resistance

/rəˈzɪstəns//rɪˈzɪstəns/

معنی: ایستادگی، سختی، مخالفت، استحکام، پایداری، مقاومت، معارضه، عایق مقاومت
معانی دیگر: تاب، تاب و توان، ایستایی، (روان شناسی) مقاومت، ناخودآگاه داری، رجوع شود به: resistor

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of resisting.
متضاد: submission
مشابه: opposition, protest

- The proposal to tear down the old library was met with resistance from the community.
[ترجمه علی] طرح تخریب کتابخانه قدیمی با مقاومت مردم روبرو شد
|
[ترجمه گوگل] پیشنهاد تخریب کتابخانه قدیمی با مقاومت جامعه روبرو شد
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد تجزیه و تحلیل کتابخانه قدیمی با مقاومت جامعه مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the opposition posed by one force against another.

- Vitamins help your body build resistance to disease.
[ترجمه شایلین] ویتامین ها به بدن شما کمک می کنند تا در برابر بیماری مقاومت کنید
|
[ترجمه گوگل] ویتامین ها به بدن شما کمک می کنند تا در برابر بیماری مقاومت کند
[ترجمه ترگمان] ویتامین ها به بدن شما برای ایجاد مقاومت در برابر بیماری کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (often cap.) an underground organization, as in France during World War II, that struggles against an occupying military power, usu. by sabotage and guerilla warfare.

- During World War II, the French Resistance fought against the German army that was occupying France.
[ترجمه گوگل] در طول جنگ جهانی دوم، مقاومت فرانسه با ارتش آلمان که فرانسه را اشغال کرده بود، جنگید
[ترجمه ترگمان] در طول جنگ جهانی دوم، مقاومت فرانسه علیه ارتش آلمان که فرانسه را اشغال کرده بود مبارزه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the characteristic of an electrical conductor that opposes the flow of current and transforms some of it into heat.

جمله های نمونه

1. electrical resistance
مقاومت الکتریکی

2. frictional resistance
ایستادگی مالشی،مقاومت اصطکاکی

3. her resistance was soon overpowered
مقاومت او به زودی در هم شکسته شد.

4. stubborn resistance
مقاومت سرسختانه

5. tenacious resistance
مقاومت پیگیر

6. their resistance against the enemy's repeated attacks
ایستادگی آنان در برابر تک های پیاپی دشمن

7. a token resistance
مقاومت جزئی

8. persistence overcomes resistance
پافشاری بر مقاومت چیره می شود.

9. the body's resistance against disease
مقاومت بدن در برابر بیماری

10. the enemy's resistance has stiffened
مقاومت دشمن شدیدتر شده است.

11. he offered no resistance
او مقاومتی از خود نشان نداد.

12. hunger lowered their resistance
گرسنگی مقاومت آنها را کاست.

13. the vigorous continuation of resistance
ادامه ی سرسختانه ی مقاومت

14. france also fell without much resistance
فرانسه نیز بدون مقاومت زیاد تسخیر شد.

15. the invaders met pockets of resistance
مهاجمان با دسته هایی از مقاومت گران مواجه شدند.

16. to break the back of enemy resistance
مقاومت دشمن را در هم شکستن

17. no territory will be conceded without fierce resistance
هیچ سرزمینی بدون مقاومت شدید تسلیم (دشمن) نخواهد شد.

18. There has been a lot of resistance to this new law.
[ترجمه گوگل]در برابر این قانون جدید مقاومت های زیادی صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]مقاومت زیادی در برابر این قانون جدید وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Every time a new flicker of resistance appeared, the government snuffed it out.
[ترجمه Cain] هر بار که جنبش جدیدی از مقاومت پدید می آمد، دولت آن را توبیخ می کرد
|
[ترجمه گوگل]هر بار که سوسو جدیدی از مقاومت ظاهر می شد، دولت آن را خاموش می کرد
[ترجمه ترگمان]هر بار که جنبش جدیدی از مقاومت در می آمد، دولت آن را خاموش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Her resistance to the Nationalists endowed her with legendary status.
[ترجمه گوگل]مقاومت او در برابر ناسیونالیست ها به او موقعیت افسانه ای بخشید
[ترجمه ترگمان]مقاومت او نسبت به ملی گرایان دارای وضعیت افسانه ای او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The villagers were unable to put up any resistance to the invading troops.
[ترجمه گوگل]روستاییان نتوانستند در برابر نیروهای مهاجم مقاومت کنند
[ترجمه ترگمان]روستاییان قادر به تحمل هیچ مقاومتی در برابر نیروهای مهاجم نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I had never encountered such resistance before.
[ترجمه گوگل]من قبلاً با چنین مقاومتی روبرو نشده بودم
[ترجمه ترگمان]قبلا هرگز چنین مقاومتی روبرو نشده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ایستادگی (اسم)
abidance, resistance, persistence

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

مخالفت (اسم)
resistance, gainsay, objection, contrast, antagonism, contrariness, defiance, opposition, disagreement, disaccord, repugnance, contradiction, contrariety, nonconformity, dissidence

استحکام (اسم)
resistance, strength, substance, backbone, rigidity, stability, fortification, solidity, stableness, consistency, solidification, consistence, formidability, grit, granite, staying power

پایداری (اسم)
resistance, durability, constancy, stability, stableness, fixity, endurance, permanency

مقاومت (اسم)
resistance, persistence, opposition, insistence, resistor

معارضه (اسم)
resistance

عایق مقاومت (اسم)
resistance

تخصصی

[شیمی] مقاومت
[عمران و معماری] مقاومت - پایداری - مخالفت - مقابله - تاب
[کامپیوتر] استحکام ؛ مقاومت - مقاومت سنجش سختی عبور جرپان الکتریکی از میان یک مدار یا مولفه ی مقاومت الکتریکی به وسیله ی اهم ( ohm ) اندازه گیری می شود. نگاه کنید به ohm ,s law .
[برق و الکترونیک] مقاومت مخالفتی که قطعه یا ماده در براب رجاری شدن جریان از خودنشان می دهد و بر حسب اهم، کیلو اهم یا مگااهم اندازه گیری می شود . در مدارهای AC مقاومت مولفه حقیقی امپدانس است . - مقاومت
[مهندسی گاز] مقاومت، پایداری، عایق مقاومت
[زمین شناسی] مقاومت، پایداری - نسبت نیروی الکتروموتیوی ثابت کاربردی به جریانی که تولید می کند. مقایسه شود با: رسانایی.
[نساجی] پایداری - مقاومت
[ریاضیات] ایستادگی، مقاومت
[پلیمر] مقاومت
[آمار] مقاومت

انگلیسی به انگلیسی

• opposition, act of fighting against; act of withstanding the effects of; (medicine) natural ability of an organism to resist disease (or bacteria or poisonous substances produced in diseases); quality of a conductor which resists an electrical current (electricity); underground organization in an occupied country which fights against the occupying forces
resistance to something such as a change or a new idea is a refusal to accept it.
when there is resistance to an attack, people fight back.
resistance is also opposition to the flow of an electrical current through a circuit. resistance is measured in ohms; a technical term in physics.

پیشنهاد کاربران

مقاومت ( اسم ) : 1. توانایی فرد در عدم ابتلا به بیماری 2. توانایی باکتری یا ویروس برای بی تأثیر ماندن از دارو 3. مخالفت با یک نیرو
مقاومت
مثال: The resistance of the material was tested in the laboratory.
مقاومت مواد در آزمایشگاه آزمایش شد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
مقاومت، ایستادگی
Offer a resistance
ایستادگی کردن
مقاومت کردن
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
مقاومت
بالاترین سطح قیمت یک دارایی در یک دوره خاص.
سرپیچی
( بازارهای مالی )
مقاومت ( سطحی که قیمت احتمالا از اون بالاتر نره ) .
[ورزش] استقامتی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : resist
اسم ( noun ) : resistance / resistivity / resister / resistor
صفت ( adjective ) : resistant / resistible / resistive
قید ( adverb ) : _
مقاومت و یا عدم پذیرش
مانع ( ذهنی )
resistance ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: مقاومت 1
تعریف: [روان شناسی] در روان درمانی، تصمیم آگاهانه یا ناآگاهانه برای عدم همکاری با درمانگر در برخی زمینه ها|||[علوم دارویی] اَفت پاسخ بدن به دارو|||[فیزیک]‏ نسبت نیروی محرک الکتریکی یا ولتاژ اعمال‏شده به دو سر مدار به جریان برقی که براثر همان ولتاژ در مدار پدید می‏آید
...
[مشاهده متن کامل]

[حقوق]
امتناع از پذیرش تغییر یا ایده های جدید �که توسط کارگران یا مدیران در مجموعه ها اتفاق می افتد�
مبارزه، ضدیت ورزیدن
resistance ( noun ) = opposition ( noun )
به معناهای : مخالفت، تقابل، تعارض، تضاد
مقاومت
در علوم می تونیم نیروی مقاوم در نظربگیریمش
مقاومت الکتریکی
مقاومت کردن
تلاش برای ایستادن در برابر جریان و تلف کردن جریان به صورت گرما در مدار
تلاش برای متوقف کردن
پیریزی
the action of trying to stop something happening
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس