flirt

/ˈflɜːrt//flɜːt/

معنی: حرکت تند و سبک، لاس، طنازی کردن، لاس زدن، عشقبازی کردن، اینسو و انسو جهیدن
معانی دیگر: لاسیدن، لوندی کردن، عشوه گری کردن، کرشمه کردن، (با: with) به بازی گرفتن، بازی کردن با، (به طور نیمه جدی و سرسری) به کاری پرداختن، (با سرعت های ناموزون و یا به چپ و راست) حرکت کردن، (با بی قراری) جنبیدن، لولیدن، لول خوردن، حرکت تند، تکان، تکانه، آدم لاسی، اهل لاسیدن، پرکرشمه، (نادر) پرتاب کردن، (ناگهان) افکندن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: flirts, flirting, flirted
(1) تعریف: to act in a romantically or sexually enticing manner without serious intention; play at love.
مشابه: romance, trifle

- They flirted with each other at the party.
[ترجمه محمد] آنها در یک مهمانی مفتون هم شدند
|
[ترجمه Atena] آنها در یک مهمانی با هم لاس زدند
|
[ترجمه matin] آنها در مهمانی با یکدیگر لاس می زدن.
|
[ترجمه گوگل] آنها در مهمانی با یکدیگر معاشقه کردند
[ترجمه ترگمان] در جشن با هم لاس می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to lightly consider; trifle with.
مشابه: dally

- She flirted with the idea of moving to another country.
[ترجمه گوگل] او با ایده رفتن به کشور دیگر معاشقه کرد
[ترجمه ترگمان] به این فکر افتاد که به یک کشور دیگر نقل مکان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to move quickly or jerkily; flick.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to move in a quick or jerky manner.

- The bird flirted its tail.
[ترجمه گوگل] پرنده دمش را لاس زد
[ترجمه ترگمان] پرنده دمش را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: flirtingly (adv.), flirter (n.)
(1) تعریف: one who tends to flirt.

(2) تعریف: a quick motion; flick.

جمله های نمونه

1. to flirt a fan
بادزن دستی را تکان دادن

2. to flirt with an idea
با عقیده یا فکری بازی کردن

3. she dusted the table with one flirt of the cloth
با یک تکان پارچه میز را گردگیری کرد.

4. You know Brian, he could flirt for England.
[ترجمه گوگل]می دانی برایان، او می توانست برای انگلیس معاشقه کند
[ترجمه ترگمان]، میدونی، \"ب - - رای - - ان\" میتونه برای انگلیس لاس بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When did you last flirt with him or tease him?
[ترجمه گوگل]آخرین بار کی با او معاشقه کردید یا او را مسخره کردید؟
[ترجمه ترگمان]آخرین بار کی باه اش لاس زدی یا اذیتش کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't flirt with girls.
[ترجمه شیوا] با دختران لاس نزنید
|
[ترجمه گوگل]با دخترا معاشقه نکن
[ترجمه ترگمان]با دخترها لاس نزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her husband is an incorrigible flirt.
[ترجمه جیمبو] شوهرش یک لاس - زن اصلاح ناپذیره. ( همش لاس میزنه )
|
[ترجمه گوگل]شوهرش یک عشوه گر اصلاح ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]شوهرش یک لاس اصلاح ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's simply not cricket to flirt with another man's wife.
[ترجمه گوگل]لاس زدن با زن مرد دیگر به سادگی کریکت نیست
[ترجمه ترگمان]فقط کریکت نیست که با زن دیگری لاس بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After all, she was all right to flirt with at parties and escort him occasionally.
[ترجمه گوگل]از این گذشته، او حق داشت در مهمانی ها با او معاشقه کند و گهگاه او را اسکورت کند
[ترجمه ترگمان]بعد از همه این ها، او حق داشت در مهمانی ها با او لاس بزند و گهگاه او را همراهی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It feeds your ego to flirt with me, doesn't it?
[ترجمه گوگل]منیت شما را تغذیه می کند که با من معاشقه کنید، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]با من لاس می زنی تا با من لاس بزنی، این طور نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He used to flirt with the two girls, on the quiet, when his wife wasn't looking.
[ترجمه گوگل]او عادت داشت با دو دختر، در خلوت، زمانی که همسرش نگاه نمی کرد، معاشقه می کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی همسرش نگاه نمی کرد، با دو دختر در سکوت لاس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's a real flirt.
[ترجمه گوگل]او یک لاس زدن واقعی است
[ترجمه ترگمان]واقعا لاس می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's a compulsive flirt.
[ترجمه گوگل]او یک لاس زدن اجباری است
[ترجمه ترگمان] اون یه لاس compulsive
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Women may flirt, but men pounce.
[ترجمه گوگل]زنان ممکن است معاشقه کنند، اما مردان هجوم می آورند
[ترجمه ترگمان]زن ها می توانند لاس بزنند، اما مردها حمله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It embarrasses me when you flirt with other women in front of me.
[ترجمه شیوا] آن شرمنده میکند مرا هنگامیکه تو در مقابل من با دیگر زنان لاس میزنی
|
[ترجمه گوگل]وقتی جلوی من با زنان دیگر معاشقه می کنی، من را خجالت می کشد
[ترجمه ترگمان]وقتی تو جلوی من با زن های دیگه لاس می زنی منو دست پاچه می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. While the characters flirt with each other in improbable configurations, love, marriage and money come under the microscope.
[ترجمه گوگل]در حالی که شخصیت‌ها با پیکربندی‌های غیرمحتمل با یکدیگر معاشقه می‌کنند، عشق، ازدواج و پول زیر ذره بین قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]در حالی که این شخصیت ها با یکدیگر در پیکربندی های غیر محتمل، عشق، ازدواج و پول در زیر میکروسکوپ سر و کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حرکت تند و سبک (اسم)
flirt

لاس (اسم)
flirt

طنازی کردن (فعل)
tease, coquet, flirt

لاس زدن (فعل)
philander, mash, flirt, pickeer, gallivant

عشقبازی کردن (فعل)
make love, gallant, flirt, gallivant

اینسو و انسو جهیدن (فعل)
flirt

انگلیسی به انگلیسی

• charming tease, one who teases affectionately; fickle person, inconstant person; sudden movement, quick motion
tease affectionately, make amorous advances without serious intent; trifle with; move suddenly or jerkily; fling
if you flirt with someone, you behave as if you are sexually attracted to them, in a not very serious way.
a flirt is someone who flirts a lot.
if you flirt with the idea of doing or having something, you consider doing or having it, without making any definite plans.
if a politician, political group, or country flirts with another person, group, country, or idea, they have contact with them, and may use or join them, but they do not commit themselves.

پیشنهاد کاربران

دخترباز
Your father was the boldest flirt in his days
پدرت در زمان خودش از آن دختربازهای بی پروا بود.
( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه منوچهر بدیعی )
واکنش شتاب زده
1 -
flirt ( with )
behave as though sexually attracted to someone, but playfully rather than with serious intentions
لاس زدن، لاسیدن
she began to tease him, flirting with other men in front of him.
...
[مشاهده متن کامل]

2 -
to behave as if you are interested in someone, in a not serious way
طوری رفتار کنید که انگار به کسی علاقه مند هستید، به شیوه ای غیر جدی، تظاهر به علاقه مند بودن به کسی
They were flirting with each other at the party.
If he gets deeper into debt, he’s flirting with disaster ( = he is risking very bad trouble ) .

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/flirt
عشقبازی. لاس زدن. از طریق لمس کردن و بوسیدن
حرکت زدن
( مجازاً ) ور رفتن با چیزی، مشغول شدن یا سرگرم شدن به چیزی ( به شیوه ای سرسری، غیرمتفکرانه و غیرانتقادی )
they always flirt with new technology
آنها همواره خود را با تکنولوژی های جدید سرگرم می کنند
عشوه گری
جلب توجه
طنازی کردن
Example :
1.
Omg you are so beautiful. You are a goddess. I can't imagine that. Wowwww
2.
😴 Ok he's flirting
دلبریدن
طنازیدن
لاسیدن
لوندیدن
لاس زدن که حرف اضافه آن with است.
دلبری کردن
الزاما معنای لاس زدن نمی دهد، لاس زدن با توجه به معنایش در فرهنگ های فارسی خودش معنی های متفاوتی دارد، از جمله چانه زنی برای بردن لذت جنسی. در نتیجه اینجا هم معنی های زیادی خواهد داشت. یکی از آنها دلبری کردن، وقت گذاشتن با جنس مخالف، صحبت با جنس مخالف و صمیمی شدن با جنس مخالف است
مخ زدن
love affair
make love

⁦✔️⁩لاس زدن، عشقبازی کردن
It was clear that Anna had no worries about her husband's attempts to flirt
لاس زدن خشک و خالی نیست. یجور استفاده از جملاتیه که مضمون اون جملات جنسی تقریبا شدید و کمی عاشقانه هست ( در واقع ما میگم اون فرد یجورایی میخاره، حتما شنیدید ) . یعنی دو نفری که در حال flirt کردن هستن در
...
[مشاهده متن کامل]
نزدیک ترین فاصله با برقراری رابطه جنسی هستن. میگن خیلی هم جدی نیست. درسته ولی باید دونست این وضعیت آرامش قبل طوفانه. ممکنه بعدش یه فول نلسن اتفاق بیفته

در حالت خودمانی میتوان wolf را هم مترادف با flirt دانست. چ همچنین هست گلمات
dally
Coquet
Coquette
در قالب جمله میتوان گفت :
. You spent the whole day flirting with sara
عشوه گری کردن، عشق بازی کردن، زدن و خوردن ( عیش و نوش )
پا دادن
راه دادن
جلب توجه کردن
لاس زدن
ملاعبه، تجمش، مغازله
تلنگر
عشق ورزی ، بیان احساسات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس