گذشته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

پیچیده، دشوار، تند و زننده، انتقادی، نیش دار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

اصلا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

مُدام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خلاصه وار نوشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

فورا، سریعا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به ظاهر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

محکمه، دادگاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

رُک، صریح، تندرو، پرحرارت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آماده، تجهیز شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

صفوف ضرب و شتم، ستون کتک ( دو ستون انسانی که برای ضرب و شتم اسرا و زندانیان ایجاد می شود. به نحوی که اسیر را مجبور به عبور از بین این ستونها کرده و ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

توزیع کردن، ارائه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

ترتیب دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

دقیق، موشکافانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

عموم، گروه، دسته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به این ترتیب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنترل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

پرسیدنِ مجموعه ای از سوالات، از مجموعه ای از افراد با هدفی خاص

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

فرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

الی ماشاءَالله. . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

امکانات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اداره، سازمان، ارگان، بنگاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

نشان دادن، معلوم کردن، روشن ساختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

همانطور که انتظار می رفت، مطابق انتظار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

برخلاف انتظار، یکمرتبه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

صرفا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

پیش فرض

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اعلام کردن، احساس کردن، به زبان آوردن، گفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

غیر منتظره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

در اختیار گذاشتن، به دست دادن، فراهم کردن، مهیا شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

آماری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کنار گذاشتن، بیرون انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تعیین صلاحیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

حامی بودن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به دست آمدن، آمدن، انتخاب شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

موفقیت آمیز، دارای نتیجه خوب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مورد دادرسی قرار گرفتن، محاکمه شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

سوگند هیئت منصفه ( سوگندی که هیئت منصفه یا هیئت ژوری قبل از انتخاب شدن برای این سِمت، می خورند تا حقیقت را گفته و رفتار صادقانه و منصفانه ای داشته با ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به خوبی معلوم بود که، روشن بود که، پُر واضح بود که، قشنگ مشخص بود که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

درک کردن، پی بردن، فهمیدن، متوجه شدن، ملاقات کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

انتظار داشتن ( به ویژه انتظار کمک )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

محتاط، دودل، مشکوک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عقب نشینی کردن، نظر خود را تغییر دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

حبس، زندانی شدن، آب خنک خوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

صورت گرفتن/پذیرفتن، رخ دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

تلویحا اعلام کردن، ضمنا چیزی را گفتن، حرفی را در لفافه زدن، غیرمستقیم مطلبی را فهماندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

حرف، سخن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

توافق پیش از محاکمه، مصالحه طرفین دعوی قبل از شروع دادگاه، رجوع شود به plea bargain

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مصالحه، توافق ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

صادقانه، منصفانه، عادلانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

دادگاه تجدید نظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مقرر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

حامی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

نمایان گز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

اعضا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در جریان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

خبر رسانی کردن، علنی کردن، اطلاع رسانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

مشخص کردن، مطمئن شدن، فهمیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

رسیدگی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

مدیر، رئیس، سرگروه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

بازپرس ( مربوط به دادگاه، با بازرس فرق دارد ) ، دادرس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

نظارت، کنترل، حوزه ی اختیارات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

رسیدگی کردن، پرداختن به کاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

از سر گرفتنِ کاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

حجم عظیم، انبوهی از چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به طرز چشمگیری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

از هم گسیختگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

اداره کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

وابسته، متعلق، مربوط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساخته و پرداخته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

جدا شدن/کردن، به راهِ خود رفتن، سوا کردن/شدن، فصل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

تامین کردن، فراهم کردن، مهیا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تحریف کردن، پیچاندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

از پشت خنجر زدن، خیانت کردن، بی وفایی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

از پشت خنجر زدن، خیانت کردن، بی وفایی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرصت طلبی کردن، سؤاستفاده کردن، استثمار کردن، بهره کشی کردن، به نفع خود، بهره بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

به نوعی، نسبتا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

دلیل، سبب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

فاز، مرحله، جنبه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

معلوم کردن، لو دادن، روشن کردن، فاش ساختن، گفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

گره کرده، بسته ( مُشت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نگران کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

ثبت و ضبط کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درحال ارتقا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به ناحق، بی دلیل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

یک بار، یک وقتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

جدای از اینکه، فارغ از اینکه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

موضع، دیدگاه، عقیده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

در این مورد، در این شرایط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

به نمایندگی از خود، به نفع خود، برای خود ( در حقوق قضاییِ ایالات متحده، به افرادی اطلاق می شود، که خودشان به نحوی به تنهایی یا باکمک یک وکیل، وکالت خ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

انحراف، منحرف سازی، انحراف حواس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در ارتباط بودن، وابسته بودن، هماهنگ بودن، جزئی از چیزی بودن، متناسب بودن، شامل بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در ارتباط بودن، وابسته بودن، همخوانی داشتن، هماهنگ بودن، جزئی از چیزی بودن، متناسب بودن، شامل بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بد رفتاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

واقع شدن، تداوم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارمندان، پرسنل، کارکنان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

گفتگو، گفت و شنود، مکالمه، بحث کردن، تبادل اطلاعات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

همچنین، علاوه بر آن، از آن گذشته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

تصمیم گرفتن، به جایی/موفقیتی رسیدن، نائل شدن، به ارث بردن، به خاطر/یاد آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

متعارف، معمول، طبق عُرف، رایج

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

سراسری، عمومی، همگانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

به خدمت گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

جُدا شدن، منفصل شدن، رها کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

سرخورده، ناامید، واقع بین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به صورتی هدفمند، به شکلی سودمند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

هراز گاهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

روی کسی یا چیزی حساب باز کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

دلزده کردن، ناراحت کردن، موجب رنجش شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دادنامه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

غرغر کردن، ناخوشایند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

خودنمایی کردن، جلب توجه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

جلب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

ارائه دادن/کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

چاره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مُدام، بصورت مُداوم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

حولِ محورِ، نسبت به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

عظیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

آشنا شدن، روبرو شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

عُمدتا، اساسا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

آزاد با عفو مشروط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

برخلاف قانون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مسئله اینجا بود که، موضوع مهم این بود که، از همه مهمتر اینکه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

فراهم کردن، در اختیار قرار دادن/گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

ترسیده، بیمناک، وحشت زده، ناراحت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

هر کدام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

قرار دادن، تعبیه کردن، ( برای مفاهیم انتزاعی تر، منظور کردن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

دادگاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

واقعا، جدّا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

با هیجان، با تب و تاب، با اشتیاق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جابجا کردن، جهت را تغییر دادن، رویه را تغییر دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

کارگزار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

هم، نیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

از همان ابتدا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از روی علاقه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

مفتخر بودن، مالک بودن، داشتن، در بر داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

نوع، نمونه، گونه، شکل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

باعث شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بازارپرداز، مسئول تبلیغات یک شرکت در یک فروشگاه ( با بازاریاب فرق دارد، چرا که در بازاری که از قبل مشخص است، اجناس را عرضه و تبلیغ می کند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

کمک هزینه، سهمیه، اعانه، مقرری، جیره، هزینه سفر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

اقدام ( حقوق )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

برای، به منظورِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

نشان سینه، مدال، ( رجوع شود به badge )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تهیه، تنظیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به وجود آوردن، رقم زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

اعطا، دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

نه هنوز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

مسئول بودن، تحت کنترل داشتن، کنترل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

در مقام مقایسه، نسبت به آنچه که، در برابرِ، به نسبتِ، درمقایسه با

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تحت تاثیر چیزی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سازمان مادر، سازمان اصلی که فعالیت سایر زیرمجموعه ها را مدیریت و هماهنگی می کند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

تقسیم کردن/شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تقسیم شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

با توجه به، با درنظر گرفتنِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

رقابت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تشکیل شدن، ایجاد شدن، به وجود آمدن، پا به عرصه ی وجود نهادن ( درمورد غیر جاندار )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

درهمین راستا، به همین دلیل، در نیتجه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

وکالت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

در

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

قبل تر، پیش از آن، قبل از آن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در مقابل هم قرار دادن، برعلیه هم تحریک کردن، به جان هم انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

وضع مقررات منع ورود و خروج، قرنطینه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مطرح کردن، گفتن، ایراد کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سازماندهی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بی خیال شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

موضوع این بود که، جالب اینجا بود که، مسئله این بود که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

بخش اصلی، قسمت اصلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

گوی مقعدی، توپک مقعدی ( نوعی ابزار جنسی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

جمع آوری اعانه، گلریزون کردن، پول جمع کردن از مردم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

محکوم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

سردمدار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

سالهای سال، سالهای آزگار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تقصیر کسی بودن، مربوط به کسی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

آن، هر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

کفیل، مدیر موقت، سرپرست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

( درمورد پول ) صرف کردن، خرج کردن، خوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اعلام کردن، ارائه کردن، واگذار کردن، اعطا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

اتاق انتظار ( درمورد انسان نیز به کار می رود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در رابطه با

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

جذب شدن، علاقه مند شدن، تمایل پیدا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

تا آن زمان ( زمان حالی که اکنون گذشته است، مربوط به نقل قول گذشته )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

اقرار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بالأخره اینکه، خلاصه اینکه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ابزار دست ساز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

( درموردِ زخم/جراحت/کبودی ) برداشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

نظام، سازمان، اُرگان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

به زبان آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

با گذشتِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شکایت جمعی، شکایت گروهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

سلب اختیار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اجباری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

اندکی قبل از پایانِ ، تا اواخرِ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بی احترامی کردن، خوار شمردن، بی اهمیت پنداشتن، جدی نگرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

با قصد و غرض

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

آماج/هدفِ چیزی قرار گرفتن، درمعرض چیزی قرار گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

با تمام این اوصاف، با همه حرف ها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به درِ بسته خوردن، بی نتیجه ماندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

صادر کردن/شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

انتقاد شدید، سرزنش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بدون شک، بی شک، بدون تردید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

وادار کردن، ملزم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

مبنی بر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رها کردن، به حال خود گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ادعا کردن، مدعی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

با توجه به، در موردِ، نسبت به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

نسبت به ، درمورد، در بابِ، راجع به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

خواستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بافت ( درمورد اعضای بدن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناراحت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

کش و قوس، بگیر و ببند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

منوط به ، محدود به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

طولانی شده، طول کشیده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پنهان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

متهم، محکوم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

تضمین، اطمینان، خاطرجمع شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

وکیل مدافع دولت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ترفند، زیرکی، مکر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

سؤال القاء کننده ( از شاهد ) ، سوال تلقینی ، پرسش راهنمایی کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

چنین و چنان، فلان و بهمان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

اگر. . . . . باشد، ( می تواند حالت شرطی ایجاد کند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-١٢

متهم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

بارها، مکررا، پی در پی، دم به دم، یکسره، همواره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

عکس بازداشت، عکس کاردکس زندان، عکسی که هنگام ورود به زندان، از زندانیان گرفته می شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

شنیع، زننده، بد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

جدّا، واقعا، کاملا، شدیدا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

صحبت کردن، شکایت کردن، اعتراض کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تکان دهنده بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

رفتن به جایی و کمک کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

گفتن، اعلام کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع کردن/شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

خنده دار ، مسخره، مضحک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نتیجه ی ( خاصی ) رسیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

به نتیجه رسیدن، به دهن خطور کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ناظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

تا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به دست دادن، فراهم کردن، تهیه کردن، ردیف کردن، در اختیار گذاشتن، دست و پا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

به جُز، به غیر از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٠

مرکز، مجموعه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

بخشی از آن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

با اکراه، از روی اجبار، به زور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

شکایت حقوقی، اعلام جُرم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

بدرفتاری، جُرم، عملی که مستوجب کیفر باشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به این معنا که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

سرباز زدن، بی خیال شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

کار میدانی، کار فیزیکی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نشانه ی منفی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

منتظر ماندن، صبر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

خونریزی، درگیری، کشتار، قتل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

خیلی بعد، مدت زیادی بعد از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

متمرکز کردن، معطوف کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

در ارتباط به، مربوط به ، نسبت به، عطف به، راجع به

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نیش دار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

صراحتا، صادقانه، آشکارا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

دادرسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

تشکلیلات، مجموعه، سازوکار، سامانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

اعلام جُرم کردن، به دادگاه کشاندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

به این شکل، به این صورت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

صریحانه، رک و پوست کنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

جدا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

محض

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

نامردی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

گردن نگرفتن، شانه خالی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

جلسه رسمی ( برای جمع آوری اطلاعات درخصوص یک واقعه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

طبق برنامه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

دستورِ منع، حکم منع، حکم نهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

قایم کردن ( با پشت کسی یا چیزی قرار گرفتن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به شدت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

زندگی کردن در جایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

بازرس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

تحریف شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

مشخص، واضح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

منتهی، منجر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

جالب اینجا بود که، خنده دار این بود که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اکثرا، تمام و کمال

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

اکثرا یا کاملا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

ممنوعه، غیر مجاز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بدون ترس، بدونِ وحشت، با جرأت، با شهامت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فکر کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

قلبی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

مبادا که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

انفجار گازهای حاصله از سوختن ناقص ( اصطلاحی در علم مهندسی آتش که به شرایطی اشاره دارد که آتش در محیطی بسته و بدون اکسیژن دچار ناقص سوزی می شود, و گاز ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شعله ور شدن, گر گرفتن آتش ( اصطلاحی مربوط به علم مهندسی آتش که به وضعیتی اشاره دارد که آتش با حرکتی سریع و همه جانبه تمام مواد سوختنی و فضا را یکپارچ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

توافقنامه پیش از ازدواج, شروط ضمن عقد, پیش شرط های ازدواج

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

لفظی توهین آمیز برای مخاطب قرار دادن افراد همجنس گرا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

از پا درآمدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

بیانگر چیزی بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سردسته, رهبر هدایت کننده ( خصوصا در دسته های سازمان یافته اوباش خیابان و زندان )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بالاخره, در نهایت, عاقبت, عاقبت الامر, درپایان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سردواندن، دنبال نخود سیاه فرستادن، پیچوندن ( عامیانه )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ذره بین

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

عروسک مونث از خانواده عروسکی کن, که به نمادی برای زن زیبا در امریکا و اروپا بدل شده دختر همه چی تمام ( از لحاظ ظاهری ) که پارتنرِ عروسکِ مذکرِ مالیب ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عروسک مذکر و پارتنر باربی ( نسخه ی مونث و معروفتر این زوج عروسکی ) که در فرهنگ امریکایی, نمادی است برای مردان همه چی تمام ( از لحاظ ظاهری )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

مخاط بینی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تحت اللفظی به معنای آدمخوار است ولی در باطن: 1 ) به حیوانی اشاره دارد که به کشتن و خوردنِ انسان متمایل است 2 ) به زنی سلطه جو که شُرکای جنسیِ زیادی د ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

در ابهام فرو بردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

باعث شدن، منجر شدن، از پسِ چیزی برآمدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

گفتن، اظهار داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

تمایل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بی خیال، بی اعتنا، بی علاقه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

تفویض اختیار کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

ریاست، مدیریت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

تا قبل از چیزی اتفاق افتادن، پیش از چیزی رخ دادن، منجر به اتفاقی شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

انتصاب، انتخاب، تصمیم گیری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مجبور به کاری شدن/کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

تحت فشار قرارگرفتن/دادن برای انجام کاری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بی غل و غش، موثق، صادقانه، بدونِ شک و شبهه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

تحقیق، بازرسی، تفحص

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سرسختانه، با پایمردی، با سماجت، مکررا، بی وقفه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

بی خاصیتی، بی فایدگی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

به طرزِ خاصی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

ناامید، دلسرد، دلزده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

با اصرار، با سماجت، مُصِرّانه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

نخ نما، تابلو

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

تصویر، نماد، نشان، فکر، ایده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

واکنشِ منفی، مقاومت در برابرِ تغییر، پاسخِ مخالف و بد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اصلاح ( مُجرمین ) ، تأدیب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خوشایند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصرار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

در بدترین حالتِ ممکن، فارغ از همه ی مسائل، جدا از هرچیز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

دلخوش بودن، دلگرم بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

بطورِ عام

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به صورتِ جدی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به یک نحو

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اقدام کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سرزنده تر، مفرح تر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نقض کردن ( قانون )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

منفعت طلبی، بهره کِشی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣٠

دوستی نوشتن واژه ی انگلیسیِ ( لُرد ) معادلِ همان واژه ی ( لُر ( قوم ) ) در زبان فارسی است. ما این حق رو نداریم که به صرف علاقه به قومیتِ خودمون تاری ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اداره، اُرگان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

نماینده مجلس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

بر محورِ ، در موردِ ، عطفِ به

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

دارای وجه مشترک بودن, شبیه بودن, ارتباط ذهنی داشتن، تفاهم داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

تغییر غیر طبیعی یک بافت به بافتی دیگر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دوباره شکل دادن، دوباره ساختن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

بی اهمیت جلوه دادن، اعتماد بنفس کسی را گرفتن، سرخورده و ناامید کردن، مأیوس کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در حمایت از، با جانبداری از، طرفداری از. . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دوباره تشکیل جلسه دادن، گردهم آییِ مجدد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

اعلامِ نیاز کردن، خواستارِ چیزی شدن، خواهانِ چیزی بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

هدایت کردن، انطباق دادن، سازگار کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

مراقبت کردن، کنترل کردن، تحت کنترل گرفتن، مواظب بودن، تحت نظر گرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اسلوب، روش، قاعده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

کنار گذاشتن، ترک کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

صحن دادگاه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

در هرصورت، با این همه، به هرحال، با این اوصاف

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

کمی، اندکی، تاحدودی، نسبتا، تا حدی، تا اندازه ای

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

تحت تعقیب و پیگردِ قرار دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

تحت عنوان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

درک کردن, فهمیدن, پی بردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

بیانگر چیزی بودن, چیزی را توصیف کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

وابسته به فرهنگی خاص, محدود به یک فرهنگ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نتیجه رسیدن, پی بردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

مجموعه, سری, زنجیره, چرخه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

با استفاده از, طبق, با استناد به, با درنظر گرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

درون زبانی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

بررسی و تحلیل به روش مقایسه ( مبحثی که برای آموزش بهتر زبان, زبان اول و دوم زبان آموز را با هم مقایسه می کند )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

مدارک چند گانه, شواهد مرکب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

تاکید غلط, توجه نا روا, توجه بیش از حد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

کم توجهی, نادیده گرفت, فراموش کردن, به حال خود رها کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نقص, ایراد, عیب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

مفهوم سازی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

بداخلاق

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

رهنمون

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

صبورانه, با بردباری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

از سر خوشحالی, از روی شعف, همراه با لذت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نظام مندی, روش مندی, سامان مندی, سازمان یافتگی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

گزاره سازی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نشان دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

به این دلیل که, از آن جهت که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

فرا گرفتن, پذیرفتن, قبول کردن ( در جمع یا وجود خود )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

بیان کردن, توضیح دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

مجاز ( معادل دقیقی برای واژه مجاز در ادبیات فارسی, با کنایه اشتباه نشود )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

همگروه ( واژه هایی که در یک مجموعه معنایی قرار میگیرند )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

فراگیر ( واژه ای عام که واژه های خاص را در زیرمجموعه ی خود دارد مانند واژه پستاندار که انسان و سایر پستانداران زیرمجموعه آن هستند )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

زیرمجموعه ( از لحاظ معنای واژه )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ظهورگرایی ( باوری است در فلسفه که در ارتباط با خودآگاهی و ماهیت ذهن است و می تواند با دیدگاه تقلیل گرایی در تضاد باشد )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

آنی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

رفتارگرایان علم زبانشناسی معتقدند که نوزاد انسان با ذهنی عاری از هر چیز, پا به دنیا می گذارد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٣

بدست آمدن/آوردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

غیر دقیق, سهوی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

مضاعف, دو برابر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

مجموعه کمینه ای

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

جفت کمینه ای

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

انتظار می رود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

شهرآورد, دربی یا داربی, بازی سنتی بین دو تیم ورزشی متعلق به یک شهر یا استان.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دو آوایی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

طمع کار, آزمند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

نام آوا, صدا واژه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

طولی نکشید که, اندکی بعد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

جرات به خرج دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

اصلاح کردن، بهتر کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

تاثیر گذاشتن، ایجاد کردن، ساختن، اثرگذاری کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

کُل یک چیز، مجوعِ جزءهای کوچکتر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

افتخار کردن، قیافه گرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بسیار مصمم بودن، قصد داشتن، تصمیم داشتن، درنظر داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

سیرت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

و امثالهم, و غیره

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

پس زدن, رد کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

تحت تاثیر قرار دادن/گرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کلاهبرداری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

خودشه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

اتفاق افتادن، رخ دادن، حادث شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

متهم، کسی که تحت تعقیب قضایی قرار دارد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سر بازرس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

دبیر مطبوعاتی، دبیرِ رسانه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

ذهنیت، افکار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

درحال انجام

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

اعمالِ ناپسند، کارهای قبیح و شنیع

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ادامه دادن، دست نکشیدن، طاقت آوردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

سازماندهی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

قلمداد کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ارزش، کرامت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

مصمم، دارای عزمِ راسخ، عزم را جزم کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

با طعنه، بصورتِ کنایه آمیز، طعن آمیز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به همراهِ، درمعیتِ، با . . . ( متضادِ Without ) هم به کار می رود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هدفِ حمله قرار گرفتن، در معرضِ حمله بودن، مورد حمله واقع شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

همخوانی داشتن, هماهنگ بودن, ارتباط داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

به, نسبت به

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

جانبی, حاشیه ای, محیطی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کودک رفتاری, بچگی کردن ( کودک درون )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

( مطلب و موضوع ) گیردادن, کلید کردن, تاکید بیش از حد داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

به نتیجه رسیدن، فهمیدن، پی بُردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

کابینه ( هیئتِ وزیرانِ و مدیرانِ رئیس جمهور یا فرماندار )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

تمام شدن، به پایان رسیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

دادخواست، شکایت، طرح دعوی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

قاضی ارشد، قاضی اعظم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اذیت کردن، آزار دادن، به ستوه آوردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

سودمند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خطِ مشی، سیاستِ فکری، دستور جلسه، برنامه کار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

هُل دادن، سقلمه زدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ماجرا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

اتاقِ نیمه استوانه ی فلزی که محلِ استراحتِ سربازان یا انبارِ لوازم و مهمات است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

رفتن، عازم شدن، فرستادن، رهسپار شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

به سختی، با مشقت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

از همان ابتدا، ازهمان اول

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اجمالا، در نتیجه، با این حساب، علی ایّحال

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

سر و زبان دار، رُک

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

نظرِ شخصی، دید، فضایی از بالا که به همه جا اشرافِ دید دارد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دلخواه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

موارد مشابه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مفعول بی واسطه. مفعول مستقیم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

ریختن/ریخته شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نشان دادن ( نشان از چیزی بودن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ضبط کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

در، از ( در موردِ زمان به کار می رود )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

مرکز بازپروری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

حمایت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قصد داشتن، درصدد بودن، برنامه ریزی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

خلاصه اینکه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

موردِ تایید، حامیانه، بصورتِ مفید و سودمند، به منفعتِ کسی بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

لازم دیدن، ضروری دانستن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

ایجاد کردن، باعثِ چیزی شدن، منجر شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

از این نظر که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مطرح کردن، ( بحث ) پیش کشیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

به صورتِ جدی ( درموردِ وضعیت )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

مهلت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٥

به غیر از

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

در این بین، جدا از بقیه ی موارد، فارغ از همه مسائل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

ستاد، مرکز فرماندهی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

آمدن ( درمعنای یادداشت یا ثبت شدن ) ، ذکر شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

سبزه ( اگر در موردرنگِ پوست استفاده شود )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

پلاکارد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

رسیدن به جایی ( به جهتِ ملحق شدن به فرد یا افرادی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

مصیبت، ضایعه، داغ ( به معنای داغ دیدن و سوگواری )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

نه به حد کفایت، نه به حدِ باید و شاید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

به سودِ به حمایتِ، به نفعِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

نسبتا، درواقع، نزدیک به

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به خوبی، با کمال احترام، به شایستگی، محترمانه، مؤدبانه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

نزدیک، تقریبا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرسختانه، مُصِرّانه، از سرِ لج بازی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

که از این بین، در این بین، از میانِ آنها

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

زجرآور

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

وقتی زبان پیجین از حالت اختصاصی اش ( مثلا برای تجارت یا مذهب ) خارج می شود و برای عموم مردم بعنوان زبان اصلی ارتباطی در می آید به آن کریول گفته می شو ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

زبان تماسی, زبان ارتباطی ( به زبانی گفته میشود که برای اهداف عملی همچون تجارت در بین افرادی استفاده می شد که باهم ارتباط زیادی داشتند, ولی زبان یکدیگ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

خط همگویی ( خطی فرضی روی نقشه که دو ناحیه را از هم جدا می کند و گویشوران دو طرف این خط فرضی, واژه ای خاص را متفاوت ادا می کنند یا از واژه ای متفاوت ب ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

امکان داشتن, احتمال داشتن, تمایل و گرایش داشتن, ( بعضا در معنای الزام هم هست )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

تطابق, مطابقت داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

وکالتِ موکل را قبول کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بعد از

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سروکار داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

صادقانه، مصمم، بدونِ تعارف، رک و پوست کنده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

سر و تهِ چیزی را زدن، تاثیرِ چیزی را کم کردن، ساده کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

به راه حل رسیدن، به نتیجه رسیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

با تمامِ ، به همان اندازه که، با وجودِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

انجام دادن, اجرا کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

باید ( طبق انتظار، بر حسبِ دلیلِ معقول )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

تشییع جنازه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

به همان اندازه، به همان مقدار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

دیری نپایید که، اندکی پس از آن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

چندتایی، تعدادی، بعضی از، برخی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

مجموعه، ارگان، سازمان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

به این ترتیب، با این اوصاف، در نتیجه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مصیبت دیده، داغدار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

کمک مالی، اعانه ، کمک هزینه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

فرو رفتن ( به وضعیتی سخت ) ، ( به وضعیتی بد ) دچار شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

باتری به باتری کردن ( خودرو )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

عبور کردن، حرکت کردن، پیش رفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

دسته ای اتومبیل که در مراسماتی نظیر عروسی و عزا با یکدیگر حرکت می کنند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

شکوائیه، گلایه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

تکریم نامه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

خواندن، گفتن، ایراد کردن، خطابه سردادن ( مدح و یادواره ای که در ختمِ افرادِ متوفی گفته می شود )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تا آن لحظه ( که ذکر می شود ) وجود نداشت، از آن لحظه به بعد شروع می شود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

فقط در آنصورت، فقط در آن شرایط

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( در موردِ کار یا اقدام ) توجه کردن، اجازه دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

تغییر، تحریف

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

فعل بعد از آن ( هرچه باشد ) به صورت حال ساده ترجمه میشود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

عصبانی، ناراحت، خشمگین

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

پرس و جو کردن، حمایت کردن، رأی جمع کردن، اطلاعات کسب کردن ( بصورتِ خانه به خانه )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ناز کشیدن، لی لی به لالای کسی گذاشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

با استفاده از، بوسیله ی، از طریقِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

با توجه به اینکه، با درنظر گرفتنِ اینکه، درخصوصِ اینکه، درموردِ اینکه، در رابطه با اینکه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

به نتیجه رسیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

برهم زدن، تخریب کردن، ازبین بردن، به اغتشاش کشاندن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

کمانه کرده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

جریان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

بر این اساس. بر طبقِ آن، به این ترتیب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

آدم پست و نفرت انگیز, حال بهم زن ( معمولا برای مرد استفاده میشه )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

درعوض، بلکه، در ازا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ساچمه، تکه های فلز ( که درون فشنگ شکاری قرار می گیرند و بعد از شلیک به فاصله ای معین پخش می شوند ) .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فشنگ پر از ساچمه ( بدنه ی آن معمولا از پلاستیک یا فلز ساخته شده که داخل آن با قطعاتِ فلزاتِ دیگر همچون سُرب، پُر شده است که به هنگامِ شلیک شدن، در فا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

خودسرانه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

با نگرانی، به حالتِ عصبی، مضطربانه، با استرس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

زمان گذاشتن، وقت گذاشتن ( برای کاری یا چیزی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦١

هدف و مقصود، نیّت ( معمولا مخفی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پذیرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

بحث، گفتگو، تبادل نظر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

موافق دولت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

آسیب شناس، پزشک تشخیص دهنده نوعِ مرگ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

پس چه دلیلِ دیگه ای داره؟ دلیلِ دیگه ای نداشت.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

اما، ولی، با اینحال، با این وجود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

بی بند و باری، باری به هرجهت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

آسیب زا، صدمه زننده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اشتباهِ خود را پذیرفتن، اقرار به اشتباه، مسئولیتِ گناه خود را گردن گرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

پرداختن، رسیدن، فهمیدن، دریافتن، ( مشکل ) حل کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به گزارشِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصرار کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٤

سرزنش کردن، انتقاد کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

برخلاف انتظار خود را در وضعیتی یافتن، به صورتی غیر منتظره وارد جایی یا موقعیتی شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

اشتباه را جبران کردن، اثراتِ منفیِ عملِ اشتباهی را کاهش دادن، جبرانِ مافات، ماله کشی کردن تصحیح اشتباهِ ناشی از یک اقدام بحث برانگیز، به حداقل رساندن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

اطلاعات غلط

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

گیج کردن, سحر کردن, توجه کسی را جلب کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

اکتشاف، کشف کردن، یافتن، پیدا کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

مطرح کردن، گفتن، قید کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

مدرک، گواه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

گفتن، ذکر کردن، یادآور شدن، خطاب قرار دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

تحت الشعاع قرار دادن، تحتِ تأثیر قرار دادن/گرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

همه جانبه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازبینی، بررسی مجدد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اوایل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اواخر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

ترخیص

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

نادستوری, از لحاظ دستوری غلط

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

جابجا گفتن حروف آغازین کلمات یا بعضا خود کلمات. که از نام ویلیام اسپونر گرفته شده است. استاد دانشگاهی که حروف را اینگونه ادا میکرد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

به مفهومی, از یک نظر, از جهتی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

قرینه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

مشغول و گرفتارِ چیزی بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

شمرده شمرده، در آرامش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

شرافت، احترام

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٧

مسافر سرراهی, مسافر توراهی, بین راهی ( افرادی که در کنار جاده ها می ایستند و دست را بعلامت لایک نگه می دارند تا رانندگانی که تمایل دارند, آنان را بصو ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

متوسّل شدن، دست به دامنِ کسی شدن، توسّل و توکّل کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بررسی مجدد، بازبینی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

همانطور که پیشبینی می شد، طبقِ انتظار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

گفتگو ترتیب دادن، جلسه گرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٨

و غیره، و امثالهم، و مواردِ اینچنینی، و مواردی از این دست، و این قبیل. . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

توجه کردن به چیزی، دقت کردن، تمرکز کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

عریض، جامع، همه جانبه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

رده بالا، درجه بالا، عالیرتبه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

( محاوره ) پیچوندن، ماستمالی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تکان دهنده، شوک برانگیز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی ریا، سربه زیر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

( در زبان شناسی ) نشانه تردید, ( معادل پیشنهادی آقای علی بهرامی, مترجم کتاب study of language )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تاحدی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٢

مطمئن شدن، اطمینان حاصل کردن، تاکید کردن، عزمِ کاری را کردن، تضمین کردن، و حتی ( فراهم کردن، در اختیار گذاشتن، خواستن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خیلی قبل، مدت ها قبل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

آوردگاه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

در عوض، به جای آن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

می تواند، باید، خواهد، ( برای بیانِ قصد یا احتمال یا الزام انجام کاری در آینده به کار می رود )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

باید، قرار است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اگر هم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

ادامه دادن ( سفر )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

با استناد به اینکه، با توجه به اینکه، با درنظرگرفتنِ این موضوع که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مشکل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٠

به همین ترتیب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

بازدید کردن، سرکشی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مشاور

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خیلی راحت ( بدونِ دغدغه و اهمیت )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

رسیدگی، حل کردن مشکل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

دادستانِ بخش، دادستانِ ناحیه ای

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کمی، تاحدی، یه جورایی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

خلاصه شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در میدان بودن، در صحنه بودن، دربین مردم بودن ( خصوصا برای تهیه ی گزارش یا خبر )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

نوعی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

دریک چشم برهم زدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به این علت که، به این دلیل که از آنجا که، چرا که، زیراکه، چون که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

متعصّب، دوآتیشه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

لحظاتی بعد، ساعاتی بعد، بعدا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جمع کردن، نگه داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

گُستاخانه، پُررو پُررو

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

درصدد برآمدن، قصد کردن، سعی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

کار، فعالیت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

نظارت کردن، تحتِ نظارت قرار دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

فراهم کردن، ایجاد کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

مخفف

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در رفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

شفاف, چیزی که از طرف دیگر, قابل دیدن باشد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

گرته برداری ( ترجمه لغت در زبانی دیگر )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

به خانه ی کسی سر زدن، به جایی یا نزدِ کسی رفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

یه توکِ پا رفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

یعنی، یعنی که، می دونی که ، حقیقتش، عرضم به حضورتون

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بدن نما، نمایان ( لباس )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

به طرفِ چیزی چرخاندن، ( اسلحه وغیره ) نشانه رفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به حسابِ کسی رسیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

تمامِ این مدت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مسلّم، محرز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

سایه افکندن ( روی چیزی یا جایی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

تونفا، باتون، چماقِ مأموران

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

عُمدتا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

کم شدن، کاهش یافتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

هربار یکی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

تونلِ وحشت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

وضعیتِ سخت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

شش تا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تصادفی و شانسی کاری انجام دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

پیام یا حرفی که افراد آن را تکرار می کنند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

تحریک شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

نزدیکِ ، کنارِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

بیانگرِ آن است که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

به اجرا گذاشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٠

انگار که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٠

خلل ایجاد کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

قلمداد کردن، دانستن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

برآمدگی پشت دندان های بالا برآمدگی لثه ی درونی بالا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرعی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

درمان، معالجه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

روبرو شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

مراقبت های پزشکی، درمان کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

تا ( زمان ) تا ( وقتی که )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

تشکیل دادن، ردیف کردن، جفت و جور کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اورژانس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پایان دادن، اتمام رساندن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

تهییج

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بی نام و نشان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

مجرب، با تجربه، حرفه ای

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مرمی سربی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی رحمانه، ظالمانه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

به طرزِ نگران کننده ای به حالتِ ناراحت کننده ای به طورِ اذیت کننده ای

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

مستقیما، عینا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

آسیب دیدن از چیزی، زخم خوردن از چیزی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

لذت بردن، کیف کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نهاده شده در طبیعت, به ودیعه گذاشته شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

اندازه های بزرگ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

هرچه باشد،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرضیه یسپرسن در خصوص تقلید صدای جانوران که منتج به ارتباط انسان ها با یکدیگر می شد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

طرح ریزی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

ختمِ کلام، در پایان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

ناکارآمدی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

در هر صورت، دستکم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

قبول کردن، پذیرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

کسی را بابتِ کاری سرزنش کردن، تقصیری را گردنِ کسی انداختن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مطمئنا، قطعا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

اجرای گفتگوی زنده از تلویزیون

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

( تحقیرآمیز ) گاگول، پَلَشت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

مستوجب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفسیر خبر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بعد از اینکه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

بادرنظر گرفتنِ، براساسِ، از طرفِ، ازقولِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

حک کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

علنی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

نمایشی، با ادا و اطوار، تصنّعی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

که در ازای آن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

براساسِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

( برای تاکید در ابتدای جمله ) اگرچه، باوجودِ اینکه، درست است که، بدونِ شک

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

با این عنوان که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

گفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

روی هم رفته، در مجموع

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

آینده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( با وسیله ی نقیله ) به/با کسی کوبیدن/تصادف کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

زدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

( بصورتِ کاملا تصادفی ) کسی/چیزی را دیدن/یافتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

بلافاصله، پس از آن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

نه اینکه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٠

( به حالتِ کنایه آمیز ) مثلا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

درصورتیکه، اگر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

دمادم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٨

در اثرِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

علنا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

( اسلحه و امئالهم ) تیر زدن/خوردن ، مورد اصابت قرار دادن/گرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مُحرَز، قطعی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

از همه مهمتر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

جانشین پاسگاه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

باعثِ چیزی شدن، منجر به چیزی شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

نه اینکه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

سرمست شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

به دنبالِ ، در پِیِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

تهاجمی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فیلم بازی کردن ( به معنای تظاهر، نه بازیگری )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

از سرِ ناچاری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

بلافاصله

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

منجر به چیزی شدن، چیزی را رقم زدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨٩

مکان یا بنایی طبیعی یا ساختگی که از مسافت دور در یک منطقه قابل رویت باشد. مانند پاسارگاد, برج میلاد, سی و سه پل, قلعه بابک و امثالهم.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٠

فیلم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

همشهری، همتا، هم ولایتی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در اشاره به، در موردِ، درخصوصِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

کوتاه و مختصر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

در این وضعیت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

نیروبخش, توان افزا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

از این قبیل, از این دست

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

منتفی شدن، نادیده گرفتن، بی خیال شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

ناراضی، ناخشنود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیش بُردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

متهم شدن/کردن به . . . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

پیش بردن، توسعه دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

با وجودِ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی فایده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

شدید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

تشویش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

عامل چیزی بودن, ارائه دهنده بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

محرک

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

معیّن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سرحال

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

منسجم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

پذیرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پیام

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

رشد کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

آشفته، شکننده، ترسیده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

باز کردنِ طناب یا تسمه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

علی رغم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیوانگیِ محض

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در آن صورت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

مشتاقانه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

در همان لحظه، در همان زمان

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

شانسی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

رساندن, بردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

برداشت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

امید داشتن، آرزوی چیزی را داشتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

در پیِ

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

تفرقه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

موهبت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

جبهه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧١

از آن گذشته

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

درمیانِ، درخِلالِ

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

تشویق کننده، لیدرِ تشویق گر، ( فرد یا گروهی که به تشویقِ یک تیم ورزشی در مسابقات جهت داده و تشویق تماشاگران را هماهنگ می نماید )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مهم بودن، اهمیت داشتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

ضروری دانستنِ/بودنِ چیزی برای انجام کاری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

به کاری روی آوردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

بسیار بد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

در بهترین حالت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

در همین راستا

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٢

به موردی یا شخصی بر خوردن. با کسی یا وضعیتی روبرو شدن ( ناگهانی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

بازداشت، محبوس

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

وقت صرف کردن _ زمان را گذراندن ( معمولا به کُندی )