district attorney

/ˈdɪˌstrɪktəˈtɜːrni//ˈdɪstrɪktəˈtɜːni/

(حقوق) بازپرس بخش، بازپرس بخش قضایی

جمله های نمونه

1. The district attorney said if McVeigh is given the death penalty and his conviction is upheld on appeal, the state prosecution would become moot.
[ترجمه گوگل]دادستان منطقه گفت اگر مک وی به اعدام محکوم شود و محکومیت او در دادگاه تجدید نظر تایید شود، پیگرد قانونی ایالتی مورد بحث قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]دادستان منطقه گفت که اگر مک وی مجازات اعدام را صادر کند و محکومیت وی به درخواست استیناف تایید شود، دادستان ایالتی می تواند مورد بحث قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The new district attorney has promised to fight police corruption.
[ترجمه گوگل]دادستان جدید منطقه قول داده است که با فساد پولیس مبارزه کند
[ترجمه ترگمان]دادستان ناحیه جدید قول داده است که با فساد پلیس مبارزه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is now the district attorney of San Francisco, Terence Hallinan.
[ترجمه گوگل]او اکنون دادستان منطقه سانفرانسیسکو، ترنس هالینان است
[ترجمه ترگمان]او اکنون معاون بازپرس بخش سان فرانسیسکو، ترنس Hallinan است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Deputy District Attorney Ed Nison said prosecutors would not comment on an ongoing case.
[ترجمه گوگل]اد نیسون، معاون دادستان منطقه گفت که دادستان در مورد یک پرونده در حال انجام اظهار نظر نمی کند
[ترجمه ترگمان]اد Nison، معاون دادستان منطقه، گفت که دادستان ها در مورد یک پرونده جاری اظهار نظر نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The district attorney has a videotape of you making that confession!
[ترجمه گوگل]دادستان منطقه یک نوار ویدئویی از شما دارد که این اعتراف را انجام می دهید!
[ترجمه ترگمان]دادیار یک نوار ویدیویی از شما دارد که آن را اعتراف می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ultimately, the district attorney dropped the charges in October 198
[ترجمه گوگل]در نهایت، دادستان منطقه در اکتبر 198 از اتهامات خود صرف نظر کرد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، دادستان منطقه این اتهامات را در اکتبر ۱۹۸ مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Lancaster County district attorney had been looking uncomfortable in recent days.
[ترجمه گوگل]دادستان منطقه لنکستر در روزهای اخیر ناخوشایند به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]دادستان ناحیه لنکستر در روزه ای اخیر ناراحت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Since taking over as district attorney last year, he has vowed to vigorously prosecute anyone who violently preys on streetwalkers.
[ترجمه گوگل]او از زمانی که در سال گذشته به عنوان دادستان منطقه انتخاب شد، قول داده است که هر کسی را که به خشونت در خیابان‌ها شکار می‌کند، به شدت تحت پیگرد قانونی قرار دهد
[ترجمه ترگمان]وی از زمان تصدی مقام دادستانی در سال گذشته، قول داده است که به شدت هر کسی را که به شدت از streetwalkers شکار می کند، تحت پی گرد قانونی قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dawson was earmarked as Reiner's successor as District Attorney.
[ترجمه گوگل]داوسون به عنوان جانشین رینر به عنوان دادستان منطقه تعیین شد
[ترجمه ترگمان]داوسون به عنوان جانشین Reiner به عنوان جانشین برگزیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their district attorney may not have seen reason to object, but they did.
[ترجمه گوگل]ممکن است وکیل منطقه آنها دلیلی برای اعتراض ندیده باشد، اما آنها متوجه شدند
[ترجمه ترگمان]ممکن است وکیل ناحیه آن ها دلیلی برای اعتراض نداشته باشد، اما آن ها این کار را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The District Attorney argued that Johnson has a violent streak and is a danger to society.
[ترجمه گوگل]دادستان منطقه استدلال کرد که جانسون یک دوره خشونت آمیز دارد و خطری برای جامعه است
[ترجمه ترگمان]دادستان منطقه مدعی شد که جانسون یک رگه خشونت دارد و برای جامعه خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The District Attorney at forty-four had the gaunt look of a man twenty years older.
[ترجمه گوگل]دادستان منطقه در چهل و چهار سال ظاهر ضعیف مردی بیست سال بزرگتر را داشت
[ترجمه ترگمان]دادستان منطقه در سن چهل و چهار سالگی ظاهر نحیف مردی را داشت که بیست سال از او بزرگ تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Steen is very good as the besieged district attorney and Theron just eats up the screen.
[ترجمه گوگل]استین بسیار خوب است زیرا دادستان منطقه محاصره شده و ترون فقط صفحه را می خورد
[ترجمه ترگمان]شهر آستین بسیار خوب است، چون دادستان منطقه محاصره شده، مجددا پرده را می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was unable to reach the District Attorney of Norfolk County after your call yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز پس از تماس شما نتوانستم با دادستان ناحیه نورفولک تماس بگیرم
[ترجمه ترگمان]دیروز بعد از تماس شما نتوانسته بودم به دادستان ناحیه نورفولک، برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] دادستان

انگلیسی به انگلیسی

• prosecuting officer of a judicial district, attorney responsible for representing the state in the district courts
a district attorney is a lawyer who prosecutes criminal cases for the state or federal government in the united states.

پیشنهاد کاربران

دادستان بخش
۱ - دادستان ایالت مربوطه ( امریکا )
دادستان
بازرس قضایی
دادستان ناحیه ای ( در آمریکا )
دادستانِ بخش، دادستانِ ناحیه ای
بازپرس بخش قضایی

بپرس