slug

/sˈləɡ//slʌɡ/

معنی: یک جرعه مشروب، حلزون بی صدف، جانور کندرو، ضربه سنگین زدن، گلوله بی شکل، جانور تنبل، گردونه کندرو، اسب کندرو، تکه فلز خام، چارپاره، ضربت مشت، مثل حلزون حرکت کردن، ضربت سنگین زدن به، لول زدن
معانی دیگر: (نام کلی و غیر علمی) نرم تن، حلزون، شکم پا، (جانور شناسی) بید حلزونی (تیره ی eucleidae)، (فلز) تکه، قطعه، پاره، (سلاح گرم) گلوله، ساچمه، چهار پاره، (چاپ) عنوان کوتاه، سرستون، میله ی سربی، (ریخته ـ گری) دنبالچه، (فیزیک - معیار سنجش جرم برابر با: 14/6 کیلوگرم یا 32/2 پوند) اسلاگ، (خودمانی - مشروب الکلی) جرعه، قلپ، یک وعده مشروب، گیلاس، (عامیانه)، (با مشت یا چوگان یا چماق - محکم) زدن، کوفتن، امر، یواش یواش وکرم واربیهوده وقت گذراندن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of various small, slimy land animals related to the snail but having no shell.

(2) تعریف: the soft larva of a sawfly or certain other insects.

(3) تعریف: a small, roundish piece of metal, such as a bullet or a counterfeit coin.

(4) تعریف: (informal) a lazy person; sluggard.
مشابه: loafer

(5) تعریف: (informal) a small drink of liquor without ice; shot.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slugs, slugging, slugged
(1) تعریف: (informal) to hit heavily, esp. with a clenched fist.
مشابه: belt

(2) تعریف: to hit (a baseball) very hard with a bat.
مشابه: belt

جمله های نمونه

1. Edgar took a slug of his drink.
[ترجمه گوگل]ادگار یک حلزون از نوشیدنی اش برداشت
[ترجمه ترگمان]ادگار خود را در چنگال خود فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The poor guy wound up with a slug in his stomach.
[ترجمه گوگل]بیچاره با یک حلزون در شکمش زخمی شد
[ترجمه ترگمان]اون بیچاره با یه گلوله تو شکمش فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He took another slug of whisky.
[ترجمه گوگل]او یک لیوان دیگر ویسکی مصرف کرد
[ترجمه ترگمان]یک گلوله دیگر از ویسکی برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Perez still has a slug lodged in his left shoulder.
[ترجمه گوگل]پرز هنوز یک حلزون در شانه چپ خود دارد
[ترجمه ترگمان]پرز هنوز یه گلوله تو شونه چپش هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I had a slug of vodka to give me courage.
[ترجمه گوگل]من یک ودکا داشتم که به من جرات بدهد
[ترجمه ترگمان]من یک کرم ودکا داشتم که به من شجاعت بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He at least was ready to slug it out to the bitter end.
[ترجمه گوگل]او حداقل آماده بود تا آن را تا پایان تلخ از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]حداقل آماده بود که آن را به پایان تلخ slug
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A post-mortal blood clot lay like a burgundy slug in the left ventricle.
[ترجمه گوگل]یک لخته خون پس از مرگ مانند یک حلزون شرابی در بطن چپ قرار داشت
[ترجمه ترگمان]یه لخته خون سالم مثل یه گلوله قرمز توی بطن چپ خوابیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A form of colourful sea slug.
[ترجمه گوگل]شکلی از حلزون دریایی رنگارنگ
[ترجمه ترگمان]شکل کرم دریایی رنگارنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They decided to go outside and slug it out but Swanson stopped them, saying they would draw too much attention.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند به بیرون بروند و آن را بیرون بیاورند اما سوانسون آنها را متوقف کرد و گفت که توجه زیادی را به خود جلب خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]ان ها تصمیم گرفتند که بیرون بروند و به آن ها حمله کنند، اما به نظر می رسید که Swanson آن ها را متوقف می کند و می گوید که آن ها توجه زیادی به خود جلب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is this a slug in my steak pie?
[ترجمه گوگل]آیا این یک حلزون در پای استیک من است؟
[ترجمه ترگمان]این یه حلزون تو گوشت استیک منه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They hardly looked ready to slug it out in a Test series, but at least they had a victory under their belts.
[ترجمه گوگل]آنها به سختی آماده به نظر می رسیدند که آن را در یک سری تست بیرون بیاورند، اما حداقل یک پیروزی زیر کمربند خود داشتند
[ترجمه ترگمان]ان ها به سختی به نظر می رسیدند که آن را در یک سری آزمایش از دست بدهند، اما حداقل آن ها یک پیروزی زیر کمربندش داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These two sides would slug it out, and a practical solution would emerge somewhere between the two positions.
[ترجمه گوگل]این دو طرف آن را کنار خواهند گذاشت و یک راه حل عملی در جایی بین این دو موضع پدیدار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این دو طرف it را از بین خواهند برد و یک راه حل عملی بین این دو موضع بوجود خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In taking a slug at Mayer, Gilbert had knocked the stuffing out of his own career and, ultimately, his life.
[ترجمه گوگل]گیلبرت با گرفتن مثل حلزون در مایر، کار خود و در نهایت زندگی‌اش را حذف کرده بود
[ترجمه ترگمان]گیلبرت با گرفتن یک گلوله به مایر، the را از حرفه خود در آورده و در نهایت، زندگیش را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I remember a sensation like a slug or a snake, something vile entering me, and I remember vomiting.
[ترجمه گوگل]به یاد می آورم که احساسی مانند یک حلزون یا مار، چیزی زشت وارد من شود، و به یاد می آورم که استفراغ کردم
[ترجمه ترگمان]احساس استفراغ کردن را به یاد می اورم، چیزی که درون من وارد شده، استفراغ کردن را به یاد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It poked out and wriggled like a slug.
[ترجمه گوگل]بیرون زد و مثل حلزون چرخید
[ترجمه ترگمان]به بیرون سرک کشید و مثل گلوله از خود بی خود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یک جرعه مشروب (اسم)
slug

حلزون بی صدف (اسم)
slug

جانور کندرو (اسم)
slug, tardigrade

ضربه سنگین زدن (اسم)
slug

گلوله بی شکل (اسم)
slug

جانور تنبل (اسم)
slug, tardigrade

گردونه کندرو (اسم)
slug

اسب کندرو (اسم)
slug

تکه فلز خام (اسم)
slug

چارپاره (اسم)
case-shot, buckshot, lead ball, slug

ضربت مشت (اسم)
slug, punch

مثل حلزون حرکت کردن (فعل)
slug

ضربت سنگین زدن به (فعل)
slug

لول زدن (فعل)
slug

تخصصی

[سینما] (نوار) راهنما / لیدر
[کامپیوتر] کد شماره؛ صفحه ؛ تکه فلز
[برق و الکترونیک] شمش ؛تکه فلز 1. حلقه مسی سنگین قرار گرفته روی هسته پیچک برای ایجاد تأخیر در عملکرد رله . 2. هسته آهنی متحرک برای هسته . 3. تکه متحرکی از فلز یا ماده دی الکتریک برای تنظیم موجبر یا تطبیق امپدانس . 4. جسم فشرده سخت شده خازن تانتان جامد .
[نساجی] اسلاب دراز در نخ - برجستگی ممتد در نخ - نقاط نایکنواخت و ضخیم در نخ ابریشم ( که از 3 میلیمتر تا 1 سانتیمتر می باشد)
[ریاضیات] اسلاگ
[سینما] مرمت

انگلیسی به انگلیسی

• worm-like gastropod that is related to the snail but has no shell; insect larvae; round bullet; lazy person (slang); shot of liquor (informal); strip of metal used for spacing (printing); heavy blow
hit hard with the fist or with a bat (slang); move slowly; be idle or lazy
a slug is a small, slow-moving creature with a long, slimy body, like a snail without a shell.
a slug is also a bullet; used in informal american english.
you can refer to a large mouthful of a drink that you are going to swallow as a slug; an informal use.
if you slug someone, you hit them hard with your fist; used in informal american english.
if two people slug it out, they fight or argue strongly about something; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

:Journalism
a. Also called: catchline
a short phrase or title used to indicate the story content of newspaper or magazine copy
b. the line of type carrying this information
.
Slug اصطلاحیه که در صنعت نشر و رسانه به دنیا اومده. این مقاله به مقاله ها و خبرهایی که هنوز منتشر نشده ان ارجاع میخوره. معمولاً روزنامه نگاران برای تعیین سریع محتوای مقالات خودشون از کلمه کلیدیها به عنوان کلیدهای میانبر استفاده می کنن.
...
[مشاهده متن کامل]

معانی دوستان درسته ✅️
تصویر slug رو هم ببینید
slug
لیسه. گونه ای نرم تن از رده شکم پایان است
Shotgun slug : شاتگان ساچمه ای
. They slugged coffee
آنها قهوه را تند تند خوردند.
آنها قهوه را قلپ قلپ خوردند.
لیسه ( حلزون بی صدف )
لجن
فرد تنبل
کسی که کارش رو یواش انجام میده 👉
To punch/hit hard
فشنگ دارای مرمی
مشت زدن
لیسه ( حلزونی بی صدف )
( منبع: ویکیپدیا )
مرمی سربی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس