unavoidable

/ˌənəˌvɔɪdəbl̩//ˌʌnəˈvoɪdəbl̩/

معنی: چاره نا پذیر، غیر قابل اجتناب، اجتناب ناپذیر
معانی دیگر: غیر قابل احتراز، حذر نکردنی، دوری نکردنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unavoidably (adv.), unavoidableness (n.)
• : تعریف: impossible to avoid or escape; inevitable.
مترادف: ineluctable, inescapable, inevitable
متضاد: avoidable
مشابه: certain, compulsory, fated, imperative, inexorable, irresistible, necessary, obligatory, requisite, sure

- The deer jumped right in front of the car and hitting it was unavoidable.
[ترجمه گوگل] آهو درست جلوی ماشین پرید و برخورد با آن اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان] گوزن درست جلوی ماشین پرید و ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. unavoidable mistakes
خطاهای احتراز ناپذیر

2. There are now fears that war is unavoidable.
[ترجمه گوگل]اکنون این نگرانی وجود دارد که جنگ اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]اکنون بیم آن می رود که جنگ اجتناب ناپذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She sees exercise primarily as an unavoidable chore.
[ترجمه گوگل]او ورزش را در درجه اول به عنوان یک کار اجتناب ناپذیر می بیند
[ترجمه ترگمان]او ورزش را به عنوان یک کار روزمره غیرقابل اجتناب می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Managers said the job losses were unavoidable.
[ترجمه گوگل]مدیران گفتند که از دست دادن شغل اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]مدیران گفتند که خسارت های شغلی اجتناب ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Under the circumstances, a crash was unavoidable.
[ترجمه گوگل]در این شرایط، تصادف اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]تحت این شرایط، یه تصادف اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Recession at the time seemed unavoidable.
[ترجمه گوگل]رکود در آن زمان اجتناب ناپذیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]در آن زمان به نظر اجتناب ناپذیر می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This latest incident makes his dismissal unavoidable.
[ترجمه گوگل]این اتفاق اخیر اخراج او را اجتناب ناپذیر می کند
[ترجمه ترگمان]این حادثه اخیر، عزل او را اجتناب ناپذیر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The report claimed that the disaster was wholly unavoidable.
[ترجمه گوگل]این گزارش مدعی شد که این فاجعه کاملاً اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]گزارش مدعی شد که فاجعه کام لا اجتناب ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They viewed such methods as a necessary evil, unavoidable yet somehow beneath their dignity.
[ترجمه گوگل]آنها به این روش ها به عنوان یک شر ضروری، اجتناب ناپذیر و در عین حال به نوعی زیر شأن آنها می نگریستند
[ترجمه ترگمان]آن ها این روش ها را به عنوان یک شیطان لازم دیده بودند، ولی با این حال به نحوی از شان شان اجتناب می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For PEPs this is unavoidable, as the rules stipulate that the investment is made in cash.
[ترجمه گوگل]برای PEP ها این امر اجتناب ناپذیر است، زیرا قوانین تصریح می کنند که سرمایه گذاری به صورت نقدی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]برای PEPs این امر غیرقابل اجتناب است، چرا که قوانین تصریح می کنند که سرمایه گذاری به صورت نقدی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If it is unavoidable then type out the script in double spacing with bold headings.
[ترجمه گوگل]اگر اجتناب ناپذیر است، اسکریپت را با فاصله دو برابر با عناوین پررنگ تایپ کنید
[ترجمه ترگمان]اگر اجتناب ناپذیر است، پس از آن تایپ را در فاصله گذاری دوگانه با عنوان های برجسته تایپ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Playback to the whole class may be unavoidable because of time and space restrictions.
[ترجمه گوگل]پخش برای کل کلاس ممکن است به دلیل محدودیت های زمانی و مکانی اجتناب ناپذیر باشد
[ترجمه ترگمان]ورود به کل کلاس ممکن است به دلیل محدودیت های زمانی و فضایی اجتناب ناپذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yet age does carry an unavoidable handicap.
[ترجمه گوگل]با این حال سن دارای یک نقص اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]با این وجود سن این مشکل غیرقابل اجتناب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Where contact was unavoidable their relations were frosted, and formal.
[ترجمه گوگل]در جاهایی که تماس اجتناب ناپذیر بود، روابط آنها سرد و رسمی بود
[ترجمه ترگمان]جایی که تماس اجتناب ناپذیر بود روابط آن ها یخ زده و رسمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There was some unavoidable noise, but not much.
[ترجمه گوگل]صدای غیرقابل اجتنابی به گوش می رسید، اما نه زیاد
[ترجمه ترگمان]یه سر و صدا اجتناب ناپذیر بود، اما نه زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاره نا پذیر (صفت)
indispensable, inevitable, irremediable, ineluctable, inescapable, unavoidable

غیر قابل اجتناب (صفت)
inescapable, unavoidable

اجتناب ناپذیر (صفت)
inevitable, unavoidable

انگلیسی به انگلیسی

• inescapable, not avoidable, inevitable
if something is unavoidable, it cannot be avoided or prevented.

پیشنهاد کاربران

unavoidable = inevitable = inescapable
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : unavoidable
✅️ قید ( adverb ) : unavoidably
اجتناب ناپذیر
unavoidable ( adj ) = inevitable ( adj )
به معناهای: حتمی، اجتناب ناپذیر، ناگزیر
گریزناپذیر

ناگزیر
It is inevitable we will die. It was unavoidable some died in a tsunami
It is inevitable winter will come. It was unavoidable the pass was blocked by snow
It is inevitable the sunset. It was unavoidable the clouds blocked the view
...
[مشاهده متن کامل]

این جملات تفاوت استفاده inevitable & unavoidable رو نشون میده هردو بسیار معنای نزدیکی دارن.

بپرس