just

/ˈdʒəst//dʒʌst/

معنی: دادگر، باعدالت، باانصاف، مشروع، درست، مقتضی، بجا، منصف، بامروت، منصفانه، مستحق، بی طرف، فریور، عادل، اندکی پیش، الساعه، در همان دم، تنها، فقط، عینا
معانی دیگر: دادورانه، عادلانه، دادبخشانه، دادمند، پارسا، درستکار، درخور، بادلیل، قانونی، به حق، معقول، منطقی، مناسب، جور، متناسب، موزون، راست، حقیقی، دقیق، بی کم و زیاد، مک، در شرف، درحال، الان، دقیقا، همین و بس، بس، با کمی اختلاف زمانی (یا وزنی و غیره)، قدری، کمی، کم و بیش، تقریبا، (عامیانه) واقعا، راستی، بسیار، خیلی، رجوع شود به: joust

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: fair, equitable, and honest.
مترادف: disinterested, equitable, even, evenhanded, fair, honest, impartial, objective, unbiased, unprejudiced, upright, upstanding
متضاد: corrupt, partial, unfair
مشابه: candid, clean, conscientious, dispassionate, moral, right, righteous, scrupulous, sincere, square, truthful, valid

- a just judge
[ترجمه Koorosh.F] یک قاضی عادل
|
[ترجمه AynazZzZ] یک قاضی دادگر
|
[ترجمه محمد علی] قضاوت عادلانه ( مُنصفانه ) ! a Just Judgment
|
[ترجمه گوگل] یک قاضی عادل
[ترجمه ترگمان] یک قاضی …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: characterized by fairness and honesty.
مترادف: disinterested, equitable, even, evenhanded, fair, honest, impartial, objective, unbiased, unprejudiced, upright, upstanding
متضاد: unfair, unjust
مشابه: clean, conscientious, dispassionate, moral, righteous, scrupulous, sincere, truthful

- a just decision
[ترجمه محمدرضا] یک تصمیم منصفانه
|
[ترجمه گوگل] یک تصمیم عادلانه
[ترجمه ترگمان] تصمیم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: characterized by moral rightness.
مترادف: good, right, righteous, upright, virtuous
متضاد: foul, immoral
مشابه: ethical, high-minded, honorable, moral, natural, principled, rightful

- Our cause is just.
[ترجمه گوگل] علت ما عادلانه است
[ترجمه ترگمان] هدف ما اینه که
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: deserved or merited.
مترادف: deserved, justified, merited, rightful
متضاد: undeserved
مشابه: apt, fair, fitting, meet, proper, suitable

- his just reward
[ترجمه گوگل] پاداش عادلانه او
[ترجمه ترگمان] پاداش او …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: in accord with reason or the facts.
مترادف: reasonable
متضاد: unreasonable
مشابه: correct, factual, right

- That was a just comment.
[ترجمه hosseini.sr] آن یک نظر عادلانه بود
|
[ترجمه گوگل] این فقط یک نظر بود
[ترجمه ترگمان] این فقط یه نظر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
عبارات: just about
(1) تعریف: very recently.
مشابه: lately, only, recently

- He just left.
[ترجمه M] او اندکی پیش رفت
|
[ترجمه ماهک] او کمی قبل رفت
|
[ترجمه زهرا] همین الان رفت
|
[ترجمه محمد علی] بدون هیچ واکنش اضافی رفت؛ فقط رفت!
|
[ترجمه محمد علی] She just left me! = بدون دلیلی یا حرفی یا . . . فقط رفت!
|
[ترجمه عطار، محمد علی] همینتوری رفت!
|
[ترجمه عطار، محمد علی] She just left me: همینطوری منو ترک کرد ( بدون دلیل ) . !
|
[ترجمه عطار، محمد علی] She just left me: انگار نه انگار؛ منو تنها گذاشت وترکم کرد ورفت!. ترکم کرد وتنها ماندم همین؛ گذاشت ورفت واز من جدا شد . . . ترجمه همینه؛ إحتمالات زیاده؛ حسب موقعیت ووضعیت وزمان ومکان وحال ولحن متکلم ومخاطب! ونمیشه با یه جمله انحصارش کرد واین وضعیت ترجمه به خود زبان هم صدق میشه، لذا جمله بازهم این معنی میده: she was here, went and let me alone. she only left me alone. Without a reason she left me. . . .
|
[ترجمه گوگل] او همین الان رفت
[ترجمه ترگمان] همین الان رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: only.
مترادف: only

- I want just a few potatoes.
[ترجمه گوگل] من فقط چند عدد سیب زمینی می خواهم
[ترجمه ترگمان] فقط چند تا سیب زمینی میخوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: by a very small margin; barely.
مترادف: barely, hardly, scarcely
مشابه: by the skin of one's teeth, little, slightly

- We just missed the bus.
[ترجمه Zara] همین الان از اتوبوس جا موندیم
|
[ترجمه گوگل] ما همین الان اتوبوس را از دست دادیم
[ترجمه ترگمان] ما فقط اتوبوس رو از دست دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: exactly.
مترادف: exactly, precisely
مشابه: absolutely, even, right

- That's just the point I meant to make.
[ترجمه سعید] این دقیقا نکته ای بود که سعی داشتم بهش اشاره کنم.
|
[ترجمه گوگل] این فقط نکته ای بود که می خواستم به آن اشاره کنم
[ترجمه ترگمان] این چیزی بود که می خواستم درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: merely.
مترادف: merely, only, simply
مشابه: but, purely

- He's just a common thief.
[ترجمه گوگل] او فقط یک دزد معمولی است
[ترجمه ترگمان] او فقط یک دزد معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: really; certainly.
مترادف: certainly, definitely, positively, really, surely, truly
مشابه: indeed

- That's just perfect!
[ترجمه گوگل] این فقط کامل است!
[ترجمه ترگمان] عالیه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(7) تعریف: possibly.
مترادف: possibly
مشابه: perhaps

- I might just go after all.
[ترجمه گوگل] من فقط ممکن است بروم
[ترجمه ترگمان] من فقط می تونم برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. just a minute, you have no right to hit my son!
صبر کن ببینم،شما حق ندارید پسر مرا بزنید!

2. just a splash of vodka, please
لطفا فقط یک کمی ودکا

3. just a taste
یک چشیدن و بس

4. just as i told you
درست همان طور که به شما عرض کردم.

5. just as i was reaching for one of her cigarets, she caught me red-handed
تا دستم را برای برداشتن یکی از سیگارهایش دراز کردم مچم را گرفت.

6. just below the summit
درست زیر قله(ی کوه)

7. just let him try
بگذار (اگر جرئت دارد) بکند!

8. just look
فقط نگاه کن

9. just next to the school
درست پهلوی مدرسه

10. just north of the church
درست در شمال کلیسا

11. just one o'clock
سر ساعت یک

12. just praise
تعریف بجا

13. just punishment
تنبیه بجا

14. just then the telephone rang
درست در آن هنگام تلفن زنگ زد.

15. just two more hours
فقط دو ساعت دیگر

16. just under two kilos
قدری کمتر از دو کیلو

17. just (plain) folks
(مردم) ساده و بی تکلف،بی شیله پیله،بی افاده

18. just a minute (or moment or second) !
(عامیانه) یک لحظه،یک دقیقه صبر کن !،یک لحظه ی دیگر،صبر کن ببینم !

19. just about
(عامیانه) تقریبا،کمی مانده

20. just around the corner
1- مجاور،در نزدیکی،نزدیک

21. just as
1- درست هنگامی که

22. just now
هم اکنون،الان،الساعه

23. just on
(انگلیس ـ عامیانه ـ به ویژه با اعداد) درست،دقیقا

24. just the same (as)
1- درست همان،عینا 2- با این حال،معهذا

25. just the ticket
(عامیانه) مخ کار،چیزی که کاملا به درد می خورد

26. just then
در همان هنگام،درست همان وقت،همان دم

27. a just balance of colors
توازن صحیح رنگ ها

28. a just decision
تصمیم عادلانه

29. a just demand
درخواست معقول

30. a just man does not rob orphans
آدم منصف از یتیمان نمی دزدد.

31. a just measure
اندازه ی بی کم و کاست

32. a just report
گزارش واقعی

33. a just suspicion
سوظن بجا

34. he just missed being hit by a car
نزدیک بود ماشین به او بزند.

35. it's just on five o'clock
درست ساعت 5 است.

36. it's just one kilogram
درست یک کیلو است.

37. without just cause
بدون علت منطقی

38. you just missed the train
ترن تازه رفته است (هم اکنون ترن را از دست دادید).

39. is just the job
درست آن چیزی است که لازم بود

40. not just any
نه همه کس

41. only just
درست،درست همین حالا،هم اکنون

42. congratulations! you just won one million dollars!
تبریک ! هم اکنون یک میلیون دلار برنده شدید!

43. don't knock, just walk in !
در نزن،بیا تو دیگه !

44. he arrived just as i was leaving
او درست هنگامی که من داشتم می رفتم سررسید.

45. he arrived just before the curtain
او درست پیش از آغاز نمایش سر رسید.

46. he has just returned from a dig in takhte jamshid
به تازگی از حفاری تخت جمشید برگشته است.

47. he is just about my age
او حدودا هم سن من است.

48. he is just on eighty years old
او درست هشتاد سال دارد.

49. he left just now
او هم اکنون رفت.

50. he left just now
او هم اکنون رفت.

51. i am just as happy at home
در خانه هم به همان اندازه شادم.

52. i feel just fine!
حالم خیلی خوبست !

53. i was just plain tired
حسابی خسته شده بودم.

54. i would just as soon not eat anything
ترجیح می دهم که اصلا چیزی نخورم.

55. i would just as soon stay at home than go to a movie
ترجیح می دهم که به جای سینما رفتن در خانه بمانم.

56. it is just like him to tell everyone about it
از او بر می آید که به همه (درباره ی آن) بگوید.

57. it needs just a trace more salt
فقط یک ذره دیگر نمک لازم دارد.

58. it was just like you said
درست همان گونه ای بود که شما گفتید.

59. many swimmers just lie on the beach all day
خیلی از شنا گران تمام روز فقط در ساحل دراز می کشند.

60. she has just published her observations on the iranian society
او اخیرا نظریات خودش را درباره ی جامعه ی ایران به چاپ رسانده است.

61. spring is just around the corner
چیزی به بهار نمانده است،بهار نزدیک است.

62. they didn't just kill soldiers; they rather carried out an indiscriminate massacre of women and children, young and old
آنان فقط سربازان را نکشتند بلکه اقدام به کشتار بلااستثنای زن و بچه و پیر و جوان کردند.

63. this is just the beginning
این تازه اول کار است.

64. we are just preparing to leave
الان داریم آماده می شویم که برویم.

65. winter is just about over
زمستان تقریبا تمام شده است.

66. your explanations just won't fly
توضیحات شما اصلا قابل قبول نیست.

67. get one's just deserts
به سزای خود رسیدن،تقاص پس دادن

68. each box is just the same as the other
هر قوطی درست مانند قوطی دیگر است.

69. he is not just any doctor
او (مثل) هر دکتری نیست.

مترادف ها

دادگر (اسم)
just

با عدالت (صفت)
just

باانصاف (صفت)
just

مشروع (صفت)
just, rightful, lawful, loyal, legal, legitimate, licit

درست (صفت)
right, upright, straight, true, perfect, genuine, correct, out-and-out, accurate, exact, valid, just, authentic, even, whole, entire, trustworthy, straightforward, plumb, veracious, legitimate, conscionable, orthodox, incorrupt, indefectible, integral, leveling, well-advised

مقتضی (صفت)
appropriate, fit, suitable, material, meet, just, advisable, due, expedient, exigible

بجا (صفت)
proper, right, fitting, just, apposite, timely, apropos, opportune, well-timed

منصف (صفت)
just, square, fair, unprejudiced, equitable

بامروت (صفت)
humane, just, brave, bold, gentle, honest

منصفانه (صفت)
just, candid, fair, impartial, even-handed

مستحق (صفت)
worthy, just, deserving, meritorious

بی طرف (صفت)
neutral, just, objective, neuter, impartial, dispassionate, disinterested, non-partisan, unaligned

فریور (صفت)
true, just, fair, orthodox

عادل (صفت)
just, righteous, impartial

اندکی پیش (قید)
just

الساعه (قید)
just

در همان دم (قید)
just

تنها (قید)
just, merely, exclusively, singly

فقط (قید)
just, alone, only, merely, but, solely

عینا (قید)
just, accurately, exactly, identically, literally, textually, plumb, definitely

تخصصی

[حقوق] عادل، عادلانه، منصف، منصفانه
[ریاضیات] فقط

انگلیسی به انگلیسی

• joust, battle between two knights on horseback
fair, equitable; correct; suitable, appropriate, proper; deserved; exact, precise; genuine, real
at this moment; exactly, precisely; almost; only; barely, scarcely; really
if you say that something has just happened, you mean that it happened a very short time ago.
if you say that you are just doing something, you mean that you will finish doing it very soon. if you say that you are just going to do something, you mean that you will do it very soon.
you can also use just to emphasize that something happens or happened at exactly the moment you are talking about.
just now means now or a very short time ago.
you say `just a minute', `just a moment', or `just a second' when you are asking someone to wait for a short time.
you also use just to indicate that something is not very important, interesting, difficult, or great.
just is also used to indicate that you are talking about a small part or sample, not the whole of an amount.
just also indicates that what you are saying is the case, but only to a very small degree.
you can use just to give emphasis to what you are saying.
just also means exactly or precisely.
you can use just with words such as `person' or `thing' to indicate that they are exactly what is needed.
just is also used in polite requests and interruptions, and to make opinions sound less forceful and more polite.
you use just about to say that something is so close to a particular level or state that it can be regarded as having reached it.
someone or something that is just is reasonable and fair.

پیشنهاد کاربران

فقط، عادلانه
مثال: I'm just going to the store for a few minutes.
من فقط برای چند دقیقه به فروشگاه می روم.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
اخیرا
فقط 1️⃣
تنها 1️⃣
حالا، خیلی زود، یا خیلی اخیر
"Where are you, Jim?" "I'm just coming. "
�کجایی ، جیم ؟� �من خیلی زود می آیم. �
حالا، خیلی زود ، یا خیلی اخیر :
علی الحساب
الان
we just don’t have the resources to hire you an assistant.
I don't just want to visit Greece
We just don't have bread
"I just don't love him…" = To put it very clearly, I do not love him. That's just how it is
JUST با حروف بزرگ
مخفف
Jordanian University of Science and Technology
دانشگاه علم و صنعت اردن
نشگاه علم و صنعت اردن که در سال 1986 تأسیس شد، یک موسسه آموزش عالی دولتی غیرانتفاعی است که در محیط حومه شهر متوسط ایربید ( محدوده جمعیت 250, 000 - 499, 999 نفر ) واقع شده است. دانشگاه علم و فناوری اردن ( JUST ) که به طور رسمی توسط وزارت آموزش عالی و تحقیقات علمی اردن به رسمیت شناخته شده است، یک مؤسسه آموزش عالی مختلط اردن است که به طور رسمی به دین اسلام وابسته است. دانشگاه علم و صنعت اردن ( JUST ) دوره ها و برنامه هایی را ارائه می دهد که منجر به دریافت مدارک تحصیلی عالی رسمی مانند مدرک لیسانس، مدرک کارشناسی ارشد، مدرک دکترا در چندین زمینه تحصیلی می شود. این موسسه آموزش عالی 34 ساله اردن دارای یک خط مشی پذیرش انتخابی بر اساس سوابق تحصیلی و نمرات گذشته دانشجویان است. محدوده نرخ پذیرش 30 - 40٪ است که این سازمان آموزش عالی اردن را به یک موسسه بسیار انتخابی تبدیل می کند. متقاضیان بین المللی واجد شرایط درخواست برای ثبت نام هستند. JUST همچنین امکانات و خدمات متعددی از جمله کتابخانه، مسکن، امکانات ورزشی، کمک های مالی و/یا بورسیه تحصیلی، تحصیل در خارج از کشور و برنامه های تبادل و همچنین خدمات اداری را به دانشجویان ارائه می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

یکی از معانیش که اشاره نشد واقعا ( really ) هستش
This is just pathetic
واقعا بدردنخوره
per se
used to say that something is being considered alone, not with other connected things
The color of the shell per se does not affect the quality of the egg
Money per se is not the main reason that people change careers
ستم شکن. [ س ِ ت َ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) کنایه از عادل. ( آنندراج ) . کسی که دفع ظلم کند :
زهی ستم شکنی کز حلاوت عدلت
دهان راحت کون و مکان شود شیرین.
عرفی ( از آنندراج ) .
but
adverb
only
This is but one example of what can happen when things go badly wrong
حالا که
در فرهنگنامه کوچک پهلوی:
کُست: اسم گیاه.
kust:[Ar]costus
Ar یعنی گیاه شناسی Agriculture
وهیچ ارتباط لفظی یا نوشتاری با قِسط یا just ؛ وجود ندارد.
دقّت کنید در رجوع به مصادر واژها وطرز استفاده از فرهنگ لغت ومراجع تاریخی
...
[مشاهده متن کامل]

وسوء استفاده نکنید ودیگران را گمراه نکنید وبه تحریف غوطه ور نشوید .
به تاریخ اکاذیب وخرافات وافسانه ها را اضافه نکنید.
افتراء به سطوح آمد وسرازیر شد. ( سطوح نه ستوه ) .

در نقش قید به معنای: فقط ، درست و دقیق ، به تازگی ، تازه، همین الان و در نقش صفت به معنای: عادل بودن
در همان لحظه
در آنِ واحد
عین اینکه
عینا"
چند لحظه پیش
مناسب
صحیح
عادلانه
به تازگی
منصف
منصفانه
بجا
مقتضی
مستحق
در همان وقت
در همان هنگام
در همان حال
تنها
صرفا"
just اصلشه عربی هست از قسط و فقط.
قِسط یعنی اجراء عدل است.
به زبان ‏انگلیسى‏ لفظا ونوشتاری تحریف شد به = Just .
امّا در معنا ومفهوم ومظمون، یکی هست.
keep thou to that which is most right and most just.
...
[مشاهده متن کامل]

( Edward William Lane Lexicon 1968 )
وکلمه "فقط" مختصر فرمان الهی برای همه انبیاء از آدم تا محمد علیهم السلام:
"اقیموا الوزن بالقسط"
وچون زیاد متداول شد به "فاقسطوا" یا "فاقسط" گفته میشود برای اجراء عدالت در قضاوت و
انصاف در معاملات تجاری مانند تراز کردن اشیاء.
سپس تنزل کرد وشد حرف "فقط" بمعنی "نه بیشتر نه کمتر؛ دقیقا همینه" یا" نه راست نه چب؛
مستقیم" ودر انگلیسی امروزی به همین معنی"just ":
Just keep straight
که ریشه اش واصلشه ( ROOT ) عربیه وبمعنی "قسط" نه "عدل"
حالا فرع الفرع شد أصل؛ وأصل الکلمة شد فرع و ومُعَرَّب!
( أمر ٌیُبکی له الجبین )
just say the truth
just give me my right
Just do the Just
نه زیاد نه کم
. . .
( کُست kust ) وبا هیچ ارتباطی ندارد! وقُست یا قُسط نداریم. ( عجب تحریفی واضلالی ) .
مانند اسم لُری ( ماکان ) با جمله عربی ناقصه ( ما کان لهم أن . . . ) هیچ سنخیتی باهم وجود
ندارد!
وفقط تشابه لفظی یا نوشتاری هست وبس.
یا کلمه پرتغال با برتقال چی ربطی دارد!
فقط دانشمند مُدّعی و متوّهم ربطی پیدا میکنند.
عجب کج فهمی!!!!!
ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلاَّ کَذِباً
. . .
به کلمة "قسطاس"و"قصاص" مراجعه کنید.
PHILOLOGY
LINGUISTICS
ETYMOLOGY
Justice
یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ
یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ

just
انصافاً
just به چم ( معنی ) تازه و هم کنون، می تواند با واژه "جَخت" ( تازه، همین الان ) همریشه باشد.
جخت تازه = just now
کاربر محترم �پاتریس� عالی معنی کردن
Just در نقش قید بهترین معنیش "انصافا " میده
They just went way down.
اونا انصافا تا تهش پیش رفتند.
سلام. دوستان لطفا معانی خیلی مشخص و اونایی که ابتدای صفحه ذکر شده رو اینجا تکرار نکنید.
مثلا برای معنی just اینجا ننویسید �فقط. �
همه میدونن یکی از معانی just میشه فقط. لطفا اونایی رو بنویسید که کمتر شنیدیم.
چون اینطوری سریع تر میتونیم سرچ کنیم و به جواب مورد نظرمون برسیم
بدون سوگیری
فقط، به تازگی ، تازه، صرفا همینطوری به راحتی
you can't just ask people why they are white
تو نمیتونی صرفا همینطوری به راحتی از مردم بپرسی که چرا سفید پوست هستن
I can't marry him
I just don't love him
آخه دوسش ندارم
چند لحظه پیش، تازه
۱. منصفانه - عادلانه ( adj )
۲. فقط
۳. یکی از کاربردهاض اینه که قبل فعل گذشته میاد و معنی خیلی اخیر بهش میده
You can use "JUST" withe the simple past ( JUST=a short time ago )
Is Tom here ?
No, he just left : نه پیش پای تو رفت ( تازه )
به محض
✅به کاربرد just در جملات زیر دقت کنید.
1️⃣Just
✅همین چند لحظه پیش، به تازگی
The plane just landed in New York
هواپیما همین چند لحظه پیش تو نیویورک نشست
2️⃣Just
✅وقتی بخواهیم خیلی مودبانه از کسی چیزی درخواست کنیم
...
[مشاهده متن کامل]

Can I just borrow your cell phone for a second ?
"میشه لطفا موبایلت رو برای چند لحظه قرض بگیرم؟"
3️⃣Just
✅سریع
I'm just going to finish this and then we can go
سریع این کارمو تموم می کنیم، اون وقت بعدش می تونیم بریم
4️⃣Just
✅دقیقا
Thank you so much, that’s just what I wanted
خیلی ممنون، این دقیقا همون چیزیه که می خواستم
5️⃣Just
✅فقط
He’s just a kid. Don’t be so hard on him
اون فقط یه بچه اس. انقدر بهش سخت نگیر
6️⃣Just
✅تاکید شدید بروی حرف خود، ابرازشدید احساسات
The food was just wonderful
غذا فوق العاده عالی بود
7️⃣Just
✅به سادگی
I can’t just leave my office whenever I want
به همین سادگی هم نیست هر وقت خواستم دفترمو ترک کنم
8️⃣Just
✅و در آخر واژه ی Just می تونه به این معنی باشه که کاری انجام شده اما نزدیک بود که انجام نشه
I passed the exam but only just
"به زحمت امتحان رو قبول شدم ( ناپلئونی قبول شدم، نزدیک بود تو اون درس بیوفتم ) "
This dress just fits
"این لباس به زحمت تنم میشه"

بعضی جاها به معنی همینطور
he just hit her
اون همینطوری زدش
فکر میکنم تمام معانیش حول و حوش اینه
درمفهوم قیدی = انصافا
درمفهوم صفت = منصفانه
می تواند معانی "دقیقا، دقیق، بدون کم و زیادکردن. . . " داشته باشد.
in just 48 hours = ظرف 48 ساعت
همین هم معنا میده
just last year
چند لحظه پیش
just black pink
Just conduct
یکی از معانی آن به عنوان قید، �عیناً، دقیقاً، درست� است
Just چهار تا معنی دارد
همین الان
تنها
درست و دقیق
و اگر به عنوان صفت به کار رود به معنی عادل یا دقیق خواهد بود
فقط_به تازگی
Gary was just gone!
و گَری دیگر رفته بود.
فقط ، همین الان
2.
fair
decent
honest
sincere
truthful
righteous
ethical
moral


Adj :
justified
justifiable
defensible
defendable
legitimate
reasonable
logical
sound
valid

فقط
درست - بجا - به حق
( قانون ) : قانونی - مشروع
. They believe their cause is just
آنها باور دارند که آرمانشان درست ( مشروع ) است.
cause: هدف - آرمان ( سیاسی یا اجتماعی )
همین الان
همین حال
به سختی/ با زحمت
فقط ( برای تأکید )
به این جمله دقت کنید:
Just think back to your favorite piece of music when you were a boy
اگر just را معادل کافیست بگیرم، معنای جمله سلیس می شود.

I have not got much money just now .
واقعا الان پول زیادی ندارم
چندی پیش
اصلا
did you hear what the teacher just said
آیا شنیدی اندکی پیش معلم چه گفت؟؟🕳🕳
درست، قطعا
فقط، عادل، تنها
همین
the conditional referred to just above = پیش گزاره مذکور در همین بالا
فقط، تنها، یه کم، دقیقا، اخیرا، پیش پای شما، با تلفظ متفاوتdʒʌst به معنای عادل
1 - exactly درست
you are just like your father
cup of tea is just what i need right now
یه لیوان چایی درست همون چیزیه که میخوام
just then he appeared behind me
درست در همان لحظه پشتم ظاهر شد
...
[مشاهده متن کامل]

just as درست در همان لحظه که/به محض اینکه
2 - الان
wait a minute im just coming یه دقه وایسا میام الان
3 - only فقط
he is only a child, it was only a question
simply حالت نوشتاری داره
4 - hardly, barely به زور، به سختی
you can just see one mountain in the distance
i just earn enough money to live on
من بزور پول خودم و در میارم
just about=almost=تقریبا
plums are just about ripe

به تازگ
only
به معنی فارسی : فقط
در برخی متون، به عنوان قید برای تاکید به کار میره و معنی �هرگز� یا �هیچوقت� میده.
after you, we just can't breathe
بعد از تو، ما هرگز نمیتوانیم نفس بکشیم.
در نوشته ها یا بیان های عامیانه خصوصا در فیلم ها، در اکثر موارد به معنی "واقعا" میباشد.
A short time ago
فقط، تنها
تازه
همین حالا
Synonym: only
تازگی ، همین تازگی
صرفاً
سریع
Just as : درست به محض اینکه
به تازگی
They just bought a car
آنها به تازگی یک ماشین خریدند
عدالت

منصف
در ارتباط با روزمره فکر کنم بهتر بود معنی یکی یا یک رو میداد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٧٤)

بپرس