compromised


به خطر افتاده علوم نظامى : در خطر اکتشاف افتاده

جمله های نمونه

1. the married couple compromised on whether to buy a rug or a car
زن و شوهر در مورد خرید فرش یا اتومبیل با هم توافق کردند.

پیشنهاد کاربران

سازشکار، مصالحه گر
در معرض خطر، به خطر افتاده
دارای نقص
a compromised judge
آلوده. رسوا
معیوب، مشکل دار
خدشه دار
به مشکل بر خورده
لطمه خورده
لطمه دیده، عدول شده، تخطی شده
Immunocompromised یعنی دارای نقص در سیستم ایمنی بدن
سازش دادن
در خطر، آلوده شده، به خطر افتاده: در حوزه امنیت دیجیتال به سیستم هایی گفته می شود که به خاطر وجود یک نقص امنیتی در برابر یک نوع حمله آسیب پذیر هستند، و یا به یک بدافزار آلوده شده اند.
مصلحت اندیشانه
مختل شده
لو رفتن
وجه المصالحه قرار دادن
آدم بی اعتبار، آدم رسوا، آدم بدنام
به هم خوردن؛ از حالت استاندارد یا قابل قبول خارج شدن
The internal geometry of the duct should not be compromised.
شکل هندسی داخل داکت نباید به هم بخورد.
( کامپیوتر، آی تی )
compromised computer به کامپیوتر ها و سیستم هایی میگن که توسط هکرها و مهاجم ها دستکاری شدن و برای اهداف تهاجمی و امنیتی مثل حملات ddos استفاده میشن
تضعیف شده، به خطر افتاده، بده بستان
مشاهده پیشنهاد های امروز

معنی یا پیشنهاد شما