duff

/ˈdəf//dʌf/

معنی: خمیر، سبزی های فاسد جنگل، خاکه زغال سنگ، تغییر علامت، سرقت گوسفند کردن
معانی دیگر: (خوراک پردازی) کوفته ی آلو (یا دیگر میوه های خشک)، (خودمانی) کپل، کفل، سرقت گوسفند

جمله های نمونه

1. Duff said he would be demanding a rematch.
[ترجمه گوگل]داف گفت که خواستار مسابقه مجدد خواهد بود
[ترجمه ترگمان]دف گفت که او تقاضای یک مسابقه دیگر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Duff explained his meaning shortly but clearly.
[ترجمه گوگل]داف منظور خود را کوتاه اما واضح توضیح داد
[ترجمه ترگمان]دف منظور خود را به اختصار توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Duff called me in the course of our conversation.
[ترجمه گوگل]داف در جریان صحبت ما با من تماس گرفت
[ترجمه ترگمان]دف در حین گفتگو با من تماس گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Get off your duff and start working.
[ترجمه مریم] کفل خودتون رو بردارید و شروع به کار کنید
|
[ترجمه فرخنده] تنبلی رو بزار کنار و شروع به کار کن
|
[ترجمه گوگل]از داف خود بردارید و شروع به کار کنید
[ترجمه ترگمان]duff را بردارید و شروع به کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Old Mr. Duff is the archetype of the elderly British gentleman.
[ترجمه گوگل]مستر داف پیر، کهن الگوی نجیب زاده مسن بریتانیایی است
[ترجمه ترگمان]آقای دف پیر مرد پیر مرد انگلیسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Two of the robbers threatened to duff the witness up if he went to the police.
[ترجمه گوگل]دو نفر از سارقان تهدید کردند که در صورت مراجعه او به پلیس، او را گول خواهند زد
[ترجمه ترگمان]دو نفر از راهزنان نیز تهدید کردند که اگر به پلیس مراجعه کنند حاضر است شاهد آن باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Get off your duff and help me!
[ترجمه گوگل]از کاسه ات خارج شو و به من کمک کن!
[ترجمه ترگمان]duff رو قطع کن و به من کمک کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sometimes you have to take a duff job when you need the money.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات وقتی به پول نیاز دارید مجبور می شوید کار دافی را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات شما باید زمانی که به پول نیاز دارید یک کیک خوش مزه بردارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Duff soon mastered the skills of radio produc-tion.
[ترجمه گوگل]داف به زودی بر مهارت های تولید رادیویی تسلط یافت
[ترجمه ترگمان]دف به زودی از مهارت های radio استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Duff is being groomed for the job of manager.
[ترجمه گوگل]داف برای شغل مدیری آماده می شود
[ترجمه ترگمان]او در حال آماده سازی برای کار مدیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He sold me a duff radio.
[ترجمه پدرام] اون یه رادیوی بیخود بهم فروخت
|
[ترجمه گوگل]او به من یک رادیو داف فروخت
[ترجمه ترگمان] اون یه رادیوی خونه داف رو بهم فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Or after we followed the duff advice of a legal journalist in a newspaper?
[ترجمه گوگل]یا بعد از اینکه به توصیه داف یک روزنامه نگار حقوقی در روزنامه عمل کردیم؟
[ترجمه ترگمان]و یا بعد از اینکه ما از یک روزنامه نگار قانونی در یک روزنامه پیروی کردیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Except perhaps for Duff Cooper, who was the closest to the King, they were all against the morganatic proposal.
[ترجمه گوگل]به جز داف کوپر، که نزدیک ترین فرد به پادشاه بود، همه آنها مخالف پیشنهاد مورگاناتیک بودند
[ترجمه ترگمان]به غیر از داف کوپر که نزدیک ترین فرد به پادشاه بود، همه با این پیشنهاد مخالف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I had just about run myself dry of duff funnies regarding the trusty Smith and Whatsaname.
[ترجمه گوگل]من در مورد اسمیت و Whatsaname قابل اعتماد از خنده های خنده دار خسته شده بودم
[ترجمه ترگمان]من فقط می خواستم خودم را در حالی که در مورد اسمیت و Whatsaname قابل اعتمادی بودم خشک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خمیر (اسم)
paste, batter, dough, duff, unguent

سبزی های فاسد جنگل (اسم)
duff

خاکه زغال سنگ (اسم)
duff

تغییر علامت (اسم)
duff

سرقت گوسفند کردن (فعل)
duff

تخصصی

[خاک شناسی] فرشبرگ جنگلی

انگلیسی به انگلیسی

• layer of organic material which covers the forest floor; dough; boiled pudding
something that is duff is useless or broken; an informal word.
if you duff someone up, you fight them and injure them, usually using your fists.

پیشنهاد کاربران

اینطور که دوستان گفتند شاید معنی اصلی آن چیز دیگری باشد.
ولی در اینجا اصطلاح شده یعنی دختر جگر دختر تو دل برو دختر خوشگلو. . .
داف اسمی یعنی دختر نمونه
She is up the duff
معنی" او حامله است" داره.
چون در انگلیسی یا به قول دوستان آلمانی و تایلندی معنای خوبی نداره، دلیل نمیشه که در فارسی هم معنای خوبی نداشته باشه. کلمه ی داف فارسی هیچ ارتباطی به این کلمات در زبلنهای دیگه نداره و صرفا برای دختر جذاب استفاده می شه.
...
[مشاهده متن کامل]

فقط دو کلمه هستن که تلفظشون شبیه همه. ولی معنای هرکدوم در زبانهای مختلف، فرق داره. امیدوارم منظور رو رسونده باشم.

داف در زبان آلمانی یعنی بند کفش!
و در زبان انگلیسی یعنی سبزى هاى فاسد جنگل ،
در اروپا برای دختران و زنان فاحشه به کار می رود.
وحتی در تایلند محلی به نام دافی جایی هست برای زنان روسپی
و نکته ی تامل برانگیز این جاست که بسیاری از دختران در ایران با شنیدن این کلمه فک میکنن خیلی خوشگلن و وقتی با این نام خطاب میشوند، احساس خوشایندی نیز دارند. . !
...
[مشاهده متن کامل]

sex kitten
فقط همینو بدونید که معنی خوشگل و جذاب نمیده، غلط مصطلح
duff ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: پوس برگ
تعریف: لایه ای از مواد آلی نسبتاً تجزیه شدۀ کف جنگل که در زیر لاش برگ قرار دارد
داف به زبان المانی به معنای بند کفش و در زبان انگلیسی به معنای سبزی های فاسده و کلن در اروپا برای دخترا و زنان فاحشه به کار میره حتی توی تایلند مکان هایی هست به نام دافی ، برا زن های این مدلی. پس لطفا همینجوری و به معنای خوشگل بودن این لفظوبرا دخترا بکار نبرید
Duff یعنی خپل چاق و در کشورهای دیگه معنی دختر یا پسرهای این تیپی را میده
دوست چاق و زشت
duff اصلا معنی زن جذاب و خوشگل رو نمیده این کلمه به معنای دوست چاغ و زشت هست یا اصلا آدم چاق و زشت برای اینکه دقیق بفهمید معنای این کلمه رو میتونید فیلم duff رو ببینید یا حتی میتونید تو اینترنت سرچ کنید duff persin . که حتی خارجی ها این رو یه کلمه ی بد و توهین آمیز میدانند پس بهتره اصلا به کار نره
در ضمن دوستان سانتال مانتال تلفظ درستی نیست
سانتیمانتال درسته که به معنی احساسی و خیال انگیز هست . ولی شیک پوش معنی گرفته .
داف ، دختر خوشگل ، تیکه
در اصل مخففD. U. F. F
Dumb ugly fat friend دوست چاق و زشت و احمق
یا زن مزاحم
گاهی به معنای پول یا همان مایه

دختر جداب . سانتا مانتال
ی دختر سانتال مانتال یاهمون خوشگل و جذاب
Dirty ugly fat friend
دوسته چاق زشت کثیف
داف خودمون
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس