posted

جمله های نمونه

1. i posted the letters yesterday
نامه ها را دیروز پست کردم.

2. the posted price
قیمت اعلام شده

3. keep me posted as to what is going on
مرا در جریان ماوقع بگذار.

4. off we posted to kashan
به سوی کاشان شتافتیم.

5. he seems thoroughly posted up on the political situation
ظاهرا به وضع سیاسی خیلی وارد است.

6. the results were posted the next day
نتایج روز بعد اعلام شد.

7. the exam schedule is posted on the wall
برنامه ی امتحانات را به دیوار زده اند.

8. Armed guards are posted around the site.
[ترجمه گوگل]نگهبانان مسلح در اطراف سایت نصب شده اند
[ترجمه ترگمان]نگهبانان مسلح در اطراف محل مستقر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We wish to keep you fully posted on this matter.
[ترجمه گوگل]مایلیم شما را در جریان این موضوع قرار دهیم
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم شما را در جریان این موضوع قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Advertisementshave been posted up everywhere announcing the new show.
[ترجمه گوگل]تبلیغات در همه جا پست شده و نمایش جدید را اعلام می کند
[ترجمه ترگمان]Advertisementshave همه جا را خبر داده بودند که نمایش جدید را اعلام کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He posted up his day book before going out.
[ترجمه گوگل]او کتاب روز خود را قبل از بیرون رفتن پست کرد
[ترجمه ترگمان]قبل از بیرون رفتن کتاب روزانه اش را پست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Off she posted to New York.
[ترجمه گوگل]او به نیویورک پست کرد
[ترجمه ترگمان]او به نیویورک پست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The wall is posted over with notices.
[ترجمه گوگل]دیوار با اعلان ها نصب شده است
[ترجمه ترگمان]این دیوار با notices پست شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After two years in Paris he was posted to the embassy in Beijing.
[ترجمه گوگل]پس از دو سال اقامت در پاریس به سفارت در پکن اعزام شد
[ترجمه ترگمان]او پس از دو سال در پاریس به سفارت در پکن فرستاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Police have now been posted outside all temples.
[ترجمه گوگل]اکنون پلیس در خارج از تمام معابد مستقر شده است
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال حاضر در بیرون همه معابد منصوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• assigned to a position or duty, stationed; publicized, advertised; informed; send by mail, sent via the postal service

پیشنهاد کاربران

مستقر شدن در یک مکان معمولا برای عملیات پلیسی و نظارت
اعلام شده
در جریان گذاشتن

بپرس