restitution

/ˌrestəˈtuːʃn̩//ˌrestɪˈtjuːʃn̩/

معنی: جبران، تلافی، غرامت، اعاده، باز گردانی، ارتجاع
معانی دیگر: استرداد، پسداد، بازدهی، (حقوق) خسارت، تاوان، جبران خسارت، بازپرداخت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: restitutive (adj.), restitutory (adj.)
(1) تعریف: the act of restoring an object to its rightful owner.
مترادف: restoration, return

(2) تعریف: the payment of money in order to compensate for damage, loss, or injury.
مترادف: amends, compensation, indemnification, recompense, redress, reparation
مشابه: offset, satisfaction

- After the fire in the building, the landlord was found negligent and was forced to make restitution to the tenants .
[ترجمه گوگل] پس از آتش سوزی در ساختمان، صاحبخانه سهل انگاری پیدا کرد و مجبور به جبران خسارت به مستاجرین شد
[ترجمه ترگمان] پس از آتش سوزی در ساختمان، کاروانسرا دار به سهل انگاری و سهل انگاری دچار شد و مجبور شد جبران خسارت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the restitution of her lost reputation will take years
اعاده ی آبروی از دست رفته ی او سال ها کار دارد.

2. the restitution of the confiscated property of the people
بازگردانی اموال مصادره شده ی مردم

3. his pertinacious demand concerning the restitution of is properties was once again rejected
یک بار دیگر درخواست پافشارانه ی او درباره ی استرداد املاکش رد شد.

4. the court required her to pay full restitution for the damages done
دادگاه او را ملزم کرد خسارات وارده را کلاملا جبران کند.

5. They are demanding the restitution of ancient treasures that were removed from the country in the 16th century.
[ترجمه گوگل]آنها خواهان بازگرداندن گنجینه های باستانی هستند که در قرن شانزدهم از کشور خارج شده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار استرداد گنج های باستانی شده اند که در سده ۱۶ میلادی از کشور خارج شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The victims are demanding full restitution.
[ترجمه گوگل]قربانیان خواستار بازپرداخت کامل هستند
[ترجمه ترگمان]قربانیان خواستار استرداد کامل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The chemicals company promised to make full restitution to the victims for the injury to their health.
[ترجمه گوگل]شرکت مواد شیمیایی قول داده است که به قربانیان صدمه وارد شده به سلامتی آنها به طور کامل جبران کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت مواد شیمیایی وعده جبران خسارت کامل به قربانیان برای آسیب به سلامتی آن ها را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The offender must make restitution for the hurt that he or she has caused.
[ترجمه گوگل]مجرم باید صدمه ای را که ایجاد کرده جبران کند
[ترجمه ترگمان]مجرم باید تاوان ضرری که او مرتکب شده است را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The restitution was described by Klaus as accelerating the re-establishment of a property-owning entrepreneurial middle class.
[ترجمه گوگل]بازپرداخت توسط کلاوس به عنوان تسریع در ایجاد مجدد یک طبقه متوسط ​​کارآفرین صاحب دارایی توصیف شد
[ترجمه ترگمان]این استرداد توسط کلاوس بعنوان تسریع راه اندازی مجدد یک طبقه متوسط کارآفرینی دارایی توصیف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fry has agreed to provide restitution of $ 8 million to his victims.
[ترجمه گوگل]فرای موافقت کرده است که به قربانیان خود 8 میلیون دلار غرامت بدهد
[ترجمه ترگمان]فرای توافق کرده است که به قربانیان خود ۸ میلیون دلار غرامت پرداخت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After Mortimer's condemnation Edward granted pardon and restitution to the families which had suffered at his hands in 1329 and 1330.
[ترجمه گوگل]پس از محکومیت مورتیمر، ادوارد به خانواده‌هایی که در سال‌های 1329 و 1330 از او آسیب دیده بودند، عفو و اعاده داد
[ترجمه ترگمان]بعد از محکومیت مورتیمر، ادوارد به خانواده هایی که در ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ در دست او بودند عفو و غرامت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many also consider restitution unfair on the grounds that everybody suffered under Communism but only property owners will receive compensation.
[ترجمه گوگل]بسیاری نیز بازپرداخت را ناعادلانه می دانند به این دلیل که همه در دوران کمونیسم آسیب دیده اند، اما فقط صاحبان اموال غرامت دریافت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]بسیاری نیز در نظر دارند به این دلیل که هر کسی تحت کمونیسم رنج می برد، ناعادلانه رفتار کند، اما فقط مالکان املاک غرامت دریافت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The major purpose is restitution to the victims of the offender's crime.
[ترجمه گوگل]هدف اصلی، جبران خسارت قربانیان جنایت مجرم است
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی جبران خسارت به قربانیان جرم مجرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To love without need or without expectation of restitution, that is how we ought to love. Criss Jami
[ترجمه گوگل]دوست داشتن بدون نیاز یا بدون انتظار جبران، اینگونه است که باید دوست داشته باشیم کریس جامی
[ترجمه ترگمان]دوست داشتن بدون نیاز و یا بدون انتظار به جبران، یعنی این که ما باید عشق را دوست داشته باشیم کریس جامی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Opinion polls repeatedly showed that restitution was unpopular.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی‌ها مکرراً نشان می‌داد که بازپرداخت نامحبوب است
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی های انجام شده به کرات نشان داد که استرداد وی محبوبیتی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The exclusion of properties expropriated before 1949 from restitution was inevitable.
[ترجمه گوگل]مستثنی شدن املاک مصادره شده قبل از سال 1949 از استرداد اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]حذف اموال قبل از سال ۱۹۴۹، اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جبران (اسم)
back, recovery, recoupment, relief, rectification, amends, compensation, restitution, recompense, reprisal, atonement, quid pro quo

تلافی (اسم)
incident, collision, amends, compensation, restitution, retaliation, revenge, reprisal, retort, retribution, repayment, revanche

غرامت (اسم)
fine, torment, anguish, compensation, restitution, recompense, reparation, dues, indemnification, mulct, compunction

اعاده (اسم)
recourse, restoration, restitution, return, rebound, recession, repetition

بازگردانی (اسم)
repeal, restitution, repercussion, rendition

ارتجاع (اسم)
restitution, stretch

تخصصی

[حقوق] اعاده مال (به صاحب اصلی)، غرامت، جبران خسارت، اعاده تصرف

انگلیسی به انگلیسی

• reparation, compensation, reimbursement, remuneration; restoration to a previous condition
restitution is the act of giving back to a person something that was lost or stolen, or of paying them money for the loss; a formal word.

پیشنهاد کاربران

"اعاده ی وضع، به حال سابق"
اعاده مال به صاحب اصلی
در حقوق: به معنی استرداد کالا است، مثل موردی که کالا قبل قبض تلف شود.
بازپس گیری - بازستانی
جبران خسارت
اعاده به وضع سابق
دیه

بپرس