landmark

/ˈlændˌmɑːrk//ˈlændmɑːk/

معنی: راهنما، واقعه برجسته، نشان اختصاصی، نقطه تحول تاریخ
معانی دیگر: (هر نشانه ی ساختگی مانند برج و تابلو و یا هر نشانه ی طبیعی مانند درخت و تپه که مرز یا مکانی را مشخص کند) مرزنما، مرزنشان، جانشان، علامت مشخصه، جانما، نشانه، جای دیدنی، جای مشخص کننده، نقطه ی عطف، چرخشگاه، نقطه تحول تاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a feature of the landscape that serves as a point of reference, a guide for travelers, or a boundary marker.
مشابه: bench mark, boundary, cairn, guide, marker

(2) تعریف: a marker erected to commemorate a place or an event in a place.
مترادف: monument
مشابه: marker

(3) تعریف: a historic building.

(4) تعریف: an event or action that marks a significant development or change.
مترادف: milestone
مشابه: turning point, watershed

- The court's decision on voting rights was a landmark.
[ترجمه گوگل] تصمیم دادگاه در مورد حق رای نقطه عطفی بود
[ترجمه ترگمان] تصمیم دادگاه در مورد حق رای، نقطه عطفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: denoting a building or event of historic significance.
مترادف: historic
مشابه: momentous, significant

جمله های نمونه

1. airplanes used the mountain as a landmark to find the airport
هواپیماها برای یافتن فرودگاه از آن کوه به عنوان نشانه استفاده می کردند.

2. the discovery of penicillin was a landmark in the history of medicine
کشف پنی سیلین نقطه ی عطفی در تاریخ پزشکی بود.

3. The tower was once a landmark for ships.
[ترجمه محمود عباسی] فانوس دریایی زمانی یک نشانه برای کشتی ها بود.
|
[ترجمه گوگل]این برج زمانی نقطه عطفی برای کشتی ها بود
[ترجمه ترگمان]برج یک بار برای کشتی ها یکی از آثار باستانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Marble Arch is a famous London landmark.
[ترجمه گوگل]طاق مرمر یکی از مکان های دیدنی لندن است
[ترجمه ترگمان]سنگ مرمر یک نقطه عطف مشهور لندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Ambassador Hotel is a Los Angeles landmark.
[ترجمه گوگل]هتل سفیر یک مکان دیدنی لس آنجلس است
[ترجمه ترگمان]هتل سفیر، یک نقطه عطف در لس آنجلس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was a conspicuous landmark ahead.
[ترجمه گوگل]نقطه عطفی آشکار در پیش بود
[ترجمه ترگمان]آثار باستانی در جلو دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Supreme Court issued a landmark decision in January 200
[ترجمه گوگل]دادگاه عالی در ژانویه 200 تصمیم مهمی را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه عالی در ۲۰۰ ژانویه یک تصمیم تاریخی صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In a landmark case/decision, the Governor pardoned a woman convicted of killing her husband, who had physically abused her.
[ترجمه گوگل]در یک پرونده/تصمیم مهم، فرماندار زن محکوم به قتل شوهرش را که او را مورد آزار جسمی قرار داده بود، عفو کرد
[ترجمه ترگمان]فرماندار در یک مورد، یک زن را عفو کرد که متهم به قتل شوهرش بود که از نظر فیزیکی مورد سواستفاده قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The farthest landmark visible is about 30km away.
[ترجمه گوگل]دورترین نقطه قابل مشاهده حدود 30 کیلومتر دورتر است
[ترجمه ترگمان]دورترین نقطه قابل مشاهده در حدود ۳۰ کیلومتر دورتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The talks went down as a landmark in the peace process.
[ترجمه گوگل]این مذاکرات به عنوان نقطه عطفی در روند صلح تلقی شد
[ترجمه ترگمان]این گفتگوها به عنوان نقطه عطفی در روند صلح به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ceasefire was seen as a major landmark in the fight against terrorism.
[ترجمه گوگل]آتش بس به عنوان نقطه عطفی در مبارزه با تروریسم تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]آتش بس به عنوان نقطه عطفی مهم در مبارزه با تروریسم دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Russian Revolution represents a landmark in world history.
[ترجمه گوگل]انقلاب روسیه نقطه عطفی در تاریخ جهان است
[ترجمه ترگمان]انقلاب روسیه نشان دهنده نقطه عطفی در تاریخ جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Empire State Building is a familiar landmark on the New York skyline.
[ترجمه گوگل]ساختمان امپایر استیت یک نقطه عطف آشنا در خط افق نیویورک است
[ترجمه ترگمان]ساختمان امپایر استیت یک نقطه عطف شناخته شده در خط افق نیویورک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Eiffel Tower is a famous landmark .
[ترجمه sola] برج ایفل نقطه ی تحول تاریخ است
|
[ترجمه Ilnab] برج ایفل یک مکان دیدنی معروف هست.
|
[ترجمه گوگل]برج ایفل یک مکان دیدنی مشهور است
[ترجمه ترگمان]برج ایفل معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The invention of the silicon chip was a landmark in the history of the computer.
[ترجمه گوگل]اختراع تراشه سیلیکونی نقطه عطفی در تاریخ کامپیوتر بود
[ترجمه ترگمان]اختراع چیپ سیلیکون نقطه عطفی در تاریخ رایانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راهنما (اسم)
leader, guidance, adviser, advisor, guide, guideline, index, signal, clue, conductor, cicerone, key, usher, fingerpost, flagman, keynote, keyword, landmark, pacemaker, lead-up, loadstar, lodestar

واقعه برجسته (اسم)
landmark

نشان اختصاصی (اسم)
trait, landmark

نقطه تحول تاریخ (اسم)
landmark

انگلیسی به انگلیسی

• distinctive or prominent object in a landscape (often serves as a guide to travelers on land or sea); territorial marker; building or site which has historical significance; important event, turning point (in history)
a landmark is a noticeable building or feature of the land, which you can use to judge your position.
you can also refer to an important stage in the development of something as a landmark.

پیشنهاد کاربران

١. نشانِ مرزی، مرزنما؛ سنگ چین ٢. راهنما، نشان، نشانه، نشانگرِ زیستگاهی / دست - ساخت، سازەیِ زیستگاهی / دست - ساخت ٣. رویداد برجسته، دگرش بزرگ، چرخشگاه
نماد
A famous building
یک بنای معروف
بنای شاخص
اِلِمان شهری
ساختمان شاخص شهری
عوارض طبیعی شاخص
ساختمان توی چشم
ساختمان قابل تشخیص
عوارض طبیعی معروف
مکان معروف
جاهایی مثل مدرسه، سینما، پارک
Landmark means a place or an object that can be seen very easily
نقطه عطف
رویداد سرنوشت ساز
مشخصه مکانی
چیز برجسته
ساختمان ها و مکان هایی که به راحتی قابل تشخیص هستند و می توان از آن ها به عنوان نشانه استفاده کرد
landmark ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: نشانگر مکانی
تعریف: موقعیت یک شیء برجسته و بارز یا شناخته شده در چشم اندازی مشخص |||متـ . نشانگر
مکان واضح و در معرض دید
ساختمان یا بنایی معروف در شهر
ساختمان یا بنای معروفی در شهر
دیدنی ها
المان شاخص شهری
رویداد مهم
بنای دیدنی
بنا یا جاذبه طبیعی یا تاریخی برجسته ای ، که به راحتی قابل رویت باشد و به عنوان نمادِ آن منطقه باشد.
مانند برج میلاد یا میدان آزادی در تهران.
دوران ساز
مکان دیدنی/تاریخی
Sight
جایی ( فروشگاه - برج - کاخ. . . ) که فرد ان شهر را با ان میشناسد مانند= تهران برج میلاد
تاریخ ساز
رویداد تاریخی - نقطه ی تحول تاریخ
مکان یا بنای مشهور که از دور قابل رویت باشد
برجسته
شاخصه. ویژگی. مهم
رویداد بزرگ - حادثه دوران ساز - نقطه عطف
land‧mark /ˈl�ndmɑːk - mɑːrk/ adjective [only before a noun]
a landmark agreement, decision, settlement etc is one that is very important and influences how other things develop
example:
The company won landmark settlements against several competitors from Japan and South Korea.
ساختمان یا چیزی که از راه خیلی دور هم دیده بشود.
نماد
مثال this tower is a landmark for France
مکان یا بنایی طبیعی یا ساختگی که از مسافت دور در یک منطقه قابل رویت باشد. مانند پاسارگاد, برج میلاد, سی و سه پل, قلعه بابک و امثالهم.
مکان دیدنی
واقعا برجسته.
بی نظیر.
نقطه عطف.
It is a landmark in itself
بی نظیر درنوع خودش.
نقطه عطفی در خودشه.
کار برجسته ای در نوع خودشه.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس