teem

/ˈtiːm//tiːm/

معنی: فراوان بودن، زاییدن، بارور بودن
معانی دیگر: پر بودن (از)، مملو بودن، غوغا کردن، غلغله به پا کردن، (در اصل) بچه آوردن، کر کردن، ریختن، شرشر کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: teems, teeming, teemed
• : تعریف: to have in abundance; swarm (usu. fol. by with).
مترادف: abound, overflow, pullulate, swarm
مشابه: brim, bristle, burst, bustle

- The lake teems with fish.
[ترجمه گوگل] دریاچه پر از ماهی است
[ترجمه ترگمان] دریاچه پر از ماهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Fish teem in these waters.
[ترجمه حامد] ماهی در این آبها فراوان است
|
[ترجمه گوگل]ماهی ها در این آب ها پر می شوند
[ترجمه ترگمان]ماهی در این آب ها ماهی می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hippopotamuses teem in this river.
[ترجمه گوگل]اسب‌های آبی در این رودخانه پراکنده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]نیروی دریایی توی این رودخونه هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His writings teem with satyr and a neatness of style.
[ترجمه گوگل]نوشته‌های او مملو از طنز و سبک آراستگی است
[ترجمه ترگمان]نوشته های او با ساتیر و لطافت سبک حکاکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fish teem in Chinese waters.
[ترجمه گوگل]انباشت ماهی در آب های چین
[ترجمه ترگمان]ماهی teem در آب های چین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hells bells! they could not even spell teem!
[ترجمه گوگل]زنگ های جهنم! آنها حتی قادر به املای teem نبودند!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! ! اونا حتی نمی تونن خودشون رو طلسم کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fish teem in this river.
[ترجمه گوگل]ماهی در این رودخانه پر می شود
[ترجمه ترگمان]ماهی ها توی این رودخونه هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How many hydra per cubic centimetre teem in that pond?
[ترجمه گوگل]چند هیدرا در هر سانتی متر مکعب در آن حوضچه وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]چند تا hydra در هر سانتیمتر مکعب در آن برکه وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The coastal waters teem with fat crabs.
[ترجمه گوگل]آب های ساحلی مملو از خرچنگ های چاق است
[ترجمه ترگمان]آب های ساحلی با خرچنگ های درشت پوشانده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Good ideas teem in her head.
[ترجمه گوگل]ایده های خوب در سرش موج می زند
[ترجمه ترگمان]افکار خوب توی سرش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The earth's tropics teem with species.
[ترجمه گوگل]مناطق استوایی زمین مملو از گونه ها است
[ترجمه ترگمان]مناطق استوایی پر از انواع مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is to teem with absolute sincerity and lucky day.
[ترجمه گوگل]این روز پر از صداقت مطلق و روز خوش شانس است
[ترجمه ترگمان]این به teem با صداقت مطلق و روز شانس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our woods teem with them both, and around every swamp may be seen the partridge or rabbit walk, beset with twiggy fences and horse-hair snares, which some cow-boy tends.
[ترجمه گوگل]جنگل‌های ما مملو از هر دوی آن‌ها است، و در اطراف هر باتلاقی می‌توان دید کبک یا خرگوش راه می‌رود، پر از حصارهای شاخه‌دار و تله‌های موی اسب، که برخی از گاو پسرها از آن مراقبت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]جنگل ما با هر دوی آن ها است، و دور هر باتلاق ممکن است دیده شود که کبک یا خرگوشی با حصارهای پوشیده از خار و horse که بعضی از آن ها شبیه گاو است در محاصره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Teem Plaza is a great place for shopping.
[ترجمه گوگل]Teem Plaza مکانی عالی برای خرید است
[ترجمه ترگمان]teem پلازا یک مکان عالی برای خرید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rivers here teem with fish.
[ترجمه گوگل]رودخانه های اینجا مملو از ماهی است
[ترجمه ترگمان]روده ای اینجا پر از ماهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The streets teem with cars, trucks and vans with all kinds of designs and colors running like a millpond, with no horns hooting .
[ترجمه گوگل]خیابان‌ها مملو از ماشین‌ها، کامیون‌ها و وانت‌ها با انواع طرح‌ها و رنگ‌ها هستند که مانند یک برکه آسیاب می‌چرخند، بدون اینکه بوق‌هایی به صدا درآید
[ترجمه ترگمان]خیابان ها پر از اتومبیل ها، کامیون ها و ون های با انواع طرح ها و رنگ های مختلف مانند a بودند که هیچ شاخ و شاخ در آن ایجاد نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراوان بودن (فعل)
abound, teem, exuberate

زاییدن (فعل)
breed, bear, teem, litter, generate, calve, produce, bring out, farrow

بارور بودن (فعل)
teem, exuberate

انگلیسی به انگلیسی

• be full of; swarm with
if a place is teeming with people, there are a lot of people moving around in it in an unorganized way.

پیشنهاد کاربران

باران شدید
to�rain�heavily:
It's been teeming down all�day.
It's teeming�with�rain.
شلوغ شدن/بودن

بپرس