افشین گلچین

افشین گلچین

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



fight off٢٢:٣٨ - ١٤٠٠/٠٧/٢٩عقب راندن ، دفع کردن ،گزارش
9 | 0
indicated٢٢:٢١ - ١٤٠٠/٠٧/٢٩نشان داده شده ، اشاره شده است ؛ نشان داد ؛ تفکیک شده؛ تعیین شدهگزارش
23 | 0
improve١٤:٤٣ - ١٤٠٠/٠٧/٢٨دراکثرمواقع. . . . . . . بهتر کردن یا شدنگزارش
5 | 0
دایر٢٠:٤١ - ١٤٠٠/٠٧/٢٧در حال فعالیت، برقرارگزارش
2 | 1
make sure١٢:١٨ - ١٤٠٠/٠٧/٢٧خاطر جمع کردنگزارش
5 | 0
experience٢٠:٥٩ - ١٤٠٠/٠٧/٢٢( سختی یا درد و غیره ) کشیدنگزارش
2 | 1
getting١٢:٥٢ - ١٤٠٠/٠٧/٢١۱ـ درنقش. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اسم معنی. . . . . . گرفتن. . . . . شدن. . . . . . . . . . there are three methods of getting rich ... گزارش
12 | 1
higher١٦:٤٤ - ١٤٠٠/٠٧/١٥بلند تر، بالاتر، بیشترگزارش
7 | 0
methylcobalamin١٦:٢١ - ١٤٠٠/٠٧/١١ویتامین موجود در غذاهای با منشاء حیوانی مانند جگر ، ماهی و تخم مرغ که کمبود آن می تواند باعث کم خونی خطرناک شود. این شامل یک گروه سیانید متصل به اتم ... گزارش
2 | 0
taken care of١٩:١٣ - ١٤٠٠/٠٧/١٠مورد رسیدگی قرارگرفته. . . . . . مراقبت شدهگزارش
7 | 0
be supposed to do١١:٥٨ - ١٤٠٠/٠٧/٠٧قرار است انجام شودگزارش
5 | 0
be supposed to be١١:٥٨ - ١٤٠٠/٠٧/٠٧قرار است باشدگزارش
5 | 0
nuous١٠:٣٠ - ١٤٠٠/٠٧/٠٧کلمه که به nuous ختم می شود Nuous Total Number of words Ending with Nuous found =9 Nuous comprises of 5 letters. Below are Total 9 words Ending with ... گزارش
0 | 0
leap of faith٠٠:٣٧ - ١٤٠٠/٠٧/٠٦با ایمان قدم برداشتن . . . با ایمان حرکت کردن. . . . . . . . . اگر یک قدم با ایمان بردارید ، کاری را انجام می دهید حتی اگر مطمئن نیستید که درست است ی ... گزارش
5 | 1
albeit١٤:٠٧ - ١٤٠٠/٠٧/٠٥البته. . . . . . . . . همان البته خودمان در زبان پارسیگزارش
21 | 1
emotion٢٢:٣٨ - ١٤٠٠/٠٧/٠٤احساس قوی. . . . . . هیجانیگزارش
2 | 1
so as١٨:٠٣ - ١٤٠٠/٠٧/٠٤به طوری که ، به روشی کهگزارش
0 | 0
forever٢٠:٠٥ - ١٤٠٠/٠٧/٠٣"I haven't seen you in forever" "I haven't seen you forever"?. . . . . is not correct ( because of course in reality you have seen that person be ... گزارش
0 | 1
several٢٢:٢٧ - ١٤٠٠/٠٧/٠٢Adjective 1 - مجزا. . . . جدا 2 - چندین، چندگزارش
5 | 0
leave in٢٠:٠٧ - ١٤٠٠/٠٧/٠٢گذاشتن درگزارش
2 | 0
be sure of oneself١٨:٥٤ - ١٤٠٠/٠٧/٠٢از خود مطمئن باشگزارش
2 | 0
should١٦:٣٧ - ١٤٠٠/٠٧/٠٢There is no gerund after "should"گزارش
7 | 0
by١٨:٥٩ - ١٤٠٠/٠٧/٠١درجملات مختلف ۴ مدل معنی دارد . . . . . . . ۱. توسط. . . . . ۲ با. . . . . . . . ۳ از. . . . . . . ۴ بوسیلهگزارش
7 | 0
mami١٥:٢٣ - ١٤٠٠/٠٧/٠١مامانی. . .گزارش
9 | 0
second thought١٤:٤٤ - ١٤٠٠/٠٧/٠١پس از تأمل دوباره. . . . . On second thoughtگزارش
7 | 1
second thought١٤:٤٠ - ١٤٠٠/٠٧/٠١درمورد چیزی دوباره فکرکردن. . . . . . .گزارش
7 | 1
invigorated٢٢:٥١ - ١٤٠٠/٠٦/٣٠. . نیرومند و تقویت شده . . . . . سرحال امده. . . . . . . . سرحال شدهگزارش
5 | 0
case١٢:٤٠ - ١٤٠٠/٠٦/٣٠قضیهگزارش
2 | 0
disproven٢٠:١٥ - ١٤٠٠/٠٦/٢٩نادرست اثبات شده. . . . . نادرست نشان داده شدهگزارش
2 | 0
straightthrough١٨:٣٠ - ١٤٠٠/٠٦/٢٩سراسر از اغاز تا انتها. . . . . . . یک کله. . . . . . . بی مکث . بی درنگ . بی وقفهگزارش
2 | 0
as much as١٧:٤٧ - ١٤٠٠/٠٦/٢٩آنقدر که. . . . . . به اندازه ای که. . . . . تا آن اندازه که. . . . . .گزارش
16 | 0
inspired١٦:٣٦ - ١٤٠٠/٠٦/٢٥برگیری، برداشت، برگرفتن از، برگرفتهگزارش
9 | 0
sight١٦:١٥ - ١٤٠٠/٠٦/٢٥دیدن. . . . مشاهده. . . . . . روئیتگزارش
2 | 1
disturbed١٥:٤٤ - ١٤٠٠/٠٦/٢٥به هم ریخته. . . . مختل شده. . . . . . اشفته شدهگزارش
9 | 0
brilliant١٥:٠٨ - ١٤٠٠/٠٦/٢٥فوق العاده. . . . . . . . خیره کننده. . . . . . . . درخشانگزارش
7 | 0
wanting٢٢:٤٧ - ١٤٠٠/٠٦/٢٤تمایلگزارش
5 | 1
blessed with٢٢:٤٢ - ١٤٠٠/٠٦/٢٤خوش شانس داشتنگزارش
2 | 1
blessed٢٢:٤٢ - ١٤٠٠/٠٦/٢٤خوش شانس داشتنگزارش
2 | 1
with٢٢:٣٣ - ١٤٠٠/٠٦/٢٤دربارۀ؛ درموردِ؛ در خصوصِ؛ راجع به.گزارش
51 | 1
OF٢١:٥٢ - ١٤٠٠/٠٦/٢٣نسبت به:. . . . . . . . فرزند شما از بقیهٴ همکلاسی هایش زرنگ تر است. . . . . از سویِ؛ از جانبِ؛ از طرف. . . . . . . . How clever of you to buy choc ... گزارش
7 | 0
OF٢١:٠٥ - ١٤٠٠/٠٦/٢٣از جهتِ؛ از حیث؛ از لحاظِ؛ از نظرِ:. . . . . . . - She is hard of hearing به سبب؛ به علتِ؛ به جهتِ:. . . . . . . . . . . . He died of a serious wound ... گزارش
16 | 0
از١٦:٢٩ - ١٤٠٠/٠٦/٢٣۱. نشان دهندۀ ابتدای مکان: ◻︎ از دور به دیدار تو اندرنگرستم / مجروح شد آن چهرۀ پرحسن و ملالت ( ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۸۳ ) ، از تهران تا اصفهان. ... گزارش
2 | 0
safely٢٢:٣٠ - ١٤٠٠/٠٦/٢١با خیال راحت. . . .گزارش
7 | 1
safely٢٢:٢٣ - ١٤٠٠/٠٦/٢١بسلامت، بطورایمنگزارش
7 | 0
please٢٠:٣٢ - ١٤٠٠/٠٦/٢١دل خواستن، خوش آمدن، میل کردن،گزارش
12 | 1
see٢٣:٤٧ - ١٤٠٠/٠٦/٢٠پی بردن، درک کردن، متوجه شدنگزارش
5 | 0
that٢٣:٣١ - ١٤٠٠/٠٦/٢٠اینکه، آنکه تا اینکه، تا آنکه از اینکه، از آنکهگزارش
14 | 1
داشتن١٣:٥١ - ١٤٠٠/٠٦/٢٠کردن. . . . . الان دارم به ان جا می رومگزارش
0 | 0
seem like٢٢:٤٣ - ١٤٠٠/٠٦/١٩شبیه به نظررسیدنگزارش
5 | 0
intent١٨:٣١ - ١٤٠٠/٠٦/١٩intent on تمرکز کامل بر. . . . . . . متمرکز برگزارش
9 | 0

فهرست جمله های ترجمه شده



make time١٢:٥٤ - ١٤٠٠/٠٧/٢٨
• Before leaving the city, be sure to make time for a shopping trip.
قبل از ترک شهر ، حتماً برای یک سفر خرید وقت بگذارید
2 | 1
functioning٢٠:٢١ - ١٤٠٠/٠٧/٢٧
• Flights in and out of Taipei are functioning normally again.
پروازهای داخل و خارج از تایپه دوباره عادی عمل می کنند
2 | 0
ahead of time١٩:٥١ - ١٤٠٠/٠٧/٢٥
• I have to finish the task ahead of time.
من باید کار را زودتر از موعد به پایان برسانم
16 | 0
clog up١٧:٤٣ - ١٤٠٠/٠٧/٢١
• Too much fatty food will make your arteries more likely to clog up.
خوردن غذاهای چرب زیاد باعث مسدود شدن عروق می شود.
0 | 0
leap٠٠:٤٨ - ١٤٠٠/٠٧/٠٦
• Take a leap of faith and trust them.
یک قدم با ایمان بردارید و به آنها اعتماد کنید.
5 | 1
by١٨:٥١ - ١٤٠٠/٠٧/٠١
• The father who worked hard did well by his family.
پدری که سخت کار می کرد ، به خوبی از عهده خانواده اش برآمد
7 | 1
second thought١٤:٤٦ - ١٤٠٠/٠٧/٠١
• On second thought, she rejected his marriage proposal to finish college.
پس از تأمل مجدد, او پیشنهاد ازدواج خود را برای پایان دادن به کالج رد کرد
0 | 0
as soon as١٤:١٦ - ١٤٠٠/٠٧/٠١
• As soon as we can afford it, we'll move out to the suburbs.
به محض اینکه بتوانیم هزینه آن را تامین کنیم ، به حومه شهر نقل مکان می کنیم.
0 | 0
sweated٢٣:١٨ - ١٤٠٠/٠٦/٣٠
• A week's work sweated 6 pounds off him.
یک هفته کار 6 پوند وزن از او کم کرد
2 | 0
intent١٨:٤٢ - ١٤٠٠/٠٦/١٩
• I was so intent on getting there on time that I didn't notice how fast I was driving.
آنقدرمتمرکزبودم برای رسیدن به انجا سرموقع که متوجه نشدم که چقدر سریع داشتم رانندگی می کردم
5 | 0
agreeable٢٠:١٥ - ١٤٠٠/٠٥/٢٤
• I'm agreeable to her decision because I know she's thought it through very carefully.
من با تصمیم او موافقم زیرا می دانم که او با دقت به این موضوع فکر کرده است.
2 | 0
strike١٩:٣٠ - ١٤٠٠/٠٥/٢٠
• She struck the intruder a heavy blow with a metal pipe.
او با یک لوله فلزی ضربه ای سنگین به متجاوز وارد کرد
18 | 1