collection

/kəˈlekʃn̩//kəˈlekʃn̩/

معنی: جمع اوری، اجتماع، مجموعه، گرد اوری، کلکسیون، وصول، گرداورد
معانی دیگر: گرد آوری، جمع آوری، جمع کردن، گردآورد، انباشتگی، توده، جمع شدگی، کپه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of collecting.
مترادف: accumulation, aggregation, assembly, gathering
مشابه: compilation, conglomeration, gather

(2) تعریف: a group of items of the same type, gathered for display or study.
مترادف: assemblage, assortment, compilation, group, set
مشابه: accumulation, album, anthology, array, bunch, cluster, corpus, heap, hoard, hodgepodge, jumble, pile, series, treasury, variety

- a coin collection
[ترجمه T@ra] یک مجموعه از سکه
|
[ترجمه Hosna] یک کلکسیون سکه
|
[ترجمه گوگل] یک مجموعه سکه
[ترجمه ترگمان] یک مجموعه سکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an art collection
[ترجمه گوگل] یک مجموعه هنری
[ترجمه ترگمان] یک مجموعه هنری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the gathering of money from members of a group.
مترادف: contribution, donation, oblation, offering
مشابه: alms, pledge, tithe

- The church took up a collection for the poor.
[ترجمه Alireza Nateghi] کلیسا مجموعه ای را برای فقرا درنظرگرفت
|
[ترجمه گوگل] کلیسا مجموعه ای را برای فقرا در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان] کلیسا مجموعه ای را برای فقرا برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a collection of antique relics
مجموعه ای از آثار عتیقه

2. a collection of arnold's poetry and criticism
مجموعه ی اشعار و نقدهای آرنولد

3. a collection of old coins will be on exhibition tomorrow
مجموعه ای از سکه های قدیمی فردا به نمایش گذاشته خواهد شد.

4. a collection of rugs
گردآورد (مجموعه ی) فرش های ایرانی

5. garbage collection
جمع کردن خاکروبه

6. infinitesimal collection
دسته ی بسخرد (نامتناهی)

7. the collection of automobile judgements from uninsured motorists
گردآوری جریمه های اتومبیل از رانندگان بدون بیمه

8. the collection of house rents
وصول کرایه ی خانه ها

9. the collection of signatures
گرد آوری امضا

10. the collection of tax monies
وصول وجوه مالیاتی

11. a stamp collection
گردآورد (کلکسیون) تمبر

12. an art collection
مجموعه ی آثار هنری

13. an impressive collection of short poems
مجموعه ای تحسین انگیز از اشعار کوتاه

14. an indescriminate collection of colored pictures
مجموعه ی قاتی پاتی از تصویرهای رنگی

15. an odd collection of contemporary paintings
مجموعه ی عجیب و غریبی از نقاشی های معاصر

16. dorothy has a collection of etched glass
دوروتی دارای یک مجموعه از ظروف شیشه ای منقوش است.

17. a new method of tax collection
شیوه ی جدید وصول مالیات

18. that philatelist sold his stamp collection
آن تمبر شناس مجموعه ی تمبرهای خود را فروخت.

19. to build up one's stamp collection
مجموعه ی تمبر خود را بزرگتر کردن

20. a building that shelters a rare collection of persian carpets
بنایی که مجموعه ی نادری از فرش های ایرانی در آن جا دارد

21. he succeeded in keeping his stamp collection entire and even to augment it
او موفق شد که مجموعه ی تمبر خود را بی کم و کاست حفظ کند و حتی بر آن بیافزاید.

22. Every Christmas we have a collection for a local charity.
[ترجمه گوگل]هر کریسمس مجموعه ای برای یک خیریه محلی داریم
[ترجمه ترگمان]هر کریسمس ما یک مجموعه خیریه محلی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. His collection of books is always on the increase.
[ترجمه گوگل]مجموعه کتاب های او همیشه در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]مجموعه کتاب های او همیشه در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. I forgot to put the rubbish out for collection this morning.
[ترجمه گوگل]امروز صبح فراموش کردم زباله ها را جمع آوری کنم
[ترجمه ترگمان]یادم رفت امروز صبح آشغال ها رو جمع و جور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The gallery hosts various exhibitions and a permanent collection.
[ترجمه گوگل]این گالری میزبان نمایشگاه های مختلف و مجموعه ای دائمی است
[ترجمه ترگمان]این گالری میزبان نمایشگاه ها و مجموعه دائمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. He has a collection of rare insect specimens.
[ترجمه دنیا ] او مجموعه ای از نمونه های حشرات نادر را دارد
|
[ترجمه Am] او مجموعه از حشرات نادر دارد
|
[ترجمه مهتاب] او مجموعه ای از گونه های حشرات کمیاب را دارد
|
[ترجمه گوگل]او مجموعه ای از نمونه های کمیاب حشرات دارد
[ترجمه ترگمان]او مجموعه ای از نمونه های حشرات نادر را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The Collection of 300 Tang Poems will be reprinted next month.
[ترجمه گوگل]مجموعه 300 شعر تنگ ماه آینده تجدید چاپ می شود
[ترجمه ترگمان]مجموعه ۳۰۰ حماسه تانگ در ماه آینده به چاپ خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. His collection of ancient pottery is turning one hundred pieces.
[ترجمه گوگل]مجموعه سفال های باستانی او در حال تبدیل شدن به صد قطعه است
[ترجمه ترگمان]مجموعه او از سفال باستانی به صد تکه تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جمع اوری (اسم)
accumulation, cumulation, muster, collection, hoarding, assemblage

اجتماع (اسم)
union, muster, collection, assemblage, meeting, aggregation, community, commonwealth, society, assembly, crowd, commonweal, milieu, turn-out

مجموعه (اسم)
complex, collection, scrapbook, almanac, set, anthology, chrestomathy, treasury, music book, reading book, set of series

گردآوری (اسم)
cumulation, collection, amassment, gathering, compilation

کلکسیون (اسم)
collection

وصول (اسم)
collection, recovery

گرداورد (اسم)
collection

تخصصی

[حسابداری] وصول
[کامپیوتر] جمع آوری .
[حقوق] وصول، گردآوری، مجموعه
[ریاضیات] گردآورده، دسته، گردایه، مجموعه، پرانتز، جمع آوری، گنجینه، وصول، گردآورد
[آمار] گردایه , مجموعه

انگلیسی به انگلیسی

• group of objects that have been collected; money collected from people; accumulation
a collection of things is a group of similar or related things.
collection is the act of collecting something from a place or from people.
a collection is also the organized collecting of money from people for charity, or the amount of money that is collected.

پیشنهاد کاربران

مجموعه
مثال: The museum has a vast collection of ancient artifacts.
موزه یک مجموعه بزرگ از اشیاء باستانی دارد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
the entire corpus of Shakespeare’s works
a corpus of
حالا برای هم معنی کلمه collection چی میتونیم بنویسیم؟
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : collect / collectivize
اسم ( noun ) : collectable / collection / collective / collectivism / collectivization / collector
...
[مشاهده متن کامل]

صفت ( adjective ) : collect /collectable / collected / collective / collectivist
قید ( adverb ) : collect / collectively

در واقع این کلمه به منظور مجموع هستش
کلکسیون وای چقد زحمت کشیدین همون رو فارسی نوشتن🙄🙄
مجموعه
A collection of guns we've got here
مجموعه ای از تفنگ اینجا داریم
صدقه
Put the garbage out for collection this morning
اینو من از یه کتابی خوندم
collection ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: جمع آوری
تعریف: در اصلاح نباتات، گردآوردی تمامی انواع زراعی و غیرزراعی یا غیراهلی یک گونۀ خاص برای مطالعه
A group of objects of a particular type that somebody has collected
مجموعه، کلکسیون
Like plz🙏🏻❤️
a group of objects of a particular type that sombody has collected
reach 4
story chapter 5

کلکسیون
group of objects of a particular type that sombody has collected
مجموعه🍁
جمع آوری کردن، گرفتن از همه
Collection از سه قسمت تشکیل شده:
1:col: که از واژه ی هندی اروپایی پیشین kom می آید که به معنی نزدیک می باشد.
2: lec از واژه ی هندی اروپایی پیشین leg می آید که به معنی جمع کردن می باشد. در لاتین legere می باشد. گوتیک: lisan و در زبان باستانی هیتی less - zi می باشد.
3: tion: در لاتین ionem می باشد که پسوندی است سازندۀ اسم از حالت، شرط و عمل.

مجموعه ی گردآوری شده، ستِ جمع شده
A group of objects of a particular type that sombody has collected
a group of objects of a particular type
that somebody has collected
جمع آوری
A group of objects of a particular type that somebodyhas collected
منبع=کتاب کانون زبانایران. ترم reach ۴. از کتاب ساپلمنتری۶. من خودم دخترم و کانون زبان میرم و در reach 4 هستم و اینم منبع.
A group of objects that some body has collection
تجمیع
مجموعه، کلکسیون، توده
کلکسیون
a group of objects of a particular type
that somebody has collected

گردایه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس