by

/ˈbaɪ//baɪ/

معنی: فرعی، در کنار، پیرامون، کنار، از پهلو، از نزدیک، درجه دوم، توسط، بوسیله، بدست، بتوسط، از کنار، از پهلوی، از، با، نزدیک، پهلوی، بواسطه
معانی دیگر: واژه ای که برای بیان رابطه به کار می رود: (رابطه ی مکانی) نزد، (رابطه ی زمانی) طی، در، (بیان جهت حرکت) از طریق، از جلو، به سوی، (بیان جهت یا هدف کوشش) به، (بیان وسیله یا عامل) به وسیله ی، (بیان روش) طبق، (بیان اجازه) به اجازه ی، (بیان میزان یا مقدار) به میزان، (قید) نزدیک، آماده، (با put) پس انداز کردن، (با move و speed و غیره) گذشتن، پیشوند:، مجاور، نزدیک [bystander]، پس - [bystreet]، محل سکنی

بررسی کلمه

حرف اضافه ( preposition )
(1) تعریف: next to; near.
مشابه: next

- the trees by the path
[ترجمه فاطمه] درختان کنار جاده
|
[ترجمه امین] درختان کنار ( راه، جاده، مسیر )
|
[ترجمه joker] درخت های کنار جاده
|
[ترجمه گوگل] درختان کنار مسیر
[ترجمه ترگمان] درختان کنار جاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: as the means of; on.

- We travel by rail.
[ترجمه دریا] ما بواسطه قطار سفر می کنیم.
|
[ترجمه joker] ما با قطار سفر میکنیم
|
[ترجمه موز گندیده] ما کنار ریل سفر می کنیم
|
[ترجمه گوگل] ما با راه آهن سفر می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما با راه آهن سفر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: beyond; past.

- The bus went by the stop.
[ترجمه .] اتوبوس از ایستگاه رد شد.
|
[ترجمه سید پوریا حسینی] اتوبوس ایستگاه را رد کرد.
|
[ترجمه موز گندیده] اتوبوس رفت کنار ایستگاه
|
[ترجمه گوگل] اتوبوس از ایستگاه رفت
[ترجمه ترگمان] اتوبوس در ایستگاه توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: made or created through the efforts of.

- a play by Shaw
[ترجمه دریا] یه نمایش توسط شاو
|
[ترجمه سید پوریا حسینی] نمایشی از شاو
|
[ترجمه گوگل] نمایشنامه ای از شاو
[ترجمه ترگمان] \"یه نمایش با\" شاو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: at or before a certain time.

- Get here by tomorrow.
[ترجمه سید پوریا حسینی] تا فردا اینجا باش.
|
[ترجمه گوگل] تا فردا بیا اینجا
[ترجمه ترگمان] فردا بیا اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: through the action or authority of.

- hit by a car
[ترجمه گوگل] برخورد با ماشین
[ترجمه ترگمان] یک اتومبیل به آن ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- sold by the agent
[ترجمه گوگل] توسط نماینده فروخته شد
[ترجمه ترگمان] به وسیله نماینده فروخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(7) تعریف: in accordance with.

- Play by the rules.
[ترجمه سید پوریا حسینی] طبق قوانین بازی کن.
|
[ترجمه گوگل] طبق قوانین بازی کنید
[ترجمه ترگمان] با قوانین بازی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(8) تعریف: within the period of time of; during.

- We will work by day.
[ترجمه سید پوریا حسینی] در طول روز کار خواهیم کرد.
|
[ترجمه گوگل] ما روز به روز کار خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان] ما روزانه کار خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(9) تعریف: in succession; after.

- We walked two by two.
[ترجمه گوگل] دو به دو راه افتادیم
[ترجمه ترگمان] دو نفر با هم قدم زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(10) تعریف: on behalf of.

- The father who worked hard did well by his family.
[ترجمه افشین گلچین] پدری که سخت کار می کرد ، به خوبی از عهده خانواده اش برآمد
|
[ترجمه گوگل] پدری که سخت کار می کرد خانواده اش را به خوبی انجام می داد
[ترجمه ترگمان] پدری که سخت کار می کرد خانواده اش را خوب اداره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(11) تعریف: according to (some unit of measure).

- He charges by the hour and sells by the pound.
[ترجمه گوگل] ساعتی شارژ می کند و به پوند می فروشد
[ترجمه ترگمان] او در طی یک ساعت هزینه های خود را به فروش می رساند و پوند می فروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(12) تعریف: in arithmetic, for multiplication of one number times another.

- multiplying three by six
[ترجمه گوگل] ضرب سه در شش
[ترجمه ترگمان] شماره سه را به شش ضرب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(13) تعریف: in arithmetic, for division of one number into another.

- dividing eighteen by two
[ترجمه گوگل] تقسیم هجده بر دو
[ترجمه ترگمان] که هیجده تا دو را از هم جدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
عبارات: by and by, by and large
(1) تعریف: at or on hand; nearby.

- a hospital close by
[ترجمه گوگل] یک بیمارستان نزدیک
[ترجمه ترگمان] بیمارستانی در نزدیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to and past a point of observation or reference.

- A train sped by.
[ترجمه گوگل] قطاری با سرعت
[ترجمه ترگمان] قطار به سرعت حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: past in time.

- the years gone by
[ترجمه گوگل] سال های گذشته
[ترجمه ترگمان] سال ها گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: by or beside; near.

- bystander
[ترجمه گوگل] تماشاچی
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: incidental; secondary.

- bylaw
[ترجمه گوگل] آیین نامه
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- byroad
[ترجمه گوگل] جاده ای
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. by a stroke of bad fortune
به خاطر بخت بد

2. by analogy
از طریق فراسنجی،تشبیها

3. by appointment only
فقط با قرار قبلی

4. by careful husbandry they lived through the drought
با صرفه جویی کامل خشکسالی را طی کردند.

5. by coincidence
برحسب تصادف،اتفاقا

6. by conversion, "all a is b" becomes "all b is a"
از طریق وارون سازی،((تمام الف عبارت است از ب)) می شود ((تمام ب عبارت است از الف)).

7. by cracky!
به خدا!،واقعا!،ای بابا!

8. by doing so, you escalate the problem!
با این کار مسئله را تشدید می کنی !

9. by doing that, he showed his true self
با آن عمل نهاد واقعی خود را نشان داد.

10. by drawing a few lines, he outlined the general plan of the house
با کشیدن چند خط طرح کلی خانه را رسم کرد.

11. by gestures or vocal communication
از طریق اشاره یا با ارتباط شفاهی

12. by golly, i didn't know that!
به خدا قسم،نمی دانستم !

13. by happenstance, nobody was home when the house collapsed
اتفاقا وقتی که خانه فرو ریخت هیچ کس منزل نبود.

14. by hard scrabbling he succeeded in pulling the cart out of the gutter
با تقلای سخت موفق شد گاری را از جوی بیرون بیاورد.

15. by heredity he is intelligent
او ارثا باهوش است.

16. by his evil deeds he stained his family name
با اعمال بد خود شهرت خانوادگی خود را لکه دار کرد.

17. by inheritance
از طریق وراثت،از مانداک،مانداکی

18. by installment
به طور قسطی

19. by means of repetition
از طریق تکرار

20. by my fay
به ایمانم قسم

21. by my reckoning . . .
طبق محاسبه ی من . . .

22. by not working hard enough you defeat your own wishes
با تنبلی کردن آرزوهای خودت را نقش برآب می کنی.

23. by political means
از طرق سیاسی

24. by prior arrangement
با قرار (توافق) قبلی

25. by reason of insanity
به خاطر جنون

26. by stealth
به طور مخفی،نهانکارانه

27. by the age of fifty his celebrity was worldwide
در سن پنجاه سالگی شهرت او جهانگیر شده بود.

28. by the age of twenty he had attained full size
در بیست سالگی به رشد کامل رسید.

29. by the authority vested in me. . .
بنا به اختیاراتی که به من داده شده است. . .

30. by the friends they keep you shall know the texture of men's souls
خصوصیات روحی مردم را از روی بررسی دوستانی که دارند خواهی شناخت.

31. by the grace of god
به یاری خدا،انشاالله

32. by the method hereinafter described
به روشی که در زیر تشریح شده

33. by the powers vested in him
بنابه اختیاراتی که به او تفویض شده است

34. by the vote of the people
طبق رای مردم

35. by the way, did you bring my book?
راستی،کتابم را آوردی ؟

36. by the way, how is the latest arrival?
راستی حال نوزاد چطوره ؟

37. by then the bus had gone
تا آن موقع اتوبوس رفته بود.

38. by then, i will have finished this book
تا آن هنگام این کتاب را تمام کرده ام.

39. by what right?
به چه حقی ؟

40. by what warranty has he assumed such powers?
به چه مجوزی چنین اختیاراتی را در دست گرفته است ؟

41. by whose order?
به دستور چه کسی ؟

42. by your permission
با اجازه ی شما

43. by (all) odds
بدون شک،حتما،هر طور شده

44. by (or down by) the head
(کشتیرانی) در حالیکه سینه ی کشتی بیشتر در آب فرورفته است تا عقب آن

45. by (or in) easy stages
1- هر دفعه بخش کوتاهی از سفر را پیمودن،کم کم سفر کردن 2- مرحله به مرحله عمل یا کار کردن،بی شتاب عمل کردن

46. by (or in) virtue of
به خاطر،به واسطه ی،بنابر،طبق

47. by a head
(در اندازه گیری درازا) یک سرو گردن

48. by a nose
1- (مسابقه ی اسبدوانی و غیره) به طول یک پوزه،به درازی بینی اسب 2- به مقدار کم،با امتیاز یا فاصله ی کمی،با کمی تفاوت

49. by all manner of means
البته،حتما،هرطور که شده،به هرطریق

50. by all means
حتما،البته،مسلما،هر جور که شده،از هر طریق

51. by and by
1- (مهجور) فورا 2- به زودی،پس از اندکی 3- دیر یا زود،باالمال

52. by and large
به طور کلی،از هر نظر،کم و بیش

53. by and large
تقریبا،کم و بیش،به طور کلی

54. by any chance
تصادفا،اتفاقا

55. by any manner of means
1- اصلا،به هیچ وجه 2- به هر صورت،به هر طریق

56. by any means
از هر راهی،به هر طریق،هر طور که شده

57. by chance
تصادفا،اتفاقا،الله بختی

58. by choice
به دلخواه خود،با گزینش فردی

59. by commission (or on commission)
برحسب کارمزد،حق العمل کاری

60. by common (or mutual) consent
با رضایت همگان (یا طرفین)

61. by comparison
در مقایسه،در همسنجی،مقایستا،در مقام مقایسه

62. by considerable
(امریکا - محلی) به تعداد زیاد،به مقدار زیاد

63. by contraries
(قدیمی) برخلاف انتظار

64. by contrast, in contrast
در مقابل،در عوض،از سوی دیگر

65. by degrees
کم کم،به درجات

66. by design
عمدا،تعمدا،خودخواسته،آگاهانه،از روی نقشه ی قبلی

67. by fair means or foul
هرطور که شده،از هر طریق که بشود

68. by far (or far and away)
به مقدار قابل ملاحظه،تا میزان زیاد،بسیار

69. by fits and starts
دارای دوران فعالیت شدید و سپس دوران آرامش

70. by fits and starts
(با) فعالیت شدید و منقطع

مترادف ها

فرعی (صفت)
inferior, by, accessory, accessorial, subsidiary, secondary, ancillary, subordinate, derivative, additional, adjunct, tributary, subaltern, petty, sideway, extrinsic, extraneous

در کنار (قید)
by, beside, alongside, besides, ashore, sidelong

پیرامون (قید)
about, by, around

کنار (قید)
by, besides

از پهلو (قید)
by, sidewards, besides

از نزدیک (قید)
by

درجه دوم (قید)
by

توسط (حرف اضافه)
by, via, per

بوسیله (حرف اضافه)
of, with, by, via, per

بدست (حرف اضافه)
by

بتوسط (حرف اضافه)
by

از کنار (حرف اضافه)
off, by

از پهلوی (حرف اضافه)
by

از (حرف اضافه)
in, from, of, by

با (حرف اضافه)
in, about, with, by, against, together with, cum, mid, per

نزدیک (حرف اضافه)
in, about, at, by, near, beside

پهلوی (حرف اضافه)
at, by

بواسطه (حرف اضافه)
from, by, through, for, thru, because of, out of

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Belarus
موضوع: مکان و موقعیت
مخفف کشور بلاروس

تخصصی

[ریاضیات] طبق، بنا به، روش، با، از طریق، به وسیله ی

انگلیسی به انگلیسی

• from the hand of, from the mind of; with; on, in
near
before long; secondary issue; draw
before long; secondary issue; draw
secondary, incidental
if something is done by a person or thing, that person or thing does it.
if you achieve one thing by doing another thing, your action enables you to achieve the first thing.
by is used to say how something is done.
if you say that a book, a piece of music, or a painting is by someone, you mean that they wrote it or created it.
something that is by something else is beside it and close to it.
if something passes by you, it moves past without stopping.
if you stop or come by someone's house, you visit them; used in informal american english.
if something happens by a particular time, it happens at or before that time.
if you are by yourself, you are alone. if you do something by yourself, you do it without anyone helping you.
things that are made or sold by the million or by the dozen are made or sold in those quantities.
you use by in expressions such as `day by day' to say that something happens gradually.
if something increases or decreases by a particular amount, that amount is gained or lost.
if you hold someone or something by a particular part of them, you hold that part.

پیشنهاد کاربران

( بیان روش ) طبق
💠 There will be one punch list by subsystem.
فرعی، در کنار، پیرامون، کنار، از پهلو، از نزدیک، درجه دوم، توسط، بوسیله، بدست، بتوسط، از کنار، از پهلوی، از، با، نزدیک، پهلوی، بواسطه
حقوق : به موجب آن
by several: توسط
by several :توسط چندین. . . .
بلکه
اگر قبل از ضمایر انعکاسی و تاکیدی حرف اضافة by به کار رفته باشد، معنی خود و یا به تنهایی را می رساند
By myself: من خودم، به تنهایی
کنار نزدیک اطراف .
وسیله ای یا جانداری که این اطراف باشد
. . . . . . . . .
تعجب می کنم چرا این همه آدم باید یک سری معانی تکراری را باز هم بنویسند. بعد از مطالعه این همه معنی و نظر، رفتم و فرهنگ کمبریج را باز کردم تا به نتیجه برسم.
بای با دو جایگاه دستوری استفاده می شود: به عنوان حرف اضافه و قید.
...
[مشاهده متن کامل]

تقریبا همه کاربران همان حرف اضافه را ترجمه کرده اند.
اما معنای قیدی:
اگر بای در ابتدای جمله و قبل از زمانی به کار برده شود، به معنای لحظه ی پیش از رخداد چیزی است. در واقع دو رخداد یا action وجود دارد که یکی پیش از دیگری اتفاق افتاده است.
He would be here by Monday
او پیش از دوشنبه اینجا خواهد بود.
the man had died by the time the ambulance arrived.
مرد پیش از ورود آمبولانس فوت کرد.
By 6:00 p. m I will come over.
تا قبل از ساعت شش عصر می آیم.
در واقع معادل when هم میشه ازش استفاده کرد.
اگر مفید بود لطفا لایک کنید 🙏🏼💙

[هنر]
به هنرمندیِ ، با هنرمندیِ
برای قسم نیز استفاده میگرد.
by your mother
جان مادرت. قسم میدم تو رو به جون مادرت.
I can tell by your eyebrows that you're Turkish : از روی ابروهات میتونم بگم که ترک هستی
1. With
2. Next to
Subject 1 By Subject2
( بحث - گفتگو - نوشته - اثر - کتاب - . . . ) ( 1 ) ( توسط - از - نوشته ی - . . . ) ( 2 )
harry potter by jk rowling - کتاب هری پاتر نوشته ی جی. کی. رولینگ
philosophy by john rogers - بحث فلسفه با جان راجرز
معنی اشتباه زیاد گفتین بالا🔝
هر معنی رو با ی جمله میگم که درکش کنید
1با they kill him by axe انها با تبر کشتنش
2پیش کناره i need you by my side میخام کنارم باشی
3تا در این معنا باید یه وقتی بعدش بیات مثل they'll reach by evening
...
[مشاهده متن کامل]

اونا تا شب می رسن
Never give up be just be man

از جانب
از سوی
از طرف
به نیابت از
در برخی متون به معنی "که"
پیرامون
کنار
نزدیک
با
بوسیله
توسط
اطراف
بر خلافِ. . .
به وجود آمدن - ساخته شدن - درست شدن
it's by sb
. . . به موجب. . . ، . . . به دلیل. . . ، . . . به علت. . . ؛
مثل:
In 2013, a transmission network's capability to carry HDTV resolution
was limited "by" internet speeds
در سال 2013، توانایی یک شبکه ی انتقال برای جابجایی رزولوشن HDTV
"به دلیل" سرعت اینترنت محدود شد
با روزهای هفته میتونه بیاد. . .
By friday. . . تا جمعه
در کتاب کانون زبان reach 2
beside; very near
توسطه
با
و یه معنی دیگه هم میده مثلا میگیم تا شب
مثال I start now i think i can finish it by evening
من الان شروع میکنم فک کنم تا شب تموم کنم.
از طریق
شاید معادل دقیقی نباشه، ولی در بعضی جملات از نظر مفهومی میشه "از طریق" معنا کرد.
the non - integer PID controllers were developed by hybridizing with T1FLCs;
کنترل کننده های PID غیرصحیح از طریق هیبرید کردن با T1FLC ها توسعه داده شدند.
تا قبل از
eg : you should come back by the dark
باید تا قبل از تاریکی برگردی
by
به تفکیک، بر اساس
Presidential Election by County
انتخابات ریاست جمهوری به تفکیک شهرستان
درجملات مختلف ۴ مدل معنی دارد . . . . . . . ۱. توسط. . . . . ۲ با. . . . . . . . ۳ از. . . . . . . ۴ بوسیله
برحسب
با
Reach2: Beside; very near
معنی در را می دهد.
مثلا اتاق سه در چهار متر.
a room that three meters by four meters
با اختلاف
کناره
با، تا، به وسیله، نزدیک به
این واژه همریشه با ( با ) در زبان فارسی می باشد ( نیاهندواروپایی bhi )
تقریباً، حدود، تا. .
به منظور
( بیان وسیله یا عامل ) به وسیله ی. . . . . . . . learning english is by copying kind of like a child
واژه ی by انگلیسی همان تغییر یافته "با" فارسی است.

تا ( مقدار )
It cause VDDL to be lowered by VDD.
این باعث می شود VDDL تا ( مقدار ) VDD کاهش یابد.

معنی قبل هم میده
By 2020
تا قبل از سال ۲۰۲۰
By the time
تا قبل از این زمان
By next friday
تا قبل از جمعه هفته آینده

By winter
تا قبل از زمستان
By Friday
تا قبل از جمعه
بخاطر - به دلیل
به مقدار - به میزان

تا
. To reduce the transition temperature by 4�C requires 0. 4M NaF
برای کاهش دمای انتقال تا 4 درجه سانتی گراد به 0. 4 مولار NaF نیاز است.
از نظر، از دید، از لحاظ و غیره.
The concept of perfectivity is by nature alien to the present
By the 1920s= تا اوخر دهه ی ۱۹۲۰
By 1920= در سال ۱۹۲۰
با، تا
beside ; very near and nex to . یعنی کنار و بسیار یا خیلی نزدیک مثل اینکه یک درخت خیلی نزدیک به صندلی باشد . 😄
به موجب، بر طبق ، به کمک
1 برحسب
2 به قلمِ، اثرِ، نوشته ی، نگاشته ی، نبشته ی، تالیفِ
A book by Adam Brown : کتابی به قلم/نوشته ی آدام براون
3 از سوی، از طرف، از جانب
constraint by the legislature = فشار از طرف قوه مقننه
...
[مشاهده متن کامل]

any violence by people earns them the name of outlaws : هرگونه خشونت از جانب مردم لقب قانون شکن را برای ایشان به ارمغان می آورد.

طبق، براساس
تا قبل از /هنگام استفاده برای ربط در جمله

one by one یکی بعد از دیگری / یکی یکی
با. به همراه
در، به وسیله
به وسیله ی
با استفاده از - در جریان
تحتِ عنوانِ. . . ، ذیلِ. . .
( By ( prep به معنای در کنار، پیرامون، از پهلو میشع
Beside; very near

Beside; very near
اثر. از کنار
کنار . نزدیک
توسط . . .
مثال:
By Sarah Morgan
به وسلیه. . . . . . به دست آمدن
The best way to learn is by experience
بهترین را برای یادگیری به وسیله تجربه به دست می آید.
دَمِ ( جایی ) !
He was standing by the door
دمِ در ایستاده بود !
beside, very near
ذیل
اصولا. ب واسطه ی
به خاطر
از لحاظ
The largest mall by area is the Dubai Mall
اثر - بوسیله - توسط
به کمک ، با کمک
از راه ، به روش
به واسطه
بر اساسِ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٧٢)

بپرس