speed limit

/ˈspiːdˈlɪmət//spiːdˈlɪmɪt/

سرعت مجاز، حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the highest legal driving speed in a state or on a road or portion of a road.

جمله های نمونه

1. Slow down - you're breaking the speed limit.
[ترجمه مهسا] شماسرعت مجازراردکردید
|
[ترجمه گوگل]سرعت خود را کاهش دهید - شما در حال شکستن محدودیت سرعت هستید
[ترجمه ترگمان]سرعتت رو کم کن - تو داری حد سرعت رو می شکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Make sure you keep within the new lower speed limit.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که در محدوده سرعت پایین‌تر جدید قرار دارید
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که در محدوده سرعت پایین تر حرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You've got to keep to the speed limit.
[ترجمه مهسا] شمابایدسرعت مجازرارعایت کنید
|
[ترجمه گوگل]شما باید به محدودیت سرعت عمل کنید
[ترجمه ترگمان]باید به سرعت مجاز حرکت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The police stopped him for exceeding the speed limit.
[ترجمه امین جهانگرد] پلیس او را بخاطر رد کردن سرعت مجاز متوقف کرد.
|
[ترجمه گوگل]پلیس او را به دلیل تخطی از سرعت مجاز متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس او را به خاطر تجاوز بیش از حد سرعت متوقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The new speed limit does not solve the problem, but it is a step in the right direction.
[ترجمه گوگل]محدودیت سرعت جدید مشکل را حل نمی کند، اما گامی در مسیر درست است
[ترجمه ترگمان]محدوده سرعت جدید مساله را حل نمی کند، اما این یک گام در جهت درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The road has a 30 mph speed limit.
[ترجمه گوگل]این جاده دارای محدودیت سرعت 30 مایل در ساعت است
[ترجمه ترگمان]این جاده دارای محدوده سرعت ۳۰ مایل بر ساعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was driving over the 60 mph speed limit.
[ترجمه گوگل]او بیش از سرعت مجاز 60 مایل در ساعت رانندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]او با سرعت ۶۰ مایل بر ساعت رانندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He accepts he was exceeding the speed limit.
[ترجمه امین جهانگرد] او قبول کرد که سرعت مجاز را رد کرده بود
|
[ترجمه گوگل]او می پذیرد که از سرعت مجاز تجاوز کرده است
[ترجمه ترگمان]او قبول می کند که او بیش از حد مجاز تجاوز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The new speed limit on this road becomes effective from 1 June.
[ترجمه گوگل]محدودیت سرعت جدید در این جاده از اول خرداد اجرایی می شود
[ترجمه ترگمان]محدودیت سرعت جدید در این جاده از ۱ ژوئن به بعد موثر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Drivers who exceed the speed limit can expect to be fined heavily.
[ترجمه امین جهانگرد] رانندگانی که سرعت مجاز را رد میکنند میتونن انتظار داشته باشن که بشدت جریمه شوند.
|
[ترجمه گوگل]رانندگانی که از سرعت مجاز تجاوز می کنند می توانند انتظار جریمه سنگینی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]رانندگان که بیشتر از حد مجاز تجاوز می کنند، می توانند به شدت جریمه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The speed limit must be rigidly enforced.
[ترجمه گوگل]محدودیت سرعت باید به شدت اجرا شود
[ترجمه ترگمان]حد سرعت باید به طور کامل اجرا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr Foster confessed that he'd broken the speed limit.
[ترجمه گوگل]آقای فاستر اعتراف کرد که محدودیت سرعت را شکسته است
[ترجمه ترگمان]آقای فاستر اعتراف کرد که محدوده سرعت را شکسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The speed limit is lower in built-up areas.
[ترجمه گوگل]محدودیت سرعت در مناطق مسکونی کمتر است
[ترجمه ترگمان]محدوده سرعت در مناطق ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The speed limit on this road is 70 mph.
[ترجمه گوگل]سرعت مجاز در این جاده 70 مایل در ساعت است
[ترجمه ترگمان]سرعت سرعت در این جاده ۷۰ مایل بر ساعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The speed limit is 40 miles per hour.
[ترجمه گوگل]حداکثر سرعت 40 مایل در ساعت است
[ترجمه ترگمان]محدوده سرعت ۴۰ مایل در ساعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• maximal or minimal driving speed that is allowed by law
the speed limit on a road is the maximum speed at which you can legally drive on it.

پیشنهاد کاربران

محدوده سرعت
It is not safe to exceed the speed limit
سرعت مجاز
حداکثر سرعت مجاز
speed limit ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: حد سرعت
تعریف: حداکثر یا حداقل سرعت مناسب برای بخشی از راه که قانون آن را تعیین می‏کند
نهایت سرعت
سرعت مطمئنه، سرعت مجاز ( در رانندگی با وسایل نقلیه موتوری )
سرعت مجاز
exceed/break the speed limit
سرعت مجاز را رد کردن
The fastest speed you are permitted to go
محدودیت سرعت

بپرس