coax

/koʊks//kəʊks/

معنی: ریشخند کردن، ریشخند کردن، چرب زبانی کردن، چاپلوسی کردن، نوازش کردن
معانی دیگر: (با چرب زبانی به کاری) واداشتن، شیره مالی کردن، (با چرب زبانی) در کشیدن، به دست آوردن، (با ور رفتن و دستکاری ماشین و غیره را) به کار انداختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: coaxes, coaxing, coaxed
(1) تعریف: to persuade or try to do so by gradual, gentle means such as flattery, pleading, or promises.
مترادف: sweet-talk, talk, wheedle
متضاد: bully, hector, threaten
مشابه: cajole, induce, inveigle, persuade, prevail, soft-soap, urge

- The other parents coaxed him into being the coach of the kids' soccer team.
[ترجمه A.A] والدین دیگه او را ریشخند کردند که مربی تیم فوتبال بچه ها باشه
|
[ترجمه sherizk] دیگر والدین او را تشویق کردن تا مربی گری فوتبال بچه ها را قبول کند.
|
[ترجمه گوگل] والدین دیگر او را تشویق کردند تا مربی تیم فوتبال بچه ها شود
[ترجمه ترگمان] پدر و مادر دیگر او را ترغیب کردند که مربی تیم فوتبال بچه ها شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She might agree to help if you coax her a little.
[ترجمه A.A] اگه یک کمی ریشخندش کنی ممکن است موافق شود کمک کند
|
[ترجمه Ali.m] اگر یکم سرش شیره بمالی ممکنه قبول کنه
|
[ترجمه سمیرا] اگه یه کم دیگه ترغیبش کنی ممکنه برای کمک کردن متقاعد بشه
|
[ترجمه گوگل] اگر کمی او را تشویق کنید ممکن است موافقت کند که به او کمک کند
[ترجمه ترگمان] اون ممکنه قبول کنه که کمکش کنه اگه یکم اذیتش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His father coaxed him away from the TV with the promise of going out for ice cream.
[ترجمه گوگل] پدرش با وعده بیرون رفتن برای بستنی او را از تلویزیون دور کرد
[ترجمه ترگمان] پدرش با قول بیرون رفتن از تلویزیون او را از تلویزیون دور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to obtain by patient, gentle persuasion.
متضاد: coerce
مشابه: inveigle, wheedle

- She coaxed a favor from her neighbor.
[ترجمه گوگل] او از همسایه خود لطف کرد
[ترجمه ترگمان] اون یه لطف از همسایه ش کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to use gentle, patient persuasion.
مترادف: sweet-talk
مشابه: cajole, urge, wheedle

- When he cannot demand, he coaxes.
[ترجمه هستی] وقتی نمیتونه درخواست کنه، چاپلوسی میکنه
|
[ترجمه گوگل] وقتی نمی تواند مطالبه کند، اغوا می کند
[ترجمه ترگمان] وقتی که اون نمی تونه همچین چیزی رو درخواست کنه، اون coaxes
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he tried to coax the child into taking his medicine
او کوشید با چرب زبانی بچه را وادار به خوردن دارو بکند.

2. He could coax tears and laughter from his audience.
[ترجمه گوگل]او می توانست اشک و خنده را از مخاطبان خود جذب کند
[ترجمه ترگمان]او می توانست اشک و خنده حضار را از خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Perhaps you could coax your father into taking you to the station.
[ترجمه گوگل]شاید بتوانید پدرتان را ترغیب کنید که شما را به ایستگاه برساند
[ترجمه ترگمان]شاید بتوانی پدرت را راضی کنی که تو را به ایستگاه ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Can we coax you into singing for us?
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم شما را ترغیب کنیم که برای ما آواز بخوانید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانیم شما را وادار به آواز خواندن برای ما کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We watched the bear coax its cubs to enter the water.
[ترجمه گوگل]خرس را تماشا کردیم که توله‌هایش را تشویق می‌کرد تا وارد آب شوند
[ترجمه ترگمان]خرس را تماشا کردیم که بچه گرک را مجبور کردیم که به داخل آب بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Police managed to coax the man down from the ledge.
[ترجمه گوگل]پلیس موفق شد مرد را از طاقچه پایین بیاورد
[ترجمه ترگمان]پلیس توانست مرد را از لبه صخره پایین بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I had to coax the information out of him.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم اطلاعات را از او خارج کنم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم از او اطلاعاتی کسب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Try to coax him out of resigning.
[ترجمه گوگل]سعی کنید او را تشویق کنید که استعفا ندهد
[ترجمه ترگمان]سعی کن او را از این استعفا خلاص کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We had to coax Alan into going to school.
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم آلن را ترغیب کنیم که به مدرسه برود
[ترجمه ترگمان]ما مجبور بودیم الن را وادار به رفتن به مدرسه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I managed to coax some money out of Dad.
[ترجمه گوگل]موفق شدم مقداری پول از بابا بیرون بیاورم
[ترجمه ترگمان]تونستم چند تا پول از طرف بابا بکشم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Firefighters managed to coax the man down from the roof.
[ترجمه گوگل]آتش نشانان موفق شدند مرد را از پشت بام پایین بیاورند
[ترجمه ترگمان]Firefighters موفق شد که مرد را از پشت بوم پایین بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She had to coax the car along.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد ماشین را همراهی کند
[ترجمه ترگمان]او مجبور شد تا اتومبیل را همراهی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jenks trying to coax Ruess' donkey, Pegasus, on to the back of a pickup truck.
[ترجمه گوگل]جنک‌ها تلاش می‌کنند الاغ روس، پگاسوس را به پشت وانت ببرد
[ترجمه ترگمان]جن کس جن کس سعی می کرد الاغ Ruess، Pegasus را پشت یک کامیون کوچک سوار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For years, Kim Gerlich has tried to coax her parents and her husband into starting a family business.
[ترجمه گوگل]سال‌ها، کیم گرلیچ سعی کرده والدین و همسرش را تشویق کند تا یک تجارت خانوادگی راه بیندازند
[ترجمه ترگمان]سال ها است که کیم Gerlich تلاش کرده است تا پدر و مادرش و شوهرش را وادار کند کسب وکار خانوادگی خود را آغاز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When a rare disagreement arose, he tried to coax stragglers along or simply found a more acceptable phrasing.
[ترجمه گوگل]زمانی که اختلاف نظر نادری پیش می‌آمد، سعی می‌کرد افراد نادر را ترغیب کند یا به سادگی عبارت قابل قبول‌تری پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که اختلافی نادر درگرفت، او تلاش کرد تا افراد سرگردان را با ناز و نوازش ناز و نوازش کند یا به سادگی یک عبارت مقبول و قابل قبولی پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریشخند کردن (اسم)
coax, cajolery

ریشخند کردن (فعل)
praise, blandish, coax, bamboozle, cajole, carny, lout, blarney, carney, sweet-talk, wheedle

چرب زبانی کردن (فعل)
coax

چاپلوسی کردن (فعل)
praise, adulate, flatter, blandish, butter, coax, collogue, sweet-talk, fraise, gloze, slaver, soft-soap, truckle, wheedle

نوازش کردن (فعل)
stroke, blandish, coax, baby, fondle, coddle, pet, pat, canoodle, cuddle, dandle

تخصصی

[کامپیوتر] کابل هم محور .

انگلیسی به انگلیسی

• tempt, entice; wheedle, patiently persuade
if you coax someone to do something, you gently try to persuade them to do it.

پیشنهاد کاربران

روی خوش نشان دادن
با کیاست و ترفند ترغیب و تشویق کردن
Example:👇
( At the top of the stairs we see Reenie’s feet trying to get up the courage to bring her down, and we hear Cora coaxing her ) CORA: Go on, Reenie. ( But Reenie can't make it yet. The feet go scurrying back to safety ) .
...
[مشاهده متن کامل]

( The Dark at the Top of the Stairs - A play by William Inge )

به فارسی می شود "منت کشی"، و منت کسی را کشیدن.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : coax
✅️ اسم ( noun ) : coax
✅️ صفت ( adjective ) : coaxing
✅️ قید ( adverb ) : coaxingly
۱ - ( درمورد انسان ) ترغیب کردن، راضی کردن، وا داشتن به انجام کاری
۲ - ( درمورد اشیاء ) هدایت کردن، نتیجه گرفتن تدریجی
با زبان خوش کسی رو متقاعد کردن
کشوندن به جایی
مخ کسی را زدن - راضی کردن ( با چرب زبانی )
کسی را خر کردن تا کاری رو که میخواییم انجام بده
چرب زبانی کردن

به زبان گرفتن
. E. g
He watched with great interest how she coaxed the animals inside
راضی کردن، مجاب کردن
هدایت کردن - منتقل کردن
متقاعد کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس