carry away


قانون ـ فقه : ربودن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to cause an extreme reaction; transport; enrapture.
مشابه: transport

- We were carried away by the music.
[ترجمه علیرضا کلانتر] ما با موسیقی از خود بی خود شدیم.
|
[ترجمه آدرینا اسمی] ما با موسیقی کنترل خود را از دست دادیم
|
[ترجمه ت] ما با موسیقی جوگیر شدیم
|
[ترجمه گوگل] ما را با موسیقی برده بود
[ترجمه ترگمان] موسیقی را با موسیقی همراه می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Work hard but don't become too carried away.
[ترجمه علیرضا کلانتر] سخت بکوش اما زیاده مکوش
|
[ترجمه A.A] سخت کار کن اما خیلی جو گیر نشو
|
[ترجمه گوگل] سخت کار کنید اما زیاد غافل نشوید
[ترجمه ترگمان] سخت کار کنید، اما زیاده روی نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Hand carts and horsedrawn carts wait to carry away building supplies brought from the gravel pits of Middlesex.
[ترجمه گوگل]گاری‌های دستی و گاری‌های اسب‌کشی منتظر می‌مانند تا لوازم ساختمانی را که از چاله‌های سنگریزه میدلسکس آورده‌اند، با خود ببرند
[ترجمه ترگمان]ارابه دستی و گاری های carts برای حمل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و نقل و
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The moral of this tale you can carry away at the end of my story of two Corbetts.
[ترجمه گوگل]اخلاقیات این داستان را می توانید در پایان داستان من از دو کوربت از بین ببرید
[ترجمه ترگمان]نکته اخلاقی این داستان، شما می توانید در پایان داستان دو Corbetts، آن را باخود حمل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No The men would carry away the box and it would never be found again.
[ترجمه گوگل]نه مردان جعبه را می بردند و دیگر هرگز پیدا نمی شد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس جعبه را حمل نمی کرد و دیگر هرگز پیدا نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 'May the Devil carry away these idiots!
[ترجمه گوگل]باشد که شیطان این احمق ها را از بین ببرد!
[ترجمه ترگمان]خدا این احمق ها را ببرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Easy to carry away the travel time, it concluded, we dine outside of a lot easier.
[ترجمه گوگل]به این نتیجه رسیدیم که به راحتی می توان زمان سفر را از بین برد، ما در خارج از خانه خیلی راحت تر غذا می خوریم
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که برای بردن زمان سفر آسان است، ما در خارج از یک رستوران بسیار آسان تر غذا می خوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The next thing to be done is to carry away the earth.
[ترجمه گوگل]کار بعدی این است که زمین را با خود ببریم
[ترجمه ترگمان]کار بعدی که باید انجام شود این است که زمین را حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Water can carry away the soil only if it is flowing fast.
[ترجمه گوگل]آب تنها زمانی می تواند خاک را با خود ببرد که به سرعت جریان داشته باشد
[ترجمه ترگمان]آب تنها در صورتی می تواند خاک را حمل کند که به سرعت جاری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A jacket of water surrounds the tank, to carry away the heat generated by fermentation.
[ترجمه گوگل]یک ژاکت آب، مخزن را احاطه کرده است تا گرمای حاصل از تخمیر را با خود ببرد
[ترجمه ترگمان]یک ژاکت آبی، مخزن را احاطه می کند تا گرما تولید شده توسط تخمیر را باخود حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Floods can carry away trees, hillsides, cars and even houses.
[ترجمه گوگل]سیل می تواند درختان، دامنه تپه ها، اتومبیل ها و حتی خانه ها را با خود ببرد
[ترجمه ترگمان]سیل می تواند درختان، دامنه تپه ها، خودروها و حتی خانه ها را باخود ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The next thing to be done is to carry away the machine.
[ترجمه گوگل]کاری که باید انجام شود این است که دستگاه را با خود ببرید
[ترجمه ترگمان]کار بعدی که باید انجام شود این است که دستگاه را حمل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Heavy rain can also carry away the soil.
[ترجمه گوگل]باران شدید نیز می تواند خاک را ببرد
[ترجمه ترگمان]باران سنگین نیز می تواند خاک را حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After you left, also carry away the time.
[ترجمه گوگل]بعد از رفتنت، زمان را هم ببر
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه بروید، زمان را نیز ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But carry away in the rapturous honor song.
[ترجمه گوگل]اما در آواز افتخار پرشور خود را ادامه دهید
[ترجمه ترگمان] ولی با آهنگ شور و شوق شروع کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Come so, manufacturer and shopkeeper must abandon carry away airborne, lest inventory accuses Qing.
[ترجمه گوگل]بنابراین، سازنده و مغازه دار باید هوابرد را رها کنند، مبادا موجودی، چینگ را متهم کند
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب سازنده و صاحب مغازه باید دست از حمل مواد مخدر بردارند، مبادا inventory کینگ را متهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But carry away in the rapturous honor song, she impaled herself on the longest, sharpest thorn.
[ترجمه گوگل]اما در آواز افتخار آفرین، او خود را بر طویل ترین و تیزترین خار بست
[ترجمه ترگمان]اما با توجه به این ترانه عاشقانه، او خودش را به دقت به دیوار کشیده و خاردار به خود کشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• charm, enchant, spellbind

پیشنهاد کاربران

جوگیر شدن = Get carried away
یعنی انقدر شوق زده شی که از روی احساس یه کاری رو انجام بدی نه از روی منطق.
سرگرم کاری شدن
خالی کردن بار از کشتی
✔️ شیفته شدن - هاله و واله شدن
✔️ از خود بیخود شدن ( ناشی از تحت تاثیری و هیجان زدگی )
What were you doing the last time you went to bed late?
The last time I went to bed late was because I was watching a movie with some friends. We ⭐got carried away with the plot⭐ and didn’t realize how late it had gotten!
...
[مشاهده متن کامل]

در افعال دوقسمتی به معنی
از خود بیخود شدن ، است
چیزی را رایگان گرفتن
از بین رفتن ، کم شدن
to get carry away
جوگیر شدن.
Be carry away
آنقدر از کاری هیجان زده شویم که متوجه هیچ چیز دیگر نباشیم و گفتار و رفتارمان را نتوانیم کنترل کنیم
بردن،
حمل کردن
Rubbish left on the beach during the day is carried away ( = removed ) at night by the tide
اختیار از کف دادن
جو گیر شدن
زیاده روی کردن
بُردن، عصبانی کردن
1 - کسی را هیجان زده و از خود بی خود کردن
2 - دزدیدن
3 - حمل کردن
https://idioms. thefreedictionary. com/carry away

از خود بیخود شدن
. It is possible to get completely carried away by both pleasant and unpleasant feelings
این احتمال وجود دارد هم با احساسات خوشایند و هم ناخوشایند از خود بیخود شوید.
کنترل از دست دادن
شیفته شدن / هاله و واله شدن
حمل کردن

آشفته شدن
برآشفتن
برانگیخته شدن
تهییج شدن
تحریک شدن

To be/get carried away
( بیش از حد و اندازه )
- به هیجان آمدن، هیجان زده شدن
به وجد آمدن،
مملو از شور و شعف شدن
( بیش از حد )
- احساساتی شدن
مملو از احساسات شدن
...
[مشاهده متن کامل]

تحت تاثیر قرار گفتن
lose self - control -
از خود بیخود شدن !
Shams said, giving me a smile that conveyed such excitment that it was hard not to be carried away!

افسون شدن
مجذوب شدن
طلسم شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس