Hamed

Hamed خدایا مرا به اندازه یک چشم بر هم زدن، به خودم وامگذار. : )

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



fair١٥:١٠ - ١٤٠٠/١١/١٠صفت: بور ، روشن، بلوند منصف، منصفانه، عادل نسبتا خوب، قابل قبول، رضایت بخش جذاب، خوش قیافه ، زیبا هوای مطلوب ، مساعد نسبتا زیاد اسم: بازار مکاره، ... گزارش
32 | 0
pilot١٤:٣٦ - ١٤٠٠/٠٩/٠٢منظورم هواپیماست . نه خدا پیما 😅گزارش
12 | 0
copilot١٤:٣٥ - ١٤٠٠/٠٩/٠٢تصحیح میکنم:کمک خلبان یا خلبان دومگزارش
9 | 0
copilot١٥:١٢ - ١٤٠٠/٠٨/٢٥کمک خلبان با خلبان دوم کسی که به خلبان کمک میکندگزارش
7 | 0
pilot١٤:٥٣ - ١٤٠٠/٠٨/٢٥خلبان کسی که خدا پیما را کنترل میکندگزارش
7 | 1
female١٤:٤٠ - ١٤٠٠/٠٨/٢٥female: مونث girl or woman: زن یا دخترگزارش
12 | 1
interview١٤:٣١ - ١٤٠٠/٠٨/٢٥مصاحبه پرسیدن سوال در دیدارگزارش
14 | 1
enormous١٥:٤٥ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣بسیار بزرگگزارش
14 | 0
move away١٤:٥٠ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣هجرت کردن _مهاجرتگزارش
16 | 1
اپادا١٤:٤١ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣شخصی که به خدا توکل کردهگزارش
12 | 0

فهرست جمله های ترجمه شده



by١٤:٥٢ - ١٤٠٠/٠٩/٠٧
• We travel by rail.
ما با قطار سفر میکنیم
16 | 1
by١٤:٥٢ - ١٤٠٠/٠٩/٠٧
• the trees by the path
درخت های کنار جاده
21 | 2
weird١٤:١٣ - ١٤٠٠/٠٩/٠٧
• He says a lot of weird things.
او چیز های عجیبی میگوید
12 | 1
weird١٤:٠٥ - ١٤٠٠/٠٩/٠٧
• It was weird that the lights were all on but no one answered the door.
عجیب بود که چراغ ها روشن بودند اما کسی جواب در زدن را نمیداد
7 | 2
interview١٤:٣٤ - ١٤٠٠/٠٨/٢٥
• She didn't think her interview went well, but she still got the job.
او فکر نمی کرد مصاحبه اش خوب باشد اما او توانست کار را بگیرد
14 | 1
bubble١٤:٤٩ - ١٤٠٠/٠٨/١٦
• bubbles made from soap
حباب های از صابون ساخته شده
30 | 1
bubble١٤:٤٨ - ١٤٠٠/٠٨/١٦
• bubbles in the boiling water
حبابها در اب جوشیده شده
28 | 1
give up١٤:٢٦ - ١٤٠٠/٠٨/١٦
• I can't answer that puzzle; I give up.
من نمیتونم اون پازل رو حل کنم. تسلیم میشم.
16 | 1