literally
/ˈlɪtərəli//ˈlɪtərəli/
معنی: عینا
معانی دیگر: به طور تحت الفظی، واژه به واژه، حرف به حرف، موبه مو، بی کم و زیاد، واقعا، به راستی، (عامیانه) تقریبا، چنانچه گویی، لفظ به لفظ واژه به واژه، کلمه به کلمه، بطور تحت اللفظی
بررسی کلمه
قید ( adverb )
• (1) تعریف: in a literal manner; strictly.
• مشابه: to the letter
• مشابه: to the letter
- If you translate some expressions literally--"eager beaver," for example-- you can produce some humorous results in the other language.
[ترجمه A.A] اگه شما بعضی اصطلاحات را واژه به واژه ترجمه کنید برای مثال " مشتاق سگ آبی " شما میتونید نتایج طنز گونه ای در زبان دیگری ارائه دهید|
[ترجمه گوگل] اگر برخی از عبارات را به معنای واقعی کلمه ترجمه کنید - برای مثال "بیور مشتاق" - می توانید نتایج طنز آمیزی را در زبان دیگر ایجاد کنید[ترجمه ترگمان] اگر برخی اصطلاحات را به لفظ \"سگ آبی مشتاق\" ترجمه می کنید - - می توانید برخی نتایج خنده دار را در زبان دیگر تولید کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: without exaggeration; in complete truth; really.
- The farmer literally worked from morning until night.
[ترجمه Migody] کشاورز رسما از صبح تا شب کار کرد.|
[ترجمه مژگان قطبی.] کشاورز. واقعاازصبح تاشب. کارکرد|
[ترجمه گوگل] کشاورز به معنای واقعی کلمه از صبح تا شب کار می کرد[ترجمه ترگمان] کشاورز تا شب از صبح تا شام کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. she literally flew from the room
مثل این بود که از اتاق به بیرون پرواز کند.
2. the house literally burned to the ground
خانه واقعا سوخت و با زمین یکسان شد.
3. the bright light literally blinded me
نور شدید تقریبا کورم کرد.
4. to translate a passage literally
متنی را واژه به واژه ترجمه کردن
5. She refused food and literally starved herself to death.
[ترجمه اوغذانخوردوواقعاازگرسنگی شدید.خودش رابه کشتن داد] اوغذانخوردوواقعا. ازگرسنگی شدید. خودش رابه کشتن داد|
[ترجمه مژگان قطبی مترجم صداوسیماوسینما] اوغذانخوردوواقعاازگرسنگی شدید. خودش رابه کشتن داد|
[ترجمه گوگل]او غذا را رد کرد و به معنای واقعی کلمه خود را از گرسنگی مرد[ترجمه ترگمان]او غذا را نپذیرفت و در واقع خود را از گرسنگی تلف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Europe, with Germany literally and figuratively at its centre, is still at the start of a remarkable transformation.
[ترجمه مژگان قطبی مترجم صداوسیماوسینما] اروپا. با المان که. واقعاوبصورت مجازی وتصویری. درمرکزان قراردارد. هنوزدراغازیک تحول قابل توجه استد.|
[ترجمه گوگل]اروپا، با آلمان به معنای واقعی و مجازی در مرکز آن، هنوز در آغاز یک تحول قابل توجه است[ترجمه ترگمان]اروپا، با آلمان به معنای واقعی و نمادین در مرکز آن، هنوز هم در آغاز یک تحول قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We have literally altered the chemistry of our planet's atmosphere.
[ترجمه مژگان قطبی مترجم صداوسیماوسینما] مابه معنی واقعی کلمه. واکنش ها وفعل وانفعالات سیاره مان راتغییرداده ایم|
[ترجمه گوگل]ما به معنای واقعی کلمه شیمی جو سیاره خود را تغییر داده ایم[ترجمه ترگمان]ما در واقع شیمی اتمسفر سیاره ما را تغییر داده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The event literally stopped the traffic.
[ترجمه مژگان قطبی مترجم صدا سیماوسینماا] حقیقتا. این حادثه. عبورومروررامتوقف کرد|
[ترجمه گوگل]این رویداد به معنای واقعی کلمه ترافیک را متوقف کرد[ترجمه ترگمان]این رویداد به معنای واقعی کلمه عبور و مرور را متوقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He missed that kick literally by miles.
[ترجمه مژگان قطبی مترجم صداوسیماوسینما] اوواقعابخاطردوری. برای کسب این لذت. دلتنگ شد|
[ترجمه گوگل]او آن ضربه را به معنای واقعی کلمه با مایل ها از دست داد[ترجمه ترگمان]او این ضربه را به فاصله چند مایل از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She was literally blue with cold.
[ترجمه مژگان قطبی مترجم صداوسیماوسینما] اوواقعاازسرماکبودشده بود|
[ترجمه گوگل]او به معنای واقعی کلمه از سرما آبی بود[ترجمه ترگمان] اون واقعا از سرما آبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A stanza is, literally, a room.
[ترجمه مژگان قطبی مترجم صداوسیماوسینما] یک استنزاواقعایک امکان است. یک اتاق است|
[ترجمه گوگل]بند به معنای واقعی کلمه یک اتاق است[ترجمه ترگمان]یک بند به معنای واقعی یک اتاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Dagda, an ancient Irish deity, literally translates as 'the good god'.
[ترجمه گوگل]داگدا، یک خدای باستانی ایرلندی، به معنای واقعی کلمه "خدای خوب" ترجمه می شود
[ترجمه ترگمان]Dagda، یک خدای قدیمی ایرلندی که به معنای خدای مهربان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Dagda، یک خدای قدیمی ایرلندی که به معنای خدای مهربان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The sentence cannot be literally rendered.
[ترجمه مژگان قطبی مترجم صداوسیماوسینما] این جمله رانمیتوان ترجمه کرد. ( یادردادگاه ) این حکم رانمیتوان اجراکرد|
[ترجمه گوگل]جمله را نمی توان به معنای واقعی کلمه بیان کرد[ترجمه ترگمان]این جمله را نمی توان به معنای واقعی کلمه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The Olympic Games were watched by literally billions of people.
[ترجمه مژگان قطبی مترجم صداوسیماوسینما] بازیهای المپیک. به معنای واقعی کلمه. میلیاردهانفرتماشاچی داشت|
[ترجمه گوگل]بازی های المپیک را میلیاردها نفر تماشا کردند[ترجمه ترگمان]در بازی های المپیک میلیون ها نفر شاهد بازی های المپیک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
عینا (قید)
just, accurately, exactly, identically, literally, textually, plumb, definitely
به انگلیسی
• word for word; in a literal manner; accurately; actually, virtually
you use literally to emphasize what you are saying, even though it is exaggerated or surprising. some careful speakers of english think that this use of literally is incorrect.
you also use literally to indicate that a word or expression is being used in its most basic sense.
if you translate a word or expression literally, you give its most basic meaning.
you use literally to emphasize what you are saying, even though it is exaggerated or surprising. some careful speakers of english think that this use of literally is incorrect.
you also use literally to indicate that a word or expression is being used in its most basic sense.
if you translate a word or expression literally, you give its most basic meaning.
پیشنهاد کاربران
دقیقاً
You litteraly said that i'm a thief | یعنی قشنگ گفتی که من یه دزدم
در مکالمه فارسی میشه "به معنای واقعی کلمه" . مثلا میگیم اینقدر شلوغ بود که میون جمعیت به معنای واقعی کلمه پرس شدم
U know literally doesn't mean عیناwhen we want to say ( عینا ) we say identically but literally means not exactly
used to emphasize the truth of sth may seem surprising
عینا، دقیقا، زدی تو هدف
علنا
در واقع
مثل ه
شبیه هع
شبیه هع
مو به مو
در اصل
بعضی جاها میشه "رسماً" هم ترجمه کرد
You litteraly said that i'm a thief : رسماً گفتی من دزدم
You litteraly said that i'm a thief : رسماً گفتی من دزدم
عینا، دقیقا
یقینا
عملاً، , واقعا ( در واقع، بواقع ) ، در عمل، رسماٌ، راستش
بهمین سادگی
بهمین سادگی
به معنای واقعی کلمه
اصلا
بر روی کاغذ ( اصطلاح )
Adverb :
به معنای واقعی کلمه
عینا
دقیقا
به معنای واقعی کلمه
عینا
دقیقا
کاملاً
واقعاً
دقیقاً
in a literal manner or sense; exactly.
واقعاً
دقیقاً
in a literal manner or sense; exactly.
actually
تقریبا
حدودا
حدودا
به معنای واقعی کلمه
به عینه
به عینه
تحت عنوان
✅عملاً
We were literally thrown out of our bunks
ما عملا به بیرون از تختخواب/جای خواب افتاده بودیم/انداخته شدیم
✅تقریباً
?Do you "get along well with" your family
Sure. "We are really close to each other". I am happy that I can tell them "literally" anything. They are always there to listen when I have problems
We were literally thrown out of our bunks
ما عملا به بیرون از تختخواب/جای خواب افتاده بودیم/انداخته شدیم
✅تقریباً
?Do you "get along well with" your family
Sure. "We are really close to each other". I am happy that I can tell them "literally" anything. They are always there to listen when I have problems
به دو صورت تلفظ میشه :
🇺🇸لیدِرِلی
🇬🇧لیچ رِلی ( ت چ ) لیترِلی
🇺🇸لیدِرِلی
🇬🇧لیچ رِلی ( ت چ ) لیترِلی
در واقع. . . . . . . or. . . . . . . در اصل
به معنای واقعی کلمه بدون اغراق و استعاره , در زبان محاوره در امریکای شمالی این کلمه بسیار پر استفاده است.
. She literally kicked the opponet out of the ring
او ( به معنای واقعی کلمه بدون اغراق و استعاره ) رقیبش رو به بیرون از رینگ پرتاب کرد ( با ضربه پا ) .
. She literally kicked the opponet out of the ring
او ( به معنای واقعی کلمه بدون اغراق و استعاره ) رقیبش رو به بیرون از رینگ پرتاب کرد ( با ضربه پا ) .
در یک کلام
1 تحت اللفظی
2 ( وقتی واقعا اتفاق افتاده ) به معنای واقعی کلمه
2. 5 ( وقتی واقعا اتفاق نیفتاده که میتوان گفت غلط مصطلح است ) رسما
Im so hungry lm literally dying
من خیلی گشنمه رسما ( به معنای واقعی کلمه ) دارم می میرم
( با استناد به پادکست learn english101 ) :
بسیاری از مردم آمریکا از این واژه خیلی زیاد ( too much ) استفاده میکنند و گاهی هم اشتباه استفاده میکنند
2 ( وقتی واقعا اتفاق افتاده ) به معنای واقعی کلمه
2. 5 ( وقتی واقعا اتفاق نیفتاده که میتوان گفت غلط مصطلح است ) رسما
Im so hungry lm literally dying
من خیلی گشنمه رسما ( به معنای واقعی کلمه ) دارم می میرم
( با استناد به پادکست learn english101 ) :
بسیاری از مردم آمریکا از این واژه خیلی زیاد ( too much ) استفاده میکنند و گاهی هم اشتباه استفاده میکنند
در جملات گفتاری literally یعنی : به معنی واقعی کلمه، به معنی واقعی جمله
خیلی زیاد
به معنی واقعی کلمه، واقعا، کاملا، دقیقا، عینا، درواقع، دراصل
درسته تلفظش
لیدرالی هست نه لیترلی
توی us امریکن tمعمولا در وسط کلمه باشه در slang خودمونی" د " تلفظ میشه
معنی این کلمهههه" به معنی واقعی کلمه"
لیدرالی هست نه لیترلی
توی us امریکن tمعمولا در وسط کلمه باشه در slang خودمونی" د " تلفظ میشه
معنی این کلمهههه" به معنی واقعی کلمه"
یکی بره به مژگان قطبی بگه فهمیدیم مترجم صدا سیمایی بیخیال
به واژه
simply and just
به نحوی خیلی ساده . فقط
literally point your phone camera at the sign!
به نحوی خیلی ساده . فقط
literally point your phone camera at the sign!