waffle

/ˈwɑːfl̩//ˈwɒfl̩/

(نوعی خاگینه که در ماهیتابه ی مسطح دارای برآمدگی های شطرنجی سرخ می کنند و با شیره می خورند) وافل، (انگلیس) پرت و پلا گفتن، چرت و پرت گفتن، کتره گویی کردن، تردید داشتن، مرددانه حرف زدن، دودل بودن، پرت و پلا، یاوه، (امریکا - سخن یا عمل) مبهم، تردیدآمیز، کلوچه یا نان پخته شده در قالب های دو پارچه اهنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a flat batter cake cooked in a hinged iron that leaves a gridlike pattern on the cake.
صفت ( adjective )
مشتقات: waffled (adj.)
• : تعریف: having a surface, shape, or design resembling the grid of a waffle.

- a waffle pattern
[ترجمه گوگل] یک الگوی وافل
[ترجمه ترگمان] یه الگوی وافل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: waffles, waffling, waffled
• : تعریف: to speak or write vaguely, indecisively, or evasively.

- The candidate waffled on the controversial issues.
[ترجمه گوگل] این نامزد در مورد مسائل بحث برانگیز غافلگیر شد
[ترجمه ترگمان] کاندیدای مورد بحث بر روی موضوعات بحث برانگیز تمرکز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: waffling (adj.), waffler (n.), waffling (n.)
• : تعریف: an act or instance of using vague or evasive speech, or such speech itself.

جمله های نمونه

1. My wife often tells me I waffle.
[ترجمه امید] همسر من اغلب به من می گوید من پرتوپلا میگم
|
[ترجمه گوگل]همسرم اغلب به من می گوید وافل می زنم
[ترجمه ترگمان]زنم اغلب بهم میگه که من وافل سفارش دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cut the waffle and get to the point.
[ترجمه امید] حاشیه رفتن رو تموم کن و برو سر اصل مطلب
|
[ترجمه گوگل]وافل را برش دهید و به اصل مطلب بروید
[ترجمه ترگمان] کلوچه رو قطع کن و برو سر اصل مطلب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He cannot continue to waffle on this issue.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند به این موضوع ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند این موضوع را ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The report is just full of waffle.
[ترجمه Rs] این گزارش فقط پر از چرت و پرت است
|
[ترجمه گوگل]گزارش فقط پر از وافل است
[ترجمه ترگمان] گزارش فقط پر از کلوچه ست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If you want to sound professional-don't waffle.
[ترجمه bahare] اگه میخوای حرفه ای سخنرانی کنی حاشیه نرو
|
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید حرفه ای به نظر برسید، وافل نکنید
[ترجمه ترگمان] اگه می خوای حرفه ای حرف بزنی، کلوچه نیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Stripping away all the waffle, he said that no Conservative government would let Britain be drawn into a European superstate.
[ترجمه گوگل]او با از بین بردن تمام وفل ها، گفت که هیچ دولت محافظه کار اجازه نمی دهد بریتانیا به یک ابردولت اروپایی کشیده شود
[ترجمه ترگمان]او گفت که هیچ دولت محافظه کار اجازه نخواهد داد بریتانیا به اتحادیه اروپا کشیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whenever I open my mouth I don't half waffle on.
[ترجمه گوگل]هر وقت دهانم را باز می کنم نیمی از وافل نمی کنم
[ترجمه ترگمان]هر بار که دهانم را باز می کنم، نصف آن را نمی خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How that man does waffle on !
[ترجمه گوگل]آن مرد چگونه وافل می کند!
[ترجمه ترگمان]این مرد چقدر وافل سفارش داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He writes smug, sanctimonious waffle.
[ترجمه گوگل]او وافل از خود راضی و مقدس می نویسد
[ترجمه ترگمان]اون خودخواه و خرفت می نویسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This should prevent wandering and waffle in your answer.
[ترجمه گوگل]این باید از سرگردانی و وافل در پاسخ شما جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]این باید از سرگردانی و waffle در پاسخ شما جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Counters get completely covered with waffle irons, toaster ovens and coffee grinders.
[ترجمه گوگل]پیشخوان ها به طور کامل با اتو وافل، اجاق توستر و آسیاب قهوه پوشیده می شوند
[ترجمه ترگمان]counters کاملا پوشیده از آهن کلوچه و یک اجاق نان و قهوه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Interviewers dislike candidates who just sit there and waffle instead of answering the questions.
[ترجمه گوگل]مصاحبه کنندگان از کاندیداهایی که به جای پاسخ دادن به سؤالات، فقط آنجا می نشینند و وافل می زنند، بیزارند
[ترجمه ترگمان]Interviewers از کاندیداهایی نفرت دارند که فقط در آنجا می نشینند و به جای آن به سوالات پاسخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A synthetic fibre with a foam or waffle backing is best.
[ترجمه گوگل]یک الیاف مصنوعی با پشتی فوم یا وافل بهترین است
[ترجمه ترگمان]یک فیبر مصنوعی با a فوم یا waffle بهترین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unfortunately F and H's waffle had used up the allotted time.
[ترجمه گوگل]متأسفانه وافل F و H زمان تعیین شده را تمام کرده بود
[ترجمه ترگمان]متاسفانه آن ها زمان اختصاص داده شده را استفاده کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• batter cake prepared in a waffle iron; wafer; vague or nonsensical words
use vague or nonsensical words (in speech or writing)
if you waffle, you talk or write a lot without saying anything clear or important. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g. i don't want waffle, i want the real figures.
a waffle is a type of thick pancake.

پیشنهاد کاربران

نوش نان، نوشنان،
نان عسلی، نان شیرین
This term means to talk or write in a vague, repetitive, or evasive manner. It can also refer to indecisiveness or lack of clarity in communication.
صحبت کردن یا نوشتن به شیوه ای مبهم، تکراری یا دو پهلو.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین می تواند به بلاتکلیفی یا عدم وضوح در ارتباطات اشاره داشته باشد.
مثال؛
He waffled on for hours without making a clear point.
A person might say, “Stop waffling and just give me a straight answer. ”
Another might comment, “The politician’s speech was full of waffle and lacked substance. ”

۱. پرت و پلا گفتن. چرت و پرت گفتن ۲. پرت و پلا. چرت و پرت ۳. وافل {نوعی کیک}
مثال:
Cut the waffle and get to the point.
پرت و پلا را تمام کن و برو سر اصل مطلب.
He got drunk and waffled for hours.
او مست کرد و ساعتها پرت و پلا و چرت و پرت می گفت.
a type of bread or cake made from batter ( = a thin mixture of milk, flour, and egg ) cooked in a special pan whose surface forms a pattern of raised squares
نوعی نان یا کیک تهیه شده از خمیر ( = مخلوط نازکی از شیر، آرد و تخم مرغ ) که در تابه مخصوصی پخته می شود که سطح آن طرحی از مربع های برجسته است.
...
[مشاهده متن کامل]

** وافِل ( waffle ) نام نانی ترد و شیرین است که به بیسکوئیت بی شباهت نیست و از ترکیب آرد و شکر و روغن و تخم مرغ و گاهی ماست به دو صورت سنتی و صنعتی تولید می شود.

wafflewaffle
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/waffle• https://en.wikipedia.org/wiki/Waffle
ریشه انگلیسی :waff : فوت کردن هوا
پر باد - پر از هوا - باد کرده
In american english : not to be able to make your mind
در انگلیسی آمریکایی به معنی مردد بودن - دو دل بودن
He waffled over whether to buy the blue
one or the red one
He waffled about to use the big one or the small one
...
[مشاهده متن کامل]

In uk english talking an talking without really saying anything
در انگلیسی انگلیس به معنی وراجی کردن در گفتار و نوشتار .
وافل نون پنجره ای هم معنی میده

use a lot of words without saying anything interesting or important
پنجره پنجره و مشبک
مثلاً در مهندسی عمران به پی نواری که از خطوط متقاطع تشکیل شده و شکل مشبک پیدا می کنه وافل مت گفته میشه waffle mat
۱ - خیلی حرف زدن و پرت و پلا گفتن
- babble
- to talk at length over trivial stuff
۲ - مردد بودن، تردید داشتن، این پا و آن پا کردن
- To be indecisive
- fail to make up one's mind
- hesitate
- dither
- vacillate
این برای خود آبادیس هست و به نظرم خیلی کامل و واضحه
( نوعی خاگینه که در ماهیتابه ی مسطح دارای برآمدگی های شطرنجی سرخ می کنند و با شیره می خورند ) وافل
عکسش هم تو اینترنت هس

کیک پنجره ایی
wishy - washy
شرّ وور، . . . وشعر
دری وری گفتن، مزخرف گفتن
نان بستنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس