seek
/ˈsiːk//siːk/
معنی: طلب کردن، طلبیدن، جستجو کردن، پیگردی کردن، پوییدن، جوییدن
معانی دیگر: (دنبال چیزی) گشتن، در پی چیزی بودن، توزیدن، توختن، پناه جستن (در محلی)، پناه بردن، جویا شدن، خواستار شدن، خواستگار بودن یا شدن، طالب بودن، درخواست کردن، خواستن، (با مصدر) کوشیدن، سعی کردن، (قدیمی) اکتشاف کردن
بررسی کلمه
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: seeks, seeking, sought
حالات: seeks, seeking, sought
• (1) تعریف: to try to find; search for.
• مترادف: hunt for, look for, search for
• مشابه: dig, ferret, hunt, probe, quest, track, want
• مترادف: hunt for, look for, search for
• مشابه: dig, ferret, hunt, probe, quest, track, want
- The police are seeking the man who witnessed the crime.
[ترجمه گوگل] پلیس به دنبال مردی است که شاهد این جنایت بوده است
[ترجمه ترگمان] پلیس به دنبال مردی است که شاهد این جرم بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلیس به دنبال مردی است که شاهد این جرم بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Bears often roam the campground seeking food.
[ترجمه Saqar] خرس ها بیشتر اوقات در اردو گاه به دنبال غذا برای سیر شدن هستند|
[ترجمه گوگل] خرس ها اغلب در کمپ پرسه می زنند و به دنبال غذا می گردند[ترجمه ترگمان] خرس ها اغلب به دنبال غذا پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The press has reported that the prince is seeking a bride.
[ترجمه نازنین جون] شاهزاده به دنبال یک عروس است|
[ترجمه گوگل] مطبوعات گزارش داده اند که شاهزاده به دنبال عروس است[ترجمه ترگمان] مطبوعات گزارش داده اند که پرنس به دنبال عروس می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to try to acquire or obtain.
• مترادف: ask for, pursue, request
• مشابه: aspire to, canvass, invite, petition for, quest after, solicit, strive for, woo
• مترادف: ask for, pursue, request
• مشابه: aspire to, canvass, invite, petition for, quest after, solicit, strive for, woo
- If you don't understand, you should seek help from the teacher.
[ترجمه Sarina .S] اگر شما متوجه نمی شوید باید از معلم طلب کمک بخواهید|
[ترجمه گوگل] اگر متوجه نشدید، باید از معلم کمک بگیرید[ترجمه ترگمان] اگر درک نکنید، باید از معلم به دنبال کمک باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He went out into the world to seek his fortune.
[ترجمه گوگل] او برای جستجوی ثروت خود به دنیا رفت
[ترجمه ترگمان] به دنیا رفت تا ثروتش را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به دنیا رفت تا ثروتش را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She had never sought fame; she only wanted to act in films.
[ترجمه F.C. PERSEPOLIS] او هرگز دنبال شهرت نبوده است، فقط می خواست در فیلم ها بازی کند.|
[ترجمه گوگل] او هرگز به دنبال شهرت نبود او فقط می خواست در فیلم بازی کند[ترجمه ترگمان] او هرگز شهرت پیدا نکرده بود؛ فقط می خواست در فیلم ها بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to try or have the intention to do something.
• مترادف: attempt, endeavor, essay, strive, try
• مشابه: undertake
• مترادف: attempt, endeavor, essay, strive, try
• مشابه: undertake
- He sought to discover the reason behind her decision to resign.
[ترجمه گوگل] او به دنبال کشف دلیل تصمیم او برای استعفا بود
[ترجمه ترگمان] او به دنبال کشف دلیل تصمیم او برای استعفا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به دنبال کشف دلیل تصمیم او برای استعفا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I know you seek to help me, but it's useless now.
[ترجمه گوگل] من می دانم که شما به دنبال کمک به من هستید، اما اکنون بی فایده است
[ترجمه ترگمان] می دانم که تو دنبال کمک به من هستی، اما حالا بی فایده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] می دانم که تو دنبال کمک به من هستی، اما حالا بی فایده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: seeker (n.)
مشتقات: seeker (n.)
• : تعریف: to search or investigate.
• مترادف: search
• مشابه: explore, investigate, look, press
• مترادف: search
• مشابه: explore, investigate, look, press
- The dog was seeking in the bushes for its lost bone.
[ترجمه گوگل] سگ در میان بوته ها به دنبال استخوان گمشده اش بود
[ترجمه ترگمان] سگ دنبال استخوان گم شده خود می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سگ دنبال استخوان گم شده خود می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. seek knowledge from your cradle to your grave
زگهواره تا گور دانش بجوی
2. seek and destroy
(ارتش) جوییدن و نابود کردن،جست و نابود کردن
3. seek and you shall find
عاقبت جوینده یابنده بود
4. seek one's fortune
دنبال پولدار شدن بودن
5. seek revenge
کینه توزی کردن،کینه توزیدن،دنبال انتقام بودن
6. seek sanctuary (in a place)
(به محلی) پناه بردن،برای بست نشستن یا تحصن (در محلی) اقدام کردن،درخواست تحصن کردن
7. parents seek the welfare of their children
والدین طالب سعادت فرزندان خود هستند.
8. to seek asylum
پناهنده شدن
9. to seek refuge
پناه بردن
10. to seek shelter from the rain
برای فرار از باران پناه جستن
11. to seek solace in company
از راه مصاحبت دلداری جستن
12. to seek the answer to a question
جواب پرسشی را خواستار شدن
13. to seek the mountains for peace
برای آرامش به کوه پناه بردن
14. we seek the physical as well as the spiritual well-being of our students
ما در پی صحت جسمی و روحی دانش آموزان خویش هستیم.
15. we seek the society of those we love
ما در پی همنشینی با کسانی هستیم که دوستشان داریم.
16. we seek the unity of all workers
ما خواهان اتحاد همه ی کارگران هستیم.
17. we all seek success and happiness
همه ی ما در پی کامیابی و شادکامی هستیم.
18. you should seek the advice of counsel
باید از مشاور(ان) حقوقی رهنمود بخواهی.
19. . . . take risks and seek it in a lion's mouth
. . . رو خطر کن زکام شیر به جوی
20. a missile that can seek and destroy enemy planes with accuracy
موشکی که می تواند هواپیماهای دشمن را با دقت بجوید و نابود کند
21. . . . misfortune has forced us to seek refuge here
. . . از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
22. ask and it shall be given to you; seek and you shall find
بخواه تا به تو داده شود; جستجو کن تا بیابی
23. We thought it advisable to seek police assistance.
[ترجمه گوگل]ما فکر کردیم که بهتر است از پلیس کمک بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما فکر کردیم بهتر است به دنبال کمک به پلیس باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما فکر کردیم بهتر است به دنبال کمک به پلیس باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. In order to maximize profit the firm would seek to maximize output.
[ترجمه گوگل]به منظور به حداکثر رساندن سود، شرکت به دنبال حداکثر کردن تولید است
[ترجمه ترگمان]به منظور به حداکثر رساندن سود، شرکت به دنبال به حداکثر رساندن خروجی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به منظور به حداکثر رساندن سود، شرکت به دنبال به حداکثر رساندن خروجی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. Peace comes from within. Do not seek it without. Buddha
[ترجمه گوگل]آرامش از درون می آید بدون آن به دنبال آن نباشید بودا
[ترجمه ترگمان]آرامش از درون می اید به دنبال آن نباشید بودا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آرامش از درون می اید به دنبال آن نباشید بودا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. Haig tended not to seek guidance from subordinates.
[ترجمه گوگل]هیگ تمایل داشت از زیردستان راهنمایی بگیرد
[ترجمه ترگمان]Haig به دنبال راهنمایی از زیردستان خود نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Haig به دنبال راهنمایی از زیردستان خود نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. The government will not seek to disrupt the legitimate business activities of the defendant.
[ترجمه میثم] دولت در تلاش و به دنبال ایجاد اختلال در فعالیت های قانونی تجاری متهم نمی باشد.|
[ترجمه گوگل]دولت به دنبال ایجاد اختلال در فعالیت های تجاری مشروع متهم نخواهد بود[ترجمه ترگمان]دولت به دنبال اخلال در فعالیت های تجاری قانونی متهم نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. Do you think the President will seek re-election ?
[ترجمه گوگل]آیا فکر میکنید رئیسجمهور به دنبال انتخاب مجدد خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید رئیس جمهور به دنبال انتخاب مجدد خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید رئیس جمهور به دنبال انتخاب مجدد خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. Seek and ye shall find.
[ترجمه گوگل]بجویید و خواهید یافت
[ترجمه ترگمان]جست و جو کن و پیدا خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]جست و جو کن و پیدا خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. The President must seek to regain the high ground in the political debate.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور باید به دنبال به دست آوردن جایگاه برتر در بحث سیاسی باشد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور باید به دنبال بازپس گیری سطح بالای مباحثات سیاسی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور باید به دنبال بازپس گیری سطح بالای مباحثات سیاسی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
طلب کردن (فعل)
request, demand, search, ask, seek, bag
طلبیدن (فعل)
summon, invite, request, search, ask, seek
جستجو کردن (فعل)
search, attempt, quest, seek, grub, scour, look for, ransack, fish, comb, mouse, snook
پیگردی کردن (فعل)
seek, track, explore
پوییدن (فعل)
run, search, seek, scan
جوییدن (فعل)
seek
تخصصی
[حقوق] مطالبه کردن، خواستار شدن، در صدد برآمدن
[ریاضیات] با جستجو پیدا کردن، تعیین کردن، به جستجو پرداختن، پیدا کردن، در نظر گرفتن، جستجو کردن
[ریاضیات] با جستجو پیدا کردن، تعیین کردن، به جستجو پرداختن، پیدا کردن، در نظر گرفتن، جستجو کردن
به انگلیسی
• go in search of, look for; search for, try to discover; request, try to obtain; pursue; try, strive, attempt
if you are seeking something, you are trying to find and obtain it; a formal word.
if someone seeks something such as peace, revenge, or the solution to a problem, they try to obtain it; a formal word.
if you seek to do something, you try or intend to do it; a formal word.
if you seek out someone or something, you keep looking for them until you find them.
if you are seeking something, you are trying to find and obtain it; a formal word.
if someone seeks something such as peace, revenge, or the solution to a problem, they try to obtain it; a formal word.
if you seek to do something, you try or intend to do it; a formal word.
if you seek out someone or something, you keep looking for them until you find them.
پیشنهاد کاربران
در صدد بودن
جست و جو کردن
طلبیدن ، خواستن
خواستن
به دنبال
در جستجوی چیزی بودن
در حقوق =تلاش کردن، کوشیدن
در صدد کاری بودن، در فکر کاری بودن
جست و جو کردن ، تقاضا کردن
you should seek help ⏲
شما باید تقاضای کمک کنید
you should seek help ⏲
شما باید تقاضای کمک کنید
جست و جو کردن/ طلب کردن
در پی چیزی بودن
در صدد چیزی بودن
در صدد چیزی بودن
Try to find sth such as an answer
پیگیری کردن
میشه به دنبال چیزی بودن یه جورایی معنی want هم میده
قصد داشتن، قصد نمودن، تمایل داشتن
seek=search for
research, look for
گشتن
گشتن