learner

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
ugg boots١٦:١٥ - ١٤٠٢/٠٣/٠٩چکمه از جنس پوست گوسفند . به دلیل وجود دامپروری گسترده در استرالیا اولین بار استرالیایی ها آن را ساخته اند .گزارش
0 | 0
buzzword٠٨:٣٣ - ١٤٠٢/٠٣/٠٩کلماتی که هر از گاهی خیلی استفاده میشه . مثل استعمار در سال ۱۳۵۷ - دشمن ، دشمنان - Sustainability : طرفدار محیط زیستگزارش
0 | 0
here and now٠٨:١٣ - ١٤٠٢/٠٣/٠٦زندگی در اینجا و اکنون یه بحث روانشناسیه که در لحظه حال زندگی کنی نه در گذشته و از نظر فکری در اینجا باشی نه جاهای دیگه . نقطه مقابلش اینه : دلم هزا ... گزارش
0 | 0
wendover١٦:٠٧ - ١٤٠٢/٠٣/٠٤شهری کوچک در انگلیس که رودخانه ای کف آلود از گچ های کوههای مجاور در آن جریان داردگزارش
0 | 0
bumper to bumper warranty١٦:٢١ - ١٤٠٢/٠٣/٠٢گارانتی کل قطعات ماشین برای ماشین صفر کیلومتر . مثلا وقتی ماشین نو می خرید فروشنده میگه سه تا پنج سال گارانتی کامل هست .گزارش
0 | 0
bait and switch١٨:٠٤ - ١٤٠٢/٠٢/٣٠ترفند فروش :فروشنده جنس ناموجود را با قیمت حراجی و ارزان تبلیغ می کنه . بعد توجه مشتری را به جنسی که موجوده جلب می کنه و اونو با قیمت گزاف می فروشه . ... گزارش
0 | 0
waiver of responsibility١٦:٣٢ - ١٤٠٢/٠٢/٣٠وقتی کسی این فرم را امضا کنه در صورت بروز سانحه یا جراحت مسئولیت از طرف مقابل ( که معمولا یه شرکت یا موسسه هست ) برداشته میشه . Waive :چشم پوشی Res ... گزارش
0 | 0
up to code١٠:١٧ - ١٤٠٢/٠٢/٣٠حداقل شرایط لازم را داشتن . مثلاif your home is up to code invite your guests . اگه خونه ات آماده هست مهمونهات را دعوت کن .گزارش
0 | 0
ride home٠٨:٢١ - ١٤٠٢/٠٢/٣٠خونه رسوندن . معمولا با فعل give استفاده میشه Give him a ride home :برسونش خونه Give me a ride home :برسونم خونهگزارش
0 | 0
alligator forceps٠٧:٣٥ - ١٤٠٢/٠٢/٣٠انبرهایی که تیغه بلندی دارند و دسته آنها با تیغه زاویه ۴۵ درجه می سازد . برای خارج کردن اجسام ریز از بدن مثلا بیرون آوردن حشرات از گوش استفاده میشهگزارش
0 | 0
do something to someone٠٦:٥١ - ١٤٠٢/٠٢/٣٠انجام کاری که ضرر به کسی برسونه . I'll never forgive him for what he did to me . بخاطر کاری که با من کرد هیچوقت نمی بخشمش .گزارش
0 | 0
yellow pages٠٩:١٣ - ١٤٠٠/١٠/٢٠نام شرکتی که کتابچه راهنمای مشاغل را چاب و به روز می کنه . کاغذهای این کتابچه زرد رنگ هستندگزارش
0 | 0
crank up a notch١٤:٥٠ - ١٤٠٠/١٠/١٩moving forward to the next level bring anything to a next higher level کار یا بازی را در سطح پیشرفته تر انجام دادنگزارش
2 | 0
cyborg١٥:٠٥ - ١٤٠٠/١٠/١٨مشابه 1 - bionic ( bio electronic ) person 2 - آدم آهنی ( robot ) mechanical person - 3 هستگزارش
2 | 1
limp٠٧:٤٠ - ١٤٠٠/١٠/١٥استوار و محکم نبودن 1: در راه رفتن : لنگ لنگان راه رفتن 2: در بدن : بافت بدون استخوان و استحکام مثل موی شکننده - نرمی استخوان و. . . .گزارش
9 | 0
jog one's memory٠٧:١٥ - ١٤٠٠/١٠/١٥to cause or help someone to remember something maybe this photograph will jog your memoryگزارش
2 | 0
not so much as١٨:٣٥ - ١٤٠٠/١٠/١٤the guy was not so much polite as handsome آن مرد آنقدر که خوش تیپ بود مودب نبود the girl was not so much kind as beautiful : آن دختر آنقدر که زیب ... گزارش
16 | 0
knock your socks off١٨:٥٥ - ١٤٠٠/١٠/١٣برای بیان هیجان مثبت استفاده میشه i'm gonna take you to a restaurant that'll knock your socks off عبارتهای مشابه blown away blow one's mind هستندگزارش
5 | 1
smooth talker١١:٠٢ - ١٤٠٠/١٠/١٣با smooth spoken که خوش سر و زبان و فردی که روان صحبت می کنه فرق داره . smooth talker : روباه صفتی کردن و بقیه را گول زدنگزارش
5 | 0
bound٠٩:٥٩ - ١٤٠٠/١٠/١٣p. p. of bind : وصل شده - بسته شده به - مقید - مجبور - موظف مثل سایه که همه جا با آدمه آدم موظفه یه کاری انجام بدهگزارش
7 | 0
yeti٠٩:١٥ - ١٤٠٠/١٠/١٣میمون برفی پشمالو کریه بزرگی که در داستانها در همیالایا زندگی می کنهگزارش
12 | 0
thingy٠٨:٤٧ - ١٤٠٠/١٠/١٣یارو - چیزه - ماسماسکه - اون - این . . . . . اسم چیزی نوک زبون آدمه ولی یادش نمیاد که بیان کنهگزارش
18 | 0
lightning round١١:١٠ - ١٤٠٠/١٠/٠٥در مسابقه یا بازی دور رعدآسا : در آن سرعت عمل مهم هست . مثلا در زمان مشخص هر چه تعداد سوالات بیشتری جواب بدهند امتیاز بیشتری می گیرندگزارش
14 | 0
magna cum laude١٨:٥٥ - ١٤٠٠/١٠/٠٤Magna cum laude is for students who have graduated "with great distinction " فارغ التحصیل ممتاز summa cum laude is for students who have graduated "w ... گزارش
2 | 0
my way or the highway١٨:٣٤ - ١٤٠٠/١٠/٠٤یا حرف حرف منه یا راه باز و جاده دراز just there are two options :1 - my opinion 2 - leaving the roomگزارش
25 | 0
expense account١٩:٤٦ - ١٤٠٠/١٠/٠٣خرجهای اداری مثل بلیط هواپیما - اقامت هتل و . . . . را کارمند مستقیما از این حساب برداشت کند نه اینکه از جیب خرج کند و بعدا از حسابداری شرکت پولش را ... گزارش
5 | 0
homo erectus١٣:٠٤ - ١٤٠٠/١٠/٠١homo : انسان erectus : upright : راست قامت homo erectus : انسان راست قامتگزارش
2 | 0
فهرست جمله های ترجمه شده
venture٠٩:١٣ - ١٤٠٠/١٠/١٨
• Nothing venture, nothing have [gain, win].
مثل نابرده رنج گنج میسر نمی شود تا ریسک نکنی هیچی عایدت نمیشه ( هیچ موفقیتی نداری )7 | 0
venture٠٩:١١ - ١٤٠٠/١٠/١٨
• If you venture nothing, you will have thing.
thing دوم nothing هست . ( اشتباه املایی ) اگه ریسک نکنی هیچی نخواهی داشت14 | 1
sweatshop٠٨:٤٣ - ١٤٠٠/١٠/٠٧
• In a basement sweatshop two men in their early 20s are sewing sheepskin waistcoats for the bazaar.
دو مرد در اوان بیست سالگی در زیرزمینی با شرایط کاری اسفناک در حال دوخت جلیقه های پوست گوسفند برای بازار هستند0 | 0
albino٠٧:٣٠ - ١٤٠٠/١٠/٠٧
• A rare albino alligator arrived at the Wild Animal Park yesterday and immediately went into hiding.
دیروز یه تمساح بی رنگ نادر به پارک حیوانات وحشی رسید و فورا به مخفیگاه رفت0 | 0
albino٠٧:٢٨ - ١٤٠٠/١٠/٠٧
• Not bad for a mulatto, an albino and a mosquito.
برای دورگه زال و پشه بد نیست0 | 0
zoic١٢:٣٢ - ١٤٠٠/١٠/٠١
• Before the invention of spin technology, zoic fur were mainly material.
قبل از اختراع چرخ , خز جانداران ماده عمده بود . مثلا لباسها و . . . . از خز جانداران بود0 | 0
hit off٠٨:٢٤ - ١٤٠٠/٠٩/٣٠
• I hope the new rules would hit off with my team.
امیدوارم قوانین جدید با گروه من جور باشه5 | 0
hit off٠٨:٢٣ - ١٤٠٠/٠٩/٣٠
• You can't hit off the lid that way.
شما اونجوری نمی تونید درش را جفت کنید0 | 0
hit off٠٨:٢٢ - ١٤٠٠/٠٩/٣٠
• That Caroline ran after a man was hit off by Linda.
اینکه کارولین دنبال اون مرد دوید با لیندا هماهنگ شده بود0 | 0
hit off٠٨:٢٠ - ١٤٠٠/٠٩/٣٠
• Such prices hit off with the standard of our life.
این قیمتها با استاندارد زندگی ما جوره0 | 0
hit off٠٨:١٩ - ١٤٠٠/٠٩/٣٠
• I never saw a character so thoroughly hit off.
من هرگز شخصیتی به این هماهنگی ندیده ام0 | 0
confidant١٢:٣٦ - ١٤٠٠/٠٩/١٨
• A confidant and social support buffers a woman against the losses of retirement, widowhood, moves, and deaths.
یک فرد معتمد و حامی اجتماعی از یک زن در برابر خلاهای بازنشستگی - بیوه بودن - تغییر مکانها و مرگها ( از دست دادن ها ) محافطت می کند ( buffer )2 | 0
vessel٠٨:٣٦ - ١٤٠٠/٠٩/١٨
• A cargo plane/ship/vessel carries cargo.
یک هواپیما /کشتی باری ( cargo ) بار ( cargo ) می برد ( حمل می کند ) ( carry0 | 0
vessel٠٨:٣١ - ١٤٠٠/٠٩/١٨
• A fire broke out on board the vessel.
آتش روی عرشه ( on board ) کشتی ( vessel ) ناگهان درگرفت2 | 1
vessel٠٨:٢٩ - ١٤٠٠/٠٩/١٨
• They managed to haul the survivors aboard the vessel.
آنها حمل ( haul ) بازماندگان ( survivors ) از روی ( abroad ) کشتی ( vessel ) را مدیریت کردند ( managed )2 | 0
vessel٠٨:٢٣ - ١٤٠٠/٠٩/١٨
• Don’t look upon the vessel, but upon that which it contains.
به ظرف نگاه نکنید اما به مظروف نگاه کنید . منظور اینکه مهم محتوی هست نه فرم و شکل و قالب5 | 1
make up١٦:٣١ - ١٤٠٠/٠٩/١٦
• Make up your mind after thinking it over carefully.
بعد از اینکه عمیقا فکر کردی تصمیمت را بگیر . make up your mind ( یعنی تصمیم بگیر ) think over یعنی ( عمیق فکر کردن - دوباره اندیشیدن )0 | 1
piper١٣:٠٨ - ١٤٠٠/٠٨/٢٥
• No piper can please all ears.
هیچ نی زنی نمی تواند همه گوشها را راضی کند . در جواب افراد مهرطلب گفته میشه که می خواهند همه را راضی نگه دارند0 | 0