jailer

/ˈdʒeɪlər//ˈdʒeɪlə/

معنی: زندانیان
معانی دیگر: jailor زندانیان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one responsible for the maintenance and security of a jail.

جمله های نمونه

1. The jailer did violence to prisoners.
[ترجمه گوگل]زندانبان با زندانیان خشونت می کرد
[ترجمه ترگمان]پاسبان به زندانیان خشونت و خشونت داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tradition is a guide and not a jailer. W. Somerset Maugham
[ترجمه گوگل]سنت راهنماست نه زندانبان دبلیو سامرست موام
[ترجمه ترگمان]سنت یک راهنما است و نه زندانبان دبلیو سامرست Maugham
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The provodnik, my jailer, showed a young bearded man into my compartment.
[ترجمه گوگل]پروودنیک، زندانبان من، یک مرد جوان ریشو را در کوپه من نشان داد
[ترجمه ترگمان]زندانبان گفت: پاسبان، زندانبان من، یک مرد ریشو را به کوپه من نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The jailer caned the man.
[ترجمه گوگل]زندانبان مرد را چوب زد
[ترجمه ترگمان]پاسبان مرد را کتک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conformity is the jailer of freedom and the enemy of growth. John F. Kennedy
[ترجمه گوگل]همنوایی زندانبان آزادی و دشمن رشد است جان اف کندی
[ترجمه ترگمان]Conformity، زندانبان آزادی و دشمن رشد است جان اف کندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A lonely jailer places desperate advertisements for a wife.
[ترجمه گوگل]یک زندانبان تنها تبلیغات ناامیدانه ای برای یک همسر می گذارد
[ترجمه ترگمان]یک زندانبان تنها کسی بود که آگهی های تبلیغاتی برای همسرش آگهی داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And there is Master Brackett, the old jailer, nodding and smiling at me.
[ترجمه گوگل]و استاد براکت، زندانبان قدیمی، سر تکان می دهد و به من لبخند می زند
[ترجمه ترگمان]پاسبان در حالی که سرش را تکان می داد و به من لبخند می زد گفت: ارباب \"Brackett\" اونجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The jailer shrugged his shoulders and left the chamber.
[ترجمه گوگل]زندانبان شانه هایش را بالا انداخت و اتاق را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]پاسبان شانه ها را بالا انداخت و اتاق را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The jailer came in the evening. Dant è s was on his bed.
[ترجمه گوگل]غروب زندانبان آمد دانت اس روی تختش بود
[ترجمه ترگمان]شب زندانبان آمد دانته روی تختش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The jailer connived at the escape from prison.
[ترجمه گوگل]زندانبان هنگام فرار از زندان همدست شد
[ترجمه ترگمان]پاسبان از زندان فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Khmer Rouge's chief jailer, Kaing Guek Eav, known as Duch, was sentenced to serve 35 years in prison after being convicted of war crimes and crimes against humanity, according to AP.
[ترجمه گوگل]به گزارش آسوشیتدپرس، کائینگ گوئک ایو، رئیس زندان خمرهای سرخ، معروف به دوچ، پس از محکوم شدن به جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت به 35 سال زندان محکوم شد
[ترجمه ترگمان]به گزارش AP، jailer Guek Eav، رئیس Khmer Rouge، معروف به Duch، پس از محکوم شدن به جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت به ۳۵ سال زندان محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was time, for the jailer was coming.
[ترجمه گوگل]وقت آن بود که زندانبان می آمد
[ترجمه ترگمان]دیگر وقتش بود که زندانبان بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Edmond was intensely interested. Suddenly the jailer entered.
[ترجمه گوگل]ادموند به شدت علاقه مند بود ناگهان زندانبان وارد شد
[ترجمه ترگمان]ادموند خیلی علاقه مند شده بود ناگهان زندانبان داخل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I went to the prison, the jailer would not admit me.
[ترجمه گوگل]به زندان رفتم، زندانبان مرا قبول نکرد
[ترجمه ترگمان]من به زندان رفتم، زندانبان حاضر نبود به من اعتراف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زندانیان (اسم)
jailer, jailor

انگلیسی به انگلیسی

• jail keeper, one who is in charge of a jail or a section of a jail; one who imprisons another (also jailor)
a jailer is a person in charge of a jail; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

یک نکته جالب 😉
Jail و prison
هردو به معنای زندان هستند اما
Jailer و prisoner
معانی شان متضاد است
Jailer : زندان بان
Prisoner : زندانی
زندان بان، مسئول زندان، افسر زندان
زندان بان
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
someone who is in charge of guarding a prison or prisoners

بپرس