repression

/riˈpreʃn̩//rɪˈpreʃn̩/

معنی: سرکوبی
معانی دیگر: خودداری، فروداشت، (روان شناسی) واپسرانی، سرکوفتگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of repression or condition of being repressed.
مشابه: tyranny

(2) تعریف: the blocking from conscious awareness of unpleasant memories, feelings, or the like.

جمله های نمونه

1. We will aid their struggle against violent repression.
[ترجمه گوگل]ما به مبارزه آنها علیه سرکوب خشونت آمیز کمک خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما به مبارزه آن ها علیه سرکوب خشونت آمیز کمک خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The trade unions suffered brutal repression after the coup.
[ترجمه امام] اتحادیه های کارگری پس از کودتا, از سرکوب وحشیانه رنج بردند
|
[ترجمه گوگل]اتحادیه های کارگری پس از کودتا از سرکوب وحشیانه رنج بردند
[ترجمه ترگمان]پس از کودتا، اتحادیه های تجاری از سرکوب بی رحمانه رنج بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In a very real sense, post - war repression was the continuation of the war.
[ترجمه امام] بنابر منطقی بسیار واقعی، سرکوب پس از جنگ تداوم جنگ بود
|
[ترجمه گوگل]به معنای واقعی، سرکوب پس از جنگ ادامه جنگ بود
[ترجمه ترگمان]در یک حس بسیار واقعی، سرکوب پس از جنگ تداوم جنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were fighting against repression and injustice in their country.
[ترجمه Sina] آن ها علیه ( در مقابل ) زور و خشونت و ناعدالتی در کشورشان مبارزه کردند.
|
[ترجمه رامین] آن ها در حال مبارزه علیه سرکوب و بی عدالتی در کشورشان بودند
|
[ترجمه گوگل]آنها علیه سرکوب و بی عدالتی در کشورشان مبارزه می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال مبارزه با سرکوب و ستم در کشورشان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The political repression in this country is enforced by terror.
[ترجمه رامین] سرکوب سیاسی در این کشور با اعمال وحشت اجرا می شود
|
[ترجمه گوگل]سرکوب سیاسی در این کشور با ترور اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]سرکوب سیاسی در این کشور با تروریسم اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had tacitly sanctioned repression against the opposition parties.
[ترجمه گوگل]او به طور ضمنی سرکوب احزاب مخالف را تایید کرده بود
[ترجمه ترگمان]او به طور ضمنی سرکوب علیه احزاب مخالف را تحریم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. People are fighting against repression and injustice.
[ترجمه گوگل]مردم با سرکوب و بی عدالتی مبارزه می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم در حال مبارزه با سرکوب و ستم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They suffered years of repression at the hands of the old regime.
[ترجمه گوگل]آنها سالها از سرکوب توسط رژیم قدیمی رنج بردند
[ترجمه ترگمان]آن ها سال ها از سرکوبی رژیم گذشته رنج می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Internal dissension as much as military repression was to prove the rebels' undoing in 169
[ترجمه گوگل]اختلافات داخلی به اندازه سرکوب نظامی برای اثبات شکست شورشیان در سال 169 بود
[ترجمه ترگمان]نفاق داخلی، به همان اندازه سرکوبی نظامی، اثبات شورش شورشیان در سال ۱۶۹ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Since that time, it has suffered repression from the government and military authorities.
[ترجمه گوگل]از آن زمان تاکنون، از سوی دولت و مقامات نظامی مورد سرکوب قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، از سوی دولت و مقامات نظامی سرکوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There were months of interrogations, torture and repression as the military tightened its grip on the country.
[ترجمه گوگل]ماه ها بازجویی، شکنجه و سرکوب وجود داشت، زیرا ارتش کنترل خود را بر کشور سخت تر می کرد
[ترجمه ترگمان]ماه ها بازجویی، شکنجه و سرکوبی رخ داد زیرا ارتش فشار خود را بر کشور تشدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After years of political repression, the education system has little credibility with those it is supposed to serve.
[ترجمه گوگل]پس از سال‌ها سرکوب سیاسی، نظام آموزشی نزد کسانی که قرار است به آنها خدمت کند، اعتبار چندانی ندارد
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها سرکوب سیاسی، سیستم آموزشی دارای اعتبار کمی با کسانی است که قرار است خدمت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Over the past weeks, Milosevic has alternated between repression and reconciliation, and this week was no exception.
[ترجمه گوگل]طی هفته های گذشته، میلوسویچ به تناوب سرکوب و آشتی را تغییر داده است و این هفته نیز از این قاعده مستثنی نبود
[ترجمه ترگمان]طی چند هفته گذشته، Milosevic بین سرکوب و آشتی تغییر کرده بود، و این هفته هیچ استثنایی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Here, insulated by repression from direct awareness, mental representations can live on unsuspected and unknown.
[ترجمه گوگل]در اینجا، با سرکوب از آگاهی مستقیم، بازنمایی‌های ذهنی می‌توانند بدون شک و ناشناخته زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]در اینجا، با سرکوب مستقیم از سطح آگاهی مستقیم، نمایش های ذهنی می توانند براساس unsuspected و ناشناخته ای زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرکوبی (اسم)
squelch, repression

انگلیسی به انگلیسی

• state of being repressed, suppression; suppression of undesirable feelings urges or memories within the unconscious (psychoanalysis)
repression is the use of force to restrict and control a group of people.

پیشنهاد کاربران

دو تا کلمه شبیه هم داریم
repression : unconsciously deny impulses
یه جوری معنی خودسانسوری میده یعنی به صورت ناخودآگاه جلو خودت رو میگیری
supression: consciously suppress impulses
اینجا آگاهانه یه چیزی رو سرکوب میکنی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : repress
اسم ( noun ) : repression / repressiveness
صفت ( adjective ) : repressive / repressed
قید ( adverb ) : repressively
repression ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: فرونشانی 2
تعریف: جلوگیری از رونویسی یا ترجمه در نتیجۀ اتصال فرونشان به ورزگر
سرکوب
سرکوب، سرجای خود نشاندن، تحت کنترل گرفتن
خشونت و زور برای کنترل کردن یک گروه از مردم
خودداری - امتناع - اجتناب - عدم پذیرش

بپرس