tie up

/ˈtaɪˈəp//taɪʌp/

معنی: حبس کردن، بستن، مقید کردن، پیچیدن
معانی دیگر: 1- (محکم) بستن 2- (محکم) گره زدن 3- (با ریسمان - محکم) پیچیدن 4- (قایق و کشتی و غیره) به تیر ساحلی بستن، مهار کردن 5-جلوگیری کردن، دست و بال کسی را بستن، گرفتار کردن 6- (ابزار و غیره) مشغول کردن یا بودن، مورد استعمال قرار دادن، گرفتاری، گرفتگی، وقفه، از کار افتادگی (موقت)، بازایستی، محل بستن قایق به لنگرگاه، مهارگاه، انسداد

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to tie someone with something like a rope to prevent that person from moving.

- He tied up the store owner and stole the money.
[ترجمه امیر پورقناد] او مالک مغازه را در هم پیچید و پولها را دزدید
|
[ترجمه Atris] او مالک مغازه را حبس کرد و پولهارا دزدید
|
[ترجمه گوگل] او صاحب مغازه را بست و پول را دزدید
[ترجمه ترگمان] مالک مغازه را بست و پول را دزدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to require a lot of time and attention so that you cannot do other things.

- My business has been really tying me up recently.
[ترجمه هانیه اژدری] کسب و کار من این روزها حسابی مرا گرفتار کرده است
|
[ترجمه گوگل] کسب و کار من اخیراً واقعاً مرا درگیر کرده است
[ترجمه ترگمان] این اواخر کار من واقعا منو درگیر کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a temporary stoppage, as of traffic, service, or production, caused by some obstruction, accident, breakdown, or the like.

جمله های نمونه

1. I used tape to tie up the box.
[ترجمه گوگل]برای بستن جعبه از چسب استفاده کردم
[ترجمه ترگمان]من از نوار استفاده کردم تا جعبه رو ببندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm so fat my bathrobe won't tie up!
[ترجمه گوگل]من خیلی چاقم حمامم نمی بندد!
[ترجمه ترگمان]من خیلی چاقم، لباسم به هم نمی رسد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Can you tie up this parcel for me?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این بسته را برای من ببندید؟
[ترجمه ترگمان]می توانی این بسته را برایم ببندی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Could you tie up the parcel for me?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید بسته را برای من ببندید؟
[ترجمه ترگمان]می توانی بسته را برای من ببندی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Kingfisher confirmed that it hopes to tie up a deal within the next two weeks.
[ترجمه گوگل]Kingfisher تایید کرد که امیدوار است ظرف دو هفته آینده به توافق برسد
[ترجمه ترگمان]ماهی خوراک تایید کرد که امیدوار است در عرض دو هفته آینده قراردادی را به تساوی بکشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There are still a few loose ends to tie up .
[ترجمه گوگل]هنوز چند انتهای شل برای بستن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هنوز چند تا تهش مونده که باید بسته بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do/Tie up your shoelaces, Rosie.
[ترجمه گوگل]بند کفشت را ببند/ببند، رزی
[ترجمه ترگمان]رزی، بند کفشش را ببند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The police are trying to tie up his escape from prison with the murder.
[ترجمه نازنین] پلیس داره تلاش میکنه فرار اون از زندان رو به قتل ربط بده
|
[ترجمه گوگل]پلیس در تلاش است تا فرار او از زندان را با قتل گره بزند
[ترجمه ترگمان]پلیس داره سعی می کنه که از زندان با قتل فرار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our country will tie up with another country to host this exhibition.
[ترجمه گوگل]کشور ما برای میزبانی این نمایشگاه با کشور دیگری گره خواهد خورد
[ترجمه ترگمان]کشور ما با یک کشور دیگر برای میزبانی این نمایشگاه دیدار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We'd better tie up the details with a solicitor.
[ترجمه گوگل]بهتر است جزئیات را با یک وکیل گره بزنیم
[ترجمه ترگمان]بهتر است جزئیات را با مشاور حقوقی گره بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Shall I tie up your things in a parcel?
[ترجمه گوگل]آیا وسایلت را در یک بسته ببندم؟
[ترجمه ترگمان]می خواهید things را ببندم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I cut a length of string to tie up the package.
[ترجمه گوگل]برای بستن بسته بندی، یک رشته نخ بریدم
[ترجمه ترگمان]من یه بسته نخ رو بریدم تا بسته رو ببندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I need to tie up a few loose ends before I go on vacation.
[ترجمه گوگل]من باید قبل از رفتن به تعطیلات، چند انتهای شل را ببندم
[ترجمه ترگمان]باید قبل از اینکه برم تعطیلات چند تا سر و تهش رو ببندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tie up the top of the bag so the rubbish doesn't fall out.
[ترجمه گوگل]بالای کیسه را ببندید تا زباله ها بیرون نریزند
[ترجمه ترگمان]بالای کیف را ببندید تا این آشغال ها از بین نرود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We are hoping to tie up the deal by tomorrow.
[ترجمه گوگل]امیدواریم تا فردا این معامله را به نتیجه برسانیم
[ترجمه ترگمان]امیدواریم تا فردا قرارداد رو ببندیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حبس کردن (فعل)
arrest, jail, tie up, incarcerate, embay, grate, mew, shut in

بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

مقید کردن (فعل)
bind, condition, fetter, tie up, bind up

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

تخصصی

[نساجی] زه کشی - ریسمان کشی

انگلیسی به انگلیسی

• temporary pause; temporary slowdown; link; anchor; bind, fasten by tying
if two companies decide on a tie-up, they decide to join together in order to do something.

پیشنهاد کاربران

tie sth up= To cause sth, not to be available for use
syn= To occupy
تصرف کردن، مورد استعمال قرار دادن، اشغال کردن، در دسترس نبودن
Tie her up will you
ببندش اونجا
بلوکه کردن
مسدود کردن
be tied up with something:
to be very closely related to something
وابسته بودن به، رابطه نزدیکی داشتن با و یا پیوند تنگاتنگی داشتن
مثال:
The shortage of teachers is tied up with the issue of pay.
?will you help me tie up this parcel
کمکم میکنی تا این بسته را ببندم ( بسته بندی کنم )
شاید دیده باشید. بنگاه ماشین یا مسکن یک نفر واسطه میشود و معامله را به اصطلاح جوش میزند. در انگلیسی این کلمه در معاملات تقریبا همین معنی رو داره. البته به موضوع که استفاده میشه امکان داره فرق کنه.
tie up شدن یک سایت:
مهار شدن سایت، مسدود شدن، تعلیق شدن
سفت بستن
سفت گره زدن
بستن
اشغال بودن/کردن خط تلفن
They tied him up = tied his arms so that he couldn't move
حبش شدن پول یا سرمایه
گیر کردن بخاطر ترافیک و. .
، مشغول بودن،
استفاده کردن از یک وسیله،
Tie up computer for 3 hours

گره زدن/خوردن
گره خورده
مثلا بگیم احساس من با او گره خورده.
گرفتار شدن
درگیر شدن در کاری یا چیزی ( که پیرو آن وقت از دست می رود. )
دچار مشکل شدن
مساوی کردن ( در مسابقه )
one more correct answer and you'll be able to tie up the score
یه جواب درست دیگه باعث میشه مساوی بشی
همبستگی، مناسبات و روابط ( در متون تجاری و اقتصاد ) ، راهبندان ( ترافیک خیابان و جاده و . . . )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس