admitted


معنی: مقبول، روا
معانی دیگر: مسلم، مجاز، پذیرفته

جمله های نمونه

1. he admitted that we have rights too
او پذیرفت که ما هم حقوقی داریم.

2. she admitted her fault
تقصیر خود را قبول کرد.

3. he was admitted to the bar
او را به وکالت دادگستری پذیرفتند.

4. he was admitted to the bar
به شغل وکالت پذیرفته شد.

5. he was admitted to the prime minister's presence
به حضور نخست وزیر پذیرفته شد.

6. the employee admitted that he had been receiving bribes
کارمند اعتراف کرد که رشوه می گرفته است.

7. they only admitted a select few
فقط تعداد معدودی از برگزیدگان را راه دادند.

8. no one is admitted in the operating room
هیچ کس را به اتاق جراحی راه نمی دهند.

9. people in their shirt sleeves will not be admitted
به کسانی که کت نپوشیده اند(فقط پیراهن به تن دارند) اجازه ی دخول داده نخواهد شد.

10. She admitted conspiring with her lover to murder her husband.
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که با معشوقش برای قتل شوهرش توطئه کرده است
[ترجمه ترگمان]اون اعتراف کرد که داره با معشوقه خودش توطئه می کنه تا شوهرش رو بکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. University teachers generally have admitted a lack of enthusiasm about their subjects.
[ترجمه گوگل]معلمان دانشگاه عموماً به عدم اشتیاق در مورد موضوعات خود اعتراف کرده اند
[ترجمه ترگمان]اساتید دانشگاه به طور کلی فقدان شور و شوق در مورد افراد خود را پذیرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The path was so narrow that it hardly admitted of two persons walking abreast.
[ترجمه گوگل]مسیر آنقدر باریک بود که به سختی می‌توانست دو نفر را کنار هم راه بروند
[ترجمه ترگمان]جاده چنان تنگ بود که به زحمت می توانست دو نفر را در کنار هم راه بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No one but ticket-holders is admitted.
[ترجمه گوگل]هیچ کس به جز دارندگان بلیط پذیرفته نمی شود
[ترجمه ترگمان]هیچ کس جز بلیط فروشی پذیرفته نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Members will be admitted on presentation of a membership card.
[ترجمه گوگل]اعضا با ارائه کارت عضویت پذیرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]اعضا در معرفی یک کارت عضویت پذیرفته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He admitted possessing and delivering counterfeit currency.
[ترجمه گوگل]وی به داشتن و تحویل ارز تقلبی اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرد که تملک و تحویل ارز جعلی را می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He has admitted to acting as a drug courier.
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرده است که به عنوان پیک مواد مخدر فعالیت می کند
[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرده است که به عنوان یک حامل مواد مخدر عمل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقبول (صفت)
acceptable, accepted, admitted

روا (صفت)
free, admissible, allowable, admitted, allowed, permissible, permissive, lawful, licit

انگلیسی به انگلیسی

• permitted to enter; accepted; given authorization to attend a particular institution (e.g. university, etc.)

پیشنهاد کاربران

اذعان داشت
بستری شدن
اغراق کرده
پذیرفته شده، تأیید شده، قطعی
پذیرش شدن ( دربیمارستان )
اعتراف کرد

بپرس