surveillance
/sərˈveɪləns//sɜːˈveɪləns/
معنی: مراقبت، نظارت، مبصری
معانی دیگر: بازبینی، سرپرستی، پاییدن
بررسی کلمه
اسم ( noun )
• : تعریف: a close watch or observation, esp. of a person or group of people under suspicion.
• مترادف: scrutiny
• مترادف: scrutiny
- The suspected gangster had been under police surveillance for months before his arrest.
[ترجمه گوگل] این گانگستر مظنون از ماه ها قبل از دستگیری تحت نظر پلیس بود
[ترجمه ترگمان] The مظنون چند ماه قبل از دستگیریش تحت مراقبت پلیس بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] The مظنون چند ماه قبل از دستگیریش تحت مراقبت پلیس بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Judge Keenan concluded that the surveillance had been lawful.
[ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی] قاضی کینان ( تلفظ انگلیسی کنعان ) استنتاج کرد که نظارت قانونی بود.|
[ترجمه گوگل]قاضی کینان به این نتیجه رسید که نظارت قانونی بوده است[ترجمه ترگمان]قاضی Keenan به این نتیجه رسید که the مجاز بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The police have kept the nightclub under surveillance because of suspected illegal drug activity.
[ترجمه گوگل]پلیس کلوپ شبانه را به دلیل مشکوک بودن به فعالیت غیرقانونی مواد مخدر تحت نظر قرار داده است
[ترجمه ترگمان]پلیس به دلیل فعالیت غیرقانونی مواد مخدر، این کلوب شبانه را تحت نظارت قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پلیس به دلیل فعالیت غیرقانونی مواد مخدر، این کلوب شبانه را تحت نظارت قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The suspects are under police surveillance.
[ترجمه انوشیروان صداقت] مظنونین زیر نظر پلیس هستند|
[ترجمه گوگل]مظنونان تحت نظر پلیس هستند[ترجمه ترگمان]این مظنونین تحت نظارت پلیس قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was arrested after being kept under constant surveillance.
[ترجمه گوگل]وی پس از تحت نظر گرفتن مداوم بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]او پس از اینکه تحت نظارت های مداوم قرار گرفت دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او پس از اینکه تحت نظارت های مداوم قرار گرفت دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They were under constant close surveillance day and night.
[ترجمه گوگل]آنها شبانه روز تحت نظارت دقیق قرار داشتند
[ترجمه ترگمان] اونا هر روز و شب تحت نظر داشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اونا هر روز و شب تحت نظر داشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The country's borders are kept under constant surveillance.
[ترجمه گوگل]مرزهای این کشور تحت نظارت دائمی است
[ترجمه ترگمان]مرزه ای این کشور تحت نظارت دایم نگهداری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرزه ای این کشور تحت نظارت دایم نگهداری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Just another surveillance job, old chap. Piece of cake to somebody like you.
[ترجمه گوگل]فقط یک کار نظارتی دیگر، پسر قدیمی یه تیکه کیک به یکی مثل تو
[ترجمه ترگمان]فقط یه کار نظارتی دیگه، پیرمرد یه تیکه کیک به یکی مثل تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فقط یه کار نظارتی دیگه، پیرمرد یه تیکه کیک به یکی مثل تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. More banks are now installing surveillance cameras.
[ترجمه گوگل]اکنون بانک های بیشتری در حال نصب دوربین های نظارتی هستند
[ترجمه ترگمان]بانک های بیشتری در حال نصب دوربین های نظارتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بانک های بیشتری در حال نصب دوربین های نظارتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The police are keeping the suspects under round-the-clock surveillance.
[ترجمه موسی] پلیس مظنونین را را هر لحظه تحت نظر دارد|
[ترجمه گوگل]پلیس مظنونان را به صورت شبانه روزی تحت نظر دارد[ترجمه ترگمان]پلیس این مظنونین را تحت نظارت ساعت شبانه روزی نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The company is planning to place surveillance equipment at both ends of the tunnel.
[ترجمه گوگل]این شرکت قصد دارد تجهیزات نظارتی را در دو انتهای تونل قرار دهد
[ترجمه ترگمان]این شرکت قصد دارد تا تجهیزات نظارتی را در هر دو طرف تونل پیاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این شرکت قصد دارد تا تجهیزات نظارتی را در هر دو طرف تونل پیاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Diane was placed under psychiatric surveillance.
[ترجمه گوگل]دایان تحت نظر روانپزشکی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]دایان \"تحت نظارت روانی قرار گرفته بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دایان \"تحت نظارت روانی قرار گرفته بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The army carried out covert surveillance of the building for several months.
[ترجمه گوگل]ارتش به مدت چند ماه بر ساختمان نظارت مخفیانه انجام داد
[ترجمه ترگمان]ارتش برای چند ماه تحت نظارت پنهانی ساختمان شرکت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ارتش برای چند ماه تحت نظارت پنهانی ساختمان شرکت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The police are keeping the suspects under constant surveillance .
[ترجمه گوگل]پلیس مظنونان را تحت مراقبت مداوم قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]پلیس این مظنونین را تحت مراقبت دائمی قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پلیس این مظنونین را تحت مراقبت دائمی قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The police have been keeping her under surveillance.
[ترجمه گوگل]پلیس او را تحت نظر نگه داشته است
[ترجمه ترگمان]پلیس اونو تحت نظر گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پلیس اونو تحت نظر گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مراقبت (اسم)
attention, care, contemplation, tendance, vigilance, meditation, surveillance, watch, guarding, watchfulness, observation, concentration, look-out
نظارت (اسم)
supervision, superintendency, surveillance, bailiwick, stewardship, superintendence, helm, presidency, proctorship
مبصری (اسم)
surveillance
تخصصی
[برق و الکترونیک] مراقب مشاهده منظم سطح یا حجمی در هوا، سطح یا زیر سطح با ابزارهای دیداری، الکترونیکی، فتوگرافیکی یا ابزارهای دیگر برای جمع آوری اطلاعات .
[زمین شناسی] نظارت
[بهداشت] مراقبت
[ریاضیات] ارزیابی فنی
[آمار] نظارت
[زمین شناسی] نظارت
[بهداشت] مراقبت
[ریاضیات] ارزیابی فنی
[آمار] نظارت
به انگلیسی
• careful observation of a person or group, supervision
surveillance is the careful watching of someone, especially by the police or army; a formal word.
surveillance is the careful watching of someone, especially by the police or army; a formal word.
پیشنهاد کاربران
جاسوسی
کنترل
پی گیری
توجه و پاییدن و تحت نظر داشتن چیزی
زیر نظر گرفتن چیزی یا کسی توسط پلیس ( خصوصا وقتی انتظار میره جرمی اتفاق بیافته )
تجسسی
پاییدن کسی
۱ - تجسس
۲ - پی جویی
۳ - ارزیابی دوره ای
۲ - پی جویی
۳ - ارزیابی دوره ای
تحت نظر داشتن کسی یا چیزی
under surveillance : under control
تحت نظر
رصد
پایش
مدار بسته
نظارت مخفی
دوربین های مدرابسته = Surveillance cameras
surveillance ( علوم سلامت )
واژه مصوب: مراقبت 2
تعریف: جمع آوری و تحلیل و تفسیر مستمر و سامانمند داده های مربوط به یک بیماری یا وضع سلامت همگانی|||متـ . فرابینی
واژه مصوب: مراقبت 2
تعریف: جمع آوری و تحلیل و تفسیر مستمر و سامانمند داده های مربوط به یک بیماری یا وضع سلامت همگانی|||متـ . فرابینی
تجسس
surveillance
در نظام مراقبت پیمایش هم معنا می دهد
در نظام مراقبت پیمایش هم معنا می دهد