phrase

/ˈfreɪz//freɪz/

معنی: عبارت، اصطلاح، کلمه بندی، سخن موجز، تعبیر، تعبیر کردن، پند وامثالبعبارت دراوردن، تعبیر دراوردن، کلمه بندی کردن
معانی دیگر: (از طریق واژه یا عبارت) بیان کردن، عبارت پردازی کردن، (دستور زبان) عبارت، گزاره، (زبان شناسی) گروه، گروه واژه ها، واژه گروه، سبک بیان، روش نگارش، عبارت پردازی (phraseology هم می گویند)، (رقص) یک سلسله تحرکات وابسته به هم، (موسیقی) قطعه، (موسیقی - آهنگ را) به چند قطعه بخش کردن، فراز، عبارت سازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in grammar, a string of words that has meaning and grammatical order but does not have both a subject and a predicate.
مشابه: clause, locution

- I usually put a comma after an initial adverbial phrase such as "as a result" or "in the meantime."
[ترجمه گوگل] من معمولاً بعد از عبارت قید اولیه مانند "در نتیجه" یا "در این بین" کاما می گذارم
[ترجمه ترگمان] من معمولا یک کاما بعد از عبارت اولیه adverbial مانند \"در نتیجه\" یا \"در این فاصله\" قرار می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in grammar, a single word or string of words that forms a constituent of a sentence, such as a noun phrase or verb phrase.

- In the sentence "The old man who lives upstairs used to be a plumber," the subject consists of the noun phrase "the old man who lives upstairs."
[ترجمه گوگل] در جمله «پیرمردی که در طبقه بالا زندگی می کند قبلاً لوله کش بوده است» موضوع از عبارت اسمی «پیرمردی که در طبقه بالا زندگی می کند» تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان] در جمله \" مرد پیری که در طبقه بالا زندگی می کند، لوله کش دارد \" این فرد از عبارت اسم \"مرد سالمندی که در طبقه بالا زندگی می کند\" تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a brief and familiar saying or expression.
مترادف: expression
مشابه: bromide, byword, clich�, commonplace, maxim, platitude, proverb, saw, saying, truism

- The candidate always ends his speeches with the phrase "God bless America."
[ترجمه گوگل] این نامزد همیشه سخنرانی های خود را با جمله «خداوند به آمریکا برکت دهد» پایان می دهد
[ترجمه ترگمان] نامزدها همیشه سخنرانی های خود را با عبارت \"خدا برکت بر آمریکا\" به پایان می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a string of words embodying a unique unit of meaning that cannot be understood, or readily understood, by considering the meaning of each word on its own; idiom.

- Are you familiar with the phrase "it's water under the bridge"?
[ترجمه گوگل] آیا با عبارت «آب زیر پل است» آشنا هستید؟
[ترجمه ترگمان] آیا با عبارت \"آب زیر پل\" آشنا هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: a group of spoken words that is separated from others by pauses.
مشابه: expression, line, locution, speech, utterance

- He spoke in halting phrases.
[ترجمه 勇而他] او با جملاتی کوتاه سخن می گفت
|
[ترجمه گوگل] او با عبارات توقف صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان] با جملاتی کوتاه سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: a brief, coherent passage of music.
مترادف: strain
مشابه: aria, line, melody, tune

- The pianist had difficulty with that particular phrase and practiced it again and again.
[ترجمه گوگل] پیانیست با آن عبارت خاص مشکل داشت و آن را بارها و بارها تمرین می کرد
[ترجمه ترگمان] نوازنده پیانو با این جمله خاص مشکل داشت و دوباره و دوباره آن را تمرین می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: phrases, phrasing, phrased
(1) تعریف: to express or say in a particular way.
مترادف: couch, word
مشابه: articulate, express, formulate, frame, put, style

- How should I phrase this introduction?
[ترجمه گوگل] چگونه باید این مقدمه را بیان کنم؟
[ترجمه ترگمان] چطور میتونم این معارفه رو تکرار کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to express verbally.
مترادف: articulate, say, verbalize, voice
مشابه: assert, communicate, declare, impart, mention, mouth, put, relate, speak, tell, utter

(3) تعریف: to read or say with deliberate or appropriate pauses or other vocal effects, such as stress or accent.
مشابه: accentuate, articulate, emphasize, enunciate, stress

(4) تعریف: to execute (a passage or passages of music) in a particular way.
مشابه: express, perform, play
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to execute passages of music in a particular way.
مشابه: perform, play

جمله های نمونه

1. the phrase "to be married" is commonly understood after the word "engaged"
عبارت ((قرار است ازدواج بکنند)) معمولا در واژه ی ((نامزد)) مستتر است.

2. an infinitive phrase
عبارت مصدری

3. he was unable to phrase his ideas
او قادر نبود اندیشه های خود را بیان کند.

4. to turn a pretty phrase
عبارت زیبایی را تصنیف کردن

5. This phrase is labelled as an Americanism in this dictionary.
[ترجمه گوگل]این عبارت در این فرهنگ لغت به عنوان آمریکایی گرایی برچسب گذاری شده است
[ترجمه ترگمان]این عبارت به صورت an در این فرهنگ لغت برچسب زده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was, in her own favourite phrase, 'a woman without a past'.
[ترجمه گوگل]او به تعبیر مورد علاقه خودش «زنی بدون گذشته» بود
[ترجمه ترگمان]این زن با عبارت دل خواه خود، زنی بدون گذشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He hashed a phrase in order to colour the sentence.
[ترجمه گوگل]او عبارتی را هش کرد تا جمله را رنگ آمیزی کند
[ترجمه ترگمان]برای رنگ کردن جمله عبارت را ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We bought a Danish phrase book.
[ترجمه گوگل]ما یک کتاب عبارات دانمارکی خریدیم
[ترجمه ترگمان]ما یک کتاب عبارت دانمارکی را خریدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She used the phrase 'survival of the fittest'.
[ترجمه گوگل]او از عبارت "بقای بهترین ها" استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]اون از عبارت زنده موندن برای زنده موندن استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "Start slowly" is the key phrase for the first-time marathon runner.
[ترجمه گوگل]"آهسته شروع کن" عبارت کلیدی برای دونده ماراتن است
[ترجمه ترگمان]\"به آرامی شروع کنید\" عبارت کلیدی برای دومین دوی ماراتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A phrase jumped out at me in a piece about copyright.
[ترجمه گوگل]عبارتی در یک قطعه در مورد کپی رایت به ذهنم خطور کرد
[ترجمه ترگمان]یک جمله، در قطعه ای در مورد حق مولف، از من پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That's exactly the phrase I was looking for.
[ترجمه گوگل]دقیقا همون عبارتی بود که دنبالش بودم
[ترجمه ترگمان]دقیقا همون جمله ای بود که دنبالش بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This phrase can be loosely translated as 'Go away'.
[ترجمه گوگل]این عبارت را می توان به راحتی به عنوان «برو» ترجمه کرد
[ترجمه ترگمان]این عبارت را می توان به طور بی ربط ترجمه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It wasn't a happy choice of phrase given the circumstances.
[ترجمه گوگل]با توجه به شرایط، انتخاب عبارت خوشحال کننده ای نبود
[ترجمه ترگمان]این انتخاب خوشحالی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عبارت (اسم)
style, quotation, passage, expression, phrase, phraseology, diction, wording, wordage

اصطلاح (اسم)
idiom, epithet, term, phrase

کلمه بندی (اسم)
expression, phrase, phraseology, wording

سخن موجز (اسم)
phrase

تعبیر (اسم)
explanation, comment, interpretation, phrase, hermeneutics

تعبیر کردن (فعل)
put, explain, comment, read, phrase, construe

پند وامثالبعبارت دراوردن (فعل)
phrase

تعبیر دراوردن (فعل)
phrase

کلمه بندی کردن (فعل)
phrase

انگلیسی به انگلیسی

• idiom, saying; expression; group of words that functions as a single unit (grammar)
formulate in words, express in words; express in a certain manner
a phrase is a group of words which forms a unit, either on its own or within a sentence.
a phrase is also a short group of words that are used as a unit and whose meaning is not obvious from the words contained in it.
if you phrase something in a particular way, the words you speak or write express it in that way.
a turn of phrase is a particular way of expressing something in words.
see also phrasing.

پیشنهاد کاربران

عبارت
مثال: She couldn't understand the meaning of the phrase.
او نمی توانست معنی عبارت را بفهمد.
🔗 فرق phrase و clause
📍A phrase is a group of related words that does not contain a subject and a verb .
📍A clause is a group of related words that does contain a subject and a verb .
برای ابهام زدائی و جلوگیری از ترکیب واژه های دستور زبان 🖤
Phrase ترکیب
None Phrase ترکیب اسمی
Verb Phrase ترکیب فعلی
Clause عبارت
Dependent Clause عبارت وابسته
Independent Clause عبارت غیر وابسته
Sentence جمله
Compound Sentence جمله مرکب
عبارت یا جمله ای که فعل به خصوصی نداره
فعل: به جمله آوردن
اگر فعل باشد به معنی بیان کردن است.
گزین گویه
جمله
عبارت
phrase ( موسیقی )
واژه مصوب: عبارت
تعریف: واحد تشکیل‏دهندۀ جمله که ساختاری بزرگ تر از انگاره با طول های متفاوت دارد
عبارت
اصطلاح
تعبیرِ خاصی را به کار بردن، از عبارتی خاص استفاده کردن
عبارت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس