system

/ˈsɪstəm//ˈsɪstəm/

معنی: دستگاه، جهاز، ترتیب، نظم، رشته، سبک، سلسله، روش، منظومه، اسلوب، نظام، سیستم، همست، همستاد، قاعده رویه
معانی دیگر: سازمان، سامانه، سازگان، هنداد، همبستاد، شبکه، ساختار، طریقه، روال، شیوه، نظم و ترتیب، قوام، (بلور شناسی - شیمی - زمین شناسی) سیستم، طرز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: systemless (adj.)
(1) تعریف: a group of related things or parts that function together as a whole.
مشابه: complex, network, scheme

- There are twelve elementary schools in our city's school system.
[ترجمه علی] در سیستم مدرسه ای شهر ما دوازده مدرسه ابتدایی وجود دارد
|
[ترجمه محمد] در نظام مدرسه ای ما. . .
|
[ترجمه گوگل] در سیستم مدارس شهر ما دوازده مدرسه ابتدایی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] در سیستم مدرسه ما دوازده مدرسه ابتدایی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a human or animal body as a unit.
مترادف: body

- toxic substances in his system
[ترجمه 💎ALI💎] مواد سمی در سیستم خودش
|
[ترجمه گوگل] مواد سمی در سیستم او
[ترجمه ترگمان] مواد سمی در سیستم خود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an ordered set of doctrines, ideas, or principles.
مترادف: set
مشابه: apparatus, regime

- a system of ethics
[ترجمه گوگل] یک نظام اخلاقی
[ترجمه ترگمان] یک سیستم اخلاق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a particular method of procedure, organization, or classification.
مترادف: method
مشابه: apparatus, modus operandi, order, procedure, technique

- The people are demanding a new system of government.
[ترجمه گوگل] مردم خواستار نظام جدید حکومتی هستند
[ترجمه ترگمان] مردم خواستار نظام جدیدی از دولت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The books are organized according to a system.
[ترجمه گوگل] کتاب ها بر اساس یک سیستم تنظیم شده اند
[ترجمه ترگمان] کتاب ها براساس یک سیستم سازماندهی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: organized, orderly methods; orderliness.
مترادف: method, orderliness
مشابه: machinery

- The project needs system in order to succeed.
[ترجمه گوگل] پروژه برای موفقیت نیاز به سیستم دارد
[ترجمه ترگمان] پروژه به منظور موفقیت به سیستم نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a system of highways
شبکه ی راه ها

2. a system of notation
سازگان نشانه گذاری

3. a system of waterways extending into the heart of north america
یک شبکه ی آبراه که تا قلب آمریکای شمالی گسترش دارد

4. banking system
نظام بانکداری

5. coordinate system
دستگاه همارا

6. guidance system
سیستم هدایت کننده

7. intercom(munication) system
(در داخل ساختمان یا کشتی و غیره) سازگان پیامگیری درونی،سازگان پیام گیر

8. the system
دولت،نظام حاکم،هیئت حاکمه،نظام موجود

9. a demerit system that can lead to the loss of the drivers licence
سیستم امتیاز منفی که می تواند منجر به از دست دادن گواهی رانندگی شود.

10. a duodecimal system
سامانه ی دوازده گانه

11. a global system of communication
نظام مخابراتی در سرتاسر دنیا

12. a republican system of government
نظام حکومت جمهوری

13. a unified system of taxation for all
نظام مالیاتی یکسان برای همه

14. multiple party system
نظام (سیاسی) چند حزبی

15. our legal system needs a major overhaul
نظام قضایی ما به اصلاحات اساسی نیاز دارد.

16. the barter system
روش دادوستد پایاپای

17. the british system of government is the epitome of traditionalism
نظام حکومت انگلستان مظهر سنت گرایی است.

18. the circulatory system
دستگاه گردش خون

19. the decimal system
دستگاه دهدهی،سیستم اعشاری

20. the digestive system
دستگاه گوارشی

21. the educational system
نظام آموزشی

22. the metric system
سازگان متریک،سیستم متریک

23. the metric system is decimalized
دستگاه متری (متریک) دهدهی است.

24. the solar system
منظومه ی شمسی

25. central nervous system
دستگاه مرکزی سلسله ی اعصاب

26. the mercantile system
نظام سوداگرای

27. a closed economic system
نظام اقتصادی بسته

28. an antiquated tax system
نظام مالیاتی فرسوده و دیروزین

29. free enterprise capitalist system
نظام سرمایه داری با رقابت آزاد

30. gradually the barter system gave way to a monetized economy
بتدریج نظام تهاتری به یک اقتصاد مبتنی بر پول تبدیل شد.

31. the air conditioning system is not functional yet
دستگاه تهویه مطبوع هنوز به کار نیفتاده است.

32. the city's public transport system is old and inefficient
سازگان ترابری همگانی شهر قدیمی است و کارایی ندارد.

33. the metropolitan rapid transit system
سازگان ترابرد سریع شهری

34. we need a modern system of transportation for the city and its environs
برای شهر و حومه ی آن نیاز به شبکه ی ترابری مدرنی داریم.

35. a diagram of the nervous system
نمودار سلسله ی اعصاب

36. medieval justice reposed on the system of torture and fines
عدالت قرون وسطایی بر پایه ی نظام شکنجه و جریمه استوار بود.

37. the decay of their political system
زوال نظام سیاسی آنها

38. they wanted to overthrow the system
آنها می خواستند نظام موجود را واژگون کنند.

39. this venom attacks the nervous system
این زهر سلسله ی اعصاب را مورد حمله قرار می دهد.

40. get something out of one's system
از شر وسواس یا وابستگی به چیزی رهاشدن،قید چیزی را زدن

41. eating junk food disordered his digestive system
خوردن هله هوله دستگاه گوارش او را دچار اختلال کرد.

42. the chief parts of the digestive system
اندام های عمده ی دستگاه گوارشی

43. the degenerative conditions of the nervous system
شرایط روبه وخامت دستگاه سلسله ی اعصاب

44. the improvement in the country's educational system
اصلاح نظام آموزشی کشور

45. the inadequacies of the country's justice system
نارسایی نظام دادگستری کشور

46. the institutional elements of a political system
عوامل سازمانی یک نظام سیاسی

47. the modernization of the country's tax system
مدرن کردن نظام مالیاتی کشور

48. he was bemused by the city's traffic system
او اصلا از وضع ترافیک شهر سر در نمی آورد.

49. shortcomings that are inherent in our political system
کاستی هایی که در کنه نظام سیاسی ما وجود دارد

50. some worms are parasites of the digestive system
برخی کرم ها انگل دستگاه گوارشی هستند.

51. the inequalities built into that country's tax system
نابرابری های موجود در نظام مالیاتی آن کشور

52. the lapse of time has superseded his astronomical system
گذشت زمان نظام نجومی او را از اعتبار انداخته است.

53. the water is recycled through the whole heating system
آب در تمام دستگاه حرارتی به گردش درمی آید.

54. the country's evolution from an agricultural to an industrial system
تحول کشور از یک سازگان کشاورزی به سازگان صنعتی

55. the earth is the fifth largest planet of the solar system
زمین از نظر بزرگی پنجمین سیاره ی منظومه ی شمسی است.

56. before the flight, they have to get the bugs out of the missile's guidance system
قبل از پرواز باید عیوب دستگاه هدایت موشک را برطرف کنند.

مترادف ها

دستگاه (اسم)
apparatus, set, appurtenance, device, machine, system, machinery, plant, mechanism

جهاز (اسم)
apparatus, ship, appurtenance, system, dowry

ترتیب (اسم)
order, arrangement, run, sequence, discipline, system, setup, ordonnance, rank, ordering, serialization, regularity, scheme, assortment, configuration, layout, management, collocation

نظم (اسم)
order, arrangement, discipline, system, array, rank, regularity, verse, poetry, poem, rhyme, collocation, meter, rime

رشته (اسم)
tract, connection, field, sequence, string, sphere, chain, branch, suite, system, series, line, rank, clue, strand, thread, fiber, filament, catena, tissue, ligature

سبک (اسم)
style, way, manner, mode, system, method, shape, fashion, casting, melting, molding

سلسله (اسم)
concatenation, run, string, flight, dynasty, genealogy, chain, suite, system, series, rank, nexus, gradation, catena, succession, ridge

روش (اسم)
rate, style, way, growth, manner, procedure, course, march, system, form, method, how, rut, fashion, habitude, demarche

منظومه (اسم)
system, poem, epopee

اسلوب (اسم)
mode, system, method, fashion

نظام (اسم)
order, system

سیستم (اسم)
system

همست (اسم)
system

همستاد (اسم)
system

قاعده رویه (اسم)
system

تخصصی

[حسابداری] سیستم، نظام
[شیمی] دستگاه، منظومه، سیستم
[عمران و معماری] دستگاه - سیستم - نظام - مجموعه
[کامپیوتر] دستگاه، نظام، سیستم .
[برق و الکترونیک] سیستم سامانه ترکیبی از واحد های متعدد از تجهیزاتی که به منظور انجام وظیفه ای معین گرد اوری شده اند . مثلاً یک سیستم کامپیوتر نمونه شخصی شامل کامپیوتر، ماوس، صفحه کلید و چاپگحر است. - سامانه، سازگان، دستگاه، سیستم
[مهندسی گاز] دستگاه، مجموعه، سیستم
[صنعت] سیستم، دستگاه، منظومه، سامانه - مجموعه منظمی از عناصر به هم وابسته که برای رسیدن به اهداف مشترکی با هم در تعامل هستند
[ریاضیات] سیستم شدنی، نظام، سامانه، برنامه، سیستم، رشته، دستگاه، سلسله، سلسله مراتب، نظم، منظومه، قاعده
[آمار] 1. سیستم 2. دستگاه 3. سامانه 4. منظومه 5. نظام

انگلیسی به انگلیسی

• combination of related things or parts that form a complex whole; body of an animal or human considered as a whole; set of principles or ideas; method, procedure; organization, orderliness
a system is a way of organizing or doing something in which you follow a fixed plan or set of rules.
if a situation or activity has some system, it has a sense of orderliness or good organization.
a system is also a particular set of rules, especially one in mathematics or science which is used to count or measure things.
you use system to refer to a whole institution or aspect of society that is organized in a particular way.
people sometimes refer to the government or administration of a country as the system.
you can use system to refer to a set of roads, railways, canals, and so on, that are linked together.
a particular system is a set of equipment or parts, for example the set of pipes or wiring which supplies water, heat, or electricity to a building.
you can also refer to an electronic device such as a computer or hi-fi as that particular kind of system.
a system in your body is a set of organs or other parts that together perform a particular function.
if you get something out of your system, you do something that you have a strong urge to do, for example express the feelings of anger or anxiety that you have about a situation, so that you feel better afterwards; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

سیستم، نظام
مثال: The new computer system has improved efficiency in the office.
سیستم کامپیوتری جدید کارایی در دفتر را بهبود بخشیده است.
☑️ راژمان
آفرین به توضیحات کامل اقای کوه پیمان
راژمان
( Rāzhmān )
راژمان یا سیستم، مجموعه یا گروهی از عناصر ( elements ) اندرژیرا ( interactive ) یا وابسته به هم است که یک کل یگانه را برپا می کند.
راژمان همچیده ای ست از عناصر همپیوسته که یک تمامیّت یگانه را تشکیل می دهند. چنین ترکیب و همچیده ای معمولاً مجموعه ای راژمانمند و بسامان را درست می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

راژمان
( Rāzhmān )
system
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : systematize
✅️ اسم ( noun ) : system / systematization
✅️ صفت ( adjective ) : systematic / systemic
✅️ قید ( adverb ) : systematically / systemically
۱ - سامان
به اُنوان نمونه: به جایِ نظام اداری
۲ - سامانه: سامانه ی رایانه ای/پیشرفته/راداری
۳ - دستگاه: دستگاه دولتی/ دستگاه گوارشی
شیوه عمل
برنامه ریزی
رویکرد
تجهیز
۱، سیستم
۲، سامانه
۳، دستگاه
۴، نظام
۵، ساختار
هاوندهای پارسی:
سامانه
راژمان
هاستم
هنداد
system ( عمومی )
واژه مصوب: دستگاه 2
تعریف: مجموعه ای از اندام ها یا بخش هایی از آنها که ساختاری مشابه دارند و با هم کاری واحد را انجام می دهند
سامانال = سامان _ ال ( مانند چنگال ) .
system ( noun ) = دستگاه، سیستم، نظام، سامانه، ساختار، سازمان، روش ( متد ) ، منظومه، مجموعه، سلسله مراتب، نظم
Definition = مجموعه ای از چیزها یا دستگاه های متصل که با هم کار می کنند/مجموعه ای از تجهیزات و برنامه های رایانه ای که برای یک هدف خاص با هم استفاده می شوند/مجموعه ای از اندام ها یا ساختارها در بدن که هدف خاصی دارند/روشی برای انجام کارها، یک روش/استفاده عمدی و سازمان یافته از یک مجموعه/قوانین و قوانین ناعادلانه ای که مانع از بهبود وضعیت مردم می شود/سیستم همچنین یک روش خاص برای شمارش ، اندازه گیری یا وزن کردن موارد گوناگون است/مجموعه خاصی از اقدامات برای انجام کاری/گروهی از سازمانها که برای هدفی خاص با هم کار می کنند یا فعالیتهای مشابهی دارند/
...
[مشاهده متن کامل]

a central air - conditioning system = سیستم تهویه مرکزی
the education system = نظام آموزشی
the legal system= نظام قضایی
the immune system = سیستم ایمنی بدن
the nervous system= سیستم عصبی
the system of interstate highways = سیستم بزرگراه های بین ایالتی
the digestive system = دستگاه گوارش
the metric system = سیستم متریک
examples:
1 - The computer system keeps crashing and no one is able to figure out why.
سیستم کامپیوتری مدام خراب می شود و هیچ کس نمی تواند دلیل آن را بفهمد.
2 - Hot water circulates through the heating system.
آب گرم از طریق سیستم گرمایش جریان می یابد.
3 - There appears to be a problem with the patient's respiratory system.
به نظر می رسد مشکلی در سیستم تنفسی بیمار وجود دارد.
4 - A heavy fall of snow had disrupted the city's transport system.
ریزش شدید برف سیستم حمل و نقل شهری را مختل کرده بود.
5 - The accident was caused by the failure of the reactor's cooling system.
این حادثه به دلیل خرابی سیستم خنک کننده راکتور رخ داده است.
6 - Drink a lot of water to flush the toxins out of your system.
آب زیادی بنوشید تا سموم از سیستم بدن شما خارج شود.
7 - We'll have to develop a better filing system.
ما باید سیستم بایگانی بهتری ایجاد کنیم.
8 - Under this system, many people were prevented from voting.
براساس این سیستم ( روش، متد ) ، از رأی دادن بسیاری از افراد جلوگیری شد.
9 - The legal system operates very differently in the US and Britain.
نظام حقوقی در ایالات متحده و انگلیس بسیار متفاوت عمل می کند.
10 - There doesn't seem to be any system to the books on these shelves - they're certainly not in alphabetical order.
به نظر می رسد هیچ سلسله مراتب ( نظمی ) برای کتاب های موجود در این قفسه ها وجود ندارد - مطمئناً آن ها به ترتیب حروف الفبا نیستند.
11 - He has his own ways of beating the system, making sure that he has good relationships with influential people.
او روش های خاص خود را برای مغلوب کردن سازمان دارد ، اطمینان حاصل کند که روابط خوبی با افراد تأثیرگذار دارد.
12 - We’re having a new computer system installed.
ما در حال نصب یک سیستم کامپیوتری جدید هستیم.
13 - Under the US legal system, an accused person is innocent until proven guilty.
طبق نظام حقوقی ایالات متحده ، فرد متهم تا زمانی که جرم وی ثابت نشود بی گناه است.
14 - My assistant will explain the system for filing a medical claim.
دستیار من این سامانه برای بایگانی مطالبه پزشکی را شرح می دهد.
15 - The quota system limits the volumes of clothing that China can ship to the US.
سامانه سهمیه بندی حجم لباسهایی را که چین می تواند به ایالات متحده حمل کند محدود می کند.
16 - They designed a system that tracks results.
آنها سامانه ای را طراحی کردند که نتایج را ردیابی می کند.
17 - Countries with better banking systems should have easier access to money at lower interest rates than those that do not.
کشورهایی که نظام بانکی بهتری دارند باید در مقایسه با کشورهایی که این امکان را ندارند ، با نرخ بهره کمتری به پول دسترسی داشته باشند.
18 - They design and build solar electric systems.
آنها دستگاه های الکتریکی خورشیدی را طراحی و می سازند.
19 - We need to install a sprinkler system.
ما باید یک دستگاه آبیاری قطره ای نصب کنیم.
20 - At the moment, the company spends around €1million a year on its IT systems.
در حال حاضر ، این شرکت سالانه حدود 1 میلیون یورو برای سیستم های فناوری اطلاعات ( IT ) خود هزینه می کند.

سامانه، ساختار، مجموعه
نظام ( حقوق )
ساختار
همدست همدسته یکدست یکدسته یکنواخت یکنواخته یکنواختی
پیوستار
نظام، سازمان، اُرگان
ساز و کار
سامانه
راژمان{�راژمان� از راژ، از اوستایی - raz، فارسی باستان - rad �آراستن، نظم دادن� پسوند اسم ساز - مان که در واژه های
سازمان، ساختمان، زایمان بکار رفته است}
همداد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس