unaccounted for


نامعلوم، توضیح داده نشده، توجیه نشده، به حساب نیامده، حساب نشده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not accounted for or explained.

- his unaccounted-for expenditures
[ترجمه گوگل] مخارج حساب نشده او
[ترجمه ترگمان] هزینه هایی که به حساب نیامده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

مجهول الهویه
پیدا نشده، نامعلوم
مفقودالاثر
نیامدن، توضیح ندادن، جوابگو نبودن

بپرس