baton

/bəˈtɑːn//ˈbætɒn/

معنی: عصا، چوب میزانه، باتون یا چوب قانون، عصای افسران، عصا یا چوپ صاحب منصبان
معانی دیگر: (انگلیس) باتون، چوبدستی پلیس، (در دوهای امدادی - چوبدستی سبک و کوچکی که یک دونده به دونده ی دیگر می دهد) چوبچه، پاده، (امریکا - میله ی فلزی توخالی که پیشگام دسته ی موسیقی مارش نظامی در دست می گیرد و با آن بازی و هنرنمایی می کند) عصاچه، میزانه (که رهبر دسته ی موسیقی در دست می گیرد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a staff denoting position or authority.
مترادف: mace, scepter, staff, truncheon, verge, wand
مشابه: caduceus, crosier, fasces, rod, stick

- The officer strode past the men, slapping his baton against his palm.
[ترجمه گوگل] افسر از کنار مردان گذشت و باتومش را به کف دستش زد
[ترجمه ترگمان] افسر با گام های بلند از کنار مردان گذشت و با مشت به کف دستش ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a thin rod or stick used by a conductor in leading an orchestra.
مشابه: rod, stick, wand

- The conductor tapped his baton against the music stand, and the orchestra came to attention.
[ترجمه گوگل] رهبر ارکستر باتوم خود را به جایگاه موسیقی زد و ارکستر مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] رهبر ارکستر با عصا به جایگاه موسیقی ضربه زد و ارکستر توجه را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a rod or staff, usu. of hollow metal, that is carried or twirled by a drum major or majorette.
مشابه: rod, stick, wand

- The drum major twirled his baton, then threw it high in the air.
[ترجمه گوگل] سرگرد طبل باتوم خود را چرخاند و سپس آن را در هوا پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان] طبل بزرگ با عصای خود چرخی زد و آن را بالا انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in track and field, a hollow cylinder that is carried and passed from one runner to the next on a relay team.
مشابه: cylinder, rod, stick

- They would have won the relay if he hadn't dropped the baton.
[ترجمه گوگل] اگر باتوم را رها نمی کرد، رله را می بردند
[ترجمه ترگمان] اگر عصا را از دست نداده بود، relay را می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the policeman hit me on the head with his baton
پاسبان با باتون توی سرم زد.

2. The reactionary police made a baton charge on the demonstrating crowd.
[ترجمه گوگل]پلیس مرتجع با باتوم به جمعیت تظاهرکننده حمله کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس مرتجع با باتوم به جمعیت معترض حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They were driven back by a police baton charge.
[ترجمه گوگل]آنها با باتوم پلیس به عقب رانده شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها با باتوم پلیس به عقب رانده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Does this mean that the baton of leadership is going to be passed to other nations?
[ترجمه گوگل]آیا این بدان معناست که قرار است چماق رهبری به کشورهای دیگر سپرده شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا این بدان معناست که رهبری baton به کشورهای دیگر منتقل خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Each runner passes the baton to the next.
[ترجمه گوگل]هر دونده باتوم را به نفر بعدی می سپارد
[ترجمه ترگمان]هر دونده از باتون به سمت بعدی عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She twirled her baton high in the air as she led the parade.
[ترجمه گوگل]او در حالی که رژه را رهبری می کرد، باتوم خود را در هوا چرخاند
[ترجمه ترگمان]در حالی که رژه رژه را رهبری می کرد، She را در هوا چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Five people were injured in the baton charge.
[ترجمه گوگل]پنج نفر در اثر ضربات باتوم مجروح شدند
[ترجمه ترگمان]در این حمله، پنج نفر مجروح شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The orchestra played brilliantly under Previn's baton.
[ترجمه گوگل]ارکستر زیر دست پروین به طرز درخشانی نواخت
[ترجمه ترگمان]ارکستر به نحو درخشانی زیر baton s بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We can't dance to his baton.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم با باتوم او برقصیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم با baton برقصیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The conductor beat time with a baton.
[ترجمه گوگل]هادی زمان را با باتوم زد
[ترجمه ترگمان]رهبر ارکستر، با یک باتون، زمان را شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The orchestra made the recording under the baton of a young German conductor.
[ترجمه گوگل]این ارکستر زیر نظر یک رهبر ارکستر جوان آلمانی ضبط را انجام داد
[ترجمه ترگمان]ارکستر، آهنگ ضبط را تحت رهبری یک رهبر جوان آلمانی به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He saw the storm-troopers practising karate, crowd control, baton practice and their skills with the knife and knuckleduster.
[ترجمه گوگل]او سربازان طوفان را در حال تمرین کاراته، کنترل جمعیت، تمرین باتوم و مهارت هایشان با چاقو و بند انگشت دید
[ترجمه ترگمان]او پلیس storm را دید که در حال تمرین کاراته، کنترل جمعیت، تمرین با چاقو و مهارت آن ها با چاقو و knuckleduster است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But why carry a baton for sentiment when it should be a scepter?
[ترجمه گوگل]اما چرا یک باتوم برای احساسات حمل می کنید در حالی که باید عصا باشد؟
[ترجمه ترگمان]اما چرا وقتی که باید یک عصای سلطنتی باشد برای چه در نظر بگیرید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When I come home she passes the baton to me so she can rest.
[ترجمه گوگل]وقتی به خانه می آیم باتوم را به من می دهد تا بتواند استراحت کند
[ترجمه ترگمان]وقتی به خانه می رسم با عصا به طرفم می آید تا بتواند استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's halfway between Baton Rouge and New Orleans.
[ترجمه گوگل]نیمه راه بین باتون روژ و نیواورلئان است
[ترجمه ترگمان] نصف راه بین \"تریک روژ\" و \"نیو Orleans\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عصا (اسم)
stick, bat, rod, ferule, cane, wand, walking stick, baton, truncheon

چوب میزانه (اسم)
wand, baton

باتون یا چوب قانون (اسم)
baton

عصای افسران (اسم)
baton

عصا یا چوپ صاحب منصبان (اسم)
baton

انگلیسی به انگلیسی

• wand; stick which is twirled by baton-twirlers in parades
a baton is a thin lightweight stick used by a conductor when he or she is conducting an orchestra.
a baton is also a short heavy stick used as a weapon by a policeman.

پیشنهاد کاربران

baton 4 ( n ) ( also nightstick ) =a short thick stick that police officers carry as a weapon
baton
baton 2 ( n ) =a short light stick that one member of a team in a relay race passes to the next person to run, e. g. to pass the baton. to hand over the baton.
baton
baton 3 ( n ) =a long stick that is held and thrown in the air by a person marching in front of a band, or by a majorette, e. g. to twirl a baton.
baton
baton 1 ( n ) ( bəˈtɑn ) =a thin light stick used by the person ( called a conductor ) who is in control of an orchestra, etc. , e. g. The orchestra played brilliantly under Previn's baton.
baton
baton ( علوم نظامی )
واژه مصوب: باتوم
تعریف: وسیلۀ کوتاه و باریک چوبی یا فلزی یا پلاستیکی که مأموران پلیس یا نگهبانان از آن به عنوان سلاح استفاده می کنند |||متـ . راست باتوم straight baton, nightstick, billyclub
عصای قدرت که از یک رئیس جمهور رئیس جمهور دیگر می رسد.
باتوم
تعلیمی
چوبدستی
باتوم، تونفا
عصای رهبری، نشان رهبری، نشان فرماندهی،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس