fester

/ˈfestər//ˈfestə/

معنی: چرک، گندیدن، چرک کردن
معانی دیگر: چرک کردن (زخم و غیره)، گزک زدن، پوسیدن، فاسد شدن، (مجازی) بد تر شدن، فساد

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: festers, festering, festered
(1) تعریف: to become filled with pus; become infected.

- Take care of that boil, or it will fester.
[ترجمه هانیه م] مراقب آن جوش باشید وگرنه چرکین می شود.
|
[ترجمه گوگل] مراقب آن جوش باشید وگرنه چرک می‌کند
[ترجمه ترگمان] مواظب این جوش و جوش باشید، یا این وضع چرکین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be or become a source of growing irritation.

- His resentment of his brother festered until he could no longer contain it.
[ترجمه گوگل] انزجار او از برادرش تا زمانی که دیگر نتوانست آن را مهار کند، به شدت تشدید شد
[ترجمه ترگمان] خشم برادرش چرک کرد تا اینکه دیگر تاب نیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to become rotten or corrupt.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to become infected, inflamed, or rotten.
اسم ( noun )
• : تعریف: an infected sore.

جمله های نمونه

1. comradeship can fester into hatred
رفاقت می تواند به تنفر بیانجامد.

2. It's lucky that the wound did not fester.
[ترجمه گوگل]این خوش شانسی است که زخم چروک نشده است
[ترجمه ترگمان]خیلی خوش شانسه که جراحت چرک نکرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The wound began to fester.
[ترجمه گوگل]زخم شروع به چروکیدن کرد
[ترجمه ترگمان]زخم چرک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Resentments are starting to fester.
[ترجمه گوگل]نارضایتی ها شروع به تند شدن کرده اند
[ترجمه ترگمان] Resentments داره چرک میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Expectations that go unmet often fester and lead to frustration.
[ترجمه گوگل]توقعاتی که برآورده نشده اند، اغلب تباه می شوند و منجر به ناامیدی می شوند
[ترجمه ترگمان]انتظارات که برآورده نمی شوند، اغلب چرکین می شوند و منجر به سرخوردگی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Can be tympanitis of chronic fester sex still treated?
[ترجمه گوگل]آیا تمپانیت ناشی از رابطه جنسی چرک مزمن هنوز قابل درمان است؟
[ترجمه ترگمان]می تونه یه سکس کثیف chronic داشته باشه که هنوز با هم درمان می شه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A dirty wound will probably fester.
[ترجمه هانیه] زخم کثیف احتمالا چرکین خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل]زخم کثیف احتمالا چرک می کند
[ترجمه ترگمان] یه زخم کثیف ممکنه چرک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sty fester how won't cure grow beehive to organize?
[ترجمه گوگل]چگونه نمی خواهد رشد کندو را به سازماندهی درمان کند؟
[ترجمه ترگمان]چه جوری درمان رو پرورش میده که درمان رو درمان نمی کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The chops will fester and go to waste.
[ترجمه هانیه] تکه های گوشت فاسد می شوند و هدر می روند
|
[ترجمه گوگل]خرطومی ها چرک می کنند و از بین می روند
[ترجمه ترگمان]تکه های گوشت فاسد می شوند و به هدر می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our wounds will continue to fester and never heal.
[ترجمه گوگل]زخم های ما به چروک شدن ادامه می دهند و هرگز التیام نمی یابند
[ترجمه ترگمان]زخمه ای ما به چرک و چرک می ره و هیچ وقت التیام پیدا نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I got acute fester sex quinsy, the symptom is very serious, but why to have a fever, also did not catch a cold?
[ترجمه گوگل]من چرک حاد جنسی کینسی، علائم بسیار جدی است، اما چرا به تب، همچنین سرماخوردگی نیست؟
[ترجمه ترگمان]من fester سکسی دارم، علائم بیماری خیلی جدی هستند، علائم بیماری خیلی جدی هستند، اما چرا باید تب داشته باشی و سرما نخوری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My wounds grow foul and fester Because of my folly.
[ترجمه گوگل]زخم های من به خاطر حماقت من کثیف و چرک می شوند
[ترجمه ترگمان]زخم ها به خاطر حماقت من کثیف می شوند و چرک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you don't take the splinter out, it will fester.
[ترجمه گوگل]اگر ترکش را بیرون نیاورید، چرک می‌کند
[ترجمه ترگمان]اگر آن تراشه را بیرون نکشی، چرک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's better to expressed your anger than let it fester inside you.
[ترجمه گوگل]بهتر است عصبانیت خود را ابراز کنید تا اینکه اجازه دهید در درون شما تبخیر شود
[ترجمه ترگمان]بهتر است خشم خود را بیان کنید تا اینکه اجازه دهید در درون شما چرکین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرک (اسم)
filth, impurity, slag, fester, smear, dirt, corruption, pus, lymph, pyorrhea, pyorrhoea, soilure

گندیدن (فعل)
putrefy, fester

چرک کردن (فعل)
soil, putrefy, begrime, stain, fester, grime, moil, draggle, suppurate

انگلیسی به انگلیسی

• sore, inflamed wound
be inflamed; produce pus (from a sore); cause pain; decay; eat away at; leave a scar
if an unpleasant situation, feeling, or thought festers, it grows worse.
when a wound festers, it becomes infected and produces pus.

پیشنهاد کاربران

۱. چرک کردن. عفونت کردن ۲. فاسد شدن ۳. وخیم تر شدن. خراب تر شدن. بدتر شدن ۴. عقده شدن. بصورت عقده در آمدن
مثال:
The wound became inflamed and festered.
زخم ورم و چرک و عفونت کرده بود.
عفونت کردن
حاد تر شدن، شدید تر شدن، بیشتر شدن
بدتر شدن زخم یا کبودی
With out treatment and rest my sprained ankle has continued to FESTER and is now black and blue in color.

تکان دادن حرکت دادن
بدتر شدن اوضاع ( در مورد احساسات بد )
چرک دار کردن، پوساندن، گنداندن

بپرس