sweep up

جمله های نمونه

1. After all the guests had left, I swept up.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه همه مهمان ها رفتند، جارو کشیدم
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه همه مهمانان رفتند، من از جایم بلند شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Clarissa's hair was swept up into a sophisticated style.
[ترجمه گوگل]موهای کلاریسا به مدلی پیچیده تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]موهای کلاریسا به شکل پیچیده در امده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was sweeping up leaves in his garden.
[ترجمه گوگل]در باغچه اش داشت برگ ها را جارو می کرد
[ترجمه ترگمان]برگ ها را در باغ خود جارو می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Did you sweep up all the broken glass?
[ترجمه گوگل]تمام شیشه های شکسته را جارو زدی؟
[ترجمه ترگمان]تمام شیشه های شکسته رو جارو کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She swept up a hat from where it had fallen on the ground, and plunked it on her hair.
[ترجمه گوگل]کلاهی را از جایی که روی زمین افتاده بود، جارو کشید و روی موهایش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]کلاهش را از جایی که روی زمین افتاده بود برداشت و روی موهایش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The city was swept up in the mood of exaltation.
[ترجمه گوگل]شهر در حال و هوای تعالی فرا گرفته بود
[ترجمه ترگمان]شهر در حال خلسه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The country road sweeps up to the top of the hill.
[ترجمه گوگل]جاده روستایی به بالای تپه می رسد
[ترجمه ترگمان]جاده ده به بالای تپه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He started working for a gallery sweeping up and making the tea.
[ترجمه گوگل]او شروع به کار در یک گالری کرد و چای را جارو کرد
[ترجمه ترگمان]او شروع به کار کردن برای یک گالری کرد و چای درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The big car swept up the drive to the front of the house.
[ترجمه گوگل]ماشین بزرگ ماشین را به جلوی خانه برد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل بزرگ اتومبیل را به جلوی خانه رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The janitor was just sweeping up as I left the building.
[ترجمه گوگل]سرایدار در حال جارو کردن بود که از ساختمان خارج شدم
[ترجمه ترگمان]اون نظافتچی که ساختمون رو ترک کردم داشت جارو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I found myself swept up in the social whirl of college life and scarcely had time for work.
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که در گرداب اجتماعی زندگی دانشگاهی غرق شده‌ام و به ندرت زمانی برای کار داشتم
[ترجمه ترگمان]خودم را در گرداب زندگی دانشگاه پیدا کردم و به ندرت برای کار کردن وقت داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tom swept up the broken glass without a word of reproof to his son.
[ترجمه گوگل]تام شیشه شکسته را جارو کرد بدون اینکه یک کلمه سرزنش برای پسرش داشته باشد
[ترجمه ترگمان]تام لیوان شکسته را بدون اینکه حتی یک کلمه سرزنش آمیز به پسرش بزند، برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jan was sweeping up the bits of paper and broken glass.
[ترجمه گوگل]جان داشت تکه های کاغذ و شیشه های شکسته را جارو می کرد
[ترجمه ترگمان]جان مشغول جارو کردن تکه های کاغذ و شیشه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Just over half an hour later, the tidal wave swept up to the Over bridge on the outskirts of Gloucester.
[ترجمه گوگل]کمی بیش از نیم ساعت بعد، موج جزر و مدی به پل Over در حومه گلاستر رسید
[ترجمه ترگمان]تا نیم ساعت بعد، موج جزر و مدی به سوی پل بالای پل Gloucester سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sweep up the crumbs, please.
[ترجمه گوگل]لطفا خرده ها را جارو کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا خرده نون ها را جمع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• remove dust or dirt from the floor using a broom; embrace and take up the ideology or practice of a person and use it as one's own

پیشنهاد کاربران

جارو کردن / پاکسازی
Sweep up awards : همه جایزه ها را جارو کردن - همه جایزه ها را بردن و از آن خود کردن
جارو کردن یا جمع و جور کردن
I use the broom to sweep the crumbs up off the floor
Sweep something up جارو کردن
پاکسازی
بلند کردن کسی یا چیزی با حرکتی سریع
جارو کردن
شستشوی مغزی
جمع کردن موها، کنار زدن موها از روی صورت
شیفته کردن، مجذوب کردن، دلربایی کردن، دلفریبی کردن، احساساتی کردن، سر ذوق آوردن، احساسات را برانگیختن، به ذوق و شوق آوردن، مشتاق کردن.

درگیر شدن با موضوعی

بپرس