معنی: اتحاد، بهم پیوستگی، هم بستگی، همکاری، انسجام، مسئولیت مشترکمعانی دیگر: یگانگی، یکپارچگی، وحدت، اتفاق نظر
بررسی کلمه
اسم ( noun )
• : تعریف: a feeling or condition of unity based on common goals, interests, and sympathies among a group's members. • متضاد: division
جمله های نمونه
1. The situation raises important questions about solidarity among member states of the UN.
[ترجمه Aref Araghizadeh] این موقعیت سوالات مهمی را پیرامون اتحاد میان اعضای سازمان ملل متحد بر می انگیزاند.
|
[ترجمه گوگل]این وضعیت سوالات مهمی را در مورد همبستگی میان کشورهای عضو سازمان ملل مطرح می کند [ترجمه ترگمان]این وضعیت پرسش های مهم در مورد همبستگی میان کشورهای عضو سازمان ملل را مطرح می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Drivers honked their horns in solidarity with the peace marchers.
[ترجمه گوگل]رانندگان به نشانه همبستگی با راهپیمایان صلح بوق زدند [ترجمه ترگمان]رانندگان در همبستگی با راهپیمایی کنندگان صلح بوق خود را به صدا در آوردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The conflict fostered solidarity among Arab oil states.
[ترجمه گوگل]این درگیری باعث ایجاد همبستگی میان کشورهای نفتی عرب شد [ترجمه ترگمان]این درگیری اتحاد بین کشورهای نفت خیز عربی را تقویت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I come before you today to express my solidarity with the people of New York.
[ترجمه گوگل]من امروز در مقابل شما آمده ام تا همبستگی خود را با مردم نیویورک اعلام کنم [ترجمه ترگمان]من امروز برای ابراز همبستگی خود با مردم نیویورک به اینجا آمده ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. 'We must show solidarity with the strikers,' declared the student leaders.
[ترجمه گوگل]رهبران دانشجویی اعلام کردند: ما باید با اعتصاب کنندگان همبستگی کنیم [ترجمه ترگمان]رهبران دانش آموزان اعلام کردند: ما باید همبستگی خود را با اعتصاب کنندگان نشان دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The bitter split which has developed within Solidarity is likely to harden further into separation.
[ترجمه گوگل]شکاف تلخی که در همبستگی ایجاد شده است، احتمالاً به جدایی بیشتر میشود [ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل تلخ که در چارچوب همبستگی ایجاد شده است احتمالا بیشتر به جدایی ادامه خواهد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. There was a degree of solidarity and sisterhood among the women.
[ترجمه گوگل]در میان زنان میزانی از همبستگی و خواهرخواندگی وجود داشت [ترجمه ترگمان]همبستگی و sisterhood بین زنان وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He voiced his solidarity with the weak and defenceless.
[ترجمه گوگل]او همبستگی خود را با ضعیفان و بی دفاعان اعلام کرد [ترجمه ترگمان]همبستگی خود را با ضعفا و بی دفاع اعلام کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Supporters want to march tomorrow to show solidarity with their leaders.
[ترجمه گوگل]هواداران می خواهند فردا برای نشان دادن همبستگی با رهبران خود راهپیمایی کنند [ترجمه ترگمان]حامیان می خواهند فردا حرکت کنند تا همبستگی خود را با رهبران خود نشان دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Demonstrations were held as a gesture of solidarity with the hunger strikers.
[ترجمه گوگل]تظاهرات به عنوان ژست همبستگی با اعتصاب کنندگان برگزار شد [ترجمه ترگمان]تظاهرات به عنوان یک حرکت همبستگی با اعتصاب کنندگان گرسنگی برگزار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The strike fostered a sense of solidarity among the workers.
[ترجمه گوگل]اعتصاب باعث ایجاد حس همبستگی در بین کارگران شد [ترجمه ترگمان]اعتصاب، حس همبستگی بین کارگران را پرورش داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The lecturers joined the protest march to show solidarity with their students.
[ترجمه گوگل]سخنرانان برای ابراز همبستگی با دانشجویان خود به راهپیمایی اعتراضی پیوستند [ترجمه ترگمان]سخنرانان به تظاهرات اعتراضی پیوستند تا همبستگی خود را با دانش آموزان خود نشان دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Orwell expressed his solidarity with the miners in the book.
[ترجمه گوگل]اورول در این کتاب همبستگی خود را با معدنچیان ابراز کرد [ترجمه ترگمان]اورول همبستگی خود را با معدنچیان در کتاب ابراز کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The feeling of solidarity among the people really came through.
[ترجمه گوگل]واقعاً احساس همبستگی در میان مردم به وجود آمد [ترجمه ترگمان]احساس همبستگی بین مردم واقعا از بین رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. In an unexpected show of solidarity, the management and workers have joined forces to campaign against the closure of the factory.
[ترجمه گوگل]در یک نمایش غیرمنتظره همبستگی، مدیریت و کارگران با هم متحد شده اند تا علیه تعطیلی کارخانه مبارزه کنند [ترجمه ترگمان]در یک نمایش غیر منتظره اتحاد، مدیریت و کارگران به نیروهایی پیوسته اند که علیه بسته شدن کارخانه مبارزه می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• polish independent trade union federation established in 1980 and led by lech walesa feeling of togetherness, unity, community (created by shared interests, goals, responsibilities, etc.) if a group of people show solidarity, they show complete unity and support for each other.
پیشنهاد کاربران
Key takeaways as China urges ⭐solidarity⭐ with Russia, India and other Shanghai Cooperation allies CNBC com@
اتحاد , هم بستگی – The feeling of solidarity among the people really came through – Solidarity among union members is essential in negotiations – Supporters want to march tomorrow to show solidarity with their leaders
همبستگی
حمایت
یکی از عوامل پیروزی در زمینه های مختلف سیاسی و اجتماعی ( اتحاد - همبستگی و انسجام رمز پیروزی یک ملت )