make up
/ˈmeɪkˈəp//meɪkʌp/
معنی: درست کردن، ترکیب کردن، جبران کردن، خوشامد گویی کردن، جعل کردن، گریم کردن، ترکیب، آرایش، گریم، بزک، ساختمان یاحالت داستان ساختگی، توالت، در ارایش
معانی دیگر: 1- ترکیب کردن، ساختن، به هم وصل کردن 2- تشکیل دادن 3- اختراع کردن 4- (کمبود و غیره) برطرف کردن 5- جبران کردن 6-ترتیب دادن 7- آشتی کردن 8- بزک کردن، گریم کردن 9- تصمیم گرفتن، ترکیب، ساختمان یاحالت داستان ساختگی، در تاتر ارایش، بزک، توالت
بررسی کلمه
عبارت ( phrase )
• (1) تعریف: to constitute or compose.
• مترادف: constitute, form
• مشابه: compose, create
• مترادف: constitute, form
• مشابه: compose, create
- Fifty states make up the United States of America.
[ترجمه سید] پنجاه ایالت ایالات متحده آمریکا را تشکیل می دهند|
[ترجمه زهرا] ایالات متحده آمریکا از پنجاه ایالت تشکیل شده است.|
[ترجمه Kian] پنجاه ایالت، ایالات متحده آمریکا را می سازند|
[ترجمه گوگل] پنجاه ایالت ایالات متحده آمریکا را تشکیل می دهند[ترجمه ترگمان] پنجاه ایالت متحده آمریکا را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The U.S. Senate is made up of one hundred senators, two from each of the states.
[ترجمه سید] سنای ایالات متحده از 100 سناتور تشکیل شده است، دو نفر از هر ایالت|
[ترجمه گوگل] سنای ایالات متحده متشکل از صد سناتور است که دو نفر از هر ایالت هستند[ترجمه ترگمان] سنای آمریکا متشکل از صد سناتور، دو سناتور از هر یک از ایالات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to pay back or compensate.
• مترادف: compensate, offset, repair
• مشابه: atone, recompense, redress, supply
• مترادف: compensate, offset, repair
• مشابه: atone, recompense, redress, supply
- When you've hurt someone's feelings to that extent, it's difficult to make up for it.
[ترجمه A.A] وقتی احساسات یکی را تا آن اندازه جریحه دار کرده اید جبران کردنش سخت است|
[ترجمه minoo dohky] وقتی سما احساسات شخص ( جاندار ) مانند انسان اسیب میزنید جبران ( درست کردن ) و بدست اوردن اعتماد که جزو احساسات است سخت است|
[ترجمه گوگل] وقتی احساسات کسی را تا این حد جریحه دار کرده اید، جبران آن دشوار است[ترجمه ترگمان] وقتی احساسات یک نفر رو به این اندازه جریحه دار کردی، سخته که جبران کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to reconcile after a quarrel.
• مشابه: make amends, square
• مشابه: make amends, square
- The couple had a bitter argument, but the two made up the next day.
[ترجمه A.A] این زن و شوهر بحث تندی داشتند اما روز بعد هر دوتا آشتی کردند|
[ترجمه گوگل] این زوج مشاجره شدیدی داشتند اما روز بعد آن دو با هم جدا شدند[ترجمه ترگمان] این دو زوج استدلال تلخی داشتند، اما روز بعد، دو نفر از هم جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to invent (a story, excuse, or the like) using one's mind.
- He made up an excuse to stay home from work.
[ترجمه I'm badest] او بخاطر اینکه در خانه بماند و سرکار نرود عذرخواهی کرد.|
[ترجمه گوگل] او بهانه ای برای ماندن در خانه از محل کار پیدا کرد[ترجمه ترگمان] بهانه آورد که از سرکار به خانه برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The teacher made up an example to help the students understand.
[ترجمه محمد] دانش آموز در هنگام امتحان بیمار شده بود و از استاد برای امتحان جبرانی پرسید|
[ترجمه گوگل] معلم برای کمک به درک دانش آموزان مثالی ساخت[ترجمه ترگمان] معلم الگویی را برای کمک به دانش آموزان ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
عبارات: do one's makeup
عبارات: do one's makeup
• (1) تعریف: cosmetics, esp. when applied to the face to enhance or alter the appearance.
- The only makeup she uses is lipstick and mascara.
[ترجمه سید] پنجاه ایالت ایالات متحده آمریکا را تشکیل می دهند|
[ترجمه زهرا] ایالات متحده آمریکا از پنجاه ایالت تشکیل شده است.|
[ترجمه Kian] پنجاه ایالت، ایالات متحده آمریکا را می سازند|
[ترجمه گوگل] تنها آرایشی که او استفاده می کند رژ لب و ریمل است[ترجمه ترگمان] تنها آرایشی که او استفاده می کند رژلب و ریمل زدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It took an hour every day to put on the actor's makeup.
[ترجمه سید] سنای ایالات متحده از 100 سناتور تشکیل شده است، دو نفر از هر ایالت|
[ترجمه گوگل] هر روز یک ساعت طول می کشید تا گریم این بازیگر انجام شود[ترجمه ترگمان] هر روز یک ساعت طول می کشید تا آرایش بازیگر به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I couldn't tell that she was wearing makeup to cover her scar.
[ترجمه A.A] وقتی احساسات یکی را تا آن اندازه جریحه دار کرده اید جبران کردنش سخت است|
[ترجمه minoo dohky] وقتی سما احساسات شخص ( جاندار ) مانند انسان اسیب میزنید جبران ( درست کردن ) و بدست اوردن اعتماد که جزو احساسات است سخت است|
[ترجمه گوگل] نمیتوانستم بگویم که او برای پوشاندن جای زخمش آرایش کرده است[ترجمه ترگمان] نمی توانستم تشخیص دهم که او آرایش کرده بود تا جای زخمش را بپوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the composition of something.
• مشابه: architecture, composition, structure
• مشابه: architecture, composition, structure
- The makeup of the Senate changed dramatically after the election.
[ترجمه A.A] این زن و شوهر بحث تندی داشتند اما روز بعد هر دوتا آشتی کردند|
[ترجمه گوگل] ترکیب سنا پس از انتخابات به طرز چشمگیری تغییر کرد[ترجمه ترگمان] پس از انتخابات، مجلس سنا به شدت تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the essential character or temperament of a person.
• مشابه: mettle, nature, temperament
• مشابه: mettle, nature, temperament
- It was not in his makeup to be sympathetic to others.
[ترجمه I'm badest] او بخاطر اینکه در خانه بماند و سرکار نرود عذرخواهی کرد.|
[ترجمه گوگل] این در آرایش او نبود که با دیگران همدردی کند[ترجمه ترگمان] این آرایش او نبود که با دیگران همدردی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: an examination specially arranged for a student who missed or failed an earlier one.
- The student had been ill during the exam and asked the professor for a makeup.
[ترجمه محمد] دانش آموز در هنگام امتحان بیمار شده بود و از استاد برای امتحان جبرانی پرسید|
[ترجمه گوگل] دانشجو در حین امتحان بیمار بود و از استاد خواست تا آرایش کند[ترجمه ترگمان] دانش آموز در هنگام امتحان بیمار شده بود و از استاد برای آرایش سوال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. this powder acts as a base for the rest of your make-up
این پودر،کار زیرسازی برای بقیه ی آرایش شما را انجام می دهد.
2. the chemical makeup of this liquid
ترکیب شیمیایی این آبگونه
3. the present makeup of the cabinet favors peace
بیشتر اعضای کابینه ی فعلی طرف دار صلح هستند.
4. to use makeup
بزک کردن
5. to wear no makeup
بزک نکردن
6. to have a cheerful makeup
خلق و خوی شاد داشتن
7. Please come back. I want to make up. I want to be your Valentine.
[ترجمه گوگل]لطفا برگرد میخوام جبران کنم من می خواهم ولنتاین تو باشم
[ترجمه ترگمان]لطفا برگرد میخوام جبران کنم من میخوام والنتاین تو باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]لطفا برگرد میخوام جبران کنم من میخوام والنتاین تو باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We win half the battle when we make up our minds to take the world as we find it, including the thorns.
[ترجمه گوگل]وقتی تصمیم بگیریم دنیا را همانطور که مییابیم، از جمله خارها، برنده نیمی از نبرد میشویم
[ترجمه ترگمان]ما نیمی از جنگ را برنده می شویم وقتی که ذهنمان را جمع می کنیم تا دنیا را همان طور که می بینیم، از جمله خارها پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما نیمی از جنگ را برنده می شویم وقتی که ذهنمان را جمع می کنیم تا دنیا را همان طور که می بینیم، از جمله خارها پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The way Charles tried to make up to the boss was distasteful to the workers.
[ترجمه گوگل]روشی که چارلز سعی کرد با رئیس جبران کند برای کارگران ناپسند بود
[ترجمه ترگمان]راهی که چارلز برای رسیدن به سرکارگر داشت برای کارگران نامطبوع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]راهی که چارلز برای رسیدن به سرکارگر داشت برای کارگران نامطبوع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I have a lot of faults to make up for.
[ترجمه امیر] من اشتباهات زیادی برای جبران دارم|
[ترجمه A.A] اشتباهات زیادی دارم که باید رفع بشه|
[ترجمه گوگل]عیب های زیادی دارم که باید جبران کنم[ترجمه ترگمان]من اشتباه ات زیادی دارم که باید جبران کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She takes ages to make up in the mornings.
[ترجمه ..] صبح ها طول می کشد که اوآرایش کند|
[ترجمه گوگل]او صبح ها برای آرایش کردن به سن نیاز دارد[ترجمه ترگمان]صبح ها خیلی طول می کشد تا از خواب بیدار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Muslims make up 55% of the population.
[ترجمه گوگل]مسلمانان 55 درصد جمعیت را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]مسلمانان ۵۵ درصد جمعیت را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مسلمانان ۵۵ درصد جمعیت را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The teacher asked the students to make up short dialogues by themselves.
[ترجمه گوگل]معلم از دانش آموزان خواست که خودشان دیالوگ های کوتاه بسازند
[ترجمه ترگمان]معلم از دانش آموزان خواست تا گفتگوهای کوتاهی با خودشان انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]معلم از دانش آموزان خواست تا گفتگوهای کوتاهی با خودشان انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Well, make up your mind. Which do you want? This one or that one?
[ترجمه گوگل]خوب تصمیمت را بگیر کدام را می خواهید؟ این یکی یا اون یکی؟
[ترجمه ترگمان] خب، تصمیمت رو بگیر کدام را می خواهید؟ این یکی یا اون یکی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خب، تصمیمت رو بگیر کدام را می خواهید؟ این یکی یا اون یکی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Make up your mind to act decidedly and take the consequences. No good is ever done in this world by hesitation.
[ترجمه گوگل]تصمیم خود را بگیرید که قاطعانه عمل کنید و عواقب آن را بپذیرید هیچ کار خیری در این دنیا با تردید انجام نمی شود
[ترجمه ترگمان]تصمیم بگیرید که قطعا دست به کار شوید و نتایج را بگیرید هیچ سودی در این دنیا با دودلی انجام نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تصمیم بگیرید که قطعا دست به کار شوید و نتایج را بگیرید هیچ سودی در این دنیا با دودلی انجام نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. He leans over backwards to make up for what he has lost.
[ترجمه گوگل]او به عقب خم می شود تا چیزی را که از دست داده جبران کند
[ترجمه ترگمان]او به عقب خم شد تا آنچه را که از دست داده بود جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به عقب خم شد تا آنچه را که از دست داده بود جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Make up your mind after thinking it over carefully.
[ترجمه learner] بعد از اینکه عمیقا فکر کردی تصمیمت را بگیر . make up your mind ( یعنی تصمیم بگیر ) think over یعنی ( عمیق فکر کردن - دوباره اندیشیدن )|
[ترجمه گوگل]پس از فکر کردن به آن تصمیم خود را بگیرید[ترجمه ترگمان]بعد از این که با دقت به آن فکر کرد، ذهنت را مشغول کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The best makeup is Smile. The best jewelry is Modesty. The best clothing is Confidence.
[ترجمه گوگل]بهترین آرایش لبخند است بهترین جواهرات حیا است بهترین لباس اعتماد به نفس است
[ترجمه ترگمان]بهترین آرایش لبخند است بهترین جواهر تواضع است بهترین لباس، اعتماد به نفس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بهترین آرایش لبخند است بهترین جواهر تواضع است بهترین لباس، اعتماد به نفس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. The rain then makeup, summer rain, summer lightning, beautiful flowers.
[ترجمه گوگل]باران بعد آرایش، باران تابستانی، رعد و برق تابستانی، گل های زیبا
[ترجمه ترگمان]سپس باران، باران تابستانی، رعد و برق تابستان و گل های زیبا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سپس باران، باران تابستانی، رعد و برق تابستان و گل های زیبا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. The makeup cost her a lot of money.
[ترجمه گوگل]این آرایش برای او هزینه زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]آرایش به قیمت گزافی تمام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آرایش به قیمت گزافی تمام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. I'm not advising you to throw away your makeup or forget about your appearance.
[ترجمه گوگل]من به شما توصیه نمی کنم که آرایش خود را دور بریزید یا ظاهر خود را فراموش کنید
[ترجمه ترگمان]من توصیه نمی کنم که you را دور بیندازی و یا ظاهرت را فراموش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من توصیه نمی کنم که you را دور بیندازی و یا ظاهرت را فراموش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. Makeup accents her good looks.
[ترجمه گوگل]آرایش بر ظاهر زیبای او تأکید می کند
[ترجمه ترگمان]لوازم آرایش چهره زیبایش را با لحنی ملایم تر ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]لوازم آرایش چهره زیبایش را با لحنی ملایم تر ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. Those who failed the exam take a makeup exam.
[ترجمه BlueMoon] آنهایی که در امتحان مردود شدند یک امتحان جبرانی دریافت کردند.|
[ترجمه گوگل]کسانی که در امتحان مردود شده اند در آزمون آرایش شرکت می کنند[ترجمه ترگمان]آن هایی که در امتحان شرکت نکردند یک امتحان آرایشی گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Don't dawdle over your makeup, we don't want to be late for the concert.
[ترجمه گوگل]در مورد آرایش خود غافل نشوید، ما نمی خواهیم برای کنسرت دیر کنیم
[ترجمه ترگمان]برای آرایش خود معطل نکن، ما نمی خواهیم برای کنسرت دیر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای آرایش خود معطل نکن، ما نمی خواهیم برای کنسرت دیر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. She youthened her appearance with makeup.
[ترجمه گوگل]او ظاهر خود را با آرایش جوان کرد
[ترجمه ترگمان]ظاهرش را با آرایش عوض می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ظاهرش را با آرایش عوض می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. There was some fatal flaw in his makeup, and as time went on he lapsed into long silences or became off-hand.
[ترجمه گوگل]در آرایش او نقص مهلکی وجود داشت، و با گذشت زمان او در سکوت های طولانی فرو رفت یا از دستش خارج شد
[ترجمه ترگمان]نقص کشنده در آرایش او وجود داشت، و زمانی که گذشت زمان به خاموشی طولانی فرو رفت و یا دست از دست رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نقص کشنده در آرایش او وجود داشت، و زمانی که گذشت زمان به خاموشی طولانی فرو رفت و یا دست از دست رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Her makeup so unbelievably dramatic, so abnormal, she looked mentally ill.
[ترجمه گوگل]آرایش او به قدری باورنکردنی دراماتیک، آنقدر غیرطبیعی که از نظر روانی بیمار به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]آرایش او چنان هیجان انگیز و غیر عادی بود که به نظر می رسید بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آرایش او چنان هیجان انگیز و غیر عادی بود که به نظر می رسید بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. Kind of hard to tell underneath all that makeup.
[ترجمه گوگل]گفتن زیر آن همه آرایش سخت است
[ترجمه ترگمان]یه جورایی سخته که این همه آرایش رو زیر و رو کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یه جورایی سخته که این همه آرایش رو زیر و رو کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. They use some makeup because they know that the face they show the world is important, and because first impressions count!
[ترجمه گوگل]آنها از مقداری آرایش استفاده می کنند زیرا می دانند چهره ای که به دنیا نشان می دهند مهم است و به این دلیل که اولین برداشت مهم است!
[ترجمه ترگمان]آن ها از آرایش استفاده می کنند چون می دانند که چهره ای که نشان می دهند دنیا مهم است، و به این خاطر که اولین برداشت اهمیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها از آرایش استفاده می کنند چون می دانند که چهره ای که نشان می دهند دنیا مهم است، و به این خاطر که اولین برداشت اهمیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. However the racial makeup of the panel, which is anonymous, was unknown as final selections were conducted behind closed doors.
[ترجمه گوگل]با این حال، ترکیب نژادی پانل، که ناشناس است، ناشناخته بود زیرا انتخاب های نهایی پشت درهای بسته انجام شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، آرایش نژادی پانل که ناشناس است، به عنوان منتخب نهایی پشت دره ای بسته انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، آرایش نژادی پانل که ناشناس است، به عنوان منتخب نهایی پشت دره ای بسته انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
درست کردن (فعل)
right, clean, agree, make, adapt, address, fix, devise, trim, regulate, fettle, organize, gully, make up, weave, build, fashion, concoct, integrate, compose, indite, emend, mend, redd, straighten
ترکیب کردن (فعل)
incorporate, unite, combine, compound, agglutinate, synthesize, merge, make up, piece, concoct, confect, constitute
جبران کردن (فعل)
rectify, repair, remedy, redress, atone, expiate, compensate, offset, gratify, make up, reimburse, requite, reciprocate, countervail, recoup
خوشامد گویی کردن (فعل)
praise, flatter, compliment, make up, chum, suck up, crouch
جعل کردن (فعل)
forge, feign, counterfeit, make up, mint, manufacture, invent, concoct, dream up
گریم کردن (فعل)
make up
ترکیب (اسم)
consolidation, conjugation, conformation, synthesis, blend, admixture, combination, composition, syntax, mixture, compound, melange, confection, structure, physique, form, feature, commixture, concoction, making, contexture, zygosis, makeup
آرایش (اسم)
makeup
بزک (اسم)
toilet, toilette, makeup, toiletry
توالت (اسم)
toilet, toilette, makeup
تخصصی
[سینما] بزک - گریم - گریم کردن - آرایش / چهره آرایی
[مهندسی گاز] درست کردن، جبران کردن
[نساجی] نحوه تغذیه ماشین ( طریقه قرار دادن پارچه داخل ماشین )
[ریاضیات] ساختار، به دست آوردن، تشکیل شدن، آراستن
[مهندسی گاز] درست کردن، جبران کردن
[نساجی] نحوه تغذیه ماشین ( طریقه قرار دادن پارچه داخل ماشین )
[ریاضیات] ساختار، به دست آوردن، تشکیل شدن، آراستن
به انگلیسی
• cosmetics; figure, body structure, build; arrangement
construct; constitute; invent, concoct; forgive and forget; supply what is lacking; put on cosmetics; compensate for something missed (as in: "i missed the test, may i make it up?")
make-up is coloured creams and powders which some people, especially women, put on their faces to make themselves look more attractive.
the make-up of something is the different parts that it consists of, and the way these parts are arranged.
cosmetics; structure; composition; arrangement; disposition, temperament of a person; exam given to a student who missed or failed the first exam
construct; constitute; invent, concoct; forgive and forget; supply what is lacking; put on cosmetics; compensate for something missed (as in: "i missed the test, may i make it up?")
make-up is coloured creams and powders which some people, especially women, put on their faces to make themselves look more attractive.
the make-up of something is the different parts that it consists of, and the way these parts are arranged.
cosmetics; structure; composition; arrangement; disposition, temperament of a person; exam given to a student who missed or failed the first exam
پیشنهاد کاربران
ساختار شخصیت
ساختار ژنتیک شخصیت
آرایش، ساختار
مرتب کردن
آزمون جبرانی
ترکیب - نظام
تامین کردن، فراهم کردن، مهیا کردن - تشکیل دادن، درست کردن
گریم ، آرایش
درست یا جبران کردن
آرایش کردن_پیرایش و آراستگی صورت و موها
بهانه آوردن
He made up an excuse
He made up an excuse
نسخه ( دارو، و . . . ) پیچیدن.
تشکیل دادن
این فعل به صورت make up for something مورد استفاده قرار می گیرد و معادل فارسی آن �جبران کردن چیزی� است. مثال:
I am sorry we couldn’t meet last week, but I will make up for it this week.
�شرمنده ام که هفته قبلی نتوانستیم همدیگر را ببینیم، اما این هفته جبران خواهم کرد. �
I am sorry we couldn’t meet last week, but I will make up for it this week.
�شرمنده ام که هفته قبلی نتوانستیم همدیگر را ببینیم، اما این هفته جبران خواهم کرد. �
Conffiguration
Consttellation
Format
Patern
قالب بندی
ساختار
Consttellation
Format
Patern
قالب بندی
ساختار
Colored cream and powder that women put on their faces
هم معنی consist of هم است یعنی شامل شدن
داستانی دروغ گفتن برای جبران عذر
بهانه تراشی
ذات. شخصیت
داستان بافتن
ساختار
Make up your mind
تصمیم گرفتن
یکی معنی آرایش کردن داره.
ولی به معنی ساختن یه داستان جدید ک معلوم نیس درسته یا نه.
چیززی که وانمود میکنی درسته ولی نیست. یجورایی درست جلوه دادن یک دروغ
ولی به معنی ساختن یه داستان جدید ک معلوم نیس درسته یا نه.
چیززی که وانمود میکنی درسته ولی نیست. یجورایی درست جلوه دادن یک دروغ
راست و ریست کردن
قانع کردن
( ساختار چیزی را ) شکل دادن
Make up
یعنی آشتی کردن
?she really wants to make up
او واقعا میخواد آشتی کنه؟
Make up
تصمیم گرفتن
Make up your mind
تصمیمت را بگیر
و . . . . .
یعنی آشتی کردن
?she really wants to make up
او واقعا میخواد آشتی کنه؟
Make up
تصمیم گرفتن
Make up your mind
تصمیمت را بگیر
و . . . . .
درست کردن
آرایش کردن، تقویت کردن، ردیف کردن
ترکیب کردن
شخصیت
make - up session :
extra session
کلاس جبرانی
extra session
کلاس جبرانی
ساخت داستان دروغ
الکی یه چیزی رو گفتن
الکی یه چیزی رو گفتن
👍Invent sth , often sth is not true
سرهم کردن ، ، برای مثال سرهم کردن یک داستان یا بهانه ای 👍
👍He made an excuse
سرهم کردن ، ، برای مثال سرهم کردن یک داستان یا بهانه ای 👍
👍He made an excuse
ساختن تشکیل دادن
آرایشکردن، دوباره آشتی کردن،
شخصیت، ذات
روحیات
داستان سر هم کردن
قصه بافتن
قصه بافتن
زینت دادن
زیبا کردن
زیبا کردن
آشتی کردن، صلح کردن
ارایش کردن ، تهیه
جبرانی
مثلا make - up HCl یعنی HCl جبرانی که برای جبران کاهش HCl در واحد بازیابی به سیستم اضافه می شود
مثلا make - up HCl یعنی HCl جبرانی که برای جبران کاهش HCl در واحد بازیابی به سیستم اضافه می شود
1. آرایش، گریم
2. لوازم آرایش
2. لوازم آرایش
ذات، طبیعت
مثال: he can not help his temper. it is part of his make - up
مثال: he can not help his temper. it is part of his make - up
Complete something again
تامین کردن - تشکیل دادن
آرایش، ترکیب، ساختار، آشتی ( بعد از دعوا )
از خودددرآوردن
To wear makeup
آرایش کردن
آرایش کردن
خالی بستن
چند تا معنی مختلف داره 🙂
1. ارایش_گریم
2. دروغ گفتن یا خالی بستن _ یه چیزی سر هم کردن
3. تشکیل یا ترکیب کردن_جعل کردن
در reach 1 هم اومده 😉
1. ارایش_گریم
2. دروغ گفتن یا خالی بستن _ یه چیزی سر هم کردن
3. تشکیل یا ترکیب کردن_جعل کردن
در reach 1 هم اومده 😉
made up his mind
مغزشو به کار انداخت
مغزشو به کار انداخت
وسیله�ی آرایش ، فن آرایش و تزیین ، ساختار ، انشاء ، سُرایش ، آرایش ، تنظیم ، آرایش نظامی ( از نظرمکانی ) ، حالت و طبیعت یک شخص ، امتحان جبرانی برای دانش آموزی که امتحان نخست را از دست داده است.
Have you made up your mind?
فکراتو کردی؟
فکراتو کردی؟
اگر با مواد شیمیایی و متون مربوط به علم شیمی بیاید معمولا معنای ساختار و ترکیب می دهد
از خود درآوردن، از خود ساختن ( درمورد وقتی که کسی نمی خواهد اطلاعاتی به شخصِ دیگر بدهد ) در این کاربرد معمولا ضمیر هم بین میک و آپ قرار می گیرد
مرتب کردن؛ نظم و ترتیب دادن؛ کنار هم چیدن
مثال:هنوز لازم است ست های ابزار را پس از شستن و پیش از استریل کردن مرتب کنیم ( کنار هم طوری بچینیم که روی هم قرار نگیرند. . )
. There is still a requirement to make up the sets of instruments following cleaning and before sterilization
مثال:هنوز لازم است ست های ابزار را پس از شستن و پیش از استریل کردن مرتب کنیم ( کنار هم طوری بچینیم که روی هم قرار نگیرند. . )
. There is still a requirement to make up the sets of instruments following cleaning and before sterilization
گریم
چهره آرایی
آرایش
چهره آرایی
آرایش
اختراع کردن
ذات_شخصیت
ترسیم کردن، بازسازی کردن، به نمایش گذاشتن
• 'make up'
Make up can be used in either an active or passive form.
In its active form, it has the same meaning as constitute
تشکیل دهنده چیزی بودن، ایجاد کردن
Women now make up two - fifths of the British labour force
In its passive form
it is followed by `of' and has the same meaning as "be composed of"
ساخته شدن از
All substances are made up of molecules.
Nearly half the Congress is made up of lawyers.
Make up can be used in either an active or passive form.
In its active form, it has the same meaning as constitute
تشکیل دهنده چیزی بودن، ایجاد کردن
Women now make up two - fifths of the British labour force
In its passive form
it is followed by `of' and has the same meaning as "be composed of"
ساخته شدن از
All substances are made up of molecules.
Nearly half the Congress is made up of lawyers.
make - up ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: چهرهپردازی
تعریف: هر تغییری که با استفاده از مواد آرایشی در چهره یا پیکر بازیگر نمایش یا فیلم ایجاد شود
واژه مصوب: چهرهپردازی
تعریف: هر تغییری که با استفاده از مواد آرایشی در چهره یا پیکر بازیگر نمایش یا فیلم ایجاد شود
حالت، رفتار ، عقیده
make - up
ساختار
ساختار
تشکیل دادن. ساختن. آرایش کردن
یک فعل مرکب
Phrasal verb separable
ساختن
Phrasal verb separable
ساختن
ارایش و گریم / جبران کردن
مثلا i want to make up for you the past
و تشکیل یا ترکیب کردن
اینا اصلی ترین معنیاش هستن
مثلا i want to make up for you the past
و تشکیل یا ترکیب کردن
اینا اصلی ترین معنیاش هستن
make up: درست کردن، اصلاح کردن ( درست و اصلاح کردن چیز اشتباه )
she answered a question with certainty but when she knowed her answer was false she made it up
او سوالی را با قاطعیت جواب داد اما وقتی فهمید جوابش اشتباه است، آن را اصلاح کرد.
she answered a question with certainty but when she knowed her answer was false she made it up
او سوالی را با قاطعیت جواب داد اما وقتی فهمید جوابش اشتباه است، آن را اصلاح کرد.
عالاوه بر معانیه کاربرIمعنی
اشتی کردن
Why you two don't kiss and make up
چرا شما دوتا همو نمیبوسید و اشتی کنید
و از خود در اوردن
don't need to tell him just make something up
لازم نیس بش بگی فقط یه چیزی از خودت در بیار
اشتی کردن
Why you two don't kiss and make up
چرا شما دوتا همو نمیبوسید و اشتی کنید
و از خود در اوردن
don't need to tell him just make something up
لازم نیس بش بگی فقط یه چیزی از خودت در بیار
به معنی برگشتن به رابطه هم معنی میشه
To get back together
You break up and then you make up
آشتی کردن
To get back together
You break up and then you make up
آشتی کردن
ارایش یا گریم
داستان دروغ
اشتی کردن
داستان دروغ
اشتی کردن
مرتب کردن ک ترو تمیز کردن جایی مثل اتاق
Make up the room
Make up the room
Make up to/for: جبران کردن
Make up with: آشتی کردن، صلح و سازش کردن
Make up with: آشتی کردن، صلح و سازش کردن
ارایش کردن
بهانه تراشی
جبران کردن
بهانه تراشی
جبران کردن