tortured


معنی: متصلب

جمله های نمونه

1. tortured men were howling in agony
مردان زیر شکنجه از شدت درد نعره می کشیدند.

2. the tortured style of his poetry
سبک تحریف شده ی شعر او

3. they tortured prisoners and got false confessions
آنان زندانیان را شکنجه می کردند و از آنها اعترافات غیرواقعی می گرفتند.

4. he was tortured by guilt
احساس گناه او را زجر می داد.

5. he was tortured into confessing
با شکنجه او را وادار به اقرار کردند.

6. we heard the hollers of the tortured prisoners
ما نعره های زندانیان شکنجه دیده را شنیدیم.

7. the accused retracted his confession and claimed that he had been tortured
متهم اعتراف خود را پس گرفت و ادعا کرد که او را شکنجه کرده بودند.

8. The prisoners had been tortured and mutilated.
[ترجمه گوگل]زندانیان شکنجه و مثله شده بودند
[ترجمه ترگمان]زندانیان را شکنجه داده و قطعه قطعه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The secret police tortured him to obtain information.
[ترجمه گوگل]پلیس مخفی برای کسب اطلاعات او را شکنجه کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس مخفی او را شکنجه داد تا اطلاعات کسب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They tortured the prisoner to death.
[ترجمه گوگل]آنها زندانی را تا حد مرگ شکنجه کردند
[ترجمه ترگمان]اونا زندانی رو تا حد مرگ شکنجه کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The student was tortured with anxiety.
[ترجمه گوگل]دانش آموز با اضطراب شکنجه شد
[ترجمه ترگمان]دانش آموز از اضطراب رنج می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They never again tortured a prisoner in his presence.
[ترجمه گوگل]آنها دیگر هرگز یک زندانی را در حضور او شکنجه نکردند
[ترجمه ترگمان]آن ها دیگر هیچ وقت زندانی را در حضور او شکنجه نمی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was tortured by an awareness of the equivocal nature of his position.
[ترجمه گوگل]او با آگاهی از ماهیت مبهم موقعیت خود شکنجه شد
[ترجمه ترگمان]او به واسطه آگاهی از ماهیت equivocal وضع خود مورد شکنجه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The man was a sadist who tortured animals and people.
[ترجمه گوگل]این مرد یک سادیست بود که حیوانات و مردم را شکنجه می کرد
[ترجمه ترگمان]مرد یک سادیست بود که حیوان ها و آدم ها را عذاب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She fell into a tortured sleep.
[ترجمه گوگل]او به خواب شکنجه ای فرو رفت
[ترجمه ترگمان]اون به یه خواب شکنجه خورده فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The prisoners had been tortured and made to wear hoods.
[ترجمه گوگل]زندانیان شکنجه شده بودند و کلاه می پوشیدند
[ترجمه ترگمان]زندانیان را شکنجه داده و برای پوشیدن کلاه ساخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متصلب (صفت)
blistered, racked, tortured

انگلیسی به انگلیسی

• tormented, in agony

پیشنهاد کاربران

معذب
He was deported by the Nazis to a Nazi slave labor camp where he was tortured; he survived the Holocaust.
او توسط نازی ها به اردوگاه کار برده های نازی تبعید شد و در آنجا شکنجه شد. او از هولوکاست جان سالم به در برد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : torture
✅️ اسم ( noun ) : torture / torturer
✅️ صفت ( adjective ) : torturous / tortured
✅️ قید ( adverb ) : torturously
رنجور
غیر رُک، تغییر یافته، تحریف شده، از عمد سخت شده، ریاکارانه، فریبکارانه
رنجیده، عذاب دیده، شکنجه شده، آزار دیده، در عذاب، زیان دیده
شکنجه دادن

بپرس