استاد٬ واژهٔ پهلوی٬ کوتاه شدهٔ اوستاد به معنی ماهر، با مهارت، صاحب مهارت و حاذق٬ و در اصطلاح به کسی گفته می شود که در انجام کاری مهارت زیادی داشته باشد. این کلمه به عنوان شاخص به کار می رود و پیش از اسم اصلی می آید. همچنین این کلمه به صورت مخفف شده اوستا یا اوسا نیز به کار برده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
منابع ها.
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ ریشه واژگان فارسی
پرفسور
واژه استاد
معادل ابجد 466
تعداد حروف 5
تلفظ 'ostād
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم، صفت ) [پهلوی: ōstāt] ‹اوستاد›
مختصات ( اُ ) [ په . ] ( اِ. ص . )
آواشناسی 'ostAd
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن
✅ معنی کلمه " اُستاد " که از مهارت و زبر دستی و تسلط از موضوع و شاخه ایی از علوم و فنون حکایت می کند، کلمه ایی فارسی است و ریشه آن از " ایستادن " و منظور از ایستاده بودن ، بلندایی و پابرجایی و قوام است. و اُستاد کسی است که بتواند دیگران بر این معنا پرورش دهد.
ترجمه دقیق یک کلمه با فرض و حدس و گمان سازگاری ندارد!! و نیازمند تسلط شناخت مفهومی در معنی اولیه که وجه تسمیه اصلی کلمه است، و نه معانی فرعی و یا مصطلحی. بخشی از مطالب مندرج، اظهار فضل نابجا اگر نباشند،
... [مشاهده متن کامل] کمکی برای فهم درست نیستند! پیشنهاد می شود: از کثرت مطالب غیر ضرور کاسته و بعضا اشتباه را حذف نمائید. نظر خود را در ذیل نیز تقدیم می نمایم: بدیهی است مهارت و زبردستی و تسلط بر موضوع علم و فنی ، مقصود و مشترک در برداشت می باشد. و کلمه اُستاد، کلمه فارسی است و ربط دادن آن به سایر زبانها، بی ربط و حتی احمقانه است! ریشه این کلمه از "ایستاده" مشتق شده ، بدین معنی که ایستاده ایی که " اُستادگی " و " اُستادن" را بتواند بیاموزد و تعلیم دهد و بپروراند. آن سطح از مهارت که علاوه بر آنکه خود از پایداری و قوام برخوردار است، پایداری و قوام دیگران را بتواند به انجام رساند.
این واژه پارسی هست.
�stāt, awistāt, āmōžāk, frahang pat, pēš raftār
در این که این واژه پارسیه هیچ شکی نیست.
حالا شاید بپرسید پس چرا عربی هم استاذ داره؟
پاسخ اینه؛
پارسی بیشتر از واژه هایی که از عربی گرفته، به عربی واژه داده.
مثل ساعت، قنات، میدان، مسجد، فرش، و . . . . .
... [مشاهده متن کامل]
خود اعراب قبول دارن این ها پارسی هستن. و صرف و نحو عربی رو هم یه پارسی به اسم سیبویه به شکل امروزی ساخته و پرداخته.
ولی یه دسته ی کوچکی پانترک همچنان مقاومت می کنن . . . . .
اوست اد = اوستاد ( استاد ) کلمه ای است ترکی به معنی بالاترین نام. نامدار
ادب طراز. [ اَ دَ طِ / طَ ] ( نف مرکب ) استاد. معلم : یکچند ادب طراز دیرین انگیخت حدیث تلخ و شیرین . فیضی .
صاحب مهارت ؛ استاد.
ُاستاد : به معنای کسی که ماهر و متخصص در امری ست بطوریکه در عین حال که ایستاده و شاخص و معیار سنجش است توان انتقال و آموزش را دارد ( توان اموزش استاد را از ماهر جدا میکند )
به اختصار : شخص ماهری که توان پرورش شاگرد دارد
بهترین استاد
استاد در پارسی میانه به دیس استات و اَویستات بوده
فرهنگ فارسی به پهلوی از دکتر بهرام فره وشی
اُستاد
واژه ( اُستاد ) واژه ای پارسی است.
در رویه 14 و224 از نبیگ ( ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته ( ( دیوید مک کنزی ) ) آمده است:
شما به زبان خود ترکیت بگو اوزتا
لازم هم نیست فضولی زبان فارسی کنی
دوستانی که میگن فارسیه خواهشن منبع تون رو ذکر کنین، از رو هوا نگین چیزیو
واژه استاد که کاملا تورکی است. از دو قسمت کاملا تورکی تشکیل یافته است. در تورکی اوست یعنی بالا و آد یعنی نام. یعنی کسی که اسم و نامش در بالا قرار دارد. استاد - اوستاد _ اوستکی آد. اوستکی یعنی اونی که در راس قرار دارد و آد یعنی نام و اسم.
استاد یک واژه عربی است که اعراب به آن استاذُ می گویند اصلا هم ترکی نیست و در پارسی شکل استاد گرفته و همچنین به زبان های ترکی و اردو هم راه پیدا کرده
واژه ( ( اُستاد ) ) واژه کهن پارسی است که به شکلهای زیر در پهلوی ( پارسی میانه ) و پیش از آن بکار می رفته است:
اوستات= ustat استاد
اوستات مَرت= ustat mart استاد مرد
اَوِستاد= avestad استاد
و سپس این واژه به زبانهای دیگر همچون عربی راه یافته است.
استاد شکل تغییر یافته ی اوستا است. اوستا نیز برگرفته از واژه ی پهلوی اَوِستا است. اَوِستا یعنی آگاهی
استاد به معنای آگاه است و به کسی گفته می شود که به آگاهی دست یافته و دانشمندی حقیقی است. درعمل و کردار و منش؛ ارتباطی به مدرک و کاغذ هم ندارد. به وجود فرد مربوط است.
استاد، بە ماهیت و دایره سیمنتکی و راستیت خویش، کسی است که به واپسین و آخرین درجه ( فرزانگی ) رسیده باشد، همانا کە در چهارچوب زبانشناسی و ریشه شناسی از این فرزانگی برخوردار باشد!
واژه ( ٱستاد ) واژه از زبان پروتوایرانیک ( avā_stāt ) به معنی ( رسیده، گرفتە شدە، جایگزین ) بە معنای دقیق، کسی کە چیزی بهش رسیدە باشد و گرفتە باشد و پا برجا دانش خویش را جایگزین کند، این واژە در پَهلویک ( awestād ) ، کُردیک ( ustād, wastā, māmōstā ) ، فارس ( ostād ) ، این واژه بە عربیک با فُرم ( ōstāz ) با همگونسازی واج ( d ) بە ( z ) ، بەشیوە وامواژه گرفته شده، این واژه هم چو صدها واژه مشترک بین تمام زنجیره زبانهای ایرانیک بدور از هر گونه زبان و لهجه این درخت زبانی، بە شکل زنده بازمانده و سرزنده است.
... [مشاهده متن کامل] Adept
Virtuoso
دوستی که میگی استاد ترکی اگه ترکیه چرا آذربایجان و ترکیه بهش میگن پروفسور این واژه فارسی است و به نادرستی عربی پنداشته می شود .
استاد واژه ای فارسی ناب بوده عربها این راهم بردند عربی کردند جمعش را اساتیدنامیدند که همه گمان کنند از ریشه عربی است
استاد کلمه ی معرب است. ایا جمع مکسرِ اساتید درسته یا استادها بهتره؟
Master
این کلمه باید ترکی باشد که از دو قسمت تشکیل شده ( اوز ) ( آد ) اوز درترکی به معنای ( ماهر ) می باشد و ( آد ) یعنی ( اسم ) با این قاعده ( اوزآد ) شده >اوس آد به خاطرنزدیکی مخرج ( س ) و ( ز ) وبعد>اوستاد ( درترکی ) ودرفارسی استاد شده است
دانشور ( دارای درجه استادی )
ایست کرد
استاد، اِ سْ ( بن واژه کوتاه = مصدرمرخم از استادن. ) پایداری. مقاومت. ایستاده گی || ایستادن. || گونه ی گذشته ی ساده از بن واژه ی استادن.
ثنـا گفـت بـرکار و استادشان
ز مرهم بها خون بها دادشان هاتفی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)