faction

/ˈfækʃn̩//ˈfækʃn̩/

معنی: فرقه، انجمن، دسته بندی، نفاق، حزب
معانی دیگر: (در پارلمان یا حزب و غیره) دسته، دار و دسته، فراکسیون، جناح، باند، (امریکا) داستان استوار بر واقعیات (در برابر : داستان استوار بر تخیلات : fiction)

بررسی کلمه

پسوند ( suffix )
• : تعریف: the act or result of making or producing.

- stupefaction
[ترجمه گوگل] گیجی
[ترجمه ترگمان] حیرت کرد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- liquefaction
[ترجمه گوگل] تبدیل به مایع
[ترجمه ترگمان] روانگرایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a group or party within, and often at odds with, a larger organization.
مترادف: splinter, splinter group
مشابه: bloc, cabal, coalition, contingent, group, party

- Though most members of the party were in favor of the new regulation, one faction of the party was completely opposed.
[ترجمه گوگل] اگرچه اکثر اعضای حزب موافق مقررات جدید بودند، یک جناح از حزب کاملا مخالف بود
[ترجمه ترگمان] اگر چه بیشتر اعضای حزب طرفدار مقررات جدید بودند، یک گروه از حزب کاملا مخالف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: dissension or conflict in an organization, esp. political.
مترادف: conflict, dissension, infighting
مشابه: disagreement, discord, division, schism, split

جمله های نمونه

1. the radical faction in our party
دسته ی تندروها در حزب ما

2. A rebel faction has split away from the main group.
[ترجمه گوگل]یک جناح شورشی از گروه اصلی جدا شده است
[ترجمه ترگمان]یک گروه شورشی از گروه اصلی جدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Faction almost broke up the party.
[ترجمه گوگل]فراکسیون تقریباً حزب را شکست
[ترجمه ترگمان]faction تقریبا مهمونی رو بهم زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Faction and self-interest appear to be the norm.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که جناح و منافع شخصی یک هنجار باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که \"فراکسیون\" و \"خود - منافع\" به عنوان یک هنجار شناخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Red Army Faction tried to undermine the state by terror tactics .
[ترجمه گوگل]فراکسیون ارتش سرخ سعی کرد با تاکتیک های تروریستی دولت را تضعیف کند
[ترجمه ترگمان]گروه ارتش سرخ سعی کرد دولت را با استفاده از تاکتیک های تروریستی تضعیف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Billy the Kid was among the McSween faction.
[ترجمه گوگل]بیلی کید در میان جناح مک سوئین بود
[ترجمه ترگمان]بیلی بچه در میان گروه McSween بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The limits of liberalisation were set by the faction within the party which held power.
[ترجمه گوگل]حدود آزادسازی توسط جناح درون حزبی تعیین شد که قدرت را در دست داشت
[ترجمه ترگمان]محدوده آزادسازی توسط جناح درون حزبی که قدرت را در دست داشت تعیین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There also is a faction that claims it resembles venison.
[ترجمه گوگل]همچنین گروهی وجود دارد که ادعا می کند شبیه گوشت گوزن است
[ترجمه ترگمان]هم چنین گروهی وجود دارد که ادعا می کند شبیه گوشت گوزن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The party's ageing faction leaders, says Mr Segni, have turned into pure power brokers.
[ترجمه گوگل]آقای سگنی می گوید که رهبران جناح پیر حزب به دلالان قدرت خالص تبدیل شده اند
[ترجمه ترگمان]آقای Segni می گوید رهبران جناح پیر حزب تبدیل به کارگزاران قدرت محض شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The faction never won a majority, but the party was increasingly circumspect in appearing unpatriotic.
[ترجمه گوگل]این جناح هرگز اکثریت را به دست نیاورد، اما حزب به طور فزاینده ای محتاطانه ظاهر می شد که غیر وطن پرست بود
[ترجمه ترگمان]این حزب هرگز اکثریت را به دست نیاورد، اما این حزب به طور فزاینده ای در مقابل ظاهر شدن به عنوان unpatriotic عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The disintegration of the Takeshita faction was seen as a mixed blessing for Miyazawa.
[ترجمه گوگل]از هم پاشیدگی جناح تاکشیتا به عنوان یک موهبت متفاوت برای میازاوا تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]تجزیه و فروپاشی فرقه Takeshita به عنوان یک موهبت ترکیبی برای Miyazawa دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The black shadow of the Red Army Faction.
[ترجمه گوگل]سایه سیاه جناح ارتش سرخ
[ترجمه ترگمان]شبح سیاه فراکسیون ارتش سرخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This switch by an important faction of Austrasian magnates may be related to developments at court.
[ترجمه گوگل]این تغییر توسط یک جناح مهم از بزرگان استرالیایی ممکن است مربوط به تحولات در دادگاه باشد
[ترجمه ترگمان]این تغییر توسط یک گروه مهم از اعیان نجیبزاده، ممکن است مربوط به تحولات دربار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Matiba faction demanded a direct secret ballot of all party members while Odinga insisted on an indirect method.
[ترجمه گوگل]فراکسیون ماتیبا خواستار رأی گیری مخفی مستقیم از همه اعضای حزب شد در حالی که اودینگا بر روش غیرمستقیم اصرار داشت
[ترجمه ترگمان]جناح Matiba خواستار یک رای مخفی مستقیم از همه اعضای حزب شد در حالی که اودینگا اصرار داشت که روش غیر مستقیم داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. However, the Colorados' Batllismo Radical faction, which hitherto had had one representative in the Cabinet pulled out of the coalition.
[ترجمه گوگل]با این حال، جناح رادیکال باتلیسمو کلرادو، که تا کنون یک نماینده در کابینه داشت، از ائتلاف خارج شد
[ترجمه ترگمان]با این حال جناح رادیکال Batllismo Batllismo که تا به حال یک نماینده در کابینه داشت از ائتلاف خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرقه (اسم)
party, addiction, sect, faction

انجمن (اسم)
order, union, association, assemblage, faction, meeting, community, society, assembly, convention, institute, moot, group, company, council, convocation, congress, club, guild, coterie

دسته بندی (اسم)
faction, division, rating, ordination, assortment, grouping, junta

نفاق (اسم)
faction, discord, split, dissension, factionalism, disunion

حزب (اسم)
party, sect, faction, junta

تخصصی

[ریاضیات] دسته بندی

انگلیسی به انگلیسی

• splinter group, clique within a larger group; discord or dissension within a group or organization
a faction is an organized group of people within a larger group, with their own ideas and beliefs.

پیشنهاد کاربران

[سیاسی] جریان؛ نحله
. . .
Earlier, security sources had told the Reuters news agency that the rockets had been fired by Palestinian factions, and not the armed Lebanese group Hezbollah
. . .
Palestinian refugee camps and armed factions are also located in southern Lebanon
Aljazeera. com@
حقوقی :فرض
دسته جات؛ جناح. مخصوصا در جایی که حزب به معنی واقعی وحود ندارد
گروه
جناح - دسته - شاخه
مثال؛Rights faction of party
شاخه ی ( جناحِ ) راستِ حزب
اقلیت

بپرس