بیضی

/beyzi/

برابر پارسی: تخم مرغی

معنی انگلیسی:
ellipse, ovoid, oval, elliptical, [n.] ellipse

لغت نامه دهخدا

بیضی. [ ب َ / ب ِ ] ( از ع ، اِ ) رطوبتی است سفید و شفاف مانند سفیدی بیضه مرغ در میان چشم مابین پرده عنبیه و عنکبوتیه. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || سپیدی. || صافی. ( ناظم الاطباء ).

بیضی. [ ب َ ضی ی ] ( ع ص نسبی ) از بیضه. به شکل بیضه. تخم مرغی. بیضوی.

بیضی. [ ب َ / ب ِ ] ( از ع ، اِ ) منحنیی ( مسدود ) واقع دریک صفحه که مجموع فواصل هر نقطه آن از دو نقطه ثابت ( موسوم به دو کانون بیضی ) واقع در آن صفحه مقدار ثابتی باشد. یکی از طرق رسم بیضی اینست که پس از انتخاب دو کانون ریسمانی بلندتر از فاصله دو کانون اختیار کرده دو انتهایش را در دو کانون نصب کنیم ، و مدادی را در داخل ریسمان انداخته بکشیم بطوری که دو قسمت ریسمان ممتد شود؛ حال اگر نوک مداد را با حفظ این حالت بر کاغذ بکشیم بیضیی حاصل میشود. ( زیرا مجموع فواصل نوک مداد از دو کانون همواره مساوی طول ریسمان است ). این طریقه را رسم بیضی بحرکت اتصالی گویند، و مخصوصاً برای رسم بیضی بر زمین ( مثلاً برای طرح حوض یا باغچه بیضی شکل ) میتوان آنرا بکار برد. برای رسم بیضی پرگارهای مخصوص نیز ساخته اند. بوسیله بریدن مخروط مستدیرالقاعده با صفحه نیز میتوان بیضی بدست آورد. و بیضی را قطع ناقص نیز میخوانند. مدار گردش هر سیاره بدور خورشید بیضیی است که خورشید در یکی از کانونهای آن قرار دارد ( قوانین کپلر ). نظر به اهمیت بیضی در مکانیک و علم نجوم بعضی از اصطلاحات مربوط به بیضی با اشاره اجمالی به برخی از خواص آن ذکر میشود:
1 - دو کانون بیضی را معمولاً به F وَF، فاصله آنها ( فاصله کانونی یا بعد کانونی ) را به 2C،و مقدار ثابت مذکور در تعریف بیضی را به 2a نمایش میدهند. اگر M نقطه ای از بیضی باشد، قطعات MF و سEMFا شعاع های حامل M نامند؛ بموجب تعریف بیضی ، همواره : 2a = سMF + MF
2 - وسط سFF ( نقطه O ) را مرکز بیضی ، خط سFF و خطی را که از O بر سFF عمود شود دو محور بیضی ، و نقاطتقاطع محورها را با بیضی ( نقاط A و َA و B و َB ) رئوس بیضی خوانند. قطعه AA قطر اطول و قطعه سBB قطر اقصر بیضی نام دارد. اولی مساوی 2a است ؛ طول دومی را به 2b نمایش میدهند. مرکز بیضی مرکز تقارن آن و دو محورش محورهای تقارن آنند. فواصل دو انتهای قطر اقصر از دو کانون مساوی نصف قطر اطول است. ( مثلاً a = سBF = BF ).
3 - نسبت فاصله کانونی را به قطر اطول ( یعنی c/a را ) خروج از مرکز بیضی خوانند و آن را به e نمایش میدهند. خروج از مرکز بیضی همواره کمتر از یک است و هر قدر به O نزدیکتر باشد بیضی گردتر ( یعنی به دایره نزدیکتر ) است ، و اگر خروج از مرکز صفر شودبیضی به دایره تبدیل میگردد. پس دایره حالت خاصی ازبیضی است ( بیضیی است که دو قطرش با هم مساوی باشند ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) یکی از اشکال هندسی شبیه بتخم مرغ .
از بیضه ٠ بشکل بیضه ٠ تخم مرغی ٠ بیضوی

فرهنگ معین

(بِ ) [ ع . ] (اِمر. ) یکی از اشکال هندسی که کشیده تر از دایره بوده و دارای دو کانون می باشد.

فرهنگ عمید

خط یا شکل مسطحی که شبیه تخم مرغ باشد، تخم مرغی.

دانشنامه عمومی

در هندسه، بیضی یک منحنی مسطح و بسته است که دو کانون دارد و حاصل جمع فاصلهٔ هر نقطه روی محیط آن با دو کانونش مقدار ثابتی است. شکل بیضی ( مقدار کشیده بودنش ) با مقدار برون مرکزی آن مشخص می شود. برون مرکزیِ بیضی عددی بین صفر و یک است و هر چه کوچک تر باشد کشیدگی بیضی کمتر است. اگر برون مرکزی بیضی صفر باشد، دو کانون آن روی هم می افتند و منحنی تبدیل به دایره ( که حالت خاص بیضی است ) می شود. بیضی را همچنین می توان با عنوان «مقطع مخروطی بسته» تعریف کرد. مقطع مخروطی منحنی ای است که در محل تقاطع یک صفحه با یک مخروط پدیدار می شود. گونه های دیگر مقاطع مخروطی ( سهمی و هذلولی ) بازند و کراندار نیستند.
قضایا و ویژگی های بیضی را نخستین بار ریاضی دانان یونان باستان، به ویژه ارشمیدس و آپولونیوس مطالعه کردند. در دوران طلایی اسلام، ریاضی دانانی چون اخوان ثلاثهٔ بنوموسی و ابوسهل بیژن کوهی مطالعات نظری و عملی مربوط به بیضی را ادامه دادند. نقاشان رنسانس هم روش هایی برای ترسیم بیضی ابداع کردند. در اوایل قرن هفدهم میلادی کپلر کشف کرد که سیارات در مداری بیضوی به دور خورشید می گردند و خورشید همواره روی یکی از کانون های این بیضی قرار دارد. ریاضی دانان فرانسوی، ژرار دوسارگ، بلز پاسکال، رنه دکارت، و فیلیپ دو لا هیر نیز با ترکیب مساعی یونانیان باستان با نمادهای جبری، مقاطع مخروطی را در هندسه تحلیلی مطالعه کردند. قضایای آپولونیوس در باب مماس بر مقاطع مخروطی راهنمای نیوتن و لایبنیتس در ابداع مستقل حساب دیفرانسیل و انتگرال بود. همچنین نیوتن و هالی به روش علمی ثابت کردند که دنباله دار هالی در مداری بیضوی به دور خورشید می گردد. در قرن نوزدهم میلادی هم ریاضی دانانی چون ژان ویکتور پونسله و یاکوب اشتاینر مقاطع مخروطی را با رویکردی تصویری بازتعریف کردند.
ویژگی های بیضی در فیزیک، مهندسی و اخترشناسی کاربردهای وسیعی دارد؛ مثلاً مدار هر یک از سیاره های منظومه شمسی و قمرهای سیارات به شکل بیضی است، یا اینکه با استفاده از ویژگی «نیمساز عمود زاویهٔ بین دو خط کانونی» می توان آینه هایی برای تمرکز نور یک منبع در یک کانون ساخت یا طراحی آکوستیک تالارها را بهینه کرد. همچنین از چرخش بیضی به دور قطرهای بزرگ و کوچکش، گوی وار کشیده یا پَخ حاصل می شود. چنان که نیوتن کشف کرد، سیاره ها ( از جمله زمین ) کره نیستند و غالباً شکلی گوی وار دارند.
عکس بیضیعکس بیضیعکس بیضیعکس بیضیعکس بیضیعکس بیضی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بِیْضی (ellipse)
منحنی ای مسطح و بسته، مرکب از همۀ نقاطی که مجموع فاصله هایشان از دو نقطۀ ثابت، با نام کانون های بیضی، مقدار ثابتی است. بیضی دو محور تقارن دارد که بخشی از آن ها که محدود به بیضی اند، قطرهای آن نامیده می شوند. قطر بزرگ بیضی از دو کانون آن می گذرد و قطر کوچک بیضی عمود بر قطر بزرگ است و از وسط آن می گذرد. بیضی یکی از مقاطع مخروطی است که از تقاطع سطح مخروطی دوار با صفحه ای پدید می آید که همه مولدهای سطح را در یک دامنه قطع می کند. اگر صفحۀ قاطع بر محور مخروط عمود باشد، مقطع حاصل دایره و حالت خاصی از بیضی است.

مترادف ها

ellipse (اسم)
بیضی، شلجمی

ellipsoid (صفت)
بیضی

oval (صفت)
بیضی، تخم مرغی شکل، تخم مرغی، بادامی

elliptic (صفت)
بیضی، افتاده

ovate (صفت)
بیضی، تخم مرغی

فارسی به عربی

اهلیلیج , اهلیلیجی , بیضوی

پیشنهاد کاربران

پناغ: بر گرفته از آنندراج به آرش بیضی یا خاگی، خاگ= بیضه، مرغانه، خایک از فرهنگ پهلوی.
اشکال هندسی:
circle = دایره
ellipse = بیضی
square = مربع
rectangle = مستطیل
rectangular prism / cuboid = مکعب مستطیل
triangle = مثلث
right triangle / right - angled triangle = مثلث قائم الزاویه
...
[مشاهده متن کامل]

scalene triangle = مثلث مختلف الاضلاع
isosceles triangle = مثلث متساوی الساقین
equilateral triangle = مثلث متساوی الاضلاع
rhombus = لوزی
parallelogram = متوازی الاضلاع
trapezium / trapezoid = ذوزنقه
cube = مکعب
cone = مخروط
cylinder = استوانه
prism = منشور
pyramid = هرم
sphere = کُره
polygon = چند ضلعی
regular polygon = چند ضلعی منتظم
pentagon = پنج ضلعی
hexagon = شش ضلعی
heptagon = هفت ضلعی
octagon = هشت ضلعی
nonagon = نه ضلعی
decagon = ده ضلعی

آسینه سان ( Asinesan ) = آسینه ( به چم تخم مرغ ) سان
خاگی، خاگین ( خاگ= بیضه، تخم مرغ ) ( خاگی: شبیه به
خاگ، شبیه به تخم مرغ )
هاگگون
کژهون .  کژپرهون .  مرغانی

بپرس