come through

/ˈkəmˈθruː//kʌmθruː/

معنی: دادن، وقوع یافتن
معانی دیگر: 1- با موفقیت انجام دادن یا تحمل کردن 2- (آمریکا - عامیانه) مطابق دلخواه (دیگری) عمل کردن، باقی ماندن، طی شدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to continue to live or exist.

- Mr. Jackson came through his illness.
[ترجمه علی] آقای جکسون بر بیماری اش فائق آمد.
|
[ترجمه ندا] آقای جکسون بیماری اش را شکست داد
|
[ترجمه Shirinbahari] آقای جکسون از پس بیماری. اش برآمد.
|
[ترجمه مبینا] آقای جکسون با بیماری خود جنگید.
|
[ترجمه شهراد] آقای جکسون بیماریش رو رد کرد
|
[ترجمه گوگل] آقای جکسون بیماری خود را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان] آقای جکسون بیماری خودش رو پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The building came through the flood.
[ترجمه احمد] ساختمان در برابر سیل مقاومت کرد ( تحمل کرد )
|
[ترجمه گوگل] ساختمان از طریق سیل آمد
[ترجمه ترگمان] ساختمان از میان سیل به درون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The city had faced racial crisis and come through it.
[ترجمه Shirinbahari] این شهر با بحران نژادپرستی مواجه بود و از سختی ها سربلند بیرون آمد.
|
[ترجمه گوگل]شهر با بحران نژادی مواجه شده بود و از آن عبور کرده بود
[ترجمه ترگمان]شهر با بحران نژادی روبه رو شده و از آن عبور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Have the test results come through yet?
[ترجمه شهراد] جواب آزمایش هنوز آماده نشده است
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] نتیجه ی آزمایش هنوز نیامده؟ ( بدست نیامده؟ )
|
[ترجمه گوگل]آیا هنوز نتایج آزمایش آمده است؟
[ترجمه ترگمان]آیا نتایج آزمایش ها هنوز تمام نشده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How did you manage to come through the Second World War without even a scratch?
[ترجمه علی] چطور بدون برداشتن حتی یک خراش، از جنگ جهانی دوم جان به در بردی؟
|
[ترجمه گوگل]چگونه توانستید از جنگ جهانی دوم حتی بدون یک خراش عبور کنید؟
[ترجمه ترگمان]چطور شد که بدون حتی یک خراش از جنگ جهانی دوم وارد جنگ جهانی دوم شدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Come through into the dining area .
[ترجمه گوگل]وارد قسمت غذاخوری شوید
[ترجمه ترگمان]بیایید داخل سالن غذا خوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your posting has just come through: you're going to Hong Kong.
[ترجمه گوگل]پست شما به تازگی ارسال شده است: شما به هنگ کنگ می روید
[ترجمه ترگمان]ماموریت شما فقط از میان رفته: شما دارید به هنگ کنگ می روید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The country had come through the worst of the recession.
[ترجمه علی] این کشور از پس بدترین رکود بر آمده بود.
|
[ترجمه احمد] این کشور در برابر بدترین بحران اقتصادی مقاومت کرده بود.
|
[ترجمه گوگل]این کشور بدترین رکود را پشت سر گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]این کشور از بدترین حالت رکود بازگشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The team will come through this barren patch and start to win again.
[ترجمه گوگل]تیم از این وصله بی ثمر عبور خواهد کرد و دوباره شروع به برد خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]تیم از این قسمت خشک و لم یزرع اینجا خواهد آمد و دوباره برنده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Have your examination results come through yet?
[ترجمه علی ماشا اله زاده] جواب آزماش شما هنوز نیامده؟
|
[ترجمه گوگل]آیا نتایج معاینه شما هنوز مشخص شده است؟
[ترجمه ترگمان]نتیجه آزمایش هات هنوز تموم نشده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Chris did well to come through the qualifying rounds of the tournament .
[ترجمه گوگل]کریس به خوبی توانست مراحل مقدماتی مسابقات را پشت سر بگذارد
[ترجمه ترگمان]کریس به خوبی از مرحله مقدماتی تورنمنت خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mr. Dole can see you now. Will you come through?
[ترجمه گوگل]آقای دول اکنون می تواند شما را ببیند آیا شما از طریق می آیید؟
[ترجمه ترگمان]! آقای دول الان می تونه شما رو ببینه تو هم میای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My visa still hasn't come through.
[ترجمه فرشید شریفی] من هنوز ویزای خود را دریافت ننموده ام.
|
[ترجمه گوگل]ویزای من هنوز نرسیده
[ترجمه ترگمان]ویزای من هنوز از بین نرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His ability did not come through when we were talking with him.
[ترجمه گوگل]وقتی با او صحبت می‌کردیم، توانایی‌های او از بین نمی‌رفت
[ترجمه ترگمان]وقتی داشتیم با او حرف می زدیم، توانایی او از بین نرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One's true feelings cannot but come through in what one says and does.
[ترجمه گوگل]احساسات واقعی یک فرد نمی تواند در آنچه می گوید و انجام می دهد، از بین برود
[ترجمه ترگمان]احساسات واقعی یک فرد نمی تواند به آنچه می گوید و انجام می دهد، وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The insurance company has finally come through with the money.
[ترجمه گوگل]شرکت بیمه بالاخره پولش را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]شرکت بیمه سرانجام با این پول همراه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دادن (فعل)
concede, give, hand, admit, impute, afford, mete, grant, render, pay, come through, endue, indue

وقوع یافتن (فعل)
come off, come through

انگلیسی به انگلیسی

• remain alive; fulfill an obligation

پیشنهاد کاربران

علاوه بر معانی گفته شده، عبور کردن و آمدن هم در جاهایی معنی می ده
So few people come through here, i assumed you had to be the assistant i asked for. My apologis
افراد خیلی کمی اینجا می یان، فکر کردم تو دستیاری هستی که درخواستشو کرده بودم. شرمنده.
باب میل کسی رفتار کردن
کار دلخواه کسی را انجام دادن
موفق شدن
از عهده برآمدن
( جواب آزمایش، نتیجه امتحانات، اخبار جدید. . ) آمدن، ( بدست آمدن )
?Have the test results come through yet
نتیجه ی امتحانات آمده؟
?Have your examination results come through yet
جواب آزمایش شما آمده؟ ( پس از تایید بدست آمده؟ )
...
[مشاهده متن کامل]

There is news just coming through of an explosion in a chemical factory.
خبرهایی دارد میاد درباره ی انفجار در یک کارخانه شیمیایی
خبرهای موثق ( تایید شده )
Pass through ( congress ) . . . . . come through

برای گیاه هم بکار میره flowers were coming through
در مورد اطلاعات و اخبار به معنی اعلام کردن هست
۲. یک چیزی رسمی بشه
۳ . موفق شدن و قوی بودن بعد از سختی و مشکلات
The vision that came through to me
چشم اندازی که به ذهن من رسید
به داد کسی رسیدن
کسی را از مخمصه نجات دادن
هوای کسی رو داشتن
He really came through for me when I lost my job
وقتی شغلمو از دست دادم او به دادم رسید و نداشت اتفاق بدی برام بیوفته
( از فلان طریق ) صورت گرفتن
'بکش کنار' مثلا جایی که میگه :coming through وقتی یکی وسط جاده هست. ( به تقدیر : coming through the road /way )
سنگ تموم گذاشتن
She really came through for us
حسابی برامون سنگ تموم گداشته
ظاهر شدن
قسمتی از آهنگ there you are
Friends that I rely on, don't come through
دوستایی که من روشون حساب باز کردم، دووم نمیارن
جان سالم به در بردن
اعلام شدن
the new people moved in upstairs played loud music.
the sound "came straight through " the ceiling and into our apartment
ادم جدیدهای به طبقه ی بالا امده بودن ( نقل مکان کرده بودن ) با صدای بلند موزیک گوش میکردند
صدا مستقیم از سقف رد میشد و به اپارتمان ما وارد میشد
سربرآوردن، نمایان شدن، محقق شدن
از تجربه ی بد موفق بیرون آمدن. ظاهر شدن. رسیدن مدرکی بعد از تایید
عبور کردن
رد شدن
روانه شدن
از پس چیزی برآمدن
دوام آوردن
جان به در بردن
استقامت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس