rig

/ˈrɪɡ//rɪɡ/

معنی: لوازم، اسباب، جامه، لباس، تجهیزات، وضع حاضر، دگل ارایی، بادگل و بادبان اراستن، با خدعه و فریب درست کردن، اماده شدن، گول زدن، مسلح کردن، مجهز کردن
معانی دیگر: (کشتی بادبان دار) ترتیب بادبان ها، نوع بادبان ها، لباس (ویژه ی انجام کار بخصوص)، لباس فرم، اونیفورم، لباس پوشاندن یا دادن، ساز و برگ دادن، بسیجیدن، بسیجگان دادن، برپا کردن، قرار دادن، درست کردن، تنظیم کردن، (با عجله) سرهم بندی کردن، (موقتا) ساختن، جفت و جور کردن، مهیا کردن، (کندن چاه نفت یا آب و غیره) دکل حفاری، (دستگاه) چاه کاو، (چاه نفت) دکل و تلمبه، تجهیزات ماهیگیری، کامیون بزرگ، تریلر، آلات و ادوات، بند و بساط، افزارگان، سر و وضع

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rigs, rigging, rigged
(1) تعریف: to equip or prepare for use, as by attaching sails and ropes to (a boat or ship).
مشابه: equip, fit, outfit

(2) تعریف: to put together for temporary use, often in a makeshift manner (usu. fol. by out or up).
مترادف: contrive, improvise
مشابه: cobble, concoct, design, devise, fashion

- They rigged up a kitchen at the campsite.
[ترجمه گوگل] آنها آشپزخانه ای را در محل کمپ ساختند
[ترجمه ترگمان] اونا یه آشپزخونه تو اردوگاه درست کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to provide with equipment, gear, clothing, or the like; fit or equip (usu. fol. by out or up).
مترادف: equip, fit, outfit
مشابه: accouter, provision, supply

(4) تعریف: (informal) to clothe, dress, or adorn (usu. fol. by out).
مترادف: apparel, array, clothe, deck, dress, garb
مشابه: attire, bedeck, bedizen, caparison, costume

- He was rigged out in a tuxedo.
[ترجمه Edi.nozari] او را بایک لباس رسمی آماده کردند
|
[ترجمه گوگل] او را با لباس تاکسیدو تقلب کردند
[ترجمه ترگمان] اون تو کت و شلوار گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to control or manipulate (a contest, election, or the like), arranging the outcome to one's own advantage; fix.
مترادف: fix, manipulate
مشابه: doctor, falsify, juggle, pack, stack, tamper
اسم ( noun )
(1) تعریف: equipment, tackle, or gear made for a specific purpose.
مترادف: equipment, gear, tackle
مشابه: accouterments, apparatus, appurtenances, habiliments, kit, outfit, paraphernalia

- a mountain-climbing rig
[ترجمه بنیامین رئوف] وسایل کوهنوردی
|
[ترجمه گوگل] یک دکل کوهنوردی
[ترجمه ترگمان] یک دکل بالا رفتن از کوه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the arrangement and number of masts and sails that is characteristic of a particular type of boat or ship.

(3) تعریف: a horse-drawn carriage or wagon; equipage.
مترادف: carriage, equipage
مشابه: barouche, brougham, buggy, cab, cabriolet, chaise, coach, dogcart, four-in-hand, hackney, hansom, landau, phaeton, stagecoach, sulky, surrey, timbrel

(4) تعریف: the apparatus used to drill oil wells.
مشابه: drill

(5) تعریف: (informal) clothing or dress, esp. when drawing attention or when designed for a specific role.
مترادف: costume, garb, getup, habiliments, outfit
مشابه: apparel, array, clothing, dress, duds, ensemble, finery, regalia, threads, togs

- You look very appealing in that rig.
[ترجمه گوگل] شما در آن دکل بسیار جذاب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] در این لباس خیلی جذاب به نظر می رسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. fore-and-aft rig
بادبان های جلو و عقب کشتی

2. ship rig
نوع بادبان های کشتی

3. oil rig
سکوی نفتی،سکوی حفاری چاه نفت و استخراج

4. they were dressed in new rig
اونیفورم نو پوشیده بودند.

5. sailors should be dressed in the rig ordered
ملوانان باید به لباسی که تعیین شده است ملبس باشند.

6. The sergeant will rig you out .
[ترجمه Edi.nozari] گروهبان به شما لباس فرم میدهد تا بپوشید
|
[ترجمه گوگل]گروهبان شما را فریب می دهد
[ترجمه ترگمان]گروهبان مراقب تو خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We managed to rig up a shelter for the night.
[ترجمه گوگل]ما موفق شدیم یک پناهگاه برای شب درست کنیم
[ترجمه ترگمان]ما تونستیم یه پناه گاه برای شب آماده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her husband works on a rig in the North Sea for weeks at a time.
[ترجمه گوگل]شوهرش هفته ها در یک دکل در دریای شمال کار می کند
[ترجمه ترگمان]شوهرش چند هفته است که روی یک سکوی نفتی در دریای شمال کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Winter is coming,she has to rig the whole family out with warm clothing.
[ترجمه گوگل]زمستان در راه است، او باید تمام خانواده را با لباس گرم بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]زمستان دارد می آید، باید تمام خانواده را با لباس های گرم آماده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The oil rig is now fully operative.
[ترجمه گوگل]دکل نفتی اکنون به طور کامل فعال است
[ترجمه ترگمان]وضعیت نفت الان کاملا مامور اجرایی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fenton moved his big prison rig closer too, in anticipation of a fresh intake of captives.
[ترجمه گوگل]فنتون سکوی زندان بزرگ خود را نیز نزدیک‌تر کرد، به‌منظور ورود تازه‌ای به اسرا
[ترجمه ترگمان]فنتون سر بزرگش را هم نزدیک تر کرد و در انتظار یک حبس تازه اسیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The plane is fitted with a rig over the rudder pedal for disabled pilots.
[ترجمه گوگل]این هواپیما با یک دکل بر روی پدال سکان برای خلبانان معلول نصب شده است
[ترجمه ترگمان]این هواپیما با یک سکوی سوار بر پدال سکان برای خلبانان معلول نصب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Flipping the Rig From the clew first position release your back hand and place it on the mast below the boom.
[ترجمه گوگل]چرخاندن دکل از موقعیت اول دست پشت خود را رها کرده و روی دکل زیر بوم قرار دهید
[ترجمه ترگمان]قسمت اول به Rig را حفظ کن، از اولین موضع خط your را رها کن و آن را روی دکل در زیر غرش بوم قرار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is rumoured that an oil rig is to be set up on the local water meadows.
[ترجمه گوگل]شنیده ها حاکی از آن است که قرار است سکوی نفتی در مراتع آبی محلی احداث شود
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که یک سکوی نفتی قرار است در مراتع آب محلی نصب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A pilot scale rig dedicated to the exploration and development of the silver bullet process has been fully operational for some months.
[ترجمه گوگل]یک دکل در مقیاس آزمایشی که به اکتشاف و توسعه فرآیند گلوله نقره ای اختصاص یافته است، چند ماه است که به طور کامل عملیاتی شده است
[ترجمه ترگمان]یک تجهیزات در مقیاس آزمایشی که به اکتشاف و توسعه فرآیند گلوله نقره اختصاص دارد، چندین ماه به طور کامل عملیاتی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Once on the new side, the rig should be thrown well forwards to complete the turn on to the new tack.
[ترجمه گوگل]پس از قرار گرفتن در سمت جدید، دکل باید به خوبی به جلو پرتاب شود تا چرخش به تکیه جدید کامل شود
[ترجمه ترگمان]در طرف جدید، تجهیزات باید به خوبی به جلو پرتاب شوند تا به مسیر جدید تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لوازم (اسم)
accessories, gear, apparatus, fitment, service, fitting, munition, paraphernalia, rig, fixing

اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

جامه (اسم)
gear, thing, suit, habit, apparel, livery, rig, garment, vesture, raiment, tog, toggery, costume, clobber, togs, habiliment

لباس (اسم)
thing, attire, rig, clothing, dress, dressing, costume, garb, vest, clobber, gaberdine, vestment

تجهیزات (اسم)
equipment, rig, materiel

وضع حاضر (اسم)
rig

دگل ارایی (اسم)
rig

باد گلو بادبان اراستن (فعل)
rig

با خدعه و فریب درست کردن (فعل)
rig

اماده شدن (فعل)
rig, prepare

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

مسلح کردن (فعل)
rig, arm, equip, heel, panoply

مجهز کردن (فعل)
fit, gear, tool, provide, furnish, rig, arm, equip, prepare, imp

تخصصی

[سینما] بر پا کردن دکور / داربست - بر پا کردن دکور / داربست
[عمران و معماری] دستگاه حفاری - سکوی حفاری
[برق و الکترونیک] واؤه عامیانه برای سیستم کاملی مانند ایستگاه رادیو آماتوری کامل.
[مهندسی گاز] مجموعه، دستگاه حفاری، سوارکردن قطعات
[حقوق] احتکار کردن، حقه زدن، دکل

انگلیسی به انگلیسی

• covering; equipment, gear; device
set up, make ready for use; equip, furnish with supplies or equipment; falsify, tamper with, manipulate fraudulently; dress, clothe (informal); fit or install sails on a sailboat
if someone rigs something such as an election, they dishonestly arrange it so that they achieve the result that they want.
a rig is a large structure that is used when drilling for or extracting oil or gas from the ground or the sea bed.
see also rigging.
if you rig something up, you make it and fix it in place using any available materials.

پیشنهاد کاربران

حیله، برپا کردن، نصب قطعات، بادگل و بادبان اراستن، مجهز کردن، اماده شدن، با خدعه و فریب درست کردن، گول زدن، دگل ارایی، وضع حاضر، سر و وضع، اسباب، لوازم، لباس، جامه، تجهیزات، علوم مهندسی: سوار کردن، قانون فقه: احتکار، علوم نظامی: باربندی کردن بسته بندی کردن
...
[مشاهده متن کامل]

rig 1 :
علوم دریایی: بر پا کردن
rig 2 :
علوم دریایی: تجهیز کردن
rig 3 :
علوم دریایی: وضع ظاهر

You can't rig the votes : نمی توانی در رای ها تقلب کنی
1 -
a large structure that is used for removing oil or gas from the ground or the bottom of the sea
دکل استخراج نفت یا گاز
Safety precautions on oil rigs are designed to cope with fires and small - scale explosions
...
[مشاهده متن کامل]

oil/drilling/offshore rigs
2 -
to fix a piece of equipment in place
نصب کردن/ کار گذاشتن یک قطعه از تجهیزات در محل
We rigged up a tent between two trees.
The sailors rigged the ship with new sails.
They want to rig their cammeras.

rig
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/rig
نوعی truck ، تریلی
دکل استخراج نفت از کف دریا
مهندسی کردن
a device or piece of equipment designed for a particular purpose
وسیله یا تجهیزات خاص
My rig worked beautifully
rig ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: افزاربندی
تعریف: آماده سازی و اتصال دکل ها و بادبان ها و جرثقیل ها و دیگر تجهیزات برای انجام عملیات
آمبولانس
اماده شدن/کردن،
قرار دادن، تنظیم کردن،
( با عجله ) سرهم بندی کردن، ( موقتا ) ساختن، جفت و جور کردن
Once the four
blocks for the old bearing were removed, the new support system was installed, in a
...
[مشاهده متن کامل]

single morning, by two tradesmen. The new, rigged, support system supplies a greater
thrust load capacity than the previous bearing

سکوی نفتی یا گازی
دکل نفتی یا گازی
دستکاری کردن برای رسیدن هدف خاصی , تقلب کردن، دست بردن در نتیجه چیزی
- set up, cheat, fix
- Manipulate in a fraudulent manner
- To deceive people to achieve a certain outcome
- arrange the outcome of by means of deceit
( The election was rigged ( fixed
( انتخابات - سهام بورس - بازار - بازار ارز و یا قیمت اجناس و کالا و . . . را برای رسیدن به منافع دلخواه خود و خودی ها ) مهندسی کردن - به هم ریختن - برهم زدن
He said the election had been rigged
او گفت که انتخابات مهندسی شده بود
...
[مشاهده متن کامل]

They are rigging the market
آنها دارند بازار را مهندسی میکنند - آنها دارند بازار را به هم ریزند - آنها دارند بازار را برهم میزنند ( در راستای کسب سود برای خود و یا برادران قاچاقچی خود قیمت اجناس را بالا و پایین کردن و بازار رو به هم ریختن و از ثبات انداختن )

سرهم بستن، سوار کردن
دکل حفاری
دکل یا دستگاه حفاری
کشنده بزرگ چرخ زنجیری

احتکار کردن
rigged
متقلبانه
مثلا rigged election
دستگاه حفاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس