افشین گلچین

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
indicated٢٢:٢١ - ١٤٠٠/٠٧/٢٩نشان داده شده ، اشاره شده است ؛ نشان داد ؛ تفکیک شده؛ تعیین شدهگزارش
23 | 0
getting١٢:٥٢ - ١٤٠٠/٠٧/٢١۱ـ درنقش. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اسم معنی. . . . . . گرفتن. . . . . شدن. . . . . . . . . . there are three methods of getting rich ... گزارش
12 | 1
methylcobalamin١٦:٢١ - ١٤٠٠/٠٧/١١ویتامین موجود در غذاهای با منشاء حیوانی مانند جگر ، ماهی و تخم مرغ که کمبود آن می تواند باعث کم خونی خطرناک شود. این شامل یک گروه سیانید متصل به اتم ... گزارش
2 | 0
nuous١٠:٣٠ - ١٤٠٠/٠٧/٠٧کلمه که به nuous ختم می شود Nuous Total Number of words Ending with Nuous found =9 Nuous comprises of 5 letters. Below are Total 9 words Ending with ... گزارش
0 | 0
leap of faith٠٠:٣٧ - ١٤٠٠/٠٧/٠٦با ایمان قدم برداشتن . . . با ایمان حرکت کردن. . . . . . . . . اگر یک قدم با ایمان بردارید ، کاری را انجام می دهید حتی اگر مطمئن نیستید که درست است ی ... گزارش
5 | 1
forever٢٠:٠٥ - ١٤٠٠/٠٧/٠٣"I haven't seen you in forever" "I haven't seen you forever"?. . . . . is not correct ( because of course in reality you have seen that person be ... گزارش
0 | 1
by١٨:٥٩ - ١٤٠٠/٠٧/٠١درجملات مختلف ۴ مدل معنی دارد . . . . . . . ۱. توسط. . . . . ۲ با. . . . . . . . ۳ از. . . . . . . ۴ بوسیلهگزارش
7 | 0
invigorated٢٢:٥١ - ١٤٠٠/٠٦/٣٠. . نیرومند و تقویت شده . . . . . سرحال امده. . . . . . . . سرحال شدهگزارش
5 | 0
straightthrough١٨:٣٠ - ١٤٠٠/٠٦/٢٩سراسر از اغاز تا انتها. . . . . . . یک کله. . . . . . . بی مکث . بی درنگ . بی وقفهگزارش
2 | 0
as much as١٧:٤٧ - ١٤٠٠/٠٦/٢٩آنقدر که. . . . . . به اندازه ای که. . . . . تا آن اندازه که. . . . . .گزارش
16 | 0
OF٢١:٥٢ - ١٤٠٠/٠٦/٢٣نسبت به:. . . . . . . . فرزند شما از بقیهٴ همکلاسی هایش زرنگ تر است. . . . . از سویِ؛ از جانبِ؛ از طرف. . . . . . . . How clever of you to buy choc ... گزارش
7 | 0
OF٢١:٠٥ - ١٤٠٠/٠٦/٢٣از جهتِ؛ از حیث؛ از لحاظِ؛ از نظرِ:. . . . . . . - She is hard of hearing به سبب؛ به علتِ؛ به جهتِ:. . . . . . . . . . . . He died of a serious wound ... گزارش
16 | 0
از١٦:٢٩ - ١٤٠٠/٠٦/٢٣۱. نشان دهندۀ ابتدای مکان: ◻︎ از دور به دیدار تو اندرنگرستم / مجروح شد آن چهرۀ پرحسن و ملالت ( ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۸۳ ) ، از تهران تا اصفهان. ... گزارش
2 | 0
فهرست جمله های ترجمه شده
make time١٢:٥٤ - ١٤٠٠/٠٧/٢٨
• Before leaving the city, be sure to make time for a shopping trip.
قبل از ترک شهر ، حتماً برای یک سفر خرید وقت بگذارید2 | 1
functioning٢٠:٢١ - ١٤٠٠/٠٧/٢٧
• Flights in and out of Taipei are functioning normally again.
پروازهای داخل و خارج از تایپه دوباره عادی عمل می کنند2 | 0
ahead of time١٩:٥١ - ١٤٠٠/٠٧/٢٥
• I have to finish the task ahead of time.
من باید کار را زودتر از موعد به پایان برسانم16 | 0
clog up١٧:٤٣ - ١٤٠٠/٠٧/٢١
• Too much fatty food will make your arteries more likely to clog up.
خوردن غذاهای چرب زیاد باعث مسدود شدن عروق می شود.0 | 0
leap٠٠:٤٨ - ١٤٠٠/٠٧/٠٦
• Take a leap of faith and trust them.
یک قدم با ایمان بردارید و به آنها اعتماد کنید.5 | 1
by١٨:٥١ - ١٤٠٠/٠٧/٠١
• The father who worked hard did well by his family.
پدری که سخت کار می کرد ، به خوبی از عهده خانواده اش برآمد7 | 1
second thought١٤:٤٦ - ١٤٠٠/٠٧/٠١
• On second thought, she rejected his marriage proposal to finish college.
پس از تأمل مجدد, او پیشنهاد ازدواج خود را برای پایان دادن به کالج رد کرد0 | 0
as soon as١٤:١٦ - ١٤٠٠/٠٧/٠١
• As soon as we can afford it, we'll move out to the suburbs.
به محض اینکه بتوانیم هزینه آن را تامین کنیم ، به حومه شهر نقل مکان می کنیم.0 | 0
sweated٢٣:١٨ - ١٤٠٠/٠٦/٣٠
• A week's work sweated 6 pounds off him.
یک هفته کار 6 پوند وزن از او کم کرد2 | 0
intent١٨:٤٢ - ١٤٠٠/٠٦/١٩
• I was so intent on getting there on time that I didn't notice how fast I was driving.
آنقدرمتمرکزبودم برای رسیدن به انجا سرموقع که متوجه نشدم که چقدر سریع داشتم رانندگی می کردم5 | 0
agreeable٢٠:١٥ - ١٤٠٠/٠٥/٢٤
• I'm agreeable to her decision because I know she's thought it through very carefully.
من با تصمیم او موافقم زیرا می دانم که او با دقت به این موضوع فکر کرده است.2 | 0
strike١٩:٣٠ - ١٤٠٠/٠٥/٢٠
• She struck the intruder a heavy blow with a metal pipe.
او با یک لوله فلزی ضربه ای سنگین به متجاوز وارد کرد18 | 1