ironical


معنی: طعنه امیز
معانی دیگر: طعنه امیز، طعنه امیز، طعنه زن، طعنه ای

جمله های نمونه

1. That is a summary and ironical end.
[ترجمه گوگل]این یک پایان خلاصه و کنایه آمیز است
[ترجمه ترگمان]این یک پایان خلاصه و تمسخرآمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's ironical that the weakest student in mathematics was elected class treasurer.
[ترجمه گوگل]عجیب است که ضعیف ترین دانش آموز ریاضی به عنوان خزانه دار کلاس انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]این طعنه آمیز است که ضعیف ترین دانش آموزان در ریاضیات به عنوان خزانه دار انتخاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Only the brushwork, a kind of ironical plea for art, does that.
[ترجمه گوگل]فقط قلم مو، نوعی درخواست کنایه آمیز برای هنر، این کار را می کند
[ترجمه ترگمان]فقط همین طور از قلم brushwork، نوعی خواهش طنزآمیز برای هنر، این کار را می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The remarkable ironical art in the novel is the result of the reference from the historicial and biographic literature present by ChunQiu.
[ترجمه گوگل]هنر کنایه‌آمیز قابل توجه در رمان حاصل ارجاع از ادبیات تاریخی و زندگی‌نامه‌ای است که ChunQiu ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]هنر ironical قابل توجه در این رمان، نتیجه مرجع از ادبیات historicial و biographic است که توسط ChunQiu ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Being thus ironical and bald, he was the leader.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب کنایه آمیز و کچل بود، او رهبر بود
[ترجمه ترگمان]پس از آن که این گونه طنزآمیز و سر طاس بود رهبر ارکستر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Only the play produced an ironical situation, and this was due to Drouet alone.
[ترجمه گوگل]فقط نمایش موقعیتی کنایه آمیز ایجاد کرد و این به خاطر دروئه بود
[ترجمه ترگمان]تنها نمایش یک موقعیت تمسخرآمیز به وجود آورد، و این امر به سبب Drouet تنها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Attention: the above was translated from an ironical novel in Chinese.
[ترجمه گوگل]توجه: مطلب فوق از روی یک رمان کنایه آمیز به زبان چینی ترجمه شده است
[ترجمه ترگمان]توجه: کتاب بالا از رمان طعنه آمیز در زبان چینی ترجمه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An ironical smile curled the lip of Eug é nie.
[ترجمه گوگل]لبخندی کنایه آمیز لب Eug é nie را حلقه کرد
[ترجمه ترگمان]لبخند تمسخرآمیزی بر لبان of نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This ironical sequence of things angered him like an impish trick from a fellow - creature.
[ترجمه گوگل]این توالی طعنه آمیز از چیزها او را مانند یک ترفند شیطانی از طرف یک موجود خشمگین کرد
[ترجمه ترگمان]این حالت استهزا آمیزش او را مانند شعبده بازی impish خشمگین ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the beginning, postmodernism was not merely ironical, merely gesture, some kind of clever sham, a hotchpotch for the sake of it.
[ترجمه گوگل]در آغاز، پست مدرنیسم صرفاً کنایه آمیز نبود، صرفاً یک ژست بود، نوعی ساختگی زیرکانه، و به خاطر آن یک هوچیگری بود
[ترجمه ترگمان]در آغاز، فقط ژست، فقط ژست، یک جور فریب هوشمندانه، و hotchpotch که به خاطر آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By using the ironical techniques, the novel has got rid of the bondage of language's implicative meaning and led the readers' attentions to a wider apperception space beyond the semantic meanings.
[ترجمه گوگل]رمان با استفاده از شگردهای کنایه آمیز از اسارت معنای دلالتی زبان رها شده و توجه خوانندگان را به فضای ادراکی گسترده تری فراتر از معانی معنایی سوق داده است
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تکنیک های استهزا آمیز، این رمان از اسارت مفهوم implicative زبان رها شده است و توجه خوانندگان را به فضایی وسیع تر و فراتر از معانی معنایی هدایت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But I see an ironical look in your face again.
[ترجمه گوگل]اما من دوباره یک نگاه کنایه آمیز در چهره شما می بینم
[ترجمه ترگمان]اما من دوباره به صورت شما نگاهی پر از تمسخر می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even his spectacles seemed to wear an ironical gleam.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید حتی عینک او نیز درخششی کنایه آمیز داشت
[ترجمه ترگمان]حتی عینکش به نظر می رسید که برق تمسخرآمیزی در آن دیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is ironical, provoking, questioning, the old enemy of the Sophists, ready to put on the mask of Silenus as well as to argue seriously.
[ترجمه گوگل]او کنایه آمیز، تحریک کننده، پرسشگر، دشمن قدیمی سوفسطائیان است، آماده است تا نقاب سیلنوس را بر چهره بگذارد و به طور جدی جر و بحث کند
[ترجمه ترگمان]وی طعنه آمیز، تحریک کننده، پرسش، دشمن پیشین سوفسطاییان، و خود را آماده می سازد تا بر ماسک سیلن، که آن را به طور جدی بحث می کنند، قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was ironical that the well - planned scheme failed so completely.
[ترجمه گوگل]طعنه آمیز بود که طرح خوب برنامه ریزی شده تا این حد به طور کامل شکست خورد
[ترجمه ترگمان]این طعنه آمیز بود که طرح خوب برنامه ریزی شده به طور کامل شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طعنه امیز (صفت)
biting, ironical, sarcastic, ironic, reproachful, sardonic

انگلیسی به انگلیسی

• characterized by irony, sarcastic
ironical means the same as ironic.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : ironize
✅️ اسم ( noun ) : irony
✅️ صفت ( adjective ) : ironic / ironical
✅️ قید ( adverb ) : ironically
نیش دار - کنایه آمیز
عجیب، خنده دار، مسخره

بپرس