forcefully


معنی: قویا
معانی دیگر: زورمندانه، بطور موثر

جمله های نمونه

1. they forcefully boarded the ship
آنان به عنف به عرشه کشتی راه یافتند.

2. she smoked constantly and exhaled the smoke forcefully in my direction
او مرتب سیگار می کشید و دود آن را با فشار به طرف من بیرون می داد.

3. He argued forcefully that stricter laws were necessary to deal with the problem.
[ترجمه گوگل]او قویاً استدلال کرد که قوانین سخت‌گیرانه‌تری برای مقابله با این مشکل ضروری است
[ترجمه ترگمان]او با قدرت استدلال کرد که قوانین سخت گیرانه برای رسیدگی به این مشکل لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mrs. Dambar was talking very rapidly and somewhat forcefully.
[ترجمه گوگل]خانم دامبار خیلی تند و تا حدودی تند صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]خانم Dambar به سرعت و با جدیت حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He argued forcefully and convincingly that they were likely to bankrupt the budget.
[ترجمه گوگل]او با قدرت و قانع کننده استدلال کرد که آنها احتمالا بودجه را ورشکست می کنند
[ترجمه ترگمان]او با قدرت و متقاعد کننده ای بحث کرد که احتمالا بودجه را ورشکسته خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Daytime television tended to remind her too forcefully of her own situation.
[ترجمه گوگل]تلویزیون در طول روز تمایل داشت موقعیت خودش را به شدت به او یادآوری کند
[ترجمه ترگمان]تلویزیون، که روزها بود، بیشتر به او یادآوری می کرد که وضعیت خودش را به شدت تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The economic position has been put most forcefully by organizations representing professional musicians.
[ترجمه گوگل]موقعیت اقتصادی بیش از همه توسط سازمان هایی که نوازندگان حرفه ای را نمایندگی می کنند، قرار داده شده است
[ترجمه ترگمان]موقعیت اقتصادی توسط سازمان هایی که نماینده موسیقی دانان حرفه ای هستند به شدت مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How he must have aspired to rise up forcefully, his yearning impregnating the walls with a similar passion.
[ترجمه گوگل]چقدر باید آرزو داشت که با قدرت برخیزد، اشتیاقش که دیوارها را با شوری مشابه آغشته می کرد
[ترجمه ترگمان]چه قدر دلش می خواست با شور و شوق و شور و شوق از impregnating بیرون بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He should make that point forcefully to Mr Adams the next time they meet.
[ترجمه گوگل]او باید این نکته را در دفعه بعد که آقای آدامز ملاقات می کنند، قاطعانه به او بگوید
[ترجمه ترگمان]او باید برای دفعه بعد که آن ها را ملاقات می کنند، این نکته را با قدرت به آقای آدامز بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He argued his case forcefully.
[ترجمه گوگل]او با قدرت استدلال کرد
[ترجمه ترگمان]او این پرونده را به شدت مورد بحث قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hector said forcefully and directly to my father, making my guts jump.
[ترجمه گوگل]هکتور به زور و مستقیم به پدرم گفت و باعث شد روده ام بپرد
[ترجمه ترگمان]هکتور با نیرویی سریع و مستقیم به طرف پدرم رفت و دل و روده هام رو از جا پراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This was most forcefully brought to my attention during the formative stages of a literature-search project conducted by an associate and myself.
[ترجمه گوگل]این به شدت در طول مراحل شکل‌گیری یک پروژه جستجوی ادبیات که توسط یکی از همکاران و خودم انجام شد، مورد توجه من قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این بیشتر به شدت به توجه من در طول مراحل سازنده یک پروژه تحقیقاتی - بازرسی که توسط یک دستیار و من انجام شد، جلب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Perkins nodded his agreement so forcefully that the plump flesh on his face trembled.
[ترجمه گوگل]پرکینز آنقدر سرش را برای موافقت تکان داد که گوشت چاق روی صورتش لرزید
[ترجمه ترگمان]پرکینز موافقت خود را چنان با اصرار تکان داد که گوشت آلود روی صورتش لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Israel has intervened even more forcefully to weaken the shekel.
[ترجمه گوگل]اسرائیل حتی با قدرت بیشتری برای تضعیف شیکل مداخله کرده است
[ترجمه ترگمان]اسرائیل به شدت مداخله کرده است تا شکل را تضعیف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But the study of their observations had been forcefully driven under - ground.
[ترجمه گوگل]اما مطالعه مشاهدات آنها به زور به زیر زمین کشیده شد
[ترجمه ترگمان]اما مطالعه مشاهدات آن ها به شدت تحت فشار قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قویا (قید)
strongly, forcefully

انگلیسی به انگلیسی

• vigorously, powerfully, energetically; violently, by means of force

پیشنهاد کاربران

بنا خواست
( قسراً ) قسراً. [ ق َ رَن ْ] ( ع ق ) قهراً. جبراً. به ناچار. به ناخواست به ناخواه. به زور. به ستم : قلعه شاه دز را. . . در حصار گرفت و لشکرها بر مدار آن بداشتند به یک دو روز آن حصن را قهراً و قسراً بگشادند. ( جهانگشای جوینی ) .
تهاجمی
زورکی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : force / enforce
✅️ اسم ( noun ) : force / forcefulness / enforceability / enforcement / enforcer
✅️ صفت ( adjective ) : forceful / forced / forcible / enforced / enforceable
✅️ قید ( adverb ) : forcefully / forcibly
با قاطعیت
in a strong way that demands attention or action
پر جذبه

اقتدار
شدیدا
In an assertive/ firm manner
قاطعانه،
به طور قاطع،
به طور مصمم،
جسورانه،
با بی پروایی،
( به صورت ) حاضر جواب

اجبارا
با قدرت، با شدت
به اجبار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس