minister

/ˈmɪnəstər//ˈmɪnɪstə/

معنی: وزیر، وزیر مختار، خدمت کردن، کشیش کمک کردن، عبادت کردن، بخش کردن، پرستاری کردن
معانی دیگر: کشیش، عامل، (مراسم کلیسایی) سرپرستی کردن، (در کلیسا) خدمت کردن، (معمولا با: to) کمک کردن، معاضدت کردن، پایمردی کردن، (نیازهای کسی را) برآوردن، تیمار کردن، (سفارتخانه) کاردار، (در برخی بنیادهای کلیسای کاتولیک) سرپرست، (قدیمی) تهیه کردن، تدارک کردن، vt vi : کمک کردن

جمله های نمونه

1. minister of finance
وزیر دارایی

2. a minister of evil
عامل شر وبدی

3. prime minister
نخست وزیر

4. the minister of our church
کشیش کلیسای ما

5. the minister of the interior resigned
وزیر کشور استعفا داد.

6. the minister refused to give further comments
وزیر از دادن توضیحات بیشتر خودداری کرد.

7. the minister was the final arbitrator of things
وزیر داور نهایی امور بود.

8. a despotic minister who consulted no one
وزیر خودکامه ای که با هیچکس مشورت نمی کرد

9. a methodist minister
کشیش متدیست

10. an obsequious minister
وزیر متملق

11. an ordained minister
کشیشی که رسما گماشته شده است.

12. nazi germany's minister of armaments
وزیر تسلیحات آلمان نازی

13. the prime minister acted with the full assent of the president
نخست وزیر با توافق کامل رییس جمهور عمل می کرد.

14. the prime minister and his entourage
نخست وزیر و همراهانش

15. the prime minister announced his resignation
نخست وزیر استعفای خود را اعلام کرد.

16. the prime minister in a chafe sent for him
نخست وزیر با عصبانیت دنبال او فرستاد.

17. the prime minister personally laid the cornerstone of the building
نخست وزیر شخصا سنگ اول بنا را کار گذاشت.

18. the prime minister presented his cabinet to the parliament
نخست وزیر اعضای کابینه ی خود را به مجلس معرفی کرد.

19. the prime minister was greeted by a salvo of protests
با رگباری از اعتراض از نخست وزیر استقبال شد.

20. the prime minister was losing his hold on power
نخست وزیر داشت لگام قدرت را از دست می داد.

21. the prime minister was not forthcoming during his press conference
نخست وزیر در مصاحبه ی مطبوعاتی خود حقایق را نگفت.

22. the prime minister was to treat for peace
قرار بود نخست وزیر درباره ی صلح مذاکره کند.

23. a deputy prime minister
معاون نخست وزیر

24. assistant to the minister
معاون وزیر

25. the late prime minister attended the meeting
نخست وزیر پیشین در جلسه حضور داشت.

26. when the prime minister resigned, all the ministers did likewise
وقتی که نخست وزیر استعفا داد،همه ی وزیران هم استفعا دادند.

27. he interviewed the prime minister
او با نخست وزیر مصاحبه کرد.

28. he was revested as minister
دوباره به مقام وزارت گماشته شد.

29. his friendship with the minister was the winning card
دوستی او با وزیر ورق برنده ای بود.

30. his knowledge of the minister was quite adventitious
آشنایی او با وزیر کاملا تصادفی بود.

31. he even libeled the prime minister
او حتی به نخست وزیر هم تهمت زد.

32. newspapers savaged the new prime minister
روزنامه ها نخست وزیر جدید را مورد حمله ی وحشیانه قرار دادند.

33. the honeymoon between the prime minister and the parliament did not last long
ماه عسل نخست وزیر و مجلس شورا چندان طولانی نبود.

34. the newspapers castigated the gambling minister
روزنامه ها وزیر قمار باز را سخت به باد انتقاد گرفتند.

35. he is a protege of the prime minister
او دست نشانده نخست وزیر است.

36. the ambitious wife of his excellency, the minister
همسر جاه طلب جناب وزیر

37. they are trying to oust the prime minister
آنها می کوشند که نخست وزیر را اخراج کنند.

38. he finally had an audience with the prime minister
بالاخره نزد نخست وزیر شرفیاب شد.

39. the broadside by the newspapers upset the prime minister
حمله ی همه جانبه ی روزنامه ها نخست وزیر را ناراحت کرد.

40. the storm that is brewing against the prime minister
توفانی که برعلیه نخست وزیر در حال به وجود آمدن است.

41. a banquet dignified by the presence of the prime minister
ضیافتی که حضور نخست وزیر به آن ابهت بخشیده بود

42. i have arranged for you to meet with the minister
ترتیبش را داده ام که با وزیر ملاقات کنی.

43. one of the members of parliament rebuked the prime minister
یکی از نمایندگان مجلس نخست وزیر را سخت سرزنش کرد.

44. the police smelled out the plot to kill the prime minister
پلیس توطئه ی قتل نخست وزیر را کشف کرد.

45. this time they were much more censorious of the prime minister
این بار از نخست وزیر خیلی بیشتر انتقاد کردند.

46. the bill was presented by mr. daliri, deputizing for the prime minister
لایحه از طرف آقای دلیری که به نمایندگی از سوی نخست وزیر عمل می کرد تقدیم شد.

47. the opposition (party) sent a group of hoodlums to heckle the prime minister
حزب مخالف عده ای اوباش را برای بهم زدن سخنرانی نخست وزیر فرستاد.

48. he intends to get every bit of mileage from his friendship with the prime minister
او می خواهد از دوستی خود با نخست وزیر حداکثر بهره گیری را بکند.

مترادف ها

وزیر (اسم)
minister, vizier, queen

وزیر مختار (اسم)
minister, minister plenipotentiary

خدمت کردن (فعل)
serve, minister, render service

کشیش کمک کردن (فعل)
minister

عبادت کردن (فعل)
worship, minister

بخش کردن (فعل)
assign, share, lot, divide, apportion, minister

پرستاری کردن (فعل)
attend, minister, nurse, tend

انگلیسی به انگلیسی

• person authorized to conduct a religious service, pastor, cleric; one appointed to a high government office, official, emissary, delegate; head of a government department; clerk
conduct a religious service, perform a rite; officiate; hold a government office; administer, supply, provide; fulfill the duties of a minister
a minister is a person in charge of a government department.
a minister in a church, especially a protestant church, is a member of the clergy.
if you minister to people or to their needs, you make sure that they have everything they need or want; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

وزیر، کشیش
مثال: The prime minister announced new policies to improve the economy.
وزیر اعلام کرد که سیاست های جدیدی برای بهبود اقتصاد راه اندازی کرده است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Minister به عنوان یک واژه انگلیسی می تواند به معانی مختلفی اشاره کند، از جمله:
1. وزیر ( به ویژه در دولت ) :
در سیستم های دولتی، یک وزیر عضوی از دولت است که به عنوان مدیر یا مسئول یک بخش خاص از دولت ( مثل مالیات، آموزش و . . . ) مشغول به کار است. او مسئولیت اجرای سیاست ها و برنامه های مربوط به آن بخش را بر عهده دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

2. پادری ( در مذاهب مختلف ) :
در مذاهب مختلف، واژه "minister" به معنای یک روحانی یا کشیش که در انجام مراسم دینی و خدمات مذهبی فعالیت می کند، استفاده می شود. او مشغول به انجام مراسم مذهبی، اعمال دینی و رسیدگی به نیازهای جامعه مذهبی است.
3. معاون یا کارمند مسکونی:
در برخی موارد، ممکن است واژه "minister" به معنای یک معاون یا کارمند مسکونی در یک سازمان، شرکت یا سازمان غیرانتفاعی باشد که مسئول اجرای وظایف خاص در آن سازمان است.
4. وازیر ( در کلیسا ) :
در بعضی از گروه های مذهبی، "minister" به معنای رهبر روحانی یا پیشوای کلیسایی است که مسئولیت های مختلفی مانند برگزاری مراسم، رسیدگی به مسائل روحانی و اداری کلیسا را بر عهده دارد.
از دیدگاه تاریخی، واژه "minister" ابتدا در زبان لاتین به معنای "خادم" یا "اعضای خدمت دهنده" در کلیسا به کار می رفت، و پس از آن به معنای مدیر یا انجام دهنده وظایف مشخص در حوزه های مختلف استفاده شد.
این واژه در زبان فارسی به معنای وازیر در دولت، وازیر دینی، یا کارمند مسکونی قابل استفاده است.
منبعCHATGPT4. 00

این ۳ واژه تلفظشون تا حدی شبیه هم دیگست
ancestor جد نیاکان
Minister وزیر
Sister خواهر
روحانی - کشیش یار
خود کشیش نیست
وزیر کشور
نخست وزیر >>> Prime minister
Ministers
پیشوایان
( در برخی موارد ) کارگزار
minister ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: رایزن اول
تعریف: رتبۀ دیپلماتی بلافاصله پایین تر از سفیر و وزیرمختار و بالاتر از رایزن دوم |||متـ . رایزن درجۀ یک
دین یار، راهب، راهبه ( معنای کشیش نمی دهد، به افرادی اطلاق می شود که به کشیش ها در امر تبلیغ مذهب و امورِ دیگر کمک می کنند )
به معنای کشیش کلیسا میباشد.

بپرس