fully

/ˈfʊli//ˈfʊli/

معنی: تماما، کاملا
معانی دیگر: لااقل، دست کم (رجوع شود به: full)، به طور کامل، کلا، درست، تمام و کمال، به وفور، به فراوانی، سیر

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: thoroughly or completely; totally.
متضاد: barely, partially, partly
مشابه: amply, backward and forward, clean, deadly, in full, plumb, to the full, wide

- fully satisfied
[ترجمه گوگل] کاملا راضی
[ترجمه ترگمان] کاملا راضی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- fully booked with reservations
[ترجمه گوگل] به طور کامل با رزرو رزرو شده است
[ترجمه ترگمان] کاملا رزرو شده با رزرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: at least.
متضاد: nearly

- fully an hour ahead of time
[ترجمه گوگل] کاملا یک ساعت جلوتر از زمان
[ترجمه ترگمان] درست یک ساعت جلوتر از زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. fully two hours later
درست دو ساعت بعد

2. a fully authorized representative
نماینده ی تام الاختیار

3. i was fully recompensed for the damage done to my shop
در ازای خسارات وارده به مغازه ام غرامت کامل به من پرداخته شد.

4. our fleet is fully operational
ناوگان ما کاملا آماده ی عملیات است.

5. this book is fully referenced
این کتاب دارای پس گشت نامه ی کامل است.

6. you who are fully despairing, turn to love
ای که مایوس از همه از سویی به سوی عشق روکن

7. booked up (or fully booked)
(رستوران و هتل و هواپیما و غیره) پر

8. we intend to cooperate fully with the police
ما در نظر داریم با شهربانی کاملا تشریک مساعی بکنیم.

9. we must try to fully utilize the talents of each student
بایدبکوشیم تا استعدادهای هر دانش آموز را کاملا به کار بگیریم

10. the compartments of this submarine are fully pressurized
فشار اتاقک های این زیردریایی کاملا تنظیم شده است.

11. all of the hotels in town were fully booked up
همه ی هتل های شهر کاملا پر بود.

12. in some countries, women are still not fully emancipated
در بعضی کشورها زنان هنوز از آزادی کامل برخوردار نیستند.

13. she got sick and she has not yet fully recuperated
او مریض شد و هنوز درست خوب نشده است.

14. She fully intends to continue her sporting career once she has recovered from her injuries.
[ترجمه گوگل]او به طور کامل قصد دارد پس از بهبودی از مصدومیت به حرفه ورزشی خود ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]او به طور کامل قصد دارد یک بار دیگر به حرفه ورزشی خود ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The new computer system is not being fully utilized yet.
[ترجمه گوگل]سیستم کامپیوتری جدید هنوز به طور کامل مورد استفاده قرار نگرفته است
[ترجمه ترگمان]سیستم جدید کامپیوتر هنوز به طور کامل مورد استفاده قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She was fully domesticated by then,washing the dishes and taking out the garbage.
[ترجمه گوگل]او در آن زمان کاملا اهلی شده بود، ظرف ها را می شست و زباله ها را بیرون می آورد
[ترجمه ترگمان]او در آن زمان به طور کامل اهلی شده بود، ظرف ها را می شوید و زباله ها را بیرون می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Dragging the fully laden boat across the sand dunes was no mean feat.
[ترجمه گوگل]کشیدن قایق کاملاً پر از تپه های شنی کار بدی نبود
[ترجمه ترگمان]کشتی از روی تپه های شنی که از تپه های شنی روی تپه های شنی دیده می شد، کار بزرگی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. By 200 the Supertram is expected to be fully functional .
[ترجمه گوگل]انتظار می رود تا سال 200 سوپرترام کاملاً کاربردی باشد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که تا ۲۰۰ نفر از Supertram به طور کامل عملکردی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The area has not yet been fully excavated.
[ترجمه گوگل]این منطقه هنوز به طور کامل کاوش نشده است
[ترجمه ترگمان]این ناحیه هنوز به طور کامل حفاری نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تماما (قید)
well, altogether, all, quite, wholly, fully, throughout, in toto, stark, teetotally, hand-and-foot

کاملا (قید)
outright, exactly, altogether, quite, smack, whole-hog, wholly, fully, entirely, totally, thru, in toto, teetotally, hand-and-foot, utterly, scot and lot, soundly, throughly

انگلیسی به انگلیسی

• totally, completely, entirely, wholly
fully means to the greatest degree or extent possible.
you use fully to indicate that a process is completely finished, and that no details have been omitted or forgotten.

پیشنهاد کاربران

کاملاً
مثال: I am fully aware of the consequences of my actions.
من کاملاً از عواقب اقداماتم آگاه هستم
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
به تفصیل
من حیث المجموع، از هر نظر
کامل
یعنی به اندازه کافی رشد کرده مثلا من که ۳۲ سالمه دیگه رشد نمیکنم به اندازه کافی رشد کردم ولی پسر که ۹ سالشه هنوز رشدش کامل نشده
سیر ، تماما ، کاملا

بپرس