mockingly


ریشخند کنان، از روی استهزا، بر سیل استهزا

جمله های نمونه

1. His lips twisted mockingly.
[ترجمه گوگل]لب هایش به طرز مسخره ای پیچ خورد
[ترجمه ترگمان]لب هایش با حالت مسخره ای کج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It floated mockingly through his sleep and came like a mirage between his eyes and the daylight.
[ترجمه گوگل]با تمسخر در خوابش شناور شد و مثل سرابی بین چشمانش و روشنایی روز آمد
[ترجمه ترگمان]همچون سرابی از میان چشمان و روشنایی روز، همچون سرابی از میان خواب فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pentheus laughed mockingly as he looked him over and then ordered him with contempt out of his sight.
[ترجمه گوگل]پنتئوس در حالی که به او نگاه می کرد با تمسخر خندید و سپس با تحقیر دستور داد که او را از چشمانش دور کند
[ترجمه ترگمان]Pentheus به او نگاه کرد و با تحقیر به او دستور داد که از جلوی چشم او چشم بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "Isn't that sweet?" he says mockingly.
[ترجمه گوگل]"این شیرین نیست؟" با تمسخر میگه
[ترجمه ترگمان]\" این خیلی شیرین نیست؟ او با تمسخر می گوید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pouting mockingly, he gives his considered reply, before creasing up with laughter as his answer is translated.
[ترجمه گوگل]در حالی که به تمسخر می‌خرد، پاسخ سنجیده‌اش را می‌دهد، قبل از اینکه جوابش را ترجمه می‌کند با خنده بلند شود
[ترجمه ترگمان]در حالی که لبخند تمسخر آمیزی بر لب داشت، قبل از آنکه از خنده خودداری کند جواب داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Increasingly, that grievance focuses on what Chinese mockingly call the "guan er dai" and "fu er dai" — the "second generation," children of privileged government officials and the super-rich.
[ترجمه گوگل]این نارضایتی به طور فزاینده‌ای بر آنچه چینی‌ها با تمسخر «گوان ار دای» و «فو یر دای» می‌خوانند متمرکز می‌شود - «نسل دوم»، فرزندان مقامات دولتی ممتاز و فوق‌ثروتمندان
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، این grievance بر آنچه که چینی ها با تمسخر می خوانند، \"گوان er\" و \"fu er\" - نسل دوم \"فرزندان مقامات ممتاز دولتی و افراد فوق العاده ثروتمند\" تمرکز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The latter, however, laughed mockingly and said, "I will come in three years and get what belongs to me," then went away.
[ترجمه گوگل]اما دومی به تمسخر خندید و گفت: سه سال دیگر می‌آیم و آنچه را که متعلق به من است می‌گیرم، سپس رفت
[ترجمه ترگمان]با این حال، دومی به تمسخر خندید و گفت: \" من ظرف سه سال به اینجا خواهم آمد و چیزی را که به من تعلق دارد به دست خواهم آورد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His eyes were smiling again, a little mockingly, but warm and blue, and somehow kind.
[ترجمه گوگل]چشمانش دوباره خندان بود، کمی تمسخرآمیز، اما گرم و آبی و به نوعی مهربان
[ترجمه ترگمان]چشمانش دوباره لبخند زد، کمی ریشخند آمیز، اما گرم و آبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A party is in progress, and Hoffmann mockingly praises the pleasures of the flesh.
[ترجمه گوگل]مهمانی در جریان است و هافمن با تمسخر لذت های جسمانی را می ستاید
[ترجمه ترگمان]یک حزب در حال پیشرفت است، و هوفمان با تمسخر از لذت های گوشت تعریف و تمجید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She made the mistake of smiling mockingly saw his fist draw back.
[ترجمه گوگل]او اشتباه کرد و با تمسخر لبخند زد و دید که مشتش عقب کشیده شد
[ترجمه ترگمان]او اشتباه کرد و لبخند تمسخر آمیزی زد و مشت خود را عقب کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pure greed, Lei had said, shaking his head mockingly when she had told him that this was what she had dreamed of for their marriage.
[ترجمه گوگل]لی گفته بود طمع محض، سرش را به تمسخر تکان داد، وقتی به او گفت که این همان چیزی است که او برای ازدواج آنها آرزو کرده است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به او گفته بود که این همان چیزی است که او برای ازدواجشان دیده بود، دیوانه وار سرش را تکان می داد و گفته بود: حرص خالص!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ball continues its slow but dogged motion, brakes at a patch of dust, trickles on, and mockingly drops.
[ترجمه گوگل]توپ به حرکت آهسته اما تند خود ادامه می دهد، روی یک تکه گرد و غبار ترمز می کند، چکه می کند و به طرز تمسخرآمیزی سقوط می کند
[ترجمه ترگمان]توپ به حرکت کند اما سرسختانه اش ادامه می دهد و در بخشی از گرد و خاک ترمز می کند و با تمسخر قطرات آب را فرو می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was right, a distant voice in her mind whispered mockingly.
[ترجمه گوگل]حق با او بود، صدایی دور در ذهنش با تمسخر زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]صدایی دوردست در ذهنش زمزمه کرد: حق با اون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• jeeringly, scornfully, while imitating; in a mocking manner

پیشنهاد کاربران

بپرس