• : تعریف: at the same time; during or in the same interval of time.
- We were engrossed in watching the football game; meanwhile, the roast was burning in the oven.
[ترجمه تهمینه] در عینی که ما از تماشای فوتبال لذت میبردیم ، رست بیف مون در فر ، در حال سرخ شدن بود
|
[ترجمه پرستو] ماازتماشای فوتبال لذت میبردیم ودر عین حال گوشت کبابی ما در فر می سوخت
|
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] در حالیکه مجذوب تماشای مسابقه فوتبال شده بودیم، گوشت در اجاق گاز می پخت.
|
[ترجمه امین] گوشت کبابی داشت در فر می سوخت؛در همین حین که ما محو تماشای بازی فوتبال شده بودیم.
|
[ترجمه محمد] ما از تماشای فوتبال لذت میبردیم و در همین اثنا گوشت کبابی ما در فر در حال سوختن بود.
|
[ترجمه ممه می خوری ؟] زمانی که ما داشتیم فوتبال نگاه می کردیم گوشت ها گاو ما در فر در حال پختن بود
|
[ترجمه Mojtaba] ما غرق تماشای بازی فوتبال بودیم در همین حین، کباب ما در فر در حال سوختن بود
|
[ترجمه گوگل] غرق تماشای بازی فوتبال بودیم در همین حال کباب در فر می سوخت [ترجمه ترگمان] در این ضمن سرگرم تماشای بازی فوتبال بودیم؛ در این ضمن، کباب در اجاق می سوخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Meanwhile, as we were waiting for the doctor to return, she did her knitting.
[ترجمه پرستو] ما منتظر بازگشت دکتر بودیم ودر عین حال ان زن در حال بافتن بود.
|
[ترجمه صفر] در همین حال که ما منتظر بازگشت دکتر بودیم، آن زن در حال بافتن بود
|
[ترجمه گوگل] در همین حین، در حالی که منتظر بازگشت دکتر بودیم، او بافتنی خود را انجام داد [ترجمه ترگمان] در این ضمن، همان طور که منتظر دکتر بودیم، بافتنی خود را انجام داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Mother went shopping; meanwhile, I cleaned the house.
[ترجمه NimA00GaMeR] مادر رفت خرید. در این موقع من خونه رو تمیز کردم
|
[ترجمه Hossein] مادر رفت خرید در همان موقع من خانه را تمیز کردم
|
[ترجمه 🌰] مادر رفته بود خرید ، در اون هنگام من خانه را تمیز کردم
|
[ترجمه 🌠MM93🌠] مادر رفت خرید؛ در همین فاصله، من خانه را تمیز کردم.
|
[ترجمه Teacher] مادر به خرید رفت و من در این موقع خانه را تمیز کردم
|
[ترجمه نسرین رنجبر] در مدتی که مادرم برای خرید بیرون بود، من خانه را تمیز کردم.
|
[ترجمه آپامه] مادر به خرید رفته بود و من در آن لحظه خانه را تمیز کردم
|
[ترجمه رض] در زمانی که مادر رفت خرید، من خونه رو تمیز کردم
|
[ترجمه ZMt] مادر رفت که چیزی بخرد و در این موقع من خونه رو تمیز کردم
|
[ترجمه 𝓜𝓸𝓱𝓪𝓶𝓶𝓪𝓭 𝓶𝓮𝓱𝓭𝓲 9] مادر به خرید رفته بود در همین حین خانه را تمیز کردم
|
[ترجمه مجنونِرقیه315] مادر رفت خرید ؛ در همین حال ، من خونه رو تمیز کردم .
|
[ترجمه گوگل]مادر به خرید رفت در همین حین خانه را تمیز کردم [ترجمه ترگمان]در این ضمن مادر رفت خرید و من خانه را تمیز کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She's due to arrive on Thursday. Meanwhile, what do we do?
[ترجمه 🌠MM93🌠] او قرار است روز پنجشنبه برسد. در این فاصله، ما باید چه کار کنیم؟
|
[ترجمه گوگل]او قرار است پنجشنبه بیاید در ضمن چکار کنیم؟ [ترجمه ترگمان]قرار است روز پنجشنبه برسد در همین حال، ما چه کار باید بکنیم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Meanwhile the debate on European political and monetary union continues.
[ترجمه گوگل]در همین حال، بحث در مورد اتحادیه سیاسی و پولی اروپا ادامه دارد [ترجمه ترگمان]در عین حال، بحث در مورد اتحادیه سیاسی و سیاسی اروپا ادامه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Meanwhile, they should encourage those among us who cannot swim five yards before they are gasping for air.
[ترجمه گوگل]در ضمن، آنهایی را که در بین ما نمی توانند پنج یاردی شنا کنند، قبل از نفس کشیدن تشویق کنند [ترجمه ترگمان]در این ضمن، آن ها باید کسانی را که در پنج یاردی ما شنا کنند، تشویق کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I'll be back soon. Meanwhile follow on.
[ترجمه S] زود برمیگردم در عین حال ادامه بده
|
[ترجمه 🔥🌈Rainbow fiar] زود بر می گردم تو همینطور ادامه بده
|
[ترجمه Amir🤘] زود برمی گردم در ضمن دنبال کنید
|
[ترجمه گوگل]زود برمی گردم در ضمن دنبال کنید [ترجمه ترگمان]زود بر می گردم در ضمن ادامه بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Meanwhile, the massive aerial bombardment/bombing of military targets continued unabated.
[ترجمه گوگل]در همین حال، بمباران هوایی/بمباران گسترده اهداف نظامی بی وقفه ادامه داشت [ترجمه ترگمان]در همین حال، بمباران هوایی انبوه \/ بمباران اهداف نظامی بی وقفه ادامه داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Meanwhile, sales of vinyl records halved in 1992 to just 7m.
[ترجمه گوگل]در همین حال، فروش صفحات وینیل در سال 1992 به نصف کاهش یافت و به تنها 7 میلیون رسید [ترجمه ترگمان]در همین حال، فروش سوابق vinyl در سال ۱۹۹۲ تا فقط ۷ میلیون نصف شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. You, meanwhile, will be skulking in the safety of the car.
[ترجمه گوگل]شما در عین حال در ایمنی ماشین اسکلت خواهید خورد [ترجمه ترگمان]در این میان، شما در امنیت ماشین پنهان خواهید شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. His colleagues, meanwhile, were busily scheming to get rid of him.
[ترجمه گوگل]در همین حین، همکارانش برای خلاص شدن از شر او به شدت مشغول نقشه کشیدن بودند [ترجمه ترگمان]در این میان همکارانش به تلاش مشغول بودند تا از شر او خلاص شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Meanwhile, the company is merrily pushing ahead with its plans.
[ترجمه گوگل]در همین حال، این شرکت با خوشحالی برنامه های خود را پیش می برد [ترجمه ترگمان]در همین حال، شرکت با اشتیاق تمام برنامه های خود را ادامه می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Meanwhile, the domestic debate on Denmark's future role in Europe rages on.
[ترجمه گوگل]در همین حال، بحث داخلی درباره نقش آینده دانمارک در اروپا ادامه دارد [ترجمه ترگمان]در همین حال، بحث های داخلی در مورد نقش آینده دانمارک در اروپا همچنان ادامه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I'll be back in a minute. Meanwhile follow on.
[ترجمه گوگل]من یک دقیقه دیگر برمی گردم در ضمن دنبال کنید [ترجمه ترگمان]یک دقیقه دیگه بر می گردم در ضمن ادامه بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Meanwhile, a number of university students have volunteered to drive buses while the strike lasts.
[ترجمه گوگل]در همین حال، تعدادی از دانشجویان دانشگاه برای رانندگی با اتوبوس تا پایان اعتصاب داوطلب شده اند [ترجمه ترگمان]در همان حال، تعدادی از دانشجویان دانشگاه برای راندن اتوبوس ها در حالی که اعتصاب ادامه دارد، داوطلب شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Meanwhile the minutes kept ticking away.
[ترجمه امیررضا] در ضمن دقیقه ها به طور مداوم می چرخیدند
|
[ترجمه گوگل]در همین حال دقایق کماکان از دست میرفت [ترجمه ترگمان]در همین حال، دقایق همچنان به سرعت سپری می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ضمنا (قید)
nevertheless, however, simultaneously, at the same time, meantime, meanwhile, by the way, in the interim, withal
در ضمن (قید)
meantime, meanwhile
در این ضمن (قید)
meantime, meanwhile
در اثناء (قید)
meantime, meanwhile
در خلال (قید)
meantime, meanwhile
انگلیسی به انگلیسی
• in the intervening time, at the same time meanwhile means while something else is happening. meanwhile also means in the period of time between two events.
پیشنهاد کاربران
در همین حال، در همین مدت مثال: She went to the bank, and meanwhile, he went to the post office. او به بانک رفت و در همین مدت، او ( یک نفر دیگر ) به دفتر پست رفت.
در همین حین، . . . . در اول جمله میاد و همزمانی کاری که در ادامه جمله میاد رو با کاری که در جمله ی قبلی اشاره شده بیان میکنه.
درحالی که
از آن طرف، از آن طرف هم
در همین فاصله
بین دو چیز به عنوان مثال: فاصله between
در این حین در این مدت
در اینجاست که . . . ( اینجاست که . . ) Meanwhile i stand and wait the event
در همین زمان ، در همین حال
در این این حال چ
در همین تایم during the time
● در همین حین ● از اونور ( هنگام مقایسه دو موضوع وقتی اون یکی مخالف قبلیه ) ● in the meanwhile: تا اون موقع
در همین حین. . . ، همزمان با آن. . .
in the interim
در همین حین
while something else is happening
بله این کلمه در reach 1 امده هست. معنی mean while در همان لحظه و ضمنا هستش.
در این میان ، در این اثنا ، در همین اثنا ، در این زمان ، در این مدت
در این حال با این حال
در این بین ، در این فرصت
در این حین
در این بین
در مشهد ما میگیم "تا موقع" یا "تا وقتی" که تقریبا معادل این کلمه است در محاوره مطمئن نیستم تو قسمت های دیگه ایران این استفاده باشه مثلا { من میرم در مغازه، تا موقع، خونه رو تمیز کن!} ولی توی ترجمه اصولی تر، معادل های زیادی داره در این بین تو همین مدت تو همین فاصله . . .
In the same time or the time between two things happening✅
تو این فاصله, با این شرایط
در همین اثناء
temporarily فعلاً موقتاً تو این فاصله
1. Meantime for now for the moment for the present at the same time در حال حاضر. . . 2. on the other hand از سوی دیگر - از طرف دیگر
در یک لحظه هم زمان در همین حال During the time
در همین حال البته این کلمه در Reach 1 هم آمده است. 😊 🕶
درحالی که در این فاصله
At the same time همزمان
( در این مدت ) meanwhile و meantime دقیقا معنیشون یکیه و معنی دقیقشون میشه ( در این مدت ) the train is going to be late; in the meantime, let us take a nap قطار تاخیر می کنه بیاید در این مدت ( تا وقتی قطار می آد ) یه چرت بزنیم
meantime
خودمانی:تو این فاصله. .
ضمنا، در حالی که
در ضمن، تا مادامی که
ضمناً
ضمنا during the time
درضمن
اتفاقاتی که همزمان رخ می دهد
در عین حال
در این میان در این بین
At the same time
در همان لحظه، در همان زمان
in the same time or the time between two things happening