1. financial worries preoccupied her during the whole trip
در تمام مدت سفر نگرانی های مالی فکر او را به خود معطوف کرده بود.
2. the only thing that has preoccupied him is money
یگانه چیزی که فکر او را به خود مشغول کرده پول است.
3. all the time i was talking to her she seemed preoccupied
در تمام مدتی که با او حرف می زدم به نظر می رسید که در عالم دیگری سیر می کند.
4. he can't do anything else, because thoughts of marriage have lately preoccupied him
کار دیگری از او ساخته نیست چون اخیرا فکر و ذکرش ازدواج شده است.
5. Charity cases preoccupied Mrs. Reynaldo's attention.
[ترجمه گوگل]موارد خیریه توجه خانم رینالدو را به خود مشغول کرد
[ترجمه ترگمان]مسائل خیریه توجه خانم سل را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. What's wrong with Cindy? She seems a little preoccupied.
[ترجمه گوگل]سیندی چه مشکلی دارد؟ به نظر می رسد او کمی مشغول است
[ترجمه ترگمان]سیندی چش شده؟ به نظر یه خورده سرش شلوغه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You look preoccupied: what are you thinking of?
[ترجمه گوگل]نگران به نظر می رسید: به چه چیزی فکر می کنید؟
[ترجمه ترگمان]نگران به نظر می رسی: به چی فکر می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She seemed preoccupied all the time I was talking to her.
[ترجمه گوگل]در تمام مدتی که با او صحبت میکردم، به نظر میرسید که درگیر بود
[ترجمه ترگمان]در تمام مدتی که با او حرف می زدم او گیج به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He answered me in a rather preoccupied manner.
[ترجمه گوگل]او با حالتی نسبتاً مشغله پاسخ من را داد
[ترجمه ترگمان]او با قیافه ای متفکر به من جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. So have we become a self-centred society, preoccupied with materialism?
[ترجمه گوگل]پس آیا ما تبدیل به یک جامعه خودمحور شده ایم که مشغول مادی گرایی هستیم؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین آیا ما یک جامعه خود محور هستیم، و با مادی گری درگیر هستیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His mannerisms are more those of a preoccupied math professor.
[ترجمه گوگل]رفتار او بیشتر شبیه یک استاد ریاضی است
[ترجمه ترگمان]رفتارش نسبت به آن استاد ریاضی پریشان و متفکر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I was too preoccupied to hear the bell.
[ترجمه گوگل]من آنقدر درگیر بودم که صدای زنگ را نمی شنیدم
[ترجمه ترگمان]خیلی سرم شلوغ بود که صدای زنگ را بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. You were too preoccupied to notice me at the bus stop yesterday.
[ترجمه گوگل]تو آنقدر مشغول بودی که دیروز در ایستگاه اتوبوس متوجه من نشدی
[ترجمه ترگمان]تو خیلی نگران این بودی که تو ایستگاه اتوبوس به من توجه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He was too preoccupied with his own problems to worry about hers.
[ترجمه گوگل]او آنقدر درگیر مشکلات خودش بود که نگران مشکلات او نبود
[ترجمه ترگمان]او خیلی حواسش به مشکلات خودش بود تا در مورد زندگی او نگران باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The question of going to the Mount Tai preoccupied his mind.
[ترجمه گوگل]سوال رفتن به کوه تای ذهن او را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه ترگمان]مساله رفتن به کوه تای ذهن او را به خود مشغول می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Why is the media so preoccupied with the love lives of politicians?
[ترجمه گوگل]چرا رسانه ها اینقدر سرگرم زندگی عاشقانه سیاستمداران هستند؟
[ترجمه ترگمان]چرا رسانه ها آنقدر درگیر زندگی سیاستمداران هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The front seats have been preoccupied.
18. He's completely preoccupied with all the wedding preparations at the moment.
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر کاملاً درگیر تمام تدارکات عروسی است
[ترجمه ترگمان]او کاملا حواسش به همه تدارکات عروسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. He was too preoccupied with his own thoughts to notice anything wrong.
[ترجمه گوگل]او آنقدر درگیر افکار خودش بود که متوجه اشتباهی نمی شد
[ترجمه ترگمان]او خیلی حواسش به افکار خودش بود که متوجه هیچ چیز اشتباهی نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید