استاد

/~ostAd/

مترادف استاد: آموزگار، مدرس، مربی، معلم، هیربد، خبره، زبردست، کاردان، ماهر، متبحر، کارفرما، صنعتگر، دانا، عالم، رئیس، سرکرده، مهتر

متضاد استاد: شاگرد، ناشی

برابر پارسی: آموزگار

معنی انگلیسی:
professor, master, head-artisan, master-workman, skilled, expert, don, swell, maestro, educator, past master, masterful, technician, wizard, head

لغت نامه دهخدا

استاد. [ اُ ] ( ص ) ( معرب آن نیز استاد و استاذ ) اوستاد. اُستا. اوستا ( مخفف اوستاد ) . ماهر. بامهارت. صاحب مهارت. حاذق. ( دهار ) ( ربنجنی ) :
از غایت بی ننگی و از حرص گدائی
استادتر از وی همه این یافه درایان.
سوزنی.
ز گوهر سفتن استادان هراسند
که قیمت مندی گوهر شناسند.
نظامی.
حاذق ؛ سخت استاد. ( ربنجنی ).
- استاد شدن ؛ ماهر شدن. حذق. حذاق. ثقف.
- استاد کردن ؛ ماهر کردن.
|| علیم. نیک دان. دانا و عالم علمی یا فنی. داننده صنعتی از امور کلیه و جزئیه. ( برهان ) : و هر کسی که خواب داند گزاردن و استاد بود چون کسی او را خوابی پرسد اگر آن خواب بد بود او خاموش بود و نگزارد. ( ترجمه بلعمی از طبری ).
ز روم و ز هند آنکه استاد بود
وز استاد خویشش هنر یاد بود.
فردوسی.
هزار و صد و شصت استاد بود
که کردار آن تختشان یاد بود
یکی دیگ رویین ببار اندرون
که استاد بود او بکار اندرون.
فردوسی.
جوان رفت و آورد خامه دویست
به استاد گفت ای گرامی مأیست.
فردوسی.
فرستاد کس نزد آهنگران
هر آنکس که استاد بود اندر آن.
فردوسی.
ز دیوار گرهم ز آهنگران
هر آنکس که استاد بد اندر آن.
فردوسی.
وز ایشان هر آنکس که استاد بود
زخشت و ز گل در دلش یاد بود.
فردوسی.
ز هر کشوری مردم پیش بین
که استاد یابی بدین برگزین.
فردوسی.
به استاد گفت این شکار من است
گزاریدن خواب کار من است
فرستاد و رفتند از ایوان شاه
گرانمایه استاد با نیکخواه.
فردوسی.
سخت خوب آمد این دو بیت مرا
که شنیدم ز شاعری استاد.
فرخی.
کاتب نیکست و هست نحوی استاد
صاحب عباد هست و هست مبرد.
منوچهری.
هنر در پارسی گفتن نمودند
کجا در پارسی استاد بودند.
( ویس و رامین ).
گفتم [ عبدالغفار ] زندگانی خداوند دراز باد بر آنجمله که خداوند نبشته است هیچ دبیر استاد نتواند نبشت. ( تاریخ بیهقی ص 131 ). بفرمود تا هر امیری صد مرد استاد جمع کردند. ( قصص الانبیاء ص 151 ). گفت این مال ازدزدی جمع شده است که در آن کار استاد بود. ( کلیله ودمنه ).
مگر میرفت استاد مهینه بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) نزد یونانیان مقیاس طول بوده است برابر ۶٠٠ گام یونانی و معادل ۱۸۵ گز
نقاش با اسلوب و شیوه هلندی

فرهنگ معین

( اُ ) [ په . ] (اِ. ص . ) = اوستاد. اوستا. استا: ۱ - آموزنده ، معلم ، آموزگار. ۲ - مدرس دانشگاه ها. ۳ - حاذق ، ماهر، سررشته دار در کاری ، چیره دست . ،~ علم کردن دزدیدن خیاط ها از سر پارچه . ، ~چسک آن که در کار دیگران بی جهت مداخله کند. ۴ - خط یا نق

فرهنگ عمید

۱. کسی که علم یا هنری را به دیگران تعلیم می دهد، آموزگار، آموزنده.
۲. دانا و توانا در علم یا هنری.
۳. معلم عالی رتبۀ دانشگاه، بالاتر از دانشیار.
۴. سرکارگر یا کارفرما در کارگاه صنعتی.
۵. رئیس در برخی از بازی های کودکان.
* استادِسرا: [قدیمی] از مناصب عهد خلفای عباسی که مٲمور رسیدگی و پرداخت مخارج روزانۀ دربار، مطبخ، اسطبل، و وظایف و جیرۀ حواشی بوده، متصدی دخل و خرج سرای.
* استادِدار: [قدیمی] = استادِسرا

فرهنگستان زبان و ادب

{maestro (it. )} [موسیقی] عنوانی بسیار احترام آمیز در عالم موسیقی که عمدتاً برای رهبران سازگان/ ارکستر، و نیز آهنگسازان و نوازندگان و مدرسان برجسته به کار می رود

دانشنامه عمومی

استاد (فیلم ۱۹۸۵). استاد ( به هندی: Masterji ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۵ و به کارگردانی کی. راگاوندرا رائو است. در این فیلم بازیگرانی همچون راجش خانا، سری دوی، آنیتا راج، قادرخان، شاکتی کاپور، آسرانی، آریونا ایرانی، شیاما، جایشری گادکار ایفای نقش کرده اند.
عکس استاد (فیلم ۱۹۸۵)

استاد (فیلم ۲۰۱۶). استاد ( انگلیسی: Master; کره ای:  마스터; لاتین نویسی اصلاح شده:  Maseuteo؛ به صورت MA$TER نیز نوشته می شود ) یک فیلم جنایی اکشن سال ۲۰۱۶ کره جنوبی به کارگردانی چو یی سوک و نویسندگی مشترک چو یی سوک و کیم هیون دوک و با بازی لی بیونگ هون، گانگ دونگ - وون و کیم وو - بین است. استاد در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۶ در کره جنوبی منتشر شد و بیش از ۷ میلیون بلیت در سراسر کشور فروخت. [ ۲] این فیلم در ۱٬۵۰۱ سینما منتشر شد و بیش از ۴۸ میلیون دلار در باکس آفیس کره جنوبی فروخت. [ ۳] [ ۴]
لی بیونگ هون در نقش رئیس جین، کلاهبردار پرونده کلاهبرداری وان نتورک
• گانگ دونگ - وون در نقش کیم جه میونگ، رئیس تیم تحقیقات جنایی
• کیم وو - بین در نقش پارک جانگ گون، مغز متفکر رئیس جین[ ۵]
عکس استاد (فیلم ۲۰۱۶)

استاد (فیلم ۲۰۲۲). استاد ( به انگلیسی: Master ) یک فیلم سینمایی دلهره آور آمریکایی به نویسندگی و کارگردانی ماریاما دیالو در اولین کارگردانی اش است. این فیلم اولین نمایش جهانی خود را در جشنواره فیلم ساندنس در ۲۱ ژانویه ۲۰۲۲ انجام داد و در ایالات متحده از طریق پرایم ویدئو در ۱۸ مارس ۲۰۲۲ اکران شد. [ ۱]
رجینا هال در نقش گیل بیشاپ
• زوئی رنه
مالی برنارد
• نایک کادری
الا هانت در نقش کرسیدا
• تالیا رایدر در نقش آملیا[ ۲] [ ۳] [ ۴]
تالیا بالسام در نقش دیاندرا
آمبر گری در نقش لیو بکمن
بروک آلتمن در نقش برایان
جنیفر داندس در نقش جولیان
جوئل دی لا فونته در نقش لام
• نوآ فیشر در نقش کتی
• کارا یانگ در نقش ساشا
فیلم برداری اصلی در مارس ۲۰۲۰ آغاز شد. [ ۵] تولید این فیلم در همان ماه به دلیل ویروس کرونا متوقف شد. و در نهایت در سال ۲۰۲۲ به اتمام رسید[ ۶]
عکس استاد (فیلم ۲۰۲۲)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

ماهر

مترادف ها

adept (اسم)
استاد، مرد زبردست

master (اسم)
استاد، مدیر، چیره دست، پیر، رئیس، ارباب، سرور، سید، سرامد، کارفرما، صاحب، دانشور

professor (اسم)
استاد، مدرس، پرفسور، معلم دبیرستان یا دانشکده

maestro (اسم)
استاد، رهبر ارکستر

wright (اسم)
استاد، نجار، فریور، کارگر سازنده

فارسی به عربی

استاذ , بارع , سید

پیشنهاد کاربران

استاد٬ واژهٔ پهلوی٬ کوتاه شدهٔ اوستاد به معنی ماهر، با مهارت، صاحب مهارت و حاذق٬ و در اصطلاح به کسی گفته می شود که در انجام کاری مهارت زیادی داشته باشد. این کلمه به عنوان شاخص به کار می رود و پیش از اسم اصلی می آید. همچنین این کلمه به صورت مخفف شده اوستا یا اوسا نیز به کار برده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع ها.
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ ریشه واژگان فارسی

پرفسور
واژه استاد
معادل ابجد 466
تعداد حروف 5
تلفظ 'ostād
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم، صفت ) [پهلوی: ōstāt] ‹اوستاد›
مختصات ( اُ ) [ په . ] ( اِ. ص . )
آواشناسی 'ostAd
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن
✅ معنی کلمه " اُستاد " که از مهارت و زبر دستی و تسلط از موضوع و شاخه ایی از علوم و فنون حکایت می کند، کلمه ایی فارسی است و ریشه آن از " ایستادن " و منظور از ایستاده بودن ، بلندایی و پابرجایی و قوام است. و اُستاد کسی است که بتواند دیگران بر این معنا پرورش دهد.
ترجمه دقیق یک کلمه با فرض و حدس و گمان سازگاری ندارد!! و نیازمند تسلط شناخت مفهومی در معنی اولیه که وجه تسمیه اصلی کلمه است، و نه معانی فرعی و یا مصطلحی. بخشی از مطالب مندرج، اظهار فضل نابجا اگر نباشند،
...
[مشاهده متن کامل]
کمکی برای فهم درست نیستند! پیشنهاد می شود: از کثرت مطالب غیر ضرور کاسته و بعضا اشتباه را حذف نمائید. نظر خود را در ذیل نیز تقدیم می نمایم: بدیهی است مهارت و زبردستی و تسلط بر موضوع علم و فنی ، مقصود و مشترک در برداشت می باشد. و کلمه اُستاد، کلمه فارسی است و ربط دادن آن به سایر زبانها، بی ربط و حتی احمقانه است! ریشه این کلمه از "ایستاده" مشتق شده ، بدین معنی که ایستاده ایی که " اُستادگی " و " اُستادن" را بتواند بیاموزد و تعلیم دهد و بپروراند. آن سطح از مهارت که علاوه بر آنکه خود از پایداری و قوام برخوردار است، پایداری و قوام دیگران را بتواند به انجام رساند.

این واژه پارسی هست.
�stāt, awistāt, āmōžāk, frahang pat, pēš raftār
در این که این واژه پارسیه هیچ شکی نیست.
حالا شاید بپرسید پس چرا عربی هم استاذ داره؟
پاسخ اینه؛
پارسی بیشتر از واژه هایی که از عربی گرفته، به عربی واژه داده.
مثل ساعت، قنات، میدان، مسجد، فرش، و . . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

خود اعراب قبول دارن این ها پارسی هستن. و صرف و نحو عربی رو هم یه پارسی به اسم سیبویه به شکل امروزی ساخته و پرداخته.
ولی یه دسته ی کوچکی پانترک همچنان مقاومت می کنن . . . . .

اوست اد = اوستاد ( استاد ) کلمه ای است ترکی به معنی بالاترین نام. نامدار
ادب طراز. [ اَ دَ طِ / طَ ] ( نف مرکب ) استاد. معلم : یکچند ادب طراز دیرین انگیخت حدیث تلخ و شیرین . فیضی .
صاحب مهارت ؛ استاد.
ُاستاد : به معنای کسی که ماهر و متخصص در امری ست بطوریکه در عین حال که ایستاده و شاخص و معیار سنجش است توان انتقال و آموزش را دارد ( توان اموزش استاد را از ماهر جدا میکند )
به اختصار : شخص ماهری که توان پرورش شاگرد دارد
بهترین استاد
استاد در پارسی میانه به دیس استات و اَویستات بوده
فرهنگ فارسی به پهلوی از دکتر بهرام فره وشی
اُستاد
واژه ( اُستاد ) واژه ای پارسی است.
در رویه 14 و224 از نبیگ ( ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته ( ( دیوید مک کنزی ) ) آمده است:
استاداستاد
شما به زبان خود ترکیت بگو اوزتا
لازم هم نیست فضولی زبان فارسی کنی
دوستانی که میگن فارسیه خواهشن منبع تون رو ذکر کنین، از رو هوا نگین چیزیو
واژه استاد که کاملا تورکی است. از دو قسمت کاملا تورکی تشکیل یافته است. در تورکی اوست یعنی بالا و آد یعنی نام. یعنی کسی که اسم و نامش در بالا قرار دارد. استاد - اوستاد _ اوستکی آد. اوستکی یعنی اونی که در راس قرار دارد و آد یعنی نام و اسم.
استاد یک واژه عربی است که اعراب به آن استاذُ می گویند اصلا هم ترکی نیست و در پارسی شکل استاد گرفته و همچنین به زبان های ترکی و اردو هم راه پیدا کرده
واژه ( ( اُستاد ) ) واژه کهن پارسی است که به شکلهای زیر در پهلوی ( پارسی میانه ) و پیش از آن بکار می رفته است:
اوستات= ustat استاد
اوستات مَرت= ustat mart استاد مرد
اَوِستاد= avestad استاد
و سپس این واژه به زبانهای دیگر همچون عربی راه یافته است.

استاد شکل تغییر یافته ی اوستا است. اوستا نیز برگرفته از واژه ی پهلوی اَوِستا است. اَوِستا یعنی آگاهی
استاد به معنای آگاه است و به کسی گفته می شود که به آگاهی دست یافته و دانشمندی حقیقی است. درعمل و کردار و منش؛ ارتباطی به مدرک و کاغذ هم ندارد. به وجود فرد مربوط است.
استاد، بە ماهیت و دایره سیمنتکی و راستیت خویش، کسی است که به واپسین و آخرین درجه ( فرزانگی ) رسیده باشد، همانا کە در چهارچوب زبانشناسی و ریشه شناسی از این فرزانگی برخوردار باشد!
واژه ( ٱستاد ) واژه از زبان پروتوایرانیک ( avā_stāt ) به معنی ( رسیده، گرفتە شدە، جایگزین ) بە معنای دقیق، کسی کە چیزی بهش رسیدە باشد و گرفتە باشد و پا برجا دانش خویش را جایگزین کند، این واژە در پَهلویک ( awestād ) ، کُردیک ( ustād, wastā, māmōstā ) ، فارس ( ostād ) ، این واژه بە عربیک با فُرم ( ōstāz ) با همگونسازی واج ( d ) بە ( z ) ، بەشیوە وامواژه گرفته شده، این واژه هم چو صدها واژه مشترک بین تمام زنجیره زبانهای ایرانیک بدور از هر گونه زبان و لهجه این درخت زبانی، بە شکل زنده بازمانده و سرزنده است.
...
[مشاهده متن کامل]

Adept
Virtuoso
دوستی که میگی استاد ترکی اگه ترکیه چرا آذربایجان و ترکیه بهش میگن پروفسور این واژه فارسی است و به نادرستی عربی پنداشته می شود .
استاد واژه ای فارسی ناب بوده عربها این راهم بردند عربی کردند جمعش را اساتیدنامیدند که همه گمان کنند از ریشه عربی است
استاد کلمه ی معرب است. ایا جمع مکسرِ اساتید درسته یا استادها بهتره؟
Master
این کلمه باید ترکی باشد که از دو قسمت تشکیل شده ( اوز ) ( آد ) اوز درترکی به معنای ( ماهر ) می باشد و ( آد ) یعنی ( اسم ) با این قاعده ( اوزآد ) شده >اوس آد به خاطرنزدیکی مخرج ( س ) و ( ز ) وبعد>اوستاد ( درترکی ) ودرفارسی استاد شده است
دانشور ( دارای درجه استادی )
ایست کرد
استاد، اِ سْ ( بن واژه کوتاه = مصدرمرخم از استادن. ) پایداری. مقاومت. ایستاده گی || ایستادن. || گونه ی گذشته ی ساده از بن واژه ی استادن.
ثنـا گفـت بـرکار و استادشان
ز مرهم بها خون بها دادشان هاتفی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس